به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا


 «مهر»، یاری‌رسان روشنایی در نبرد با تاریکی



  گروه انديشه :
  در روزگاران کهن، «آیین مهر ایرانی» به دست ایرانیان در ایران‌زمین، و آن‌گاه چندین سده دورتر در اروپا گسترش یافت. سپس به دست رومیان در اروپای غربی و شمال آفریقا پراکنده شد، و ایشان نیز ایزد مهر را با باورهای خویش درباره‌ي خدایان و به ویژه «خدای آفتاب» درآمیختند. نام مهر‌(میترا) در وِداهای هندی نیز به چشم می‌خورد. در فرهنگ ایرانی، از مهر با نام «داور بزرگ» یاد شده و نگاهبان پیمان در میان مردم است. هم‌چنین، ایزد جنگ و پیروزی به شمار آمده، و پشتیبان سپاهی است که بر پایه‌ي نیکی و راستی می‌جنگد.
  این آیین، سده‌های پیاپی در آن سرزمین‌‌ها جایگاه والایی داشت، و آنگاه در سده چهارم بود که «کنستانتین» آیین نو(مسیحیت) گرفت و در جایگزینی آن به جای آیین مهر ایرانی، کوشید. اکنون گوشه‌ای از استوره‌های ایرانی را بازمی‌گوییم، تا همگی با فرهنگ سرزمین خویش بیشتر آشنا شویم:
  390  سال پیش، کشیش‌های انگلیسی نشستی را برگزار نموده و بر آن شدند تا آغاز سال اروپاییان را که 25 مارس و برابر با نوروز ایرانی بود، به ماه ژانویه برده و سالی جدا برای خود بنیان نهند. اما از آنجا که دستمایه‌ای درخور در فرهنگ خویش نیافتند، بنابراین باز به ناچار، شب چله‌ي ایرانی را که اینک در گاهشمار ایشان برابر با 25 دسامبر(4 دی) بود، «کریسمس» و آغاز سال میلادی نامیدند؛ و بدین گونه امروزه سال مسیحیان «میلادی» نامیده می‌شود. براي نمونه، ماه‌هاي نهم،‌ دهم و يازدهم از ماه‌هاي ميلادی، امروزه سپتامبر، اكتبر و نوامبر(به معناي هفتم، هشتم و نهم!) ناميده مي‌شود. «میلاد» واژه‌ایست سُریانی و برگرفته از خانواده‌ي زبان‌های کهن ایرانی در میانرودان. این واژه به زبان تازیان(عربی) نیز راه یافت و واژگان تولد، مولود، یلدا، ولد و ... از ریشه‌ي آن است به معنای «زایش و زادآوری»، که باز هم پیوند دارد با «زایش مهر» در باور ایرانی.
  در استوره‌های ايرانی آمده است، «آناهیتا – آناهید، ناهید» ایزد آب‌های روان و ایستا، و نماد پاکی در باورهای کهن ایرانی است، و چنین آمده که آناهیتا در بلندترین شب سال(چلّه، شب آغاز زمستان)، «ایزد مهر» را به زاد برمی‌آورد. بدین گونه، از فردای آن روز، رفته‌رفته روزها بلندتر شده و پرتوهای خورشید، درخشندگی بیشتری می‌گیرند. «مهر»، رهایی‌بخش جهان از نمایه‌های اهریمن، و یاری‌رسان روشنایی در نبرد با سیاهی و تاریکی بوده؛ و بدین روی، ایرانیان در «شب چله» چراغ افروخته و تا پگاه بیدار می-مانند. بدین سان، ایشان مهر را یاری رسانده، و آنگاه با زایش اوست که جهان رو به فروزندگی و روشنایی می‌گذارد.
  «25 دسامبر» که مسيحيان آن را روز زایش پیام‌آور خویش برمی شمارند‌، نخست برابر با 21 دسامبر بوده، و این روز به فراخور زایش مهر در آیین‌های ایرانی(یکم دی)، در آن سامان نیز گرامی داشته می‌شده است. کشیشان، نتوانستند در 4 گردش 4 ساله، سال را کبیسه کنند، تا آن‌که 3 مُغ ایرانی به اورشلیم رفته و کبیسه کردن را به ایشان آموختند. و چنین بود که این روز پس از 4 بار جابجایی، سرانجام در روز 25 دسامبر(4 دی) آرام گرفت و آن روز را روز زایش مسیح یا همان «کریسمس» خواندند. تا آن هنگام، روز ششم ژانویه برابر با روز زایش وی شمرده می‌شد، اگرچه در همان زمان نیز آیین بیشتر مردم باخترزمین، «آیین مهر ایرانی» بود. «مُغ»‌ها جایگاه بلندی در فرهنگ ایرانی داشته و آموزش‌های گسترده-ای درباره‌ي دانش و فرهنگ سترگ ایران‌زمین فرامی‌گرفتند. آموخته‌های ایشان برای مردمان اَنیران -غیرایرانی‌ها- شگرف بوده و بدین‌رو ایشان را «جادوگر» می‌خواندند. بنابراین، این واژه در لاتین به گونه‌ي «مُگوس»، «ماژوس» و سرانجام «ماژیک» درآمد و به معنای «جادویی» به کار رفت. همین واژه از یونانی به عربی راه یافت و تازیان چون «ژ» و «گ» -هم‌چنین «پ» و «چ»- نداشتند، ما ایرانیان را «مَجوس» نامیدند.
  ضحاک به هنگام دستیابی بر ایران، به روزبانان خویش چنین فرمان داد تا ایرانیان نافرمان و سرپیچ از فرمان او را، بر همان گردونه‌ای که می‌پرستند(مهر)، بیاویزند. «گردونه‌ی مهر» نمادی است برگرفته از گردونه‌ي گردون یا همان آسمان که راست‌گَرد می‌باشد. بدین گونه که این نماد(+) همانند دو z بر هم است. نگاره گردونه‌ي مهر، هنوز هم بر روی بسیاری از معماری‌های ایرانی به چشم می‌خورَد. و از آن‌گونه، پرستشگاه کهن چغازنبیل و نیز درب‌های چوبی پرستشگاه‌ها، و بسیاری سازه‌های دیگر در پهنه‌ي ایران-زمین که تاکنون برجای مانده است. این نماد، هم‌چنین سر از آیین غربيان درآورد و این گردونه که در زبان‌های ایرانی «چلیپا» نامیده می‌شود، نام‌های چلیپ، چلیب و سرانجام «صلیب» به خود گرفت.
  «ایزد مهر» بر گردونه‌ای شتابان و زیبا که 4 اسب سپید آن را می‌کشند، سوار است. و خوشبختانه هنوز هم نگاره‌های بسیاری از آن، در کوه‌ها و کوهستان‌های ایران برجاست. این ایزد بزرگ، جامه‌ای سرخ‌رنگ به تن داشته و ریشی بلند و انبوه چهره‌اش را پوشانده است. و اما، اینک بیاییم و یک تن با همین ویژگی‌ها را یک کلاه‌بوقی سرخ با منگوله‌ای آویخته به آن، بر سرش نهاده و سپس او را بر گردونه‌ای که به جای چرخ، دو تیغه‌ي آهنی دارد(سورتمه) و نیز به جای 4 اسب، اینک 4 گوزن شمالی آن را به دنبال می‌کشند، بنشانیم. یاد چه چیزی می‌افتید؟
  «سرو» درختی همیشه‌سبز است که در فرهنگ ایرانی از جایگاه ویژه و والایی برخوردار است. برای نمونه، «سرو سپند کاشمر» که به فرمان معتصم عباسی بریده شد و آن را به سامرا بردند. اما ایرانیان به یادبود آن، «بُته جقه» را که نگاره‌ي سروی خمیده است، بر روی تار و پود قالی و دیگر بافته‌های سرزمین خویش جاودان نمودند. ایرانیان در شب چله و هنگامی که سرما همه جا را فرا گرفته، شاخه‌ای از درخت سرو را با خود به خانه برده و آذین می‌بستند تا نمادی از سبزی و تازگی در خانه‌شان باشد. اینک این آیین نزد ما فراموش شده، اگرچه امروزه هنوز هم در بخش‌های غربی کشورمان، دختران شاخه‌ای سرو را در شب چله آذین بسته و همراه آن، گشایش برای بخت خویش می‌خواهند. به هر روی، این باور زیبای ایرانی، به همراه آیین مهر به باخترزمین رفت و از آنجا که درخت سرو بومی ایران است، بنابراین ایشان شاخه‌ای از درخت کاج را در آن شب آذین بستند. اما سپس‌تر، این کار از سوی ایشان نیز به فراموشی سپرده شد، تا آن‌که کشیشی آلمانی دوباره آن را در سده‌ي هجدهم میلادی فراگیر نموده و گسترش داد.
  «مهرابه»ها جایگاه ویژه‌ی پرستش «مهر- میترا» بوده و نشانه‌هایی ازین ویژگی‌ها هنوز هم در زورخانه-ها، آیین درویشان به چشم می‌خورد. هم‌چنین خوب است بدانیم بیشتر کلیساهای اروپا بر ویرانه‌ي مهرابه‌ها بنا گردیده است. برای نمونه، واتیکان بر روی مهرابه‌ای کهن بنا شده که هنوز هم نشانه‌های فراوانی از آیین مهر در آن به چشم می‌خورد. اما هیچکس نمی‌تواند به زیرزمین آنجا راه یابد. اگرچه با شگفتی بسیار، «زنده‌یاد دکتر محمود حسابی» تنها ایرانی‌ای بود که توانست آن جا را از نزدیک ببیند.
  «هفت» از شمارگان سپند ایرانی بوده و برآمده از 7 سَکرنه‌ي(كُره) آسمانی «خورشید، ماه، تیر(عطارد)، ناهید(زهره)، بهرام(مریخ)، کیوان(زحل) و هُرمزد(مشتری)» است، که نخستین بار، ایرانیان آن‌ها را در میان اَختران آسمان بازشناختند. این شماره، جایگاه بلندی در فرهنگ ایرانی داشته و از آن میان، ایرانیان هفت روز هفته را بر پایه آن 7 کره‌ي آسمانی پی نهاده و نام آن‌ها را بر روزهای هفته نهادند. برترین روزها «روز مهر» بود که «خور- شید(روز خور)» نامیده شد. این روز به همراه آیین مهر ایرانی به اروپا رفت و Sunday(روز خورشید) نام گرفت، و همان گونه که می‌دانیم، اینک روز نیایش ایشان در کلیساها، همین روز است.(و نمونه‌های دیگر، Monday: روز ماه، Wednesday: روز تیر، suturday: روز کیوان و ...). هم‌چنین، شماره‌ي 12 که در فرهنگ ایرانی گرامی داشته شده و برای نمونه می‌توان از 12 گلبرگ گل‌های سنگ‌نگاره‌های پارسه(تخت جمشید)، و نیز بخش کردن سال به 12 ماه و هم‌چنین شمار 12 چِهراَختر(صورت فلکی) در دانش‌ کهن ستاره‌شناسی ایرانیان نام برد.






ارسال توسط سورنا

بنام خدا


ميترا دهموبد :

عكس از فيروزه منوچهري انگار كه سرم را به جايی كوفته باشند، نمی دانم شايد هم، جايی را به سرم كوفتند، ‌مَنگ شده بودم، مَنگِ مَنگ. چشم‌هايش را در چشم‌هايم دوخت و گفت: «خُوب، مگه چيه؟»
«خليج عر...»،  داشت بزرگ و بزرگ‌تر مي‌شد، انگار داشت برايم شكلک درمي‌آورد، چشم‌هايم را بستم و با انگشت، چرخ كوچكی به كُره‌ی زمين روي پيشخوان مغازه دادم.
كوچک كه بوديم، يک كُره‌ی جغرافيايي گرد داشتيم همچون همه‌ي كُره‌‌ها. از ميان همه‌ي سرزمين‌هاي ريز و درشت روي كُره، ايران را پيدا می كرديم، انگشت می گذاشتيم روي ايران، و چرخ پرشتابي به كُره می داديم. همان‌گونه كه كشورها سرشان می چرخيد و سرِ ما هم می چرخيد و چشم‌هايمان تا به تا می شد، دوباره انگشت می گذاشتيم روی ايران. كُره از چرخش می ايستاد و همه‌چيز آرام می شد.
 نفس حبس‌شده‌مان را آزاد مي‌كرديم و در هواي «ايران»، نفس مي‌كشيديم.
«كُره» را كه پشت شيشه‌ي مغازه‌ی نوشت‌افزار‌فروشی ديدم، ياد ايرانِ كودكي‌هايم زنده شد. صاحب مغازه، كُره را آورد، گذاشت جلويم، روي پيشخوان. انگشتم را گذاشتم روي «ايران» و به عادت گذشته، چرخي به كُره دادم، ميان شتابي كه كُره براي چرخيدن داشت، ناخودآگاه انگشتم را گذاشتم روی ايران و كره را از چرخش نگاه داشتم، خواستم نفس بكشم اما «خليج عر...» كه پايين ايران نشسته بود، نفسم را بريد.
بدتر از آن، پاسخ صاحب‌مغازه بود و بی تفاوتی اش كه بر سرم آوار شد.
 «خليج عر...» روی كُره‌ای در يک نوشت‌افزار‌فروشی، در ايران، در تهران، در پايتخت آدم و دود! و نگاه‌هاي بي‌تفاوت مردي كه فارسي سخن مي‌گفت اما نگاهش، ايراني نبود، نگاه‌های مردی كه از براي شغلی كه برگزيده بود، از كودكی، بر اين گمان بودم كه بايد فرهنگی باشد، اما نبود.
از مغازه زدم بيرون، در هواي دودگرفته‌ی خيابان كريم‌خان زند، نفس حبس‌شده‌ام را بيرون دادم و آه كشيدم. به راه افتادم، سر خيابان «ايرانشهر»، ايستادم و به ديوار تكيه دادم، آه ايران‌شهر.





ارسال توسط سورنا

امروز 16 بهمن ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

تاريخ : یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:فال روز 16 بهمن,فرصت,مارس,تشویق,کلاه,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 شهر تاریخی «جولیان»، شخم خورد

به جای تاريخ، گندم برداشت می كنيم

سورنا لطفی نيا :

شهر جولیان از شهرهای تاریخی ایلام، در حالی که نمادی از تمدن ایرانی است، امروزه، جايی برای کشاورزی شده و گندم و جو، در آن کاشته می‌شود.
جولیان از شهرهای تاریخی ایلام است که در 10 کیلومتری شهر آبدانان و در جنوب خاوري(:شرقی) اين استان است.
به گزارش مهر؛ شهر جولیان در بخش سراب باغ در دامنه‌ي کبیرکوه و گستره‌ي باستانی آن یکی از زیباترین آثار به جای مانده از روزگاران پیش از اسلام است.
این شهر به شوند(:سبب) يادمان‌هاي گوناگون تاریخی یکی از بهترین جاها برای واكاوي سرگذشت روزگار ساسانی در استان ایلام است.
یافتن این شهر نیز همانند دیگر شهرها و جاهاي تاریخی به شوند نبود تابلوی راهنمایی و بدون شناخت نسبت به منطقه، سخت است.
این شهر تاریخی چنان جولانگاه زمین‌های ديم کشاورزی شده است که، تنها هنگامي متوجه تاریخی بودنش می‌شویم که به نزديك‌اش برسيم.
زمین‌های کشاورزی تا درون این شهر تاریخی رسیده است و دیوارهای این شهر تاريخی، همگي ويران شده و اثری از تاریخ نیست و هرآنچه هست زمین ديم کشاورزی است.
دیوارهای اندکی نيز که از این شهر تاریخی برجاي مانده، رو به ويراني است و در گستره‌ی 10 هکتاری این شهر تاریخی، کشت گندم و جو انجام می‌شود.
در حالی که برپايه‌ي گفته کارشناسان از ويژگي‌های معماری مهم این اثر، وجود چهارتاقی‌ها، تاق‌های ضربی، تاق‌های جناحی و... است، ولی هم‌اكنون چنین ویژگی‌هایي در این شهر تاریخی ديده نمي‌شود.
دیوارهای این شهر تاریخی نیز همگي ويران شده و سنگ‌ها ریزش کرده است و می‌توان گفت این يادمان تاریخی دیگر راهی برای بهسازي و بازسازی ندارد و باید آن را ويران شده دانست.
سنگ‌هایی که در پي ويراني اثر برای گسترش زمین‌های کشاورزی، مانند تپه‌ای در یک جا گرد آمده‌اند، گواه تلخی بر بی‌مهري‌های فراوان است.
این شهر تاریخی چنان دارای ارج بوده كه، برپايه‌ي گفته‌ي کارشناسان، در آن‌روزگار لوله‌کشی آب داشته و آب شهر از راه لوله‌های سفالی در یک مخزن که جنس آن از سنگ و ساروج بوده از یک چشمه‌ي آب، که در تنگه‌ي شمال باختري(:غربی) این بنا است، تامین می‌شده است.
این اثر تاریخی در سال 1388 در سياهه‌ي يادمان‌‌هاي ملی کشورمان به ثبت رسیده است.
گردشگران نوروزی امسال، به جای بازدید از شهری تاریخی، در کشتزارها می گردند، چرا که شهر تاریخی جولیان دیگر وجود ندارد و امروز جولیان، زمین کشاورزی‌ای بیش نیست.






