بنام خدا
درود...
وقتی سارا دخترک هشت ساله ای بود، شنيد که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت مي کنند. فهميد برادرش سخت بيمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزينه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنيد که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد. آن مرد ، دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شيکاگو بود.
سپس آهسته از در عقبی خانه بیرون و چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلوی پيشخوان انتظار کشيد تا داروساز به او توجه کند ولی داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه ای هشت ساله شود. دخترک پاهايش را به هم می زد و سرفه می کرد، ولی داروساز توجهی نمی کرد، سرانجام حوصله سارا سر رفت و سکه ها را محکم روی شيشه پيشخوان ريخت.
داروساز جا خورد، رو به دخترک کرد و گفت: چه می خواهی؟
دخترک پاسخ داد: برادرم خيلی مريض است، می خواهم معجزه بخرم.
داروساز با تعجب پرسيد: ببخشيد؟!!
دختـرک توضيح داد: برادر کوچک من، درون سـرش چيزی رفته و بابايم می گويـد که فقط معجـزه می تواند او را نجات دهد، من هم می خواهم معجزه بخرم، قيمتش چقدر است؟
داروساز گفت: متاسفم دخترجان، ولی ما اينجا معجزه نمی فروشيم.
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت: شما را به خدا، او خيلی مريض است، بابايم پول ندارد تا معجزه بخرد اين هم تمام پول من است، من کجا می توانم معجزه بخرم؟
دخترک پول ها را کف دستش ريخت و به مرد نشان داد. مرد لبخنـدی زد و گفت: آه چه جالب، فکـر می کنم اين پول براي خريد معجزه برادرت کافی باشد!
سپس به آرامی دست او را گرفت و گفت: من مي خواهم برادر و والدينت را ببينم، فکر می کنم معجزه برادرت پيش من باشد.
پس از جراحی، پدر نزد دکتـر رفت و گفت: از شما متشکـرم، نجات پسرم يک معجـزه واقعـی بود، می خواهم بدانم بابت هزينه عمل جراحی چقدر بايد پرداخت کنم؟
دکتر لبخندی زد و گفت: پنج دلار بود که پرداخت شد .
اقتـضای طبیـعت
هندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند ...
هندو به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند !
با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند !
مردی در آن نزدیکی به او گفت : چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست نمیکشی ؟!
هندو گفت : عقرب به اقتضای طبیعتش نیش میزند. طبیعت عقرب نیش زدن است و طبیعت من عشق ورزیدن ...
چرا باید از طبیعت خود که عشق ورزیدن است فقط به علت این که طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم ؟!
هیچگاه از عشق ورزیدن دست نکش همیشه خوب باش حتی اگر اطرافیانت نیشت بزنند ...