بنام خدا
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟ آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟ آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند. آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت میکنند. چرا؟ چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلبهاشان بسیار کم است آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود. دلیل داد زدن!!!
(فوق العاده خواندنی)
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم.
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟
,شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد.
سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد.
سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟
استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟
سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بینیاز میشوند و فقط به یکدیگر نگاه میکنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین دلهاى آنها باقى نمانده باشد
بنام خدا
کارل گوستاو یونگ (روانشناس شهير سوئيسي و از شاگردان معروف فرويد كه در بحث ناخودآگاه جمعي از هم جدا شدند) می گوید که انسان ها بر دو نوع اخلاق رفتار می کنند: اخلاق بردگی و اخلاق اربابی.
اخلاق بردگی یعنی همین چیزی که 90 درصد مردم بهش معتقدند؛ اخلاقی که ميگوید در مهمانیها و جمع فامیل لبخند بزن، اگر عصبانی ميشوی، خوددار باش و فریاد نزن، وقتی دخترعمویت بچه دار ميشود برایش کادو ببر، وقتی دوستت ازدواج ميکند بهش تبریک بگو، وقتی از همکارت خوشت نميآید، این را مستقیم بهش حالی نکن، برای این که دوستت، همسرت، برادرت ناراحت نشوند خودت را، عقاید و احساساتت را سانسور کن، برای به دست آوردن تأیید و تحسین اطرافیان، لباسی را که دوست داری نپوش، اگر لذتی برخلاف شرع و عرف و قوانین جامعه بشری است آن را در وجودت بُکُش و به خاک بسپار، فداکار، مهربان، صبور، متعهد، خوش برخورد و خلاصه، همرنگ و همراه و هم مسلک جماعت باش...
اما اخلاق اربابی، کاملا متفاوت است. افرادی که به اخلاق اربابی پایبندند، از نظر روانشناسی، آدمهایی هستند که به بالاترین حد از بلوغ روانی رسیده اند و قوانین اخلاقی را نه از روی ترس از خدا و جهنم و قانون و پلیس وهمسر و پدر و مادر و نه به طمع پاداش و تشویق و تنبیه اجتماعی، که برمبنای وجدان خودشان تعریف ميکنند.
البته وجدان شخصی این افراد، مستقل، بالغ، صادق و سالم است، اهل ماست مالی و لاپوشانی نیست، صریح و بی پرده است و با هیچکس، حتی خودش تعارف ندارد.
بزرگترین معیار خالقان اخلاق اربابی برای اعمال و رفتارشان، رسیدن به آرامش و رضایت درونی است. اخلاق اربابی مرزهای وسیع و قابل انعطافی دارد و هرگز خشک و متعصب نیست.
برای تودههایی که مقید و مأخوذ به اخلاق بردگی هستند، اخلاق اربابی، گاه زیبا و تحسین برانگیز، گاهی گناه آلود و فاسد و در اکثر مواقع گنگ و نامفهوم است.
یونگ ميگوید افرادی که به اخلاق اربابی رسیده اند تاوان این بلوغ را با تنهایی و طرد شدگی پس ميدهند. آنها به رضایت درونی ميرسند ولی همیشه برای اطرفیانشان، دور از دسترس و غیرقابل درک باقی ميمانند...
بنام خدا
مکان هایی که حتما باید دید!
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی. البته بعضی ها دوست دارند که پخته شوند و از مواهب سفر هم استفاده کنند اما نه وقت سفرهای طولانی را دارند و نه پولش را خواندن این مطلب به این دسته از دوستان اکیدا توصیه می شود.
در این ایمیل به صورت فهرست وار شما را با برخی از دیدنی های اطراف تهران آشنا می کنیم تا در فرصت کوتاه باقی مانده از تعطیلات تابستانی از لحظه لحظه هایتان بیشترین استفاده را ببرید.
1.تنگه واشی و آبشار ساواشی
واشي يا سوباشي به معني سر - چشمه ( به زبان تركی ) ميباشد . براي رفتن به اين تنگه پس از پیمودن مسير ۱۲۰ كيلو متر از تهران به سمت جاده فيروزكوه و حدود ۲ كيلومتر مانده به شهر فيروزكوه - وارد يک جاده فرعی سمت چپ ( جنب بيمارستان ) ميشويم . پس از پیمودن ۱۳ كيلومتر به روستای سرسبز جليزجند با كشتزارهای حاصلخيز و يک رودخانه پر آب ميرسيم .
بلندی آب در بعضی از نقاط تا يک متر هم ميرسد. پس نترسيد با كفش كتانی به دل آب بزنيد .
در همان تنگه انخست كتيبه ای را مشاهده خواهيد كرد كه از دوران قاجار به يادگار مانده . اين كتيبه كه جزو سه كتيبه معروف دوران قاجار است به دستور فتحعلي شاه حكاكی شده است . اين كتيبه ها در تنگه واشی، چشمه علی شهر ری و تونل وافه در جاده هراز ميباشند.
اين كتيبه كه بصورت نقش برجسته و به ابعاد ۶ متر عرض و ۷ متر طول است، فتحعلي شاه را در حين شكار گوزن با نيزه و همچنين عباس ميرزا، علی قلی ميرزا و علی نقی ميرزا، پسران فتحعلی شاه و نواده گانشان را نشان ميدهد.
پس از گذر از تنگه نخست به مرغزارس سرسبز و پر از گل و گياه وارد مي شويم كه سزاوار براي اطراق با عطر خوش گياهان است. پس از اين مرغزار زيبا به تنگه دوم ميرسيم كه زيباتر از تنگه اول است.
در انتهاي آن آبشار ساواشي ( سوباشي ) با ۸ متر ارتفاع واقع شده كه در تابستان سرماي آن حریف مي طلبد و عظمت خود را به رخ مي كشد.
2.شهرستانک
روستای شهرستانک از توابع آسارای کرج در 55 کیلومتری شمال شرق کرج و 90 کیلومتری تهران واقع شده است .ارتفاع این روستا از سطح دریا 2190 متر است و آب و هوای آن در زمستان ها سرد و تابستان معتدل و دلپذیر است .
با توجه به آثار تاریخی به جا مانده ، قدمت این روستا به سده ششم هجری قمری می رسد . قلعه دزد بند ( قلعه دختر) ، تپه شنستون ( شن ستون ) و کاخ شهرستانک ( کاخ ناصر الدین شاهی ) از آثار تاریخی این روستاست .
روستای شهرستانک در پاییز انصافا" دیدنی و جذاب است و تغییر رنگ درختان با طیف های گوناگون در رنگهای زرد، لیمویی، سبز، نارنجی، قرمز و . . . حیرت انگیز است . واقعا" فصل پاییز زیباترین فصله ، راسته که میگن پاییز پادشاه فصل هاست .
3.شهر ری
يكي از شهرهاي باستاني كشور پهناور ايران است كه در حدود 300 سال قبل از ميلاد يكي از جانشينان اسكندر ( سلوكوس ) نام اوريوس را بر روي آن نهاد ، اما اين نام در زمان اشكانيان به ارساكيا و ارشكيه و در زمان ساسانيان به ري تغيير يافت .
اين شهر در دوره اسلامي مركز فرمانروايان بني اميه بود و در دوره مغولان و تيموريان هم چندين بار مورد تاخت و تاز قرار گرفت كه وجود آثار تاريخي متعدد ، نشانه قدمت تاريخي آن است.
4. برج نقاره خانه
برج نقاره خانه ، برجي است آجري و هشت وجهي كه ارتفاع آن به 3 متر مي رسد و در حدود 1000 سال پيش به دست شخصي بنام بزرگ اميد ساخته شده است .
بعضي از پژوهشگران بر اين اعتقادند كه ممكن است اين مكان مقبره يكي از شاهان يا شهرياران سلجوقي باشد .
5.سوهانک
سوهانک، دهكده و همچنين محله ای است در شمال شرق تهران كه از جنوب به جاده مينی سيتی - لشكرگ و از شمال به دامنه جنوبی البرز و از سوی غرب به گردنه قوچک منتهی ميشود. اين دهكده ۱۷۸۵ متر از سطح دريا ارتفاع دارد و با گسترش شهر تهران هم اكنون جزيی از تهران بزرگ است .
سوهانک هم اكنون محله ای از بخش شميرانات تهران بشمار می آيد و در ده كيلومتری ميدان تجريش و يک كيلومتری شمال جاده لشكرگ است .
البته تهران هزاران مکان دیدنی دیگر هم دارد که شاید حتی تا این لحظه نام آنها را هم نشنیده باشید.
حتی در درون محدوده جغرافیای شهر تهران مکان هایی چون ده زیبای کن ,امامزاده داوود و ... وجود دارد بنابراین بهانه گیری را کنار بگذارید و از لحظات خود بهترین استفاده را ببرید.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
نگار پاکدل : | ||
دایرةالمعارف شعر به زبان انگلیسی، سالروز درگذشت وحشی بافقی شاعر ایرانی را برابر با پنجم مهر ماه سال 961 خورشیدی ذکر کرده است. مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت |
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 9 مهر ماه
· متولدین فروردین : قرمز
رنگ قرمز باعث شده تا متولدین فروردین بیشتر عصبانی شوند ، ولی به محض آن که آتش خشم آنها خاموش شود ، به سرعت تبدیل به آدمهایی شاد و بانشاط میشوند. متولدین فروردین افرادی بلند پرواز ، مصمم و با اراده هستند و از توجه بیش از حد به احساسات خوششان نمیآید
پنج راه برای تداوم یک رابطه عاشقانه
یکی از خواسته های زوج های جوان زنده نگاه داشتن روابط عاشقانه است. در این میان توانایی ها و مهارت های ارتباطی مهم ترین عنصر برای زنده نگه داشتن احساسات عاشقانه است. روانشناسان معتقدند که احساسات عاشقانه تقریباً در بهترین حالت خود تا سه سال طول می کشد. در واقع باید منتظر تغییراتی در احساسات اولیه عشق باشیم.
بنام خدا
سیاستمدار
یک سیاستمدار کسی است که می تواند به شما بگوید به جهنم بروید منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید.
مشاور
یک مشاور کسی است که ساعت شما را از دستتان باز می کند و بعد به شما می گوید ساعت چند است.
حسابدار
یک حسابدار کسی است که قیمت هر چیز را می داند ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند.
بانکدار
یک بانکدار کسی است که هنگامی که هوا آفتابی است چترش را به شما قرض می دهد و درست تا باران شروع می شود آن را دوباره می خواهد.
اقتصاددان
یک اقتصاددان کسی است که فردا خواهد فهمید چرا چیزهایی که دیروز پیش بینی کرده بود امروز اتفاق نیفتاد.
روزنامه نگار
یک روزنامه نگار کسی است که %50 از وقتش به نگفتن چیزهایی که می داند می گذرد و %50 بقیه وقتش به صحبت کردن در مورد چیزهایی که نمی داند.
ریاضیدان
یک ریاضیدان مرد کوری است که در یک اتاق تاریک بدنبال گربه سیاهی می گردد که آنجا نیست.
فیلسوف
یک فیلسوف کسی است که برای عده ای که خوابند حرف می زند.
روانشناس
یک روانشناس کسی است که از شما پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد که همسرتان مجانی از شما می پرسد.
جامعه شناس
یک جامعه شناس کسی است که وقتی ماشین خوشگلی از خیابان رد می شود و همه مردم به آن نگاه می کنند، او به مردم نگاه می کند.
هنرمند مدرن
یک هنرمند مدرن كسی است كه رنگ را بر روی بوم می پاشد و با پارچه ای آن را بهم می زند و سپس پارچه را در معرض تماشای هنردوستان می گذارد.
برنامه نویس
یک برنامه نویس کسی است که مشکلی که از وجودش بی خبر بودید را به روشی که نمی فهمید حل می کند.
مسئول فروش
یک مسئول فروش کسی است که كاری ندارد كه كار چیست فقط به دنبال فروش كردن است.
مدیر
یک مدیر کسی است که می خواهد هر چه سریعتر كارهای محول شده به خودش را بین دیگران تقسیم كند و وقتی كاری خراب شد به دنبال كسی باشد كه به گردن او بیاندازد.
بنام خدا
درس عبرتی از چنگیزخان !!!! یک روز صبح، چنگیزخان مغول و درباریانش برای شکار بیرون رفتند. همراهانش تیرو کمانشان را برداشتند و روی یکی از بال هایش حک کنند:
چنگیزخان شاهین محبوبش را روی ساعدش نشاند. شاهین از هر پیکانی دقیق تر و بهتر بود، چرا که
می توانست در آسمان بالا برود و آنچه را ببیند که انسان نمی دید.
آن روز با وجود تمام شور و هیجان گروه، شکاری نکردند. چنگیزخان مایوس به اردو برگشت، اما برای آنکه ناکامی اش باعث تضعیف روحیه ی همراهانش نشود، از گروه جدا شد و تصمیم گرفت تنها قدم بزند.
بیشتر از حد در جنگل مانده بودند و نزدیک بود خان از خستگی و تشنگی از پا در بیاید. گرمای تابستان تمام جویبارها را خشکانده بود و آبی پیدا نمی کرد، تا اینکه رگه ی آبی دید که از روی سنگی جاری بود. خان شاهین را از روی بازویش بر زمین گذاشت و جام نقره ی کوچکش را که همیشه همراهش بود، برداشت. پرشدن جام مدت زیادی طول کشید، اما وقتی می خواست آن را به لبش نزدیک کند، شاهین بال زد و جام را از دست او بیرون انداخت.
چنگیز خان خشمگین شد، اما شاهین حیوان محبوبش بود، شاید او هم تشنه اش بود. جام را برداشت، خاک را از آن زدود و دوباره پر کرد.
اما جام تا نیمه پر نشده بود که شاهین دوباره آن را پرت کرد و آبش را بیرون ریخت. چنگیزخان حیوانش را دوست داشت، اما می دانست نباید بگذارد کسی به هیچ شکلی به او بی احترامی کند، چرا که اگر کسی از دور این صحنه را می دید، بعد به سربازانش می گفت که فاتح کبیر نمی تواند یک پرنده ی ساده را مهار کند.
این بار شمشیر از غلاف بیرون کشید، جام را برداشت و شروع کرد به پر کردن آن. یک چشمش را به آب دوخته بود و دیگری را به شاهین. همین که جام پر شد و می خواست آن را بنوشد، شاهین دوباره بال زد و به طرف او حمله آورد. چنگیزخان با یک ضربه ی دقیق سینه ی شاهین را شکافت.