تاريخ : یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:جولیان,شهر جولیان,گندم,جو,گو,سراب باغ,جولانگاه,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

 

 

 

رخدادهای تاریخی و آیینی ایران از 15 تا 21 بهمن

 

 

 گروه مردم :

 شنبه 15 بهمن:

  • روزی كه خشایارشا یهودیان را از توطئه قتل عام نجات داد، خشایارشا ــ شاه وقت ایران ــ كه بر سرزمینی از هند تا دانوب و از استپ های شمال خاوری آسیای میانه تا لیبی حكومت می كرد، پس از فرونشاندن شورش بابل (عراق جنوب غربی امروز) در 482 پیش از میلاد، تصرف آتن در سال 480 پیش از میلاد و بازگشت از لشكركشی به اروپا، در چهارم فوریه 479سال پیش از میلاد (15 بهمن) توسط بانویش «استر Esther» از خاندان شائول و یهودی كه در شهر همدان مدفون است از توطئه هامان «بزرگ وزیر» خود برای كشتار اتباع یهودی امپراتوری ایران آگاه شد و همان شب دستور لغو آن را صادر كرد كه به نوشته مورخان یونانی و یهود، این دستور در سه روز به سراسر امپراتوری رسید كه با وسائل آن زمان، ركوردی بی سابقه است.

 سه‌شنبه 18 بهمن:

  • انتشار پول کاغذی در ایران در 716 سال پیش ـ فساد اداری ارث مغولها برای ایران و روسیه، هفتم فوریه 1294 (جمادی الاخری 693 قمری) و دوران حکومت گیخاتوخان مغول حکمران وقت، ایران بمانند چین دارای پول کاغذی (اسکناس) شد که «چاو» نام داشت. حکام مغولی چین (دودمان یوان) از سال 1271 پول کاغذی در آن کشور رایج کرده بودند زیرا که طلا و نقره موجود در چین تکافوی هزینه های سنگین آنان نبود. قدمت پول کاغذی در چین که به صورت «بلوکی ـ نوعی مهرزنی» چاپ می شد به سال 600 میلادی بازمی گردد ولی پولی دائمی نبود و هرگاه که هزینه های دولت بالا می رفت و طلا برای ضرب سکه کافی نبود پول کاغذی چاپ می کردند که نوعی برات (حواله خزانه داری دولت) بود. گیخاتوخان که مردی ولخرج و سطحی بود و بزرگ وزیرش ـ صدر جهان (صدرالدین احمد خالدی زنجانی) ولخرج تر از او ـ تصمیم به رایج کردن پول کاغذی گرفتند که این تصمیم به اجرا درآمد و «چاو» که قطعی بزرگ داشت و «چاو مبارک» خوانده می شد به جریان گذارده شد. 

 چهارشنبه 19 بهمن:

  • هلاكوخان مغول به مناسبت سالگشت مرگ او، هولاگوخان، ایلخان متصرفات مغولان در آسیای غربی و از جمله ایران هشتم فوریه 1265 میلادی (19 بهمن ماه) در 48 سالگی درگذشت و در جزیره كبود واقع در دریاچه ارومیه دفن شد. [اعراب «هُلاكو» می نویسند زیرا كه حرف «گ» ندارند]. وی كه نوه چنگیز و برادر قوبیلای قاآن (خان بزرگتر مغولان و خاقان چین) بود در طول ایلخانی خود، بین النهرین، سوریه و قسمتهای دیگری از آناتولی را تصرف كرد، شهر بغداد را در دهم فوریه 1258 و شهر دمشق را در یكم مارس 1260 میلادی تصرف، قتل عام و ویران ساخت و به خلافت «اسمی» عباسیان [در بغداد] و حكومت ایوبیان [برسوریه] پایان داد، ولی ارتش او در سوم سپتامبر 1260 در ناحیه «عین جالوت» از نیروهای سلطان مصر (از دودمان مملوك) شكست خورد و فلسطین و بیشتر سوریه را ازدست داد و به شرق فرات عقب نشست.

 پنجشنبه 20 بهمن:

  • بیستم بهمن؛ آزاد شدن ایران خاوری از سلطه عربان، یعقوب لیث مبارز خستگی ناپذیر راه تجدید استقلال و یکپارچگی ایران، حاکمیت ملّی ایرانیان و قهرمان میهن كار آزادكردن هرات، بامیان، بلخ، كابل، غزنه و بُست از سلطه عرب (تازیان) را نهم فوریه سال867 مصادف با 20 بهمن تكمیل كرد. یعقوب در طول یازده سال بعد نیشابور، گرگان، كرمان، فارس و خوزستان را هم از چنگ عرب خارج ساخت و و درجریان پیشروی به سوی بغداد در ناحیه دیرالعاقول (کنار دجله) با سپاه اعزامی حکومت عباسیان رو به رو شد و به نبرد پرداخت. یعقوب پیشنهاد سازش خلیفه را رد کرد. وی درخوزستان خودرا برای لشکرکشی دیگری به سوی بغداد آماده می کرد که براثر بیماری قولنج درگذشت و در همانجا مدفون شده است. 

 آدینه 21 بهمن:

  • افتادن بغداد به دست هلاکوخان مغول و قتل عام صدها هزار تن از ساکنان آن، دهم فوریه سال 1258 (21 بهمن ) سپاهیان هلاكوخان نوه چنگیز و ایلخان مغول ایران بغداد را تصرف کردند و 17 روز طول كشید تا تا این افراد بغدادیان را قتل عام و این شهر را ویران سازند. بغداد هنگام تصرف به دست مغولان بیش از چهارصد هزار تن جمعیت داشت كه بیشتر آنان به دست مغولان كشته شدند. آمارهای مختلف ـ از 80 تا 300 هزار تن ـ درباره شمار مقتولان بغداد داده شده است. هلاکو در دهمین روز تصرف بغداد، المستعصم ــ آخرین خلیفه عباسی را هم (به صورت نمدمال کردن) کشت و به عمر خلافت عباسیان پایان داد.

  برگرفته از تارنمای دکتر انوشیروان کیهانی زاده  

 





تاريخ : یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:شائول,هامان,چاو,برات,هولاکو,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 دستگيری ٤ شکارچی خلاف‌كار اماراتی، در سیستان و بلوچستان



  سورنا لطفی نيا :

  «خسرو افسری»، مدیرکل حفاظت محیط‌زیست سیستان و بلوچستان گفت: «چهار شکارچی خلاف‌‌كار تبعه امارات متحده عربی که 10 شاهین شكاري را به‌گونه‌اي غير قانوني به ايران آورده‌ بودند، در این استان دستگیر شدند.»
 به گزارش مهر؛ افسری افزود: «یگان حفاظت محیط‌زیست استان، با تلاش و پیگیری و با همکاری نیروی‌ انتظامی و گمرک زاهدان، موفق به دستگیری چهار تن، شکارچی تبعه کشور امارات متحده عربی شد.»
 وی گفت: «این شكارچيان، شاهين‌ها را برای شكار پرنده‌های مهاجر، به‌ويژه هوبره که در سياهه‌ی قرمز پرندگان روبه نابودی نیز جای دارد، به ايران آورده بودند.»
 مدیر کل حفاظت محیط زیست سیستان و بلوچستان گفت: «خلاف‌كاران که با پرواز دبی - زاهدان وارد استان شده‌اند به پرداخت جریمه محکوم شدند و پرندگان شكاری نيز، برای گذراندن مراحل قانونی، به سازمان حفاظت محیط‌ زیست داده خواهند شد.»
 وی افزود: «جریمه قاچاق هر شاهین 120 میلیون ریال است.»






ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 داستان بوزينه و سنگ‌پشت






تاريخ : یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:بوزینه,انجیر,سنگ پشت,آز,,
ارسال توسط سورنا


پژوهشگر تاريخ و فرهنگ ايران:
قانون، پشتيبان حقوق زنان در روزگار ساسانی بوده است

نگاه فمينيستی به زنان ايران باستان، به دور از ارزش است

خبرنگار امرداد - شهداد حیدری :
بهرام روشن‌ضمير«در روزگار ساسانیان، زن ایرانی از حق مالکیت برخوردار بود. قوانین آن زمان پشتیبان حق زنان و استقلال آنان بود. از این‌روست که در تاریخ ساسانیان، نمونه‌ای نمی‌یابیم که مردان توانسته باشند با خشونت با زنان برخورد کنند.»




ادامه مطلب...

تاريخ : یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:زن ایرانی,ضمیر,روشن ضمیر,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


دهم بهمن‌ماه با باشندگی گروه فراوانی از مردم برگزار شد:
برگزاری سده‌ی كرمان، با همياری بزرگان شهر



خبرنگار امرداد - آرميتا فرهمند :

كرماني‌ها، جشن سده را دهم بهمن‌ماه در كنار يكديگر، در باغچه‌ی بوداغ‌آباد جشن گرفتند.
این آیین با جشن‌خوانی موبدان، فریدون هرمزدی، هومن فروهری، مهران غیبی و فرهنگ فلاحتی آغاز شد و پس از آن بندهایی از  گاتها، سروده‌هاي آسماني اشوزرتشت، از سوي فرشاد خدادادي و مهرنوش زنده‌نوش، دوتن از هموندان کمیسیون جوانان خوانده شد.

گزارش تصويری جشن سده‌ی كرمان را
اينجا ببينيد.
 

