|
||
|
||
|
||
|
||
هما ارژنگی : | ||
در یک غروب کهنه و بی رونق و تار، در حسرت یک پنجره تا روشنایی، در جستجوی روزنی سوی رهایی، در آرزوی فرصت دیدار «انسان»، زین میکنم من توسن اندیشهام را هر سو شتابان در زیر چتر آسمان هر جا که پویم جز درد و اندوه و ستم چیزی به جا نیست در چار سوی این رباط کهنه گویی |
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب