اقتـضای طبیـعت
هندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند ...
هندو به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند !
با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند !
مردی در آن نزدیکی به او گفت : چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست نمیکشی ؟!
هندو گفت : عقرب به اقتضای طبیعتش نیش میزند. طبیعت عقرب نیش زدن است و طبیعت من عشق ورزیدن ...
چرا باید از طبیعت خود که عشق ورزیدن است فقط به علت این که طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم ؟!
هیچگاه از عشق ورزیدن دست نکش همیشه خوب باش حتی اگر اطرافیانت نیشت بزنند ...
بنام تنها دادگر هستی
حکایت نوشینروان از حکیم سخن، سعدی شیرازی
آوردهاند که نوشینروان دادگر را در شکارگاهی، صیدکباب کردند و نمک نبود
غلامی به روستا رفت تا نمک آرد.
نوشیروان گفت: «نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد.»
گفتند : «از این قدر چه خلل آید؟»
گفت: «بنیاد ستم در جهان اندکی بوده است، هر که آمد برو مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده.»
اگر از باغ رعیت ملک خورد سیبی برآرند غلامان او درخت از بیخ