ايرانيان، نخستين مردمي كه خداي يكتا را شناختند
محمدعلی گلاب زاده، و پژوهشگر و تاريخ‌نگاري كرماني، يكي از سخنرانان اين نشست بود. وي گفت: «برخی در گذر تاریخ کوشیده اند تا نیاکان ما را به عنوان قومی تهی از وحدت‌گرایی و آتش‌پرست بشناسانند و این جفا بر نیاکان ماست ولی ما در گذر زمان هیچ قوم و مردمی را سراغ نداریم که بیشتر و پیشتر از ملت بزرگ ایران به وحدت و یگانگی خداوند توجه داشته باشند و اگر ایرانیان دربرابر آتش و نور احترام می‌گذاشتند برای ارزش و اهمیتی که آتش داشته است، نه چیز دیگر.»

 

همزيستي زرتشتيان و غيرزرتشتيان در كرمان
«گلاب‌زاده» با تاكيد بر اين‌كه شایسته است این جفای تاریخی از دامن نیاکان ما زدوده شود، افزود:‌«در شهر ما همواره میان بزرگان اسلام و زرتشتیان کرمان احترام و تعامل متقابل وجود داشته است. آن هنگام که مانکجی لیمجی هاتریا از هندوستان به ایران آمد تا جزیه را در زمان قاجار از میان بردارد. نخستین کسی که از وی پشتیبانی کرد آقاحاج جواد سید شیرازی امام جمعه وقت کرمان بود که زمینه ای را به وجود آورد تا زرتشتیان بتوانند از این مشکل رها شوند. وی همچنین خانه‌ی خود را در محله‌ی زرتشتیان بنا کرد تا نشان دهد که آیین اسلام با آنها در تعامل است.»
اين پژوهشگر ايرانی افزود: «دیگر روحانی آن زمان که در برابر ستمگری‌های قاجار ایستاد تا زمینه‌ی مشروطیت به وجود آید، شخصی به نام «مجد اسلام کرمانی» است كه چكامه‌ای درباره‌‘ جشن سده، دارد.»

ايرانيان، گذشته‌ي پرافتخار خود را فراموش كرده‌اند
فریدون جنیدی، شاهنامه‌پژوه ايرانی، از ديگر سخنرانان اين آيين بود كه بر لزوم بازشناسی فرهنگ ايران، پافشاری كرد. وی گفت: « ما ایرانیان اکنون مانند سیاوخش همه ی جاه و جلال گذشته خود را فراموش کرده ایم و به خاک افتاده‌ایم، نه خود و نه نیاکان بلند‌پایه خویش را می شناسیم. به جاست که به خود آییم و سر خود را بلند و بلندتر بگیریم و درفش فرهنگ ایران را برفراز کوه دماوند در دست کاوه و فردوسی ببینیم.»
وي افزود: «شایسته ی ما نیست با تاریخ فرهنگ این کشور که از آغاز و اکنون در میانه ی جهان جای گرفته است و دیگرفرهنگها از ما توانایی گرفته‌اند، چون بیگانگان رفتار کنیم. برماست که جهره ی نیاکان خود را ببینیم و گرنه نیاکان از ما می‌رنجند.»

 شاهنامه، برآمده از استوره‌های يونانی نيست
«جنیدی» با برشمردن پاره ای از بالندگی‌های تاریخی ایران، شماری از ارزش‌های شاهنامه را بازگو كرد و با آوردن مثال‌هايي تاكيد كرد كه شاهنامه، برگرفته از استوره‌های يونانی همچون ايلياد و اوديسه و آشيل نبوده است.»

خواب بوديم، نيمه‌ی جهان به نام انگليسی ها شد
وی گفت: «ايرانيان نخستين كساني بوده‌اند كه توانسته‌اند نيم‌كره‌ی زمين را اندازه‌بگيرند و نيمروز در زاهدان امروزی را نيمه‌ی جهان نام‌گذاردند. و در زمان قاجار، آن‌هنگام كه ما در خواب بوديم، انگليسي‌ها، گرينويچ را ميانه‌ی جهان ناميده و سند آن را به نام خود زدند.
فريدون جنيدی، گفت: «نیاکان ما در5 هزار سال پیش، مثلثات می‌دانستند، کوه‌ها و دریاها را اندازه می‌گرفتند. در زمان كاووس يعنی نزديک به 4هزار و پانصد سال پيش، استوا را شناخته بوديم.»

سده، كهن‌ترين و پرمعناترين جشن ايرانی
اسفنديار اختياری، نماينده زرتشتيان در مجلس، از ديگر سخنرانان اين جشن بود. وی جشن سده را كهن‌ترين، پرمعناترين و مهم‌ترين جشن دانست و گفت: «اين جشن از اين رو مهم‌ترين است كه جشنی ملی است. جشن سده به ما مفهوم شادی را يادآوری م كند. بن‌مايه‌ی همه‌ی جشن‌ها شادی است.»
اختياری تاكيد كرد: «اگر آتش نبود، تمدن، گرما و تكنولوژی نيز وجود نداشت و ما هنوز غارنشین بودیم. اگر در آن هنگام کسانی که آتش را کشف کردند، آن را برای خود نگه می‌داشتند و به دیکران نمی دادند يا از آن به عنوان ابزار قدرت بهره می‌بردند، ما نمی توانستیم امروز جشن آغاز تمدن را برگزار کنیم.»
نماينده زرتشتيان در مجلس گفت: «ایرانیان مکانی برای نگهبانی از آتش ساختند و این آفریده‌ی اهورامزدا را دراختیار همگان قرار دادند که این خود نشان دهنده ی مهر و محبت ایرانیان است.»
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: «روزها در گاهشمار ایرانیان هرکدام با نامی زبیا خوانده می شود و امروز، روز مهر به چم(:معناي) دوست داشتن است و چه نیکوست که جشن سده در روز مهر از ماه اندیشه‌ی نیک(بهمن) برپا می‌شود.
وی افزود: «ما باید به اصل و نسب خود ببالیم. بسیاری می‌کوشند تا این تاریخ را به نام خودشان به ثبت برسانند.»
نماينده زرتشتيان در مجلس گفت: «چشم آن داريم كه جشن ملي سده با همياري مسوولان، ثبت جهاني شود.»

برگزاري «سده‌»ي كرمان، با همت بزرگان شهر
سیروس نیک‌بخش، فرنشین انجمن زرتشتیان کرمان در اين آيين، با شادباش روزهای دهه‌ی فجر، گفت: «این جشن با همت بزرگان شهر کرمان برگزار می‌شود و به جز اين‌ها بايد از همت والای جوانان زرتشتی و سازمان زنان زرتشتی کرمان سپاسداری کرد.»
«نيك‌بخش»، در بخش ديگري از سخنانش، گفت: «جشن سده، از آن قشر و گروه ویژه‌ای نیست واز آن همگان است.»
وی با سپاس از سازمان میراث فرهنگی کرمان برای به ثبت رساندن جشن ملی سده‌ي كرمان، گفت: «چشم به راه هستيم كه اقداماتي براي ثبت جهاني جشن سده انجام شود.»

آتش‌افروزي سده پيش از غروب آفتاب
سرانجام پیش از غروب آفتاب، موبدان با سخنان موبد فریدون هرمزدی درباره‌ي جشن سده و اهمیت شادی در ایران باستان، با همراهی نوجواناني كه مشعل‌هاي فروزان در دست داشتند، با دف‌نوازي گروه كوبه‌اي اهورايي و همراهي دوشيزگاني با چراغ‌های روشن، هيمه‌ي جشن سده را برافروختند.
از ديگر برنامه‌های اين جشن كه پيش از آتش‌افروزي انجام شد، اجراي قطعه‌های موسيقی از سوي گروه سازهای كوبه‌ای اهورا و شاهنامه‌خوانی پريسا سيمين‌مهر بود.






ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 ستون‌های باستانی «استخر»، رها در گودال‌ها



  سورنا لطفی نيا :

شهر استخر ستون‌ و سرستون‌های شهر باستانی استخر فارس در گودال‌هايی بدون هيچ‌گونه نگهداری رها شده‌اند. کارشناسان ميراث فرهنگی درباره‌ی وضعيت بد اين آثار هشدار می دهند. معاون سازمان ميراث فرهنگی فارس اما واژه‌ی رها شدن را برای اين آثار شايسته نمی داند و می گويد که اين گستره، مشکلات بسياری دارد اما چه کاری می توان انجام داد؟
 
به گزارش ميراث خبر؛ اين در حالی است که گستره‌ی باستانی شهر استخر، در ٧ کيلومتری شمال تخت جمشيد و دو و نيم کيلومتری جنوب باختری(:غربی) نقش رستم جای دارد، اکنون وضعيت خوبی ندارد و ستون‌ها و سرستون‌های ديرينه‌ی آن هر کدام در گوشه‌ای افتاده‌اند.
«جمشيد صداقت کيش»، نويسنده‌ی کتاب «شهر استخر و سه گنبدان» گفت: «برای پيشگيری از آسيب رسيدن به آثار به‌جای مانده در شهر تاريخی استخر، بايد گستره‌ای در اين شهر تاريخی ساخته شود تا يادمان‌ها از باران و برف و نور خورشيد دچار فرسايش نشوند.»
با اين‌كه، شهر استخر با گستره‌ای بيش از 90 هکتار كه يکی از بزرگ‌ترين گستره‌های باستانی ايران به شمار می رود، نه تنها هيچ‌گونه پوشش حفاظتی ندارد، بلکه در برابر باد و باران، هر روز فرسوده‌تر می شود.
  «عبدالرضا نصيری»، معاون سازمان ميراث فرهنگی و گردشگری فارس، در پاسخ به اين پرسش که آيا ستون‌ها و سرستون‌های شهر تاريخی استخر که در چند گودال به حال خود رها شده‌اند، دچار فرسايش و نابودی نمی شوند، گفت: «چرا می شوند اما من واژه‌ی رهاشدن را برای اين آثار چندان مناسب نمی دانم.»
  اين مقام سازمان ميراث فرهنگی درباره شوند(:دليل) کاوش نشدن شهر تاريخی استخر نيز می گويد: «ما تا زمانی که مطمئن نباشيم چيزی را که از زير خاک بيرون می آوريم، بتوانيم حفاظت کنيم اصلا برنامه کاوش برای اين اثر نداريم و موافق هم نيستيم.»
«مسعود منيعاتی»، دبير انجمن دوستداران ميراث فرهنگی فارس نيز كه آثار تاريخی شهر استخر را در تيررس يک «خطر بزرگ» می داند، گفت: «باران‌های اسيدی که در پی سوزاندن پسماند كشتزارها و آلودگی پتروشيمی شيراز، ايجاد می شود، آثار باستانی شهر تاريخی استخر را دچار فرسايش كرده است.»
  منيعاتی همچنين با ابراز نگرانی از احتمال دست‌اندازی به گستره‌ی نگهداری شده‌ی شهر تاريخی استخر گفت: «نزديک به  25 سال پيش در حريم شهر تاريخی استخر، کارخانه‌هايی ساخته شده و امروزه نيز ساختمان‌های کوچکی ساخته شده که بايد مراقب بود اين ساختمان‌سازی گسترش پيدا نکنند و به شهر استخر دست‌اندازی نشود.»
  به گمان می آيد که اکنون شهر استخر به عنوان شهری که در روزگار ساسانيان در اوج آبادانی بوده و آتشکده «آناهيتا» در آن جای دارد، اکنون به حاشيه رفته است و برنامه‌ای برای نگهداری از آن در دستور كار نيست. 






تاريخ : شنبه 15 بهمن 1390برچسب:آناهیتا,شهر استخر,حاشیه,کاوش,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا




ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

چهارسال پیش اومدی با مادرت اینا خونه ما ...

در زدی ... مادرم در رو باز کرد ...

خواهرم هم بود ... نشستی پیششون ...

مادرم گفت : پسر من هنوز چند سالی کار داره ... یک ترم دانشگاهش مونده ... دو سال سربازی داره ... چند سال سختی داره !

تو چشای مادرم نگاه کردی ...

گفتی : من دوستش دارم ... با همه چی می سازم

سه ماه بعد... من وکیلم ؟ گفتی : بله

دو سال بعد درسم تموم شد ... سربازی هم رفتم ...

خونه گرفتیم (خانوادم خیلی کمک کردند ) ... دنبال کار گشتم ...

چند بار کارم رو عوض کردم تا سرانجام یک کا ر خوب گرفتم ...

مدیر تولید یک کارخانه شدم

تو دوست داشتی راحت تر زندگی کنی !

خونه بهتر ... ماشین ... امکانات بیشتر .

بیشتر کار کردم ...بیشتر ... بیشتر

خسته می شدم ... برای همین کمتر تفریح می کردیم ...

تو راضی نبودی ...

می گفتی اینقدر کار می کنی نمی تونیم تفریح کنیم !

 یک سال بعد

چرا خواهرم اینا ماشینشونو عوض کردند ... ما هنوز یک ماشین قراضه هم نداریم ؟

چرا بابات اون خونشو نو ... نمی ده به ما ؟

چرا من هروقت یه چیزی می خوام پول کم دارم ؟

 یک سال بعدش

خونه رو داریم عوض می کنیم ... می ریم خونه پدرم که قبلا اجاره داده بود !

برات موبایل خریدم ... کادوی تولد !

می خوام یک ماشین قسطی هم بردارم ... هرچی باشه تو کارم جا اوفتادم !

 چند ماه آخر

گفتی : ازدواج ما از اولش اشتباه بود ...

تو اصلا به احساسات من اهمیت نمی دی !

یکسال پیش هم بهت گفتم ...

من برای این زندگی خیلی تلاش کردم ....

هیچکس هم نفهمید ... برای من همه چی تموم شدس !

گفتم : تو چون از خانوادت دوری احساس دلتنگی می کنی ...

برو پیش مادرت اینا ... بهتر شدی برگرد ...

دو ماه موندی اونجا ( مادرم مدام به من سرمی زد )

برگشتی... در زدی ... مادرم دررو باز کرد ...

خواهرم پیشش بود ...

تو چشای مادرم نگاه کردی و گفتی : من از شوهرم متنفرم ...

مادرم : سکوت خواهرم : چرا؟

تو : به احساسات من اهمیت نمی ده ؟

خواهرم : خیانت کرده ؟ خسیس بوده ؟ تنبل بوده ؟ بددهن بوده ؟ دروغ گفته ؟

تو : سکوت ... تو : من برای همه چی تموم شدس !

مادرم : پس برو ! ازسرکاربرمی گردم ...

مادرم دررو باز می کنه ... خواهرم برام چائی می یاره ...

پدرم کنارم می شینه ... مادرم هم کنارم می شینه ...

تو چشاش نگاه می کنم ...

میگم : تنها شدم

میگه : تنهات نمی ذاریم...

 

 

سخن روز : وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها میکند پرهایش سفید میماند، ولی دلش سیاه میشود....

 





تاريخ : شنبه 15 بهمن 1390برچسب:قراضه,ماشین قراضه,,
ارسال توسط سورنا


ادامه مطلب...

تاريخ : شنبه 15 بهمن 1390برچسب:ماه تولد,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


چهار ایرانی زرتشتی، نویسندگان شاهنامه‌ی ابومنصوری



گروه شاهنامه‌ :

 در سال 346 مهی، ابومنصور توسی، فرمانروای توس و نیشابور، که مردی دهقان‌نژاد و دوستدار فرهنگ نیاکانی بود، به وزیر خود ابومنصور مُعمری دستور داد تا از دانشوران ایرانی بخواهد تاریخ باستانی ایران را که به زبان پهلوی و در کتابی به نام «خدای نامگ» گردآوری شده است، به پارسی درآورند. معمری چهار دانشمند فرزانه‌ی ایرانی را، که همگی زرتشتی بودند، از گوشه و کنار ایران فراخواند و از آنان چنین خواست که در توس بنشینند و نامه‌ی شاهان ایران و کارنامه‌ی ایشان را، از آغاز تا روزگار یزگرد سوم، بنویسند. نام آن چهار تن دانشور بزرگ ایرانی چنین بوده است:
ماخ پیر خراسانی از هرات؛
یزدان‌داد پسر شاپور از سیستان؛
ماهوی خورشید پسر بهرام از نشابور؛
شادان پسر برزین از توس.
این چهار تن، «خدای نامگ» را از پهلوی به پارسی برگردان کردند و دیباچه‌ای به کتاب افزودند و آن را به ابومنصور توسی سپردند. ابومنصور شاهنامه‌ی فراهم آمده‌اش را به بخارا- پایتخت سامانیان ایران‌دوست- فرستاد. شاه سامانی از دقیقی توسی- سخنور پُرآوازه‌ی دربارش- خواست که شاهنامه‌ی ابومنصوری را به نظم کشد. اما دقیقی که تنها هزار بیت از شاهنامه‌اش را سروده بود، به‌دست ستیزه‌جویان کشته شد. پس فردوسی کار او را ادامه داد. شاهنامه‌ی ابومنصوری را از فرزند ابومنصور- امیرک توسی- گرفت و پس از سی سال کار پیوسته و رنج فراوان، از کتابی که پنج دانشی ‌مرد ایرانی زرتشتی از پهلوی به پارسی برگردانده بودند، کاخ بلند و بی گزند شاهنامه را پی افکند. یاد آن دانشوران ایرانی، ماخ و یزدان‌داد و ماهوی و شادان، نیک و پایدار.
بخشی از دیباچه‌ی شاهنامه‌ی ابومنصوری
شاهنامه‌ای که فرزانگان ایرانی فراهم کرده بودند، در گذر زمان از میان رفت. اما دیباچه‌ی آن به‌جای مانده است. این دیباچه، کهن‌ترین نوشته‌ی بازمانده‌ی پارسی است. بخشی از آن دیباچه که به زبان پارسی استوار و سخته‌ای نوشته شده است، چنین است:
«این کتاب را شاهنامه نام نهادند. تا خداوندان دانش اندرین نگاه کنند، و فرهنگ شاهان و مهتران و فرزانگان و کار و ساز پادشاهی و نهاد و رفتار ایشان و آیین‌های نیکو و داد و داوری و رای و راندن کار و سپاه آراستن و رزم کردن و شهر گشادن و کین خواستن و شبیخون کردن و آزرم داشتن و خواستاری کردن، این همه را بدین نامه اندر، بیابند.
پس این نامه‌ی شاهان گردآوردند و گزارش کردند. و اندرین چیزهاست که به گفتار خواننده را بزرگ آید و چیزها اندرین نامه بیابد که سهمگین نماید. و این نیکوست، چون مغز آن بدانی. تو را درست و دلپذیر گردد. چون: دستبرد آرش، و چون همان سنگ کجا آفریدون به پای داشت، و چون آن ماران که از دوش ضحاک برآمدند.
این همه درست آید به نزدیک دانایان و بخردان. و آن که دشمن دانش بُوَد، این همه را زشت گرداند.»






ارسال توسط سورنا

بنام خدا


خانمها: چرا عشقتان شما را ترک میکند؟

گاهی اوقات وقتی می‌خواهید جلوی اتفاق افتادن چیزی را بگیرید، ساده‌تر این است که حالت دفاعی بگیرید تا تهاجمی. اگر در یک رابطه هستید و واقعاً مردی که با او هستید را دوست دارید، احتمالاً دوست دارید بدانید که چطور می‌توانید او را برای همیشه پیش خود نگه دارید. اما مسائلی هست که بدون شک باعث رفتن و نماندن همه آدمها می‌شود. برخی از خانمها وقتی عشق خود را از دست میدهند در محیط بیرون و در شبکه های اجتماعی شروع به ناله و شکایت میکنند که چرا رفت و از انواع و اقسام اشعار و جملات حاوی خیانت و بی رحمی و بی وفایی و بی لیاقتی استفاده میکنند بی آنکه لحظه ای تامل کنند که شاید رفتن وی به دلیل برخی رفتارهای خود او بوده است. پس اگر می‌خواهید بدانید چطور ممکن است نامزدتان را از دست بدهید تا از انجام آن کارها خودداری کنید، مراحل زیر را مطالعه کنید.

راه کارها

1. از همان ابتدا کاملاً به نامزدتان وابسته شوید. بعضی از مردها دوست دارند که وظیفه مراقبت را بر دوش بکشند اما هیچ مردی نمی‌خواهد احساس کند که اگر چند روز نباشد شما طاقت نخواهید آورد، حداقل نه در ابتدای رابطه.

2. در هر کدام از دوست‌هایش عیبی پیدا کنید و مرتباً آن را تکرار کنید. در ابتدای هر رابطه یکی از مهمترین دلایلی که باعث رفتن و ترک کردن افراد می‌شود این است که شروع به اذیت تمامی دوستانش کنید. خیلی وقت‌ها معرفی کردن شما به دوستانش، آزمایشی برای این است که ببیند شما می‌توانید خود را با زندگی اجتماعی او وفق دهید یا نه و بهانه‌جویی از دوستانش باعث می‌شود که شما با محیط اجتماعی و دوستانش سازگار نیستید.

3. برای هر نقص و ایرادی که پیدا کردید، غُر بزنید. همه مردها اعتقاد دارند که زنان موجوداتی غرغرو هستند اما اصلاً از این خصیصه خوششان نمی‌آید. به همین دلیل اگر بخواهید پشت سر هم درمورد هر موضوعی غر بزنید، مطمئناً او را از دست خواهید داد.

4. خیلی خودخواه باشید. اگر خودخواهیتان مربوط به مسائل احساسی باشد یا به طور کل، مطمئناً باعث رفتن نامزدتان خواهد شد. هیچکس دوست ندارد با کسی در رابطه باشد که از زمین و زمان انتظار دارد اما خودش هیچ کاری برای کسی نمی‌کند. پس اگر می‌خواهید نامزدتان را از دست بدهید، سعی کنید تا جایی که می‌توانید در رابطه خودخواه باشید.

5. چندین و چند بار در روز به او زنگ بزنید. اینکه بخواهید مثل افراد شکاک مرتباً وقت و بی‌وقت به نامزدتان زنگ بزنید باعث می‌شود احساس امنیت نکرده و نظر خوبی نسبت به شما پیدا نکنند. اینکار نه تنها شکاک بودن شما را نشان می‌دهد بلکه کنار آمدن با آن هم بسیار دشوار است و این می‌تواند دلیل دیگری از ترک کردن شما توسط نامزدتان باشد.

6. به او خیانت کنید و اگر بار نخست درست نشد، آنقدر خیانت کردن را ادامه دهید تا درست شود. یک‌بار خیانت کردن ممکن است موجب بر هم خوردن رابطه نشود، اما اگر خیانت تکرار شود، مخصوصاً اگر هر بار قول دهید که دیگر تکرار نمی‌کنید اما قولتان را هر بار بشکنید، مطمئنا رابطه را از میان خواهد برد.

7. طوری با او رفتار کنید که انگار احمق است. غرور برای مردان اهمیت زیادی دارد و به هر روشی اگر غرور او را بشکنید، او را از دست خواهید داد. طوری با او رفتار کنید که در روابط ‌عاشقانه افتضاح است و نسبت به نیازهای زنان هیچ چیز نمی‌داند. وقتی تلاش می‌کند کاری انجام دهد، اصرار کنید که او از پس آن برنمی‌آید و خودتان آن را انجام دهید.





تاريخ : شنبه 15 بهمن 1390برچسب:اقسام,وظیفه,سازگار,خودخواه,شکاک,احمق,غرور,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

دانلود تقویم 1391 - بسته طبیعت

 

رمز فایل فشرده : www.lastsecond.ir





تاريخ : شنبه 15 بهمن 1390برچسب:تقویم 1391,تقویم 91,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا



اندر حکایت پیری مار و تدبیر او



  سورنا لطفی نیا :
 
  آورده‌اند كه ماری پير شد و توان شكار كردن را از دست داد. از سرنوشت خود اندوهگين شد، كه بدون توان شكار كردن، چگونه‌ می تواند زندگی كنم؟ با آن‌كه می ديد كه جوانی را نمی توان به‌دست آورد، اما آرزو می كرد كه‌ ای كاش همين پيری نيز ماندنی ‌بود. پس به كنار چشمه‌‌ای كه در آن قورباغه‌های بسياری زندگی می كردند و يک سلطان كامكار داشتند، رفت و خود را مانند افسردگان و اندوه‌زدگان نشان داد. قورباغه‌ای از او شوند(:دلیل) اندوهش را پرسيد! مار گفت: «چرا اندوهگين نباشم كه زنده‌بودن من در شكار كردن قورباغه بود، اما امروز به يک بيماری دچار شده‌ام كه اگرهم قورباغه‌ای شكار كنم، نمی توانم آن را نگه‌داشته و بخورم.»
  قورباغه پس از شنيدن اين سخن به نزد حاكم رفت و مژده‌ی اين كار را به او داد. سلطان مار را به نزد خود خواند و از او پرسيد كه چرا دچار اين بيماری شده‌ايی؟ مار گفت، روزی می خواستم كه يک قورباغه را شكار كنم، قورباغه گريخت و خود را به خانه‌ی زاهدی انداخت. من او را تا خانه‌ی زاهد دنبال كردم، خانه تاريک بود و پس زاهد هم در خانه نشسته بود.من انگشت پسر را به گمان اين كه قورباغه است نيش زدم و او مرد. زاهد نيز، مرا نفرين كرد و از خدا خواست تا خوار و كوچک شوم، به گونه‌ای كه سلطان قورباغه‌ها بر پشت من نشيند و من توان خوردن هيچ قورباغه‌ای را نداشته باشم. سلطان قورباغه‌ها با شنيدن اين سخن خوشحال شد بر پشت مار نشست. سلطان با آن كار خود را بزرگ و نيرومند می پنداشت و بر ديگران فخر می فروخت.
  پس از گذشت چند روز مار به سلطان گفت: «زندگانی سلطان دراز باد، مرا نيرويی نياز است كه با آن زنده بمانم و در خدمت به تو، روزگار را سپری كنم.» سلطان گفت: «درست می گويی، هر روز دو قورباغه برايت آماده می كنم كه بخوری.» پس مار هر روز دو قورباغه می خورد و چون در اين كاری كه انجام می داد سودی می شناخت، آن را شوند خواری خود نمی پنداشت.






تاريخ : شنبه 15 بهمن 1390برچسب:مار,کامکار,انگشتر,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

بیـا تا قـدر یکدیـگر بدانیـم ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
ندانستیم اگر، از سر بدانیم

بیا اولاد آدم را از این پس
همان اعضای یک پیکر بدانیم

نه اینکه دیگران را بدترین عضو
و خود را کاملاً جیگر بدانیم

نه اینکه خلق را در آفرینش
مس و خود را فقط گوهر بدانیم

چرا خود را قشنگ و دیگران را
شبیه خرس یا عنتر بدانیم ؟

چرا در بین کلّ خواستگاران
فقط خر پول را شوهر بدانیم

و اموال پدر زن را چرا از
صفات خوب یک همسر بدانیم

درست است اینکه خود را فیلسوف و
خلایق را تماماً خر بدانیم؟

چرا هر صحبتی را زرت و پرت و
کلام خویش را محشر بدانیم

چرا در هر هنر یا حرفه، خود را
وجودی کاملاً برتر بدانیم

بس است اینقدر هی فیس و افاده
بیا تا قدر یک دیگر بدانیم

گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.net





تاريخ : شنبه 15 بهمن 1390برچسب:فیس و افاده,فیس,افاده,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

هفت جا ، نفس خویش را کوچک (حقیر) دیدم

نخست : آنکه به پستی تن میداد تا بلندی یابد

دوم : آنکه در برابر از پاافتادگان ، میپرید

سوم : آنکه میان آسانی و دشوار مختار شد و آسان را برگزید

چهارم : آنکه گناهی مرتکب شد و با یادآوری اینکه دیگران نیز همچون او دست به گناه میزنند ، خود را دلداری داد

پنجم : آنکه از ناچاری ، تحمیل شده‌ای را پذیرفت و شکیبایی‌اش را ناشی از توانایی دانست

ششم : آنکه زشتی چهره‌ای را نکوهش کرد ، حال آن که یکی از نقاب‌های خودش بود

هفتم : آنکه آوای ثنا سرداد و آن را فضیلت پنداشت.

جبران خلیل جبران





ارسال توسط سورنا

امروز 15 بهمن ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

بنام خدا



رانندگی در فصل سرما دارای شرایط و ویژگی های خاص خود است. برای رانندگی در پاییز و زمستان باید پیش از بارش برف، سرما و گرفتار شدن در یخبندان به خصوص در جاده ها پیش بینی های لازم را اتخاذ کرد تا ضمن جلوگیری از بروز سوانح دلخراش از ماندن در سرما و یخبندان، مصون بود.
راننده خوب پیوسته به عوامل و عناصر موثر در رانندگی مانند وضعیت خودرو و راه، شرایط محیط مثل هوا و نور لازم، تعداد وسایل نقلیه در حرکت و وضعیت روحی و جسمانی خود توجه می کند و مهم تر آنکه پیشگیری های منطقی و مناسبی را برای جلوگیری از بروز تصادف انجام می دهد و با سرعت مطمئن رانندگی می کند.
 

 برای جلوگیری از تصادفات، خطرات و مشکلات ناشی از سفرهای زمستانی و یخ و برف باید به نکات زیر توجه داشت:

 

 ۱) با سرعت کمتر از روزهای معمولی که جاده خشک است حرکت کرده و خودرو را در حرکت ثابت نگه دارید.
 ۲) در پیچ ها با دقت و به آرامی گردش کنید.
 ۳) از گردش و انحراف ناگهانی خودداری کرده و از ترمز کردن ناگهانی بپرهیزید.
 ۴) از فشار دادن روی پدال گاز یا برداشتن فشار از روی آن به طور ناگهانی خودداری کنید.
 ۵) از سرعت زیاد در راه های با دست انداز بپرهیزید.
 ۶) از رانندگی در لبه راه ها یا شانه های راه خودداری کنید.
 ۷) در یک سطح لغزنده وقتی که سرعت دارید از تغییر وضعیت به دنده سنگین خودداری کنید.
 

 ● نحوه انتخاب لاستیک در زمستان

 

 یکی از مهم ترین موارد در سفرهای زمستانی انتخاب لاستیک مناسب است. چون یخ و برف باعث سرخوردن و موجب بروز مشکلاتی در رانندگی می شود، بنابراین برای ایجاد اصطکاک بیشتر باید از لاستیک های یخ شکن و آج درشت استفاده کرد.
 با اینکه لاستیک های برفی به صورت های مختلفی عرضه شده اما همین که به زمین های یخبندان برسند مانند لاستیک های معمولی عمل می کنند بنابراین باید از لاستیک های میخ دار یا زنجیر چرخ استفاده کرد. لاستیک ها انواع بسیار دارند اما لاستیک های رادیال بهترین نوع لاستیک در تمام چهار فصل است و می توان آنها را در برف کم نیز مورد استفاده قرار داد. هرگز لاستیک های معمولی و لاستیک های رادیال را با هم مورد استفاده قرار ندهید، چون واکنش هر کدام با دیگری متغیر بوده و سبب می شود در لحظات بحرانی کنترل فرمان به راحتی از دست راننده خارج شده و حادثه آفرین شوند.

 
 ● ترمز در برف

 

 ترمز کردن در یخ و برف کاملا باید به صورت سبک انجام گیرد و راننده باید آنچنان ترمز کند که چرخ ها قفل نشوند چون قفل شدن چرخ ها نه تنها مسیر توقف را طولانی بلکه فرمان را نیز از کنترل خارج می کند.
 راننده خوب و محتاط معمولا سه تا چهار برابر مسیری را که در مواقع عادی لازم است برای توقف در برف و یخ پیش بینی می کند. همچنین باید مقداری از توجه خود را به راننده های مقابل و پشت سر معطوف کند زیرا امکان دارد که رانندگان دیگر، رعایت شرایط خاص را نکرده و وی را به مخاطره افکنند. اگر در اثر بی مبالاتی و اصطکاک کم جاده، در شرایط اقلیمی خاص کنترل خودرو از دست شما خارج شد، سعی کنید خونسردی خود را کاملا حفظ کرده و بلافاصله پدال گاز را رها کنید و فرمان را در جهت مسیر سرخوردن نگه داشته که کمک بیشتری به چرخ های جلو بدهید تا به زمین بچسبد و به هیچ وجه ترمز نکنید زیرا اتومبیل بیش از حد از کنترل خارج می شود.

 
 ● سرخوردن خودرو

 

   اگرچه وضعیت خودرو و جاده در لغزیدن آن سهیم است ولی بدون تردید، عامل اصلی آن راننده است. در رانندگی سه نوع سرخوردن وجود دارد که به دلایل زیر اتفاق می افتد:

 

 ۱) سرعت بیش از حد خودرو و نامناسب بودن آن با وضعیت جاده و ترافیک
 ۲) شتاب زیاد (گاز دادن بیش از حد)، ترمز گرفتن و نیرویی که در پیچ های جاده به لاستیک تحمیل می شود.
 ۳) ترکیبی از دو حالت فوق

 سرخوردن چرخ های عقب در اثر کاهش چسبندگی آنها اتفاق می افتد. این حالت معمولا در نتیجه سرعت بیش از اندازه و نیروی سر پیچ ها اتفاق می افتد. ممکن است شتاب خودور و نیروی بیش از معمول ترمز نیز به این حالت کمک کند. این نوع لغزیدن به آسانی تشخیص داده می شود. با کمی بی دقتی ممکن است خودرو هنگام پیچیدن کاملا دور خود بچرخد. برای از بین بردن عوامل لغزش خودرو باید پا را از روی پدال گاز و ترمز بردارید و حرکت خود را با فرمان هماهنگ کنید. وقتی خودرو در جهت نادرست حرکت می کند، عکس العمل طبیعی شما باید این باشد که با استفاده از فرمان، آن را به مسیر صحیح برگردانید.

 سرخوردن چرخ های جلو نیز وقتی اتفاق می افتد که چسبندگی آنها کم شده باشد. در این حالت کنترل مستقیم خودرو از دست راننده خارج می شود. توصیه می شود فرمان را در جهت حرکت خودرو هدایت و تلاش کنید که با تشخیص و با از میان بردن علت به مرور چرخ های خودرو را به صورت مستقیم برگردانید یا فشار روی پدال گاز و ترمز را کاهش دهید





ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 جشن بهمنگان «بهمنجه»



  توران شهریاری :

  بهمنجه آمد بگشاييد بر او در

 ريزيد به شادی می گلرنگ به ساغر

 در اين شب فرخنده و سرمای زمستان

 آتش بفروزيد چو بگذشته به مجمر

 شادی و اميد است فروغ دل انسان

 سرمايه بهروزی و پيروزی كشور

 فرهنگ كهنسال وطن ژرف چو درياست

 شاد آنكه چو غوّاص در آن گشت شناور

 ايران كهن بود پيام‌آور شادی

 شادی همه جا بود بهين سرخط دفتر

 هر ماه به جشنی طرب‌انگيز بياراست

 هر جشن چو نوروزِ طربزا، طرب‌آور

 بهمنجه جشنی است به روز و مه بهمن

 تارش همه از شادی و پودش همه از فرّ

 بهمن بود انديشه نيكو و سپنتا

 يادآور آيين نياكان هنرور

 انديشه نيكو دهش و داد خدايی است

 در هر دو جهان نيست از اين داده نكوتر

 آن را به اوستايي گويند وهومن

 اين واژه بود با منش نيک، برابر

 هومن كه نشانيست ز انديشه نيكو

 در گيتی و مينوست بهين داده داور

 سرلوحه هستی به جهان شور و سرور است

 شاديست روان، گيتی خاكی است چو پيكر

 هر دم كه به شادی گذرد زندگی آنست

 اين را كند ايرانی فرهيخته باور

 آن چشمه حيوان كه شنيديم همين است

 چيزی كه نجُستش به همه عمر سكندر

 اندوه بود زاده اهريمن بدكار

 دل را بكند ريش بتر از دم خنجر

 از غم بگريزيد كه غم دشمن جانست

 هر دم كه به غم می گذرد عمر تو مشمر

 از غصه دو تا گردد بالای بلندان

 شد در كف غم، خم كمر سرو تناور

 شادی و خوشی موهبت و داده مزداست

 بايد كه از اين راه شود روح توانگر






ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا



کوسه‌گردی، آیینی که با خود خیر و برکت می‌آورد



صديقه نوده فراهانی :
سال‌ها پیش آیینی زیبا و باشکوه در گوشه و کنار ایران برپا می‌شد که در هر شهر و دیار آن را به نامی می‌خواندند. برپایه‌ی این سنت کهن، چند روز پس از آغاز زمستان (تقریباً میانه‌ی زمستان) مردم روستاهای اراک، ساوه، محلات، آشتیان، تفرش، شازند و سایر گستره‌های استان مرکزی آیین «کوسه گردی یا کوسه ناقالدی» برپا می‌کردند. مردم باور داشتند که آمدن ناقالدی شگون دارد و با خود خیر و برکت می‌آورد و شوند(:موجب) باروری و زایش میش و بزها و گاوها می‌شود، از سوی دیگر چوپانان و گاهی افراد فقیر و بی‌چیزی که اجراکنندگان این آیین بودند از این راه چیزی به دست می‌آوردند تا زمستان را راحت‌تر بگذرانند. با فرارسیدن هنگام ناقالدی(ناقالی)، کودکان و نوجوانان و حتا بزرگ‌ترها هم شاد می‌شدند. از سوی دیگر این مراسم تفریح، سرگرمی و تفنن به همراه داشت.
برپایه‌ی یک افسانه‌ی کهن، حضرت موسی که در خدمت حضرت شعیب چوپانی می‌کرد، یک بار در زمستان سری به گوسفندان زد و متوجه شد که همگی دو قلو به دنیا آورده اند. چون به خانه بازگشت از شادی به همسر خود مژده داد و به شادمانی پرداخت.
 این جشن در روزگاران کهن ویژه‌ی چوپانان و گله‌رانان بوده ولی امروزه دلاکان، حمامی‌ها و افراد متفرقه و بی‌چیز، ناقالدی راه می‌اندازند. بازیکنان در این جشن 5 تا 10 تن هستند. نخستین کس با پوشیدن لباس نمدی چوپانان و به سر کردن پوست بزغاله و آویزان کردن زنگوله به خود، به نقش کوسه یا ناقالدی در‌می‌آ‎ید. دومین کس پسری پانزده ساله با پیراهن و چادری زنانه، نقش عروس کوسه را دارد. دو تن دیگر هر کدام دو شاخ به سرشان می‌بندند و چند زنگ هم به خود می‌آویزند (این دو تن تکه نام دارند). از این دو تن یکی توبره (خورجینی بزرگ) به دوش می‌اندازد و انعام مردم را گرد‌آوری می‌کند. در این میان دو تا سه تن با ساز و دهل نوازندگی می‌کنند.
کوسه که در پیشاپیش گروه حرکت می‌کند با دستان خود صدای زنگوله‌های بسته شده به خود را در‌می‌آورد و سپس درون خانه‌ای می‌شود (در این روز مردم در خانه را باز نگه می‌دارند) و با پاشنه‌ی کفش و یا چوب‌دستی خود ضربه‌ای به در طویله می‌زند. با این باور که این کار شگون دارد و خیر و برکت برای صاحب خانه می‌آورد. کوسه همچنان صدای زنگوله‌ها را در‌می‌آورد و چکامه‌هایی می‌خواند (که البته در گستره‌های گوناگون کمی تفاوت دارد):
ناقالی گُنده گُنده                         چهل رفته پنجاه مانده
بزتان بره می‌زاد                            میشتان بزغاله می‌زاد
گربه‌تان سگ توله می‌زاد                زنتان بچه می‌زاد
ناقالی به این بزرگی                      کالا پالا نداره
مشتی رفته براش بیاره                  الله نگهش بداره
...
پس از آوازخوانی کوسه و دو تکه (کسانی که در پوست بز نر هستند) با یکدیگر چوب‌بازی می‌کنند و عروس و کوسه با هم می‌رقصند. صاحب خانه نیز به اندازه‌ی توانایی، به اجراکنندگان، پول یا خوراکی می‌دهد و آنان نیز با دعاهای خیر و چکامه‌هایی از وی سپاس‌گذاری می‌کنند. اوج جشن و هنرنمایی کوسه و همراهان در خانه‌ی کدخدای ده است و صاحب خانه هم مبلغی پول یا خوراکی به کوسه می‌دهد. این جشن افزون‌بر روستاهای استان مرکزی در گیلان، مازندران، آذربایجان، کردستان و بسیاری شهرها و روستاهای دیگر با اندک تفاوتی برپا می‌شده است. شوربختانه این مراسم سال‌هاست که دیگر در این گستره انجام نمی‌شود و چه خوب است اگر دوباره این آیین‌های باشکوه که ریشه در باورها و فرهنگ پربار ایران‌مان دارد زنده شده و به آیندگان منتقل شود.






تاريخ : چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:کوسه گردی,کوسه ناقالدی,ناقالی,دیار,بزغاله,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


گستره‌ي آرامگاه سعدی، پارک می شود



سورنا لطفی نيا :

سردر، ديوار ورودی و گستره‌ی آرامگاه سعدی، که طراحی «آندره گدار» بوده، به‌بهانه‌ی بهسازی ويران می شود. اين در حالي است که گستره‌ی بيرونی آرامگاه، پيش ازاين، برپايه‌ی نمادهای عرفانی طراحی شده بود اما طراحی تازه، نگاهی همانند يک پارک است.
به‌گزارش ميراث فرهنگی؛ پانزده سال پيش هنگاميکه شهرداری شيراز آغاز به خريداری زمين و خانه‌های قديمی پيرامون آرامگاه سعدی کرد تا  فضای پيرامون آرامگاه سعدی را گسترش دهد، ديوار پيشين پيرامون آرامگاه، به همراه سردر، برجای ماند تا شناسه‌ی طراحی فضاي سنتی آرامگاه سعدی که  به‌دست انجمن آثار ملی طراحی شده بود برجای بماند و خدشه‌ی كمتری به ساختار معنوی سازه برسد.
اين درحالي است که به ‌گفته‌ي فعالان، طراحی آب‌نمای آرامگاه به‌همراه  دوحوض و درختان سرو قديمی، برگرفته از درجات عرفان بوده و كارهايی که سازمان ميراث‌فرهنگی درقالب ساماندهي انجام مي‌دهد شوند(:باعث) از بين‌رفتن طراحی گذشته شده و گستره‌ی تاريخی و طراحي پيشين آرامگاه را نابود مي‌کند و به آن فضاي پارک گونه مي‌بخشد.
با اين وجود مهندس «امين» يکی از کارشناسان استان فارس گفت: «ساماندهی دوباره‌ی گستره‌ی آرامگاه سعدي با مطالعه‌های مشاور انجام شده و دگرگونی ايجاد شده، در چارچوب بهسازی آرامگاه است.»
به‌گفته وي، ما از طرح مشاور اطلاعات درستي نداريم اما بي‌گمان مشاور، شناسه‌هاي ميراث‌فرهنگي را در نظر مي‌گيرد تا اقدام به بهسازی کند چراکه، اگر چنين نبود، تاييد سازمان ميراث‌فرهنگي را نمي‌گرفت.
وي درپاسخ به اين پرسش که اعتراض‌هايي وجود دارد مبني براين‌که، طراحي تازه گستره‌ي‌ آرامگاه، اصول پيشين را رعايت نکرده ادامه مي‌دهد، آرامگاه سعدي نياز به دگرگوني فرم داشت چراکه، گستره در حال‌وهواي سال 1330خورشيدی ساخته شده بود و اكنون، پاسخ‌گوی بازديدکنندگان نيست به همين شوند، از مشاور خواستيم گستره‌ی آرامگاه سعدی را ساماندهی کند و آن‌چه روی داده، دست‌آورد پژوهش‌های مشاور بوده است.»






تاريخ : چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:سازه,آرامگاه سعدی,گدار,عرفان,عرفانی,آرامگاه سعدی,,
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی