بنام خدا
گزارش و تصاویری از گردشی چند ساعته در پیرسبز |
رشید شهرت | |
۱۵ آبان ۱۳۹۰ | |
پس از حدود 4 ماه بار دیگر راه پیرسبز را پیش گرفتیم آن هم به صورت کاملا اتفاقی روز آدینه 13 آبان ماه با وجود اینکه از پیش قرار بود به جام رستم بروم با همراهی خدایار، جاوید و فریدون راهی پیرسبز یکی از مهمترین زیارتگاه های زرتشتیان شدیم.
همزمان با ما یک اتوبوس گردشگر هم به پیرسبز رسیده اند، از پوششان مشخص است که ایرانی هستند اما حرف زدشان به فارسی نمی آید بعد از لحظاتی می فهمیم ارمنی هستند. همراه با آنها پله ها را طی می کنیم. بالاخره به خیله خادم زیارتگاه می رسیم، جایی که غیر زرتشتی ها باید بلیط ورودی تهیه کنند، پس از شستن دست و رو به درون پیر می رویم، ارمنی ها نیز در همان زمان به آنجا می رسند. خدایار، جاوید و فریدون شروع می کنند به اوستاخواندن، همین کار آنها باعث می شود تا ارمنی ها با سکوت و احترام به تماشا بایستند، حتی یکی دو نفر دستشان را بالا می گیرند، چند نفری نیز در اطراف آنها می ایستند و به دقت مشغول تماشا و شنیدن هستند. در پایان نیایش خادم زیارتگاه بیرون از پیر شروع می کند به توضیح در مورد زیارتگاه و به پرسشهای گردشگران پاسخ می دهد. ما نیز پس از دقایقی و پاسخ دادن به چند پرسش در اطراف زیارتگاه و خیله ها می گردیم، کارگری مشغول نظافت است، اما درخت سرو زیارتگاه به نظر می رسد بیمار است و نیاز به رسیدگی بیشتر دارد، پای درخت نشان از آبیاری مستمر دارد، اما خود درخت، حال و روز خوبی ندارد. پس از مدتی پای درد و دل خادم می نشینیم آقا فریبرز از تنهایی و سختی کار می گوید، که برخی از افراد حتی تا ساعت 4 صبح در زیارتگاه می مانند و نمی توان به آنها چیزی گفت، از اینکه دست تنها است و این زیارتگاه بیش از اینها نیرو می خواهد. او هم بلیط می فروشد، هم خادم زیارتگاه است، هم برای گردشگران توضیح می دهد، خلاصه همه کارها با خودش است. کم کم راه برگشت را در پیش می گیریم، در بین راه به گروهی از هم میهنان محلی بر می خوریم، برخی از آنها چوب به همراه دارند، گروهی سیخ و بالاخره گوشت برای سیخ کشیدن، به نظر می رسد، همه چیز برای یک پیک نیک تفریحی در زیارتگاه پیرسبز مهیا است. این صحنه برای همراهان کمی ناخوشایند است و در حالی که آخرین پله ها را طی می کنیم، یک نفر عنوان می کند که نباید زیارتگاه به تفریحگاه تبدیل شود، فکر می کنید این آتش را قرار است کجا روشن کنند و یا آشغالهایشان را آخر کار چکار می کنند؟ دیگری می گوید اگر همچون سال پیش بلیط در همان پایین زیارتگاه آن هم با قیمت 1000 تومان فروخته می شد، اینگونه افراد کمتر برای تفریح به اینجا می آمدند، دیگری هم می گوید حداقل اگر نمی توان هر روز بلیط فروشی را به پایین زیارتگاه آورد و یک نفر دیگر را به کار بست، می توان در روزهای تعطیل این رویه را در پیش گرفت. به خودرو می رسیم و راه یزد را در پیش می گیریم اما در این میان عکسی هم از کانکس خالی بلیط فروشی در پایین زیارتگاه می گیریم. |
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب