بنام خدا
بنابر گفتهی مدير كل ميراثفرهنگی و گردشگری استان تهران |
|
● |
دبستان «گيو»، ثبت ملی می شود |
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : |
دبستان دخترانهی گيو، به آموزشگاههای ثبتمليشدهي ايران، خواهد پيوست.
بنابر سخنان محمد ابراهیم لاریجانی، مدیركل میراث فرهنگی و گردشگری استان تهران، ٣٦ آموزشگاه، در استان تهران شناسايي شدهاند كه دربردارندهي ارزش تاريخي و فرهنگي هستند.
دبستان گيو، يكي از اين ٣٦ گزينهي شناسايی شده است. از ميان آموزشگاههای زرتشتی، پس از دبيرستان پسرانهی فيروزبهرام و دبيرستان دخترانهی انوشيروان، اكنون نوبت به دبستان گيو رسيده كه به سياههی يادگارهای ملی بپيوندند.
دبستان گيو از دهش ارباب رستم گيو، ساخته شده است. اين دبستان بيش از نيمسده از عمرش می گذرد.
|
بنام خدا
●
|
واگذاری ٢٠٠ هکتار از پارک ملی «بمو» به پالایشگاه شیراز و مسکن مهر
|
|
چوب حراج سازمان حفاظت محیط زیست بر تن «بمو»
|
سلیمان لطفینیا :
فرنشین(:رییس) سازمان حفاظت محیطزیست، محمدجواد محمدیزاده، در سفر خود به استان فارس، که مهرماه انجام شد، با واگذاری ٢١٥ هکتار از زمینهای پارک ملی بمو برای طرحهای عمرانی موافقت کرد؛ ١١٥ هکتار برای طرح گسترش پالایشگاه شیراز و ١٠٠ هکتار دیگر هم برای شهرک صنعتی و مسکن مهر لپویی.
بنام خدا
●
|
رخدادهای تاریخی و آیینی ایران از 9 تا 15 مهر
|
گروه مردم :
شنبه 9 مهر:
- سالروز سومین جنگ اسکندر با ایرانیان، سومین جنگ اسکندر مقدونی با ایرانیان (امپراتوری پارسیان) سی ام سپتامبر سال 331 پیش از میلاد در Gaugamela واقع درمنطقه اربلا (اربیل ـ کردستان امروز عراق) روی داد که در این جنگ هم ایران به دلیل ضعف فرماندهی و وجود اختلاف میان سران خاندان هخامنشی و سوء مدیریت داریوش سوم ـ شاه وقت ـ موفق نبود و دست به عقب نشینی زد. داریوش سوم پس از نخستین جنگ، فرصت کافی برای آماده کردن ارتش داشت، زیرا اسکندر به مصر رفته بود.
- شکست بطلمیوس سوم از پارسیان، یکم اکتبر سال 243 پیش از میلاد بطلمیوس سوم از دودمان بطلمیوسیان (جانشینان اسکندر در مصر) عقب نشینی از شوش را آغاز کرد. وی چندماه پیش از این، در زمانی که سران حکومت سلوکیان (جانشینان اسکندر در ایران زمین) در شمال خاوری ایران زیر ضربات اشکانیان قرار داشتند، تصمیم به تصرف قسمتی از قلمرو آنان گرفت و با سپاهی از اسکندریه از راه دریا وارد غزه شد و پس از تصرف مناطق غرب فرات و بابل از دجله گذشت و شوش را متصرف شد، اما در شرق این منطقه از نیروهای محلی حکام ایرانی شهرهای پارس شکست خورد، به شوش بازگشت و تصمیم به تخلیه مناطق اشغالی گرفت و عازم مصر شد.
- آغاز «کهل خیزون» نهمین ماه سال در گاهشماری کوهدشت لرستان
- روز جهانی سالمندان
یکشنبه 10 مهر:
- جشن مهرگان، در روز مهر از ماه مهر، شانزدهمین روز از ماه مهر بر اساس گاهشماری ایران باستان(10 مهر کنونی) برگزار میشود. این جشن مربوط از به فرشته مهر که در اوستا میترا نامیده میشود و به معنی نور خورشید و مهر و محبت و عهد و پیمان است.
- سالروز شاه شدن داریوش بزرگ پدر ناسیونالیسم ایرانی، داریوش هخامنشی پسر ویشتاسپ از بزرگان پارس در نخستین روز از جشنهای مهرگان( پس از تطبیق با تقویم میلادی؛ دوم اکتبر) در سال 522 پیش از میلاد، شاه ایران شد. در دوران حکومت 36 ساله داریوش بزرگ، قلمرو ایران از دره سند ( Indus) تا سواحل لیبی در افریقا، و از شمال دریای مرمره ( Thrace در اروپا ) تا کوههای پامیر در آسیا شامل همه خاورمیانه امروز، آسیای میانه، قسمتی از آسیای جنوبی، قفقاز ، مصر و قسمتی از سودان بود که به استانهای متعدد (ساتراپی) تقسیم شده و مستقیما زیر نظر حکومت مرکزی و بر پایه قوانین واحد اداره می شدند و به آن قسمت که سه طایفه ایرانی در آن سکونت داشته، دارای نیاکان و فرهنگ مشترک بوده و آیین های نوروز را گرامی داشته و یکسان برگزار کرده اند "ایران زمین" گفته اند(مادها از « ری » به سمت غرب و شمالغربی از جمله کردها و آذری ها، پارسها از منطقه ری به جنوب تاجزایر خلیج فارس و از شرق تا آن سوی هندوکش و انتهای بدخشان، و پارتها در شمال شرقی).
دوشنبه 11 مهر:
- نشست " لوکا " برضد ایران، سوم اکتبر سال 56 پیش از میلاد سران دولت روم و مشاوران و ژنرالهای آن کشور در نشست لوکا Luca تصمیم گرفتند که مناطق غرب رود فرات در آسیا و اراضی شمال و شمال غرب گٌل (فرانسه امروز) تا نزدیکی برلن و جزایر بریتانیا در اروپا ضمیمه قلمرو روم شود. با توجه به قیام اسپارتاکوس در سالهای 71 - 72 پیش از میلاد، قرار شد "پمپی" یکی از سه عضو شورای عالی جمهوریت روم در شهر رم باقی بماند تا از قیام احتمالی دیگری که مردم طبقه 3 روم و بردگان مستعد آن بودند جلوگیری کند و امنیت از دست نرود، ژولیوس سزار عضو دیگر شورا برای ادامه فتوحات به فرانسه برود و کراسوس رییس دوره ای شورا که شهرت به آزمندی و جمع مال داشت داوطلب شد که به شرق لشکر بکشد و برای تصرف اراضی غرب فرات با ایران در آویزد.
- ازدواج اردشیر پاپکان با میترا دختر اردوان پنجم، طبق حکایات و بر این پایه پس از تطبیق تقویم ها، سوم اکتبر سال 226 میلادی زمانی به دست داده شده است که در آن روز اردشیر پاپکان که خود را شاه همه ایران زمین اعلام کرده بود در جریان جشن های مهرگان در شهر تیسفون با میترا دختر اردوان پنجم ازدواج کرد تا کدورت اشکانیان از او که بر اردوان غلبه کرده و اردوان جان خود را از دست داده بود برطرف شود.
- آغاز به کار نخستین فرستنده تلوزیونی ایران در سال 1337 خورشیدی
سهشنبه 12 مهر:
- نفوذ فرهنگ ایرانی در چین، به نوشته کرونیکل رویدادهای تاریخی، بسط فرهنگ ایرانی در چین سبب شده بود که تا اکتبر سال 50 پیش از میلاد (مهرماه 2059 سال پیش) تقریبا در همه چین واژه ایرانی «ساتراپ (نگهبان و پاسدار شهرستان و ایالت)» را برای سران ایالتها بکار برند. مناسبات دیپلماتیک ایران و چین (داشتن سفیر دائم و مستقر در پایتخت) که در پامیر (تاجیکستان امروز) و مناطق شمالی آن با ایران همسایه بود از سال 213 پیش از میلاد (دو هزار و 222 سال پیش ـ زمان پادشاهی تیرداد یکم) برقرار شده بود.
- مراسم هزاره فردوسی و گشایش ساختمان تازه آرامگاه فردوسی، 12 مهرماه 1313 جشن های هزاره فردوسی با شرکت ادیبان، دانشمندان، سیاستمداران و دولتمردان کشور و بیش از چهل مستشرق از سایر کشورها در تهران آغاز بکار کرد و 15 روز طول کشید و ضمن آن به فردوسی که گفته است «چو ایران نباشد تن من مباد» لقب «میهندوسترین ایرانیان» داده شد که عمر خود را بدون چشمداشت و داوطلبانه صرف خدمت به ایران، تاریخ آن و زبان پارسی کرد و تاریخ ایران (شاهنامه) را به شعر در آورد.
چهارشنبه 13 مهر:
- آخرین پیروزی مهم ارتش ایران در زمان انوشیروان دادگر، پنجم اکتبر 579 میلادی، ارتش ایران مرکب از 40 هزار سوار و یکصد هزار پیاده، سوریه را از دست رومیها خارج کرد و نزدیک به 20 هزار رومی را به اسارت گرفت. ژوستین دوم امپراتور روم که دو بار از خسروانوشیروان شکست نظامی خورده و از فرط اندوه خود را بازنشسته و خانه نشین کرده بود پیش از کناره گیری، ژنرال تیبریوس را جانشین خود ساخته بود تا بتواند از عهده ارتش ایران برآید که تیبریوس هم در جنگ اکتبر 579 شکست خورد، ولی دیگر ژوستین دوم زنده نبود تا خبر این شکست را بشنود.
پنجشنبه 14 مهر:
- اعتراف به اشتباه در مراسم مهرگان، سپاهی که فرهاد دوم، شاه ایران از دودمان اشکانی، از اسیران مقدونی ـ یونانی به منظور سرکوب کردن یاغیان شمال شرقی ایران تشکیل داده بود اواخر سپتامبر سال 131 پیش از میلاد به جای جنگ، به یاغیان پیوستند و فرهاد چند روز بعد در مراسمی در چهارمین روز از جشن های مهرگان ضمن اعلام این موضوع، اعتراف به اشتباه خود کرد و از سردارانش که از آغاز مخالف این کار بودند پوزش خواست.
برگرفته از تارنمای دکتر انوشیروان کیهانی زاده
بنام خدا
●
|
داستان بزرگمهر با خسرو انوشیروان
|
سورنا لطفی نیا :
روزگاری داستان جایگاهی بس بالاتر از امروز در میان مردم داشت. همگان چه پیر و چه جوان، هم گفتن و هم شنیدن داستان را دوست داشتند. بزرگترها می گفتند و كوچكترها میشنیدند. شبها، كودكان بیآنكه خود را بهجای قهرمان داستان مادرهایشان بگذارند، به خواب نمیرفتند.كمتر پدر و مادری پیدا میشد كه چندین داستان را از بر نباشد. گویا شبهای دراز گذشتگان، بیروشنایی چراغ داستان، راهی به روز نمیبرد. اما امروز، داستان از آن جایگاهاش كمی پایین آمدهاست.
امرداد برآن است كه برای پیوند هرچه بیشتر خوانندگانش با داستان، در هر شماره، یك یا دو داستان برگزیده از كتابهایی چون كَلیلهودًٌٌٍََََُُمَنه، مرزبان نامه و قابوس نامه را به گونهایی كوتاه و روان ارایه دهد. امیدواریم كه خوانندگان را خوش آید.
«مرزبان نامه» نوشتهایست پندآموز، دربرگیرندهی ٩ فصل، كه آن را «مرزبان بن رستم شروین» از شاهزادگان تبرستان، درسالهای پایانی سدهی چهارم هجری مهی(:قمری) نوشته است. این كتاب را «سعدالدین وراوینی» در سالهای نخست سدهی هفتم مهی، تصحیح كرده است:
آوردهاند كه، بزرگمهر، همیشه شبگیر(:پگاه) به پیشگاه خسرو انوشیروان دادگر میرفت و به او می گفت: «شبخیز باش تا كامروا باشی.» این گفتهی بزرگمهر چندان به پسند خسرو نمیآمد، و آن را چون سرزنشی میپنداشت. از اینرو خسرو یك روز چاكران را دستور داد تا هنگام پگاه كه بزرگمهر به دربار میآید، راه را بر او بسته و جامهی او بستانند. پس چاكران با بزرگمهر چنانكه خسرو دستور داده بود كردند.بزرگمهر,خسرو انوشیروان,سورنا لطفی نیا,انوشیروان,,
بنام خدا
شعبان جعفری معروف به شعبان بیمخ یکی از نامهای جنجالی تاریخ معاصر ایران و از بازیگران اصلی کودتای ۲۸ مرداد بود. وی زورخانه دار و باستانی کار ایرانی بود که بیشتر به خاطر حضورش در حرکات سیاسی به خصوص در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ شهرت داشت.
