در جهان شاهنامه و اندیشهی فردوسی، درخت جایگاهی بلند و نمادین دارد و سرشار از راز و رمزهاست. تا بدانجا که نام 570 درخت سرافراز را در شاهنامه میتوان یافت. درخت در شاهنامه نماد پایداری و ایستادگی و سربلندی است. افزون بر آنکه رمز بالندگی و پیشرفت نیز هست. در فرهنگ ایرانی، درخت پدیدهای خجسته و سپند و اهورایی است. آنچه در اینجا به آن اشاره میشود برپایهی پژوهش گستردهای است که دکتر مهدخت پورخالقی دربارهی «درخت شاهنامه» انجام داده است.
آیینهایی که با درخت پیوند دارند
در شاهنامه شمار فراوانی از آیینها را میتوان یافت که پیوندی نمادین با درختان دارند. یک نمونهی آن، آیین درختکاری به پاس برآورده شدن آرزوها و خواستههاست. هنگامی که اسفندیار راهی جنگ با ارجاسب تورانی است، از خداوند میخواهد که او را در این نبرد یاری کند تا او به نشانهی سپاسگزاری، درخت بنشاند و آتشکده برپا کند و ده هزار چاه آب بسازد:«به گیتی صد آتشکده نو کنم/ جهان از ستمکاره بیخو کنم؛ کنم چاه آب اندرو ده هزار/ نشانم درخت از بر کوهسار».
یک نمونهی دیگر آیینهای درختی شاهنامه، نهادن تخت شهریاران ایران در زیر درختان است. بزمها و جشنهای شاهنامه نیز در زیر درختان پُر برگ و بار و در باغها برگزار میشده است. در آنجا بود که تخت شاهی را در زیر انبوهترین درخت مینهادند:«درختی زدند از بر گاه شاه/ کجا سایه گسترد بر تاج و گاه؛ بیامد نشست او به زرینه تخت/ به سر برش ریزنده مشک از درخت». چنین آیینی از آنرو بود که درخت، نماد سر سبزی و شادکامی و سرخوشی دانسته میشد.
آیین خاکسپاری مردگان در زیر درخت نیز در شاهنامه نمونه دارد. پیکر رستم را در باغ به خاک میسپارند و بر روی آن دخمهای بلند میسازند. اسفندیار نیز آرزو میکند که ایکاش میتوانست پیکر بی جان برادرش- فرشیدورد- را در جایی به خاک بسپارد که درخت سر برآورده باشد.
در جهان شاهنامه، گاه بر درختان بارور و میوهدار نیز خراج مینهادند که خود آیینی دیگر بود.
برخی از درختان شاهنامه
درخت سرو: درخت سرو در شاهنامه نمودی برجسته دارد. سرو نماد و رمز جاودانگی و نامیرایی است و در میان درختان از ارزش اساتیری بیشتری برخوردار است. سویهای مینوی و سپند نیز دارد و نماد آزادگی و راستی و دادگستری نیز هست. سرو را «درخت ایران» نامیدهاند. هنگامی که گشتاسب کیانی دین میپذیرد، درخت سروی را که اشوزرتشت از بهشت آورده بود، در برابر آتشکدهی مهربرزین کاشمر میکارد و بر آن سرو بلند مینویسد که: گشتاسب دین بهی را پذیرفت:«نخست آذر مهر برزین نهاد/ به کشمر نگر تا چه آیین نهاد؛ یکی سرو آزاده بود از بهشت/ به پیش در آذر آن را بکشت؛ نبشتی بر آن زاد سرو سهی/ که پذرفت گشتاسب دین بهی؛ گوا کرد مر سرو آزاد را/ چنین گستراند خرد داد را».
درخت نارون: تابوت جهان پهلوان شاهنامه، رستم، از درخت نارون ساخته شده است.
درخت ساج: در شاهنامه، از این درخت نیز کرسی و تخت و تابوت میسازند. ساختن مهرههای شطرنج نیز از چوب درخت ساج است.
درخت ترنج: در شاهنامه درخت ترنج و میوهی آن نماد پیروزی و شکوه و غرور و سربلندی است و به نشانهی پیروزی، میوهی آن را در دست میگیرند. در یکی از داستانها- داستان «رستم و اسفندیار»- رستم، ترنج به دست بر کرسی زر مینشیند:«بیامد بر آن کرسی زر نشست/ پُر از خشم و بویا ترنجی به دست».
درخت سخنگو: درختی نمادین در شاهنامه است که اسکندر با آن سخن میگوید و درخت سخنگو، آیندهی او را پیشگویی میکند. درخت سخنگوی شاهنامه، دو بُن دارد و نرینه و مادینه است. سخن گفتن درخت، ریشه در اندیشهی جاندار پنداری مردمان باستان دارد. آنها درخت را همانند انسان دارای شعور و فهم میدانستند و موجودی زنده گمان میبردند. پس در نگاه آنان سخن گفتن یک درخت، چندان شگفتآور نبود. این جاندار پنداری(آنیمیسم) در دیگر عناصر طبیعت نیز در دیده میشود. چنینان باستان نیز باور داشتند که درخت سرو، سخن میگوید.
دیگر درختان شاهنامه: در شاهنامه به درختان فراوان دیگری اشاره شده است. همانند:صنوبر، زیتون، توت، سنجد، عناب، آبنوس، خدنگ، گز، بید، سیب، خرما، شمشاد، نارون، چنار، صندل، بادام و بسیارانی دیگر.
سوزاندن درختان
نمونههایی از سوزاندن درختان در شاهنامه دیده میشود که سرانجامی تخ و ناگوار در پی دارد. فرامرز به کینخواهی رستم، چناری را که شغاد- کشندهی رستم- در درون آن پناه گرفته بود، آتش میزند: به کردار کوه آتشی برفروخت/ شغاد و چنار و زمین را بسوخت. اما فرامرز، سرانجام، به دست بهمن به دارآویخته میشود و زندگیش پایانی ناگوار مییابد. فریدون نیز در سوگواری فرزندش ایرج، درختان سرو را میسوزاند: گلستانش برکند و سروان بسوخت/ به یکبارگی چشم شادی بدوخت. فریدون نیز بینایی چشمانش را از دست میدهد. این کار او، ریشه در آیین سوکواری بسیار کهنی دارد.
یارینامه
در این نوشتار، افزون بر پژوهش دکتر پورخالقی به نام «درخت شاهنامه»(1381)، از جستار «نگاهی به جایگاه درختان و گیاهان مقدس در شاهنامهی فردوسی» نوشتهی دکتر بهناز پیامنی(کتاب ماه- شماره پیاپی 151) و کتاب «نمادها و رمزهای گیاهی در شعر فارسی» نوشتهی دکتر حمیرا زمردی(1387) بهره برده شده است.