بنام خدا
برای این یکی فرق کرد !
مردی در ساحل در حال قدم زدن بود که دید فردی گاهی خم میشود و از میان انبوه ماهیهایی که با موج دریا به ساحل افتاده اند ، یکی را برداشته و دوباره به میان دریا پرتاب میکند ! جلو رفت و با لحنی دلسوزانه گفت : دوست عزیز ! وقتی صدها ماهی به این ساحل افتاده اند ، کار تو عبث و بیهوده است و فرقی ندارد که چند عدد از آنها را بتوانی نجات دهی ! به هر حال تو نمی توانی همه آنها را نجات دهی و بسیاری از اینها تلف خواهند شد ... مرد لبخندی زد ، خم شد و با دقت یک ماهی نیمه جان دیگر انتخاب کرد وبرداشت و به میان دریا پرتاب کرد و در همان حال گفت : درسته که نمیتونم همشون رو نجات بدم ، اما دستکم برای این یکی اوضاع فرق کرد...!!!