به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا

 7 نكته مفيد درباره‌ نگهداري از كفش‌

 

 1 - پاك كردن كفش كتاني: اگر جزو كتاني پوش‌هاي ماهر هستيد، حتما مي‌دانيد كه اين كفش‌ها خيلي زود كثيف مي‌‌شوند. چاره كار شما در استفاده از شامپو فرش است. همانطور كه فرش‌ها را با شامپو فرش تميز مي‌كنيد، از همان کار نيز براي كفش‌هاي كتاني هم استفاده كنيد.

 

 2 - گشاد كردن كفش‌هاي كتاني:‌ اگر كفش‌هاي كتاني شما تنگ شده آنها را بشوييد يا خيس نماييد. سپس درون آنها را پر از روزنامه باطله نمايد به طوري كه به ديوارهاي كفش فشار وارد شود.

 

 3 - پاك‌كردن كفش‌هاي جير: براي پاك كردن كفش‌هاي جير مي‌توانيد از يك مداد پاك‌كن كمك بگيريد. ابتدا خطوط و لكه‌هاي روي كفش را پاك كنيد. سپس يك برس نرم كفش را رويش بكشيد تا گرد و غبار كفش پاك شود.

 

 4 -  پاك كردن كفش‌هاي رنگ روشن:‌ كفش‌هاي سفيد و روشن لاستيكي را با خميردندان يا شيرپاك كن تميز كنيد. اين مواد را روي يك تكه پنبه بماليد و پس از تميز كردن كفش آن را با آب شستشو دهيد.

 

 5 - صاف نگهداشتن چكمه بلند: اگر مي‌خواهيد چكمه‌هايتان را به مدت طولاني در كمد نگهداري كنيد مي‌توانيد از لوله‌هاي دستمال كاغذي استفاده كنيد. بدين ترتيب كه دور آنها را حوله يا روزنامه بپيچيد تا اندازه ساق چكمه شوند.

 

 6 - پاك كردن پاشنه كفش: پاشنه‌هاي نوك تيز معمولا زود دچار لک و آسيب ديدگي مي‌شوند. براي برطرف كردن اين معايب از اسپري‌هاي رنگ ماشين استفاده كنيد. اين كار به دوام پاشنه كفش نيز مي‌افزايد.

 

 7 -  طريقه خشك كردن كفش‌هاي چرمي: كفش‌هاي چرمي را هيچ‌گاه در كنار بخاري يا شومينه خشك نكنيد. بلكه درون آن را از روزنامه خشك پركنيد تا نم آن گرفته شود.





ارسال توسط سورنا

 بنام خدا

گربه چکمه پوش

عكس جالب

یکی بود یکی نبود در روزگاران قدیم پیرمردی دم مرگ سه پسرش را جمع کرد تا دارایی های خود را بین اشان قسمت کند، پیرمرد خانه را به برادر بزرگتر، مغازه را به برادر وسط  و چون چیزی باقی نمانده بود گربه اش را به کوچکترین پسر داد و برای این که سه نشود با لحن حکیمانه ای افزود "پسرم اگر عقل داشته باشی خودت ارزش سهم الارث ات را خواهی فهمید" (اساساً آدم وقتی بلد نباشد چهار قلم جنس را درست تقسیم بر سه کند ناچاراست که سخنان حکیمانه ول بدهد.) سپس مُرد چون نقش دیگری در این قصه نداشت.

گربه رو به کوچکترین پسر کرد و با لحنی مؤدب گفت: " ارباب غم به دل خود راه نده، من تو را خوشبخت خواهم کرد، کافی است برای من یک جفت چکمه مهیا کنی." پسر چنین کرد، گربه چکمه های ساق بلند را پوشید و در حالی که از در خانه بیرون می رفت گفت: " ارباب عزیز، هنگامی که باز گردم تو ثروتمندترین مرد این شهر خواهی بود.

متأسفانه این قصه همین جا تمام می شود چون همان روز گربه را به جرم پوشیدن چکمه ساق بلند و "تبرج" دستگیر و روانه زندان کردند. به هر حال واگویی قصه های قدیم این دور و زمانه کار چندان راحتی نیست.

 





ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 78 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی