«هخامنش به معنای "دوستدار اندیشه" است. باید دید هخامنشیان چه فرهنگ و اندیشهی والایی داشتهاند که چنین نام سنجیده و بامعنایی را برای قوم خود برگزیدهاند. چنین فرهنگی را باید شناخت و دربارهی آن اندیشید.»
آنچه بازگو شد، بخشی از سخنان مهمند شیدرنگ، زبانشناس، دربارهی گذشتهی باستانی ایران و برپایی شاهنشاهیهای ماد و هخامنشی بود. او در ادامه افزود: «تا روزگار داریوش بزرگ، هیچ نوشتهی تدوینشدهای دربارهی تاریخ ایران در دست نداریم. آنچه میدانیم اشارههای پراکندهای است که در بایگانی دولتهای آشور و بابِل آمده است. برای نمونه، در سندی آشوری میخوانیم که بانویی، کالایی را فروخته است. در این سند 2 تاریخ آمده است که یکی از آنها اشاره به مرگ کمبوجیه(نیای کوروش بزرگ) دارد. تنها از این اشاره است که پی به تاریخ درگذشت کمبوجیه میبریم.»
به سخن شیدرنگ، در اسناد 2900 سال پیش از میلادِ آشوریها، از قومی آریایی نام بُرده شده است که دامپرور و پرورشدهندهی اسب بودهاند. این قوم همان مادها بودهاند. به فاصلهی 50- 60 سال پس از آن، باز در اسناد آشور از جایگیری(:استقرار) قوم ماد در جنوب دریاچهی چیچست و قوم پارس در جنوب ایران، یاد میشود و بدینگونه آگاهیهای تازهای دربارهی آنها بهدست میآوریم.
پیشینهی تاریخی مادها
شیدرنگ دربارهی پیشینهی تاریخی مادها افزود:«مادها از ایلهای گوناگونی تشکیل شده بودند و پیشهی آنها دامداری بود. همواره هم میان این ایلها اختلافها و جداییهایی پدید میآمد. تا آن که سرانجام تصمیم گرفتند کنار هم بنشینند و با همسگالی و هماندیشی، به تدبیر و چارهاندیشی کارها بپردازند. کسی که مادها را گردهم آورد، "دیااکو" نام داشت. جایی هم که برای گفتوگو برگزیدند، "هگمتانه" نامیدند، که به معنای "جای گردآمدن" بود. مادها سالی یکبار در هگمتانه به دیدار هم میآمدند و دربارهی کارها به رایزنی میپرداختند. اما سرانجام آشوریها، دیااکو را تبعید کردند و از سرزمین خود راندند.»
هووخشتره، فرمانروای نیک
شیدرنگ دربارهی ادامهی شاهنشاهی مادها پس از دیااکو، گفت:«پس از رویداد تبعید دیااکو، "فرهورتیش" جانشین او شد. نام او با واژهی "فروردین" همریشه است. در این زمان همچنان دستاندازی آشوریها ادامه داشت. برپایهی اسناد بجا مانده از بایگانی آشور میدانیم که آنها در یکی از یورشهایشان به ایران، 100 هزار تَن زن و مرد و کوچک و بزرگ را به اسارت گرفتند و یک میلیون ستور و رمه را با خود بُردند. فرهورتیش تصمیم گرفت با آشوریها بجنگد. اما در پایان جنگها شکست خورد و کشته شد. پس از او "هووخشتَرَه" به پادشاهی رسید. این نام به معنای "فرمانروای نیک" است. در زمان او، مادها به آشور یورش بُردند و برای همیشه این دولت را از پهنهی روزگار کنار زدند. جانشین او، "ایختوویگو" نام داشت که گفتهاند پدر ماندانا، مادر کوروش بزرگ، بوده است. در زمان ایختوویگو بود که شاهنشاهی مادها به پایان رسید.»
به سخن شیدرنگ، باید شیوهی برخورد خاندان هخامنشی با دولت آشور را سنجیدهتر از رفتار مادها دانست. هنگامی که دولت آشور به ایلام یورش بُرد و آن دولت را از میان برداشت، چون خاندان هخامنشی میدیدند که توان هماوردی با آشوریها را ندارند، کوروش اول، پدربزرگ کوروش بزرگ، پسر خود، "آریاکو"، را با پیشکشهای فراوان نزد "آشوربانیپال"، شاه آشور، فرستاد و او را به خدمت آنان گمارد. بدینسان و با چنین دوراندیشیی از نابودی خاندانش بهدست آشوریها، جلوگیری کرد.
از ختن تا هیمالیا، گسترهی شاهی هخامنشیان
شیدرنگ در پایان سخنانش، به هخامنشیان و بنیانگذاری شاهنشاهی بزرگ آنان اشاره کرد و گفت: «گسترهای که هخامنشیان بر آن فرمانروایی میکردند، از خُتن و دامنهی تبت و هیمالیا، تا دریای اژه و سیاه و رود نیل ادامه داشت. در اسناد آن زمان آمده است که همسر داریوش بزرگ، بیهیچ نگهبانی، در سراسر این گستره راه میسپرد و به کارگاههایی که خود بنیان گذارده بود، سرکشی میکرد. شگفتآور است که در پهنهای بدین بزرگی، چنان امنیتی بوده است و مردم از چنان درک و احساس مسوولیت و پایبندی به راستی و درستی برخوردار بودهاند که بانویی از درباریان میتوانست آزادانه و بینگهبان، راه بسپارد و به کارهایش برسد.»
این نشست در 10 تیرماه و در بنیاد جمشید جاماسیان برگزار شد. نقالی سامره مفتون پایانبخش نشست بود.