ولی دیگرجریان آب خشک شده بود. چنگیزخان که مصمم بود به هر شکلی آب را بنوشد، از صخره بالا رفت تا سرچشمه را پیدا کند. اما در کمال تعجب متوجه شد که آن بالا برکه ی آب کوچکی است و وسط آن، یکی از سمی ترین مارهای منطقه مرده است. اگر از آب خورده بود، دیگر در میان زندگان نبود. خان شاهین مرده اش را در آغوش گرفت و به اردوگاه برگشت. دستور داد مجسمه ی زرینی از این پرنده بسازند و
یک دوست، حتی وقتی کاری می کند که دوست ندارید، هنوز دوست شماست.
و بر بال دیگرش نوشتند:
هر عمل از روی خشم، محکوم به شکست است.
بنام خدا
عشق واقعی مارمولک
شخصی دیوار خانه اش را برای نوسازی خراب می کرد.خانه های ژاپنی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند. این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش کوفته شده است.دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد .وقتی میخ را بررسی کرد تعجب کرد این میخ چهار سال پیش هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود!!!چه اتفاقی افتاده؟
مارمولک ۴ سال در چنین موقعیتی زنده مونده !!!در یک قسمت تاریک بدون حرکت.
چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است.متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد.تو این مدت چکار می کرده؟چگونه و چی می خورده؟
همانطور که به مارمولک نگاه می کرد یکدفعه مارمولکی دیگر با غذایی در دهانش ظاهر شد .!!!
مرد شدیدا منقلب شد.
چهار سال مراقبت. چه عشقی ! چه عشق قشنگی!!!
اگر موجود به این کوچکی بتواند عشق به این بزرگی داشته باشد پس تصور کنید ما تا چه حدی میتوانیم عاشق شویم اگر تلاش کنیم!!!!!!!!!
امروز 6 مهر ماه
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!
بنام خدا
بزرگترین قرعه کشی بانک صادرات ایران
بنام خدا
با سه هزار میلیارد تومان چه کارها که نمیشه کرد ...
در ابتدا خبر کوتاه بود: "اختلاس سههزار میلیارد تومان توسط یک نفر از بانکهای ایران" ! گرچه این فساد مالی در ابتدا آنقدر عجیب و غیرقابل باور بود و با انکار و تکذیب های برخی افراد این ناباوری را دوچندان می کرد ولی با تأیید مسئولان بانکی کشور همگان را در شوک فرو برد که چطور امکان سوء استفاده گروه سرمایه گذاری امیرمنصور آریا از ابزارهای تأمین مالی بانکی بوجود آمده و چگونه یک نفر توانسته در چنین حجم گسترده ای از منابع کشور اختلاس کند؟!
بگذریم که هنوز ابعاد این موضوع به طور كامل منتشر نشده و مشخص هم نیست که از کی این پروژه آغاز گردیده و مهمتر اینکه چگونه لو رفته است. اما از چگونگی این اختلاس کم سابقه و بزرگ که بگذریم با نگاهی مقایسهای و برای درک عمق فاجعه میتوان چرتکه ای ساده انداخت و فهمید که با 3.000.000.000.000 تومان چه کارها که نمبشود کرد ...
- میتوان ۳۰ هزار واحد آپارتمان ۵۰ متری خریداری کرد.
میانگین قیمت هر متر در تهران دو میلیون تومان است.
- میتوان ۶۷ میلیون فقره به افراد تحت پوشش کمیته امداد پرداخت کرد.
حقوق ماهانهی هر تحت پوشش ۴۵ هزار تومان است.
- میتوان ۳۵۳ هزار پراید خریداری کرد.
قیمت هر پراید حدود هشت میلیون و ۵۰۰هزار تومان است.
- میتوان ۴۲۸ هزار و ۵۷۱ وام خودرو پرداخت کرد.
بانکها اغلب وام هفتمیلیون تومانی برای خرید خودرو میدهند.
- میتوان ۶۰۰ هزار شغل خانگی ایجاد کرد.
برای اشتغال خانگی پنجمیلیون تومان وام داده می شود.
- میتوان ۱۰۰ هزار شغل پایدار ایجاد کرد.
برای ایجاد هر شغل پایدار ۳۰میلیون تومان باید هزینه کرد.
- میتوان به ۹ میلیون و ۸۲ هزار و ۶۵۲ کارگر حقوق پرداخت کرد.
حداقل حقوق کارگران برای سال ۹۰ چیزی نزدیک ۳۳۰هزار و ۴۰۰تومان است.
- میتوان ششبار صنعت نساجی را نوسازی کرد.
برای نوسازی صنعت نساجی به ۵۰۰میلیون دلار نیاز است.
- میتوان ۱۲میلیون دانشآموز را تحت پوشش قرار داد.
سرانه هر دانشآموز با محاسبه انرژی ۲۵۰هزار تومان محاسبه شده است.
- میتوان طی دو سال، شهروندان ایرانی را بطور رایگان درمان کرد.
سرانه درمان برای ایران پنجدرصد حداقل حقوق کارگران است.
- میتوان ۲۷میلیون و پانصد هزار بشکه نفت خریداری کرد. (درآمد ۱۴روز فروش نفت ایران)
قیمت هر بشکه نفت صادراتی ایران ۱۰۹ دلار است.
- میتوان برای ۲۴سال به صادرکنندگان جایزه پرداخت کرد.
بدهی دولت برای جوایز صادراتی از سال ۸۶ تاکنون به رقم ۴۵۰میلیارد تومان شده است.
- میتوان ۶۰۰هزار زندانی را آزاد کرد.
آن دسته از زندانیهایی که تعهدی کمتر از پنجمیلیون تومان دارند.
- میتوان ۷۵هزار کلاس درس تحویل آموزش و پرورش داد.
با ۴۰میلیون تومان میتوان بین ۲۰ تا ۳۰ کلاس درس برای دانشآموزان ساخت.
- میتوان پنجمیلیون و ۲۰۰هزار سکه خریداری کرد.
در حال حاضر هر سکه حدود ۶۰۰ هزار تومان است.
- میتوان ۶۰۰ میلیون پرس غذا خریداری کرد.
قیمت میانگین هر پرس غذا پنجهزار تومان است.
- میتوان در یک دوره به ۶۷ میلیون نفر از شهروندان ایران یارانه داد.
امروز 5 مهر ماه
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!
بنام خدا
دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید نگاه میکردند.
یکی از دیگری پرسید: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر میکند؟
میمون دوم گفت: اگر بخواهیم همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی برای زندگی نمی ماند. گاهی اوقات باید بدون توضیح از واقعیتی که در اطرافت میبینی، لذت ببری...
میمون اول با ناراحتی گفت: تو فقط به دنبال لذت زندگی هستی و هیچ وقت نمی خواهی واقعیتها را با منطق بیان کنی !!!
در همین حال هزار پایی از کنار آنها میگذشت...
میمون اول با دیدن هزار پا از او پرسید: هزار پا، تو چگونه این همه پا را با هماهنگی حرکت میدهی؟
هزارپا پاسخ داد: تا به امروز راجع به این موضوع فکر نکرده ام ؟!
میمون دوم گفت: خوب فکر کن چون این میمون راجع به همه چیز توضیح منطقی میخواهد!
هزار پا نگاهی به پاهایش کرد و خواست توضیحی بدهد:
خوب اول این پا را حرکت میدهم، نه، نه. شاید اول این یکی را. باید اول بدنم را بچرخانم ...
هزار پا مدتی تلاش کرد تا توضیح مناسبی برای حرکت دادن پاهایش بیان کند ولی هرچه بیشتر تلاش میکرد، ناموفقتر بود.
پس با ناامیدی تلاش کرد به راه خودش ادامه دهد، ولی متوجه شد که نمیتواند.
با ناراحتی گفت: ببین چه بلایی به سرم آوردی؟! آنقدر تلاش کردم چگونگی حرکتم را توضیح دهم که راه رفتن یادم رفت!!!
میمون دوم به اولی گفت: میبینی؟! وقتی تلاش میکنی همه چیز را توضیح دهی اینطور میشود...!
پس دوباره به غروب آفتاب خیره شد تا از آن لذت ببرد...
پائولو کوئیلیو
۱۰ کار مبتذل که هر روز شاهد آن هستیم!
۱- غیبت و دخالت در امور خصوصی و شخصی دیگران
یکی از سوژه های اصلی محاورات که به شدت بین مردم مرسوم شده است عمل زشت غیبت می باشد. این روزها زمانی که افراد همدیگر را ملاقات می کنند و یا در میهمانی ها حاظر میشوند عملاً حرفی جز غیبت کردن درمورد دیگران ندارند و با هیجان کامل به این کار مبادرت می کنند. برخی هم به خود اجازه میدهند در حریم خصوصی ترین مسائل دیگران وارد شوند و به امر و نهی و دخالتهای بی مورد بپردازند.
۲- عدم رعایت حق عابرین پیاده
در اکثر نقاط دنیا دیدن یک عابر پیاده در خیابان به معنای فرمان ایست و احتیاط برای راننده مقابل است در صورتیکه در ایران برخی رانندگان به محض دیدن عابر پیاده سرعت خود را بیشتر نموده و بدون لحاظ کردن مسائل ایمنی و حق تقدم با بی رحمی تمام و با ایجاد رعب و وحشت برای عابرین پیاده به مسیر خود ادامه میدهند.
۳- حفظ نشانه های نو بودن کالا
همسایه تان اتومبیلی نو خریداری کرده اما بعد از سپری شدن یک هفته هنوز برچسب شماره اولیه که بصورت تکه کاغذی روی شیشه جلو چسبیده است را جدا نکرده و حتی فومهایی که بصورت ضربه گیر در اطراف دربهای ماشین نصب شده است کماکان وجود دارند. دوستتان نیز بعد از گذشت یک هفته هنوز برچسب روی نمایشگر گوشی موبایل جدیدش را جدا نکرده!
۴- تنبلی و از زیر کار در رفتن
متوسط ساعت مفید کار در ایران کمتر از یک ساعت و سی دقیقه میباشد که دلیل آن نبودن فرهنگ کار، فقدان انگیزه، تنبلی و بی مسئولیتی افراد است. این امر باعث نارضایتی ارباب رجوع، پایین آمدن کارایی و بهره وری و در کل کاهش پیشرفت ملی خواهد شد. در اغلب شرکتها، ادارات و سازمانها اینگونه باب شده که کسی زرنگ و با ذکاوت است که تا حد امکان از انجام مسئولیتهایش شانه خالی کند و کم کاری را استراتژی اصلیش بداند و در عین حال حقوق و مزایایش را بصورت تمام و کمال دریافت نماید. کارمندان هیچ تلاشی در راستای بالابردن کیفیت و راندمان شرکت انجام نداده و در عین حال انتظار بالا رفتن درآمد خود را دارند. به ارباب رجوع کمتر احترام گذارده میشود و طلب کارانه با وی برخورد میشود.
۵- تجمل گرایی و مصرفی شدن
امروزه شاهد آن هستیم که جامعه با سرعتی باور نکردنی به سوی مصرفی شدن در حال حرکت است. افراد بجای سرمایه گذاری پول خود در مکان مناسب و برای تولید بیشتر و اشتغال زایی ملی، ترجیح میدهند با خرید اتومبیلهای گران و کالاهای لوکس مصرفی ظاهری معقول کسب نموده و اعتبار خود را در بین اطرافیانشان بالا ببرند. چشم و هم چشمی های فراوان، گرفتار وامها و قرضهای سنگین شدن و استرس از جمله پیامدهای این مسئله است. اکثر مردم خوشبختی را در تجملات و برتری مالی می دانند و بین نیازها و خواسته هایشان تمایزی قائل نمی شوند. مسابقات و رالی خرید امری ناپسند ولی متداول در جامعه ایرانی است.
۶- فقدان فرهنگ تشکر و احترام
از کوچه و خیابان گرفته تا دانشگاه و محل کار و اماکن عمومی، کمتر شاهد شنیده شدن جملاتی مانند ?از لطف شما ممنونم?، ?خواهش میکنم?، ?اختیار دارید?، ?تمنا می کنم?، ?بفرمایید?، ?بزرگوارید?، ? هستیم. بجای آن فضای زیرآب زنی، استفاده از الفاظ ناشایست، بی حرمتی به افراد مسن، به سخره گرفتن افراد، بالا بردن تن صدا،? امری متداول شده است. مردم باید بیاموزند احترام به دیگران، احترام به هویت ملی یک کشور محسوب میشود. اگر افراد یک مملکت به یکدیگر احترام نگذارند چگونه میتوانند انتظار کسب احترام از ملتهای دیگر را داشته باشند؟!
۷- عدم رعایت نظافت شخصی و شهری
احتیاج به توضیح ندارد که متاسفانه نظافت شخصی و اجتماعی از طرف برخی افراد جامعه رعایت نمیگردد. از طرز لباس پوشیدن تا بوی بدن و دهان و آرایش موها گرفته تا ریختن زباله در محیطهای شهری و تفریحی.
۸- درگیری در صف و نوبت
صف ها هرکجا و به هر علتی که تشکیل شوند معمولاً تبدیل به جولانگاه بی نظمی، درگیری، فحاشی و هتاکی عده ای از افراد به اصطلاح ?زرنگ? خواهند شد. حفظ نظم و ترتیب در صف نشان دهنده بالا بودن رتبه اجتماعی و فرهنگ کسانی است که در صف حضور دارند. متاسفانه شاهد آن هستیم که در برخی امور مذهبی و خیریه مانند سرو غذای نذری نیز چنین بی نظمی ها و زد و خوردهایی بوجود می آیند. احتمالاً باید برخورد کرده باشید در مجالس عروسی گاهی زمان سرو شام جمعیت با چه سرعتی به سمت میز سلف سرویس هجوم می آورند!
۹- پرورش اندام برای رعب و ترس
شاید دیده باشید پسرانی که با اندامهای پرورش یافته و عضلانی درحالی که بازو و سینه های خود را در معرض نمایش گذاشته اند با چهره ای مهاجم و آماده درگیری در همه جا پرسه می زنند! آنها با نگاه خود اطرافیانشان را به مبارزه می طلبند! چه نکوهیده است زمانی که برخی افراد انگیزه های اصلی ورزش و تناسب را فراموش کرده و صرفاً برای عرض اندام، قلدری و جلب توجه در سطح جامعه اقدام به حجیم کردن عضلات خود می کنند.
۱۰- اسراف، اسراف، اسراف!
اسراف یعنی زیاده روی در مصرف، بیهوده مصرف کردن، بیش از نیاز مصرف کردن، مصرف کنترل نشده، دور ریختن چیزی که میتوان از آن استفاده کرد. کافیست با محاسباتی ابتدایی متوجه شوید که میزان اسرافی که در کشور به عناوین مختلف همه روز در حال انجام است اگر جلوگیری می شد، چه میزان در صرفه جویی خانوادگی و ملی اثر می گذاشت و مشکلات چه تعداد از مردم حل می شد.
گوزن حفاظت شده در اردبیل کشته شد
مدیر کل حفاظت محیط زیست استان اردبیل گفت: به دلیل نداشتن اسلحه بیهوشی و یا بیحسی در مواقع اضطراری برای رام کردن حیوانات وحشی گوزن حفاظت شده سایت فندقلوی اردبیل در حادثه اخیر کشته شد.
بنام خدا
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : | ||
رامهرمز را كه به سمت رود زرد برويد در راه خیجه و ماماتین پس از روستای گنبد لران، کوهی آتشین هست که از گذشتههای دور تاکنون شبانهروز میسوخته و هنوز هم فروزان است. مردم محلی به این کوه «تشکوه» میگویند. |
بنام خدا
اَرداویراف نامه، شرححال مردی پاکدین
پژوهش در نوشتههای باستانی از سه دید دینی، تاریخی و زبانشناسی ارزش بالایی دارد. یکی از نوشتههای باارزش پهلوی «ارداویرافنامه» است. «ارداویرافنامه» دارای 8800 واژه و 101 بخش میباشد. کتاب شرححال مردی پاکدین است که از جهان مادی به جهان مینوی میرود و نتیجهی کارهای نیک و بد مردمان در آن جهان را میبیند. هرچند متن نوشته که برگرفته از روزگار ساسانی است ارزش ادبی چندانی ندارد و بدون زیبایی و عصارهی شعری است، اما از بسیاری جهتها همانگونه که در بالا یادآور شد، دارای ارزشهای والایی است.
نام این کتاب از سه واژه ترکیب یافته است. پارهی نخست، که با اختلاف «اَرتای»، «اَرتاک»، «اَردای» و «اَرداگ» خوانده شده همسنگ «اَشه» در اوستا و «رَته» در سانسکریت بهمعنی راستی و درستی و پاکی است. واژگانی چون «اَشَهوَهیشتا»(= اردشیر) و «اَرتَهپان»(= اردوان) از این ریشه هستند. پارهی دوم، «ویراف» از ریشهی «ویرَه» اوستایی، بهمعنی مرد، هوش، خرد، دریافت و حافظه آمده. با این توضیحات معنی واژهی «ارداویراف» به مرد سپنت یا دارندهی هوش و خرد سپنت، میشود.
همانگونه که در مقدمه آورده شد این نامه دارای 101 بخش میباشد. از سه بخش نخست که مقدمهی داستان است، روشن است «ارداویراف» در روزگار «اردشیر بابکان» میزیسته است. اما چون در مقدمههای(سه بخش نخست) موجود اختلافهایی دیده میشود، پژوهشگران بر این باورند که زمان داستان و زمان نگارش آن یکسان نبوده است. زمان زندگی «ارداویراف» را باتوجه به نامی که از «آذرباد مهراسپندان» در کتاب آمده، از میانهی سدهی چهارم میلادی تا 650 میلادی میدانند. شوندی (:دلیل) که داستان را جدیدتر از آن نمیدانند این است که، در کتاب از یورش «اسکندر گُجستک» و روزگار «سُلوکی» و «پارتی» سخن رفته است، اما هیچ سخنی از یورش تازیان به ایران در آن دیده نمیشود، پس اَرداویراف باید پیش از یورش تازیان میزیسته است. با این وجود با توجه به نامبردن کتاب «دینْکرد» در بخش نخست «ارداویرافنامه»، روزگار نگارش «ارداویرافنامه» باید از نیمهی سدهی نه میلادی و پس از آن باشد. البته با توجه به وجود نسخهی دستنویس که در سالهای نخستین سدهی چهارده نوشته شده است، روشن میشود که زمان نگارش کتاب در این بازهی (=فاصله) زمانی بوده است.
در این کتاب میبینیم پس از یورش «اسکندر» و راهیافتن فساد در دین، مردم در آتشگاه «آذرفَرَنبغ» انجمن میکنند و از میان پاکترین مردمان، «ارداویراف» را برمیگزینند که به نزد امشاسپندان رفته و ببیند که راه و آیین درست پرستش چیست و آیا آنها به راه درست هستند یا نه؟ در این کتاب، «ارداویراف» به همراهی ایزدان سروش، آذر، مهر و رشن پس از گذر از «چینوَد پُل» نخست به «هَمِسْتَکان»(جایگاه روانهایی که گناه و خوبیشان برابر است) رفته، سپس به جایگاه اندیشهی نیک، گفتار نیک و کردار نیک و در پایان به «گُروسِمان»(سرای نور بیپایان) راه مییابد. اهورامزدا را در آنجا نیایش میکند و فروهر «کیومرس»، «زرتشت» و «فَرشوشْتر» و دیگر پاکدینان را میبیند. سپس از آنجا فرود آمده و به جایگاه اندیشهی بد، گفتار بد و کردار بد پا مینهد و در چهارمین گام به دوزخ میرسد. سفر «ارداویراف» با این سخنان اهورامزدا پایان مییابد؛ نیکبندهای هستی تو ای «ارداویراف» که پیام بر بهدینانی. به جهان گیتایی برو و هرآنچه دیدی بهراستی با جهانیان بگو. هرکه راست بگوید من میشناسمش و من با توام. «اَرداویراف» پس از بازگشت، ٨١ گونه کیفر را که دیده بود نام میبرد. همچنین وی به خوشیهای آن جهان هرچند کوتاهتر، اشاره دارد. بیگمان «ارداویرافنامه» تاثیر مستقیم و غیرمستقیم بر نوشتههای گوناگون که در این باره هستند چون رسالهی «الغفران» از «ابیالعلا معری» و «کمدی الهی» «دانته»، داشته است.
هرچند نویسندهی ناشناس کتاب از سرچشمههایی چون اوستا بهویژه «هادُختنَسک»، «بهمنیشت» و «وَندیداد» بهره برده است، اما در مجموع هیچ نمونهای دیرینهتر از «ارداویرافنامه» برای این کتاب نمیتوانیم پیدا کنیم. و کتاب را باید نوشتهای نوآورانه و بهراستی اندیشمندانه از نویسندهی گمنامش دانست. نخستین بار «پوپ» در سال 1816 میلادی این کتاب را به اروپاییان شناساند و پس از آن، برگردانهای بسیاری از این کتاب به دست بزرگترین زبانشناسان به زبانهای فرانسه، آلمانی و ... چاپ شد. از بین چکامهسرایانی که کتاب را به نظم درآوردند، میتوان نامآورترین آنها را «زَرتُشتبهرام پژدو» نام برد که سرودهی خویش را چنین آغاز میکند:
به نام خداوند جهاندار / کنم آغاز از این نغز گفتار
حدیثی گویم اندر راه این دین / ز من بشنو تو این گفتار بهدین
همچنین آقای «حسین سمیعی»(ادیبالسلطنه) فرنشین سالهای دور فرهنگستان ایران نیز این کتاب را به نظم درآورده است که از دیگر چکامهسرایان بهتر از عهدهی این کار برآمده است:
سپاس و ستایش خداوند را / خداوند بیمثل و مانند را
که ما را ز یک مشت گل آفرید / در آن مشت گل جان و دل آفرید
بیاراست ما را به پندار نیک / بیاموخت گفتار و کردار نیک
بنام خدا
|
|||||||||||||||
|
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
نگار پاكدل : | ||
«كاليستنس» تاريخنگار و فيلسوف يونانی (از شاگردان ارسطو) كه در لشكركشی اسكندر مقدونی به ايران همراه او بود، رويدادهای روز و مشاهداتش را پی در پی يادداشت می كرد. وی در يادداشتی كه بعدها با آمارگيریهای سالنامهای پديدار شد كه متعلق به سپتامبر 328 پيش از ميلاد (برابر با ٢٨ شهريور ماه) نوشته است، در اينجا (ايران)، در دهكده ها كه آب را برحسب نوبت به كشاورزان برای كشاورزی می دهند، يک فرد از ميان آنان (كشاورزان) انتخاب می شود تا بر زمان نوبت، پايش (:نظارت) داشته باشد. اين فرد در كنارآبراه اصلی و جايگاه پراكندگی(:انشعاب) آن، ميان كشاورزان، بر سكويی می نشيند وكاسهای فلزی را كه سوراخ بسيار ريزی در آن تعبيه شده است در ظرفی بزرگتر و پر از آب قرار می دهد كه پس از پر شدن ظرف كوچک (يک بار و يا چند بار) كه به آهستگی و برحسب آمارگيریهای پيشين ابعاد سوراخ آن صورت می گيرد، آب را قطع و آن را به جوی كشاورز ديگر باز می كند و اين كارهميشگی است و اين وسيله (ساعت آبی)، دادگری را گسترده و كشاورزان را از درگيری و كشمكش بر سر آب بازمیداشت.
|
بنام خدا
|
||
|
||
نگار پاکدل : |
||
|
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
نگار پاكدل : | ||
تاريخ كشتی سازی و دريانوردی نشان می دهد كه در آستانه پاييز (اواخر سپتامبر) سال 442 پيش از ميلاد، اردشير يكم (به نوشته رخدادنگاران يونان باستان: اردشير درازدست) شاه وقت ايران از دودمان هخامنشيان اعتبار لازم برای ساختن كشتی دو ـ بادبانه را از خزانه دولت در اختيار كشتی سازان فنيقی (سوری ـ لبنانی) قرارداد تا در كارگاههای كشتی سازی (شيپ يارد) بندر صور (تير) چنين كشتی هايی را بسازند. |
امروز 4 مهر ماه
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!