بنام خدا
|
● |
بی مانندترين سازهی آبی روزگار هخامنشی براي هميشه نابود شد |
|
|
|
سليمان لطفی نيا : |
یکی از بیمانندترین سازههای آبی بازمانده از زمان هخامنشیان که در ۱۰۰ کیلومتری شمال خاوری(:شرقی) شهر شیراز و ۶۰ کیلومتری شمال خاوری تختجمشید جای دارد، برای همیشه نابود شد.
به گزارش ميراث خبر؛ اين سازه آبی تاریخی، كه «برد بریده» نام دارد، در گسترهي سد «درود زن» استان فارس و یکی از بيمانندترين سازههای آبی بازمانده از روزگار هخامنشيان است.
سازمان آب بدون هیچ گونه نگرانی از برخورد مسوولان دولتی، برای پاکسازی راه رفت و آمد ماشینآلات و همچنین، كندن ترانشه برای لولهگذاری، بخشهایی از تخته سنگهای برد بریده وهمهي سازهي زیرین بخش جنوبی را نابود و جا به جا کرد.
«مازیار کاظمی»، مدیر پيشين گسترهی تخت جمشید در اين باره، گفت: «كارهاي سازمان آب باعث شد که ایران یکی از بیمانندترین سازههای آبی هخامنشی را برای همیشه از دست بدهد، درحالی که این سازهآبی يكي از سازههای آبی نگهداري شده بود.»
به گفته این کارشناس بهسازی(:مرمت)، نخستین بار، «کارل برگنر» معمار آلمانی در سال۱۳۱۴ خورشيدي(:شمسی) از این اثر بازدید و گزارشی همراه با عکس و تصویر و نقشه تهیه و پس ازدو سال، در مجله «AMI» به زبان آلمانی چاپ کرد. در سال ۱۳۴۵ یک گروه۲۵ نفره باستان شناس به سرپرستی دکتر «موری نیکُل» با كندن ترانشه باستان شناسی، پژوهشهای دقیقی بر روی آن انجام دادند و دريافتند که این سازه هخامنشی بخشی از یک پل است كه بر روي راهي كه به تخت جمشيد ميرسيده، ساخته شده و از ارزش بسياري برخوردار بوده است. پس از وی «ویلیام سامنر» ديدگاههای برگنر و نیکل را دركنار هم گذاشت و خود ديدگاهی دربرگيرندهی، ديدگاههای آن دو ارايه کرد.
کاظمی با پافشاري بر ارزش این سازهي آبی و اینکه تحت نظارت سازمان میراث بوده است، گفت: «وجود سازههای آبی روزگار هخامنشی در پيرامون تختجمشید و پاسارگاد نشان از فناوری ساخت اینگونه سازه ها در آن روزگار است و باید برای نگهداری از آنها به گونهی ملی كار كرد.»
پژوهش و بررسیهای کارشناسان میراث گویای آن است که سازههای آبی به ما نشان می دهند که چگونه در روزگار هخامنشیان بندهای تنظیمی آب، براي استفاده بهینه از آب رودخانه و جابهجا كردن آن به دوردستها، بهكار ميرفته است.
|
بنام خدا
شاه ايران، درخواست امپراتور روم را رد كرد |
|
● |
بهرام ساسانی به امپراتور روم گفت: صلح آری اما تقسيم، نه |
|
|
|
نگار پاكدل : |
بنابر آنچه رخدادنگاران نوشتهاند، ٢٨سپتامبر سال ٢٨٠ ميلادی، كه اكنون برپايهی برابرگذاری ها، همان ششم مهرماه، برآورد شدهاست، «بهرام دوم»، شاه ساسانی به فرستاده امپراتور روم گفت: « دولت روم بايد دست خود را از آسيا كوتاه كند و از مديترانه شرقی پا فراتر نگذارد، اما ايران آماده است با روم در صلح و دوستی به سر برد.»
«بهرام دوم»، پيشنهاد «پروبوس» امپراتور روم را برای تقسيم خاورزمين ميان دو ابرقدرت ايران و روم رد كرد.
فرستادهی امپراتور روم، از سوی امپراتور پيشنهاد تقسيم خاورزمين ميان دو ابرقدرت را آورده بود كه بهرام، آن را رد كرد و گفت: «دولت روم بايد دست خود را از آسيا كوتاه كند. اما ايران آماده است با روم در صلح و دوستي به سر برد.»
فرستادهی امپراتور روم درخواست كرد، شاه ايران نمايندهای با او به رم بفرستد تا اين پيشنهاد شاه ايران را در آنجا بازگويد. بنابراين بهرام ساسانی دبير اول دفتر خود را با وی به رم فرستاد و يک صلح كوتاهمدت ميان دو كشور برقرار شد.
رخدادنگارانی كه زمان رد اين پيشنهاد را پس از برآوردهای تقويمی تازه، در آستانهی جشن سالانهی مهرگان به دست دادهاند، نوشتهاند كه؛ اين نخستين پيشنهاد تقسيم خاورزمين بود كه بعدها و بهويژه در سدههای جديد و كنونی چندبار از سوی قدرتهای وقت(قدرتهای اروپايی ميان خود) تكرار شد اما هيچگاه عملی نشد.
ياری نامه:نوشيروان كيهانی زاده
|
بنام خدا
|
پيدا شدن لاک پشتی كه لاكش نرم است در لرستان |
|
|
همهی لاک پشتها، سختلاک نيستند |
|
|
سليمان لطفی نيا : |
گونهی نادری از لاکپشت، که دارای لاک نرم و سه انگشت پردهدار است، در رودخانهی «کشکان» در استان لرستان، ديده شد.
به گزارش مهر؛ «نبی الله قائد رحمتی» معاون محیط طبیعی اداره کل محیط زیست استان لرستان در این باره گفت: «این گونه با شناسههاي یاد شده به «لاکپشت فراتی» نامور است و از گونههای روبه نابودي به شمار می رود.»
وي افزود: «اين گونه تنها لاک پشت با لاك نرم است و امروزه در سياههي(:فهرست) سرخ اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی جای دارد و رو به نابودی است.»
این لاکپشت در رودخانههای «دجله» و «فرات» و شاخههاي آنها در کشورهای ترکیه، سوریه و عراق یافت میشود و اين نخستينبار است كه در رود خانهی كشكان ديده ميشود.
قائد رحمتی دربارهی ويژگی های این لاکپشت یادآور شد: «این گونه از خانوادهی لاکپشتهای سه انگشتی است و تنها گونهی لاکپشت سه انگشتی در ایران به شمار ميرود. این لاکپشت بیشتر زندگی خود را در زیر آب زندگی میکند، و لي گاهي آن را میتوان در زیر گل ولای رودخانهها و ماسهها ديد و تنها برای گرفتن آفتاب و تخمگذاری از آب بیرون میآید و بیشتر در رودخانههای فرعی با جریان آهسته و یا مردابهای کم ژرفای زندگی کند. لاکپشت يافت شده در لرستان، هفت کیلو وزن دارد.»
|
چند نكته جالب كه اصلا درباره وزن خود نمی دانستيد
ادامه مطلب...
بنام خدا
درود
كتایون ریاحی بازیگر و نویسنده، با هدف كمک به مردم سومالی، به شهر گارسیا در 600 كیلومتری مرز كنیا و سومالی سفر كرده است. در این سفر، غوغا بیات، عكاس سینمایی مطرح، نیز او را همراهی میكند. ریاحی در این سفر، ضمن اهدای كمكهای شخصی خود و بخشی از كمكهای موسسه " مهرآفرین پناه عصر "به مردم سومالی، در شهر گارسیا از یك كلاس درس، مكتبخانه آموزش قرآن، و كمپ نگهداری از قطحی زدگان بازدید كرده و ضمن اهدای كمك های نقدی به صورت نمادین نیز یك دستگاه تانكر آب را نصب و آبگیری كرد.
آقا اصلا بیخود میکنه کسی بگه که این کار زیبا نیست ، بگه این کار بده ، این کار خیلی هم خوبه
بابا داره کمک میکنه ، قبول
اما سرکار خانم ریاحی ، سوالی برای بنده مطرحه ! یا شاید بگم سوالهایی مطرحه
اول : برای چی با خودتون عکاس سینمایی بردین؟ آیا این کار شما کاری غیر تبلیغاتی بود؟؟
دوم: آیا فقط و فقط هزینه ی سفر شما به انجا چندین کودک فقیر ایرانی رو در ایران سیر نمیکرد؟
خانم ریاحی بر منکرش لعنت که کمک به مردم سومالی واجبه ، ولی به خدا اولا احتیاج نبود اونجا برید و دوما ما در ایران خودمون فقیر کم داریم؟
به خدا لازم نیست کمکهاتون رو خبری کنید ، فقط کافیه کمک کنید ، از همه جای دنیا دارن به سومالی کمک میکنند ، آیا بهتر نیست اول به فکر مردم خودمون باشیم که اکثرشون در فقر به سر میبرند؟
به خدا خودم جاهایی رو میشناسم که برای به دست آوردن آب جنگ میکنند
اینها واقعیه
و کافیه یه سر به انبار نون خشکی در جنوب تهران بزنی تا ببینی ما هم فقیریم ...
28 راه بی نظیر برای تحت تاثیر قرار دادن اطرافیان
ادامه مطلب...
گردشگران از ماسوله جنس چينی سوغات می آورند!
تا زماني كه گردشگري را فرصتي اقتصادي بدانيم و چيرگي پولمداري در آن وجود داشته باشد، طبيعت، فرهنگ و بافت اجتماعي ما از آسيبها مصون نميمانند.
ادامه مطلب...
تاريخ : چهار شنبه 13 مهر 1390برچسب:
ماسوله,
,
بنام خدا
من در ابتدا خداوند را یک ناظر ؛ مانند یک رئیس یا یک قاضی میدانستم که دنبال شناسائی خطاها ئی است که من انجام داده ام و بدین طریق خداوند میداند وقتی که من مردم ؛ شایسته بهشت هستم و یا مستحق جهنم ...!
وقتی قدرت فهم من بیشتر شد؛ به نظرم رسید که گویا زندگی تقریبا مانند دوچرخه سواری با یک دوچرخه دو نفره است و دریافتم که خدا در صندلی عقب در پا زدن به من کمک میکند...
نمیدانم چه زمانی بود که خدا به من پیشنهاد داد جایمان را عوض کنیم؛ از آن موقع زندگی ام بسیار فرق کرد؛ زندگی ام با نیروی افزوده شده او خیلی بهتر شد؛ وقتی کنترل زندگی دست من بود من راه را می دانستم و تقریبا برایم خسته کننده بود ولی تکراری و قابل پیش بینی و معمولا فاصله ها را از کوتاهترین مسیر می رفتم...
اما وقتی خدا هدایت زندگی مرا در دست گرفت؛ او بلد بود...
از میانبرهای هیجان انگیز و از بالای کوهها و از میان صخره ها و با سرعت بسیار زیاد حرکت کند و به من پیوسته می گفت : « تو فقط پا بزن ».
من نگران و مظطرب بودم پرسیدم « مرا به کجا می بری ؟ »
او فقط خندید و جواب نداد و من کم کم به او اطمینان کردم !
وقتی می گفتم : « میترسم » . او به عقب بر میگشت و دستم را می گرفت و میفشرد و من آرام می شدم ...
او مرا نزد مردم میبرد و آنها نیاز مرا بصورت هدیه میدادند و این سفر ما، یعنی من وخدا ادامه داشت تا از آن مردم دور شدیم ...
خدا گفت : هدیه را به کسانی دیگر بده و آنها بار اضافی سفر زندگی است و وزنشان خیلی زیاد است؛ بنابراین من بار دیگر هدیهها را به مردمانی دیگر بخشیدم و فهمیدم « دریافت هدیه ها بخاطر بخشیدن های قبلی من بوده است » و با این وجود بار ما در سفر سبک تر است ...
من در ابتدا در کنترل زندگی ام به خدا اعتماد نکردم؛ فکر میکردم او زندگی ام را متلاشی میکند؛ اما او اسرار دوچرخه سواری « زندگی » را به من نشان داد و خدا میدانست چگونه از راههای باریک مرا رد کند و از جاهای پر از سنگلاخ به جاهای تمیز ببرد و برای عبور از معبرهای ترسناک پرواز کند...
ومن دارم یاد می گیرم که ساکت باشم و در عجیب ترین جاها فقط پا بزنم و من دارم ازدیدن مناظر و برخورد نسیم خنک به صورتم در کنار همراه دائمی خود « خدا » لذت میبرم و من هر وقتی نمیتوانم از موانع بگذرم؛ او فقط لبخند میزند و می گوید : پا بزن...
سخن روز : ضعیفالاراده کسی است که با هر شکستی بینش او نیز عوض شود. ادگار آلنپو
امروز 13 مهر ماه
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!
ادامه مطلب...
برید به جنگ استرس و ناک اوت اش کنید !
اگر مطالب این ایمیل رو بخونید و حتما به اونها عمل کنید
می تونید به همین سادگی تغییری بزرگ رو در زندگیتون تجربه کنید
ادامه مطلب...
بنام خدا
سومین روستای شگفتانگیز جهان در ایران!
نوعی از معماری روستایی که در تمام جهان کمنظیر است و انقدر حیرت آور است که سالانه تعداد زیادی از گردشگران را به سوی خود میخواند، آنقدر که دیگر اهالی روستا....
طبق تصور بیشتر ایرانیها روستای کندوان، یکی از 3 روستای سنگی - صخرهای دنیا، در حوالی تونل کندوان قرار دارد اما در حقیقت اینطور نیست و این روستای شگفتانگیز و منحصربه فرد در استان آذربایجان شرقی، تبریز قرار دارد.
پروفسور دیوید رول، باستان شناس مشهور انگلیسی معتقد است این روستا محل هبوط حضرت آدم است و احتمالا بهشت عدن در آن جا واقع شده است. در حالیکه اطمینانی در صحت گفتههای این باستان شناس انگلیسی وجود ندارد.
روستایی که مردمان آن سالهاست در دل کوهها و صخرههای سنگی زندگی میکنند. این سال ها یعنی 700 سال قبل همزمان با یورش مغول ها؛ یعنی 700 سال است مردم روستای کندوان در دل خانههایی فرو رفته در صخرههای ماسهی فشرده زندگی میکنند.
نوعی از معماری روستایی که در تمام دنیا کمنظیر است و انقدر حیرت آور است که سالانه تعداد زیادی از گردشگران را به سوی خود میخواند، آنقدر که دیگر اهالی روستا از دید و بازدیدهای گردشگران کلافه شدهاند و از حضور آنها در روستا گلایه میکنند!
خانههای مخروطی و دوکی شکل 2 تا 3 طبقه مهمترین ویژگی این روستا و دلیل جذب گردشگران هستند. این روستا به عقیده کارشناسان با نوع معماری خاص خود نشان دهنده شکل ویژهای از معماری و الگوی سکونت انسانها، نمونه منحصر به فردی از نحوة استقرار و زندگی جماعتهای اولیه انسانی در دورههای بسیار دور تاریخی است.
تاریخ نگاران میگویند اهالی این روستا در قرن هفتم هجری برای در امان ماندن از حمله مغولها به دشت مقابل روستای کندوان فعلی مهاجرت کرده و بعد از گذشت مدت زمانی به تدریج حفاری را شروع کرده و خانههای سنگی خود را ساخته و در آن پناه گرفتهاند.
غارهای دستکن و خانههای کله قندی این روستا که توسط اهالی حفاری شدهاند شگفت انگیرترین آثار تاریخی بشری را در تمام دنیا رقم زدهاند.
در دل تپههای این روستا صدها آغل، انبار و اتاقک حفاری شده است و البته در کنار خانههای شگفت انگیز خود چشمه آب معدنی دارد که اهالی میگویند برای درمان بیماریهای کلیوی مفید است.
این روستا جزو 3 روستای شگفت انگیز دنیا و یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان سهند بخش مرکزی شهرستان اسکو واقع شدهاست. اگربه این روستای بی نظیر سفر کردید بدانید عسل سوغات مسافران کندوان است.
هتل صخرهای کندوان هم پیشنهادی برای اقامت در این روستای زیبا است. این روستا آنقدر جاذبههای طبیعی و زمین شناسی و مردمی دارد که حتی اگر یک هفته هم در آن اتراق کنید باز وقت رفتن دوست ندارید روستا را ترک کنید.
راه دسترسی: برای سفر به كندوان، از تبریز باید به سمت اسكو در دامنه سهند حركت كرد، اسكو در جنوب شرقی تبریز واقع شده است.
دلایل عجیب سردردهای خود را بدانید
ادامه مطلب...
بنام خدا
تحقیقات جدید میراث فرهنگی
چندی پیش روزنامه ها از قول رئیس سازمان میراث فرهنگی گفتند که «مارکوپولو» جاسوس بوده است
به دنبال افشای این حقیقت ، روسای سازمان های دیگر نیز سریعا دست به کار شدند و تحقیقات گسترده ای را انجام دادند که نتایج زیر حاصل این تحقیقات می باشد:
گوریل انگوری تولید کننده مشروبات الکلی بوده است .
پسر شجاع عامل انتحاری بوده است .
پلنگ صورتی تئوریسین انقلاب رنگی بوده است .
علاء الدین سلطنت طلب بوده است .
پت و مت عامل اصلی فرار مغزها بوده اند .
پینوکیو دروغگو و عامل نشر اکاذیب بوده است .
بارباپاپا استاد تغییر چهره و کلاهبرداری از این طریق بوده است .
سیندرلا سرکرده باند اغفال پسران پولدار بوده است .
تام بند انگشتی بعنوان یک وسیله جاسوسی در خدمت سازمان های موساد و سیا بوده است .
مهاجران باند ورود مهاجران غیر قانونی به کشور بوده اند .
ملوان زبل توزیع کننده مواد دوپینگی و نیروزا بوده است .
جیمبو عامل اصلی سوانح هوایی کشور بوده است .
جودی آبوت سرکرده جنبش های دانشجویی و تجمعات بدون مجوز دانشجویان بوده است .
میتی کمان مامور مخصوص سازمان سیا جهت جمع آوری اطلاعات محرمانه از نقاط مختلف کشور در پوشش سفرهای استانی بوده است .
دخترک کبریت فروش مواد فروش بوده است .
سوباسا اوزارا دلال بازیکن و دوپینگی بوده است .
سفید برفی و هفت کوتوله باند اغفال و سرقت اموال مردان هوسران بوده اند .
شرک اغتشاش طلب بوده است .
شنل قرمزی لیدر تماشاگرنماها و عامل برد تیم محبوبش در دربی پایتخت بوده است .
دکتر ارنست جاعل مدارک تحصیلی دوره دکتری بوده است .
پسرخاله مافیای نان و نفت بوده است .
یوگی و دوستان هواپیما ربا بوده اند .
تام و جری اخلال گران در نظم و امنیت عمومی بوده اند .
تارزان جزو گروه القاعده بوده است .
کاکرو یوگا ناقض منشور اخلاقی فدراسیون فوتبال بوده است .
شلمان توزیع کننده غیرمجاز قرص های خواب آور و مواد بیهوشی بوده است .
ای کیو سان مغز متفکر باندهای سرقت بوده است .
بیگلی بیگلی به جرم حمل بار بیشتر از حد مجاز با خودروی شخصی تحت تعقیب بوده است .
نمو از کانون خانواده فراری بوده است .
هانسل و گرتل ترویج کننده فرهنگ اسراف نان در جامعه بوده اند .
ماسک توزیع کننده ماسک بین اغتشاشگران جهت جلوگیری از شناسایی شدن آن ها بوده است.
داداش کاییکو زورگیر بوده است .
اسکوروچ مفسد اقتصادی بوده است .
زهره و زهرا توزیع کننده عکسهای براد پیت ، کریستین رونالدو و محمدرضا گلزار در مدارس دخترانه بوده اند .
زورو بخاطر حک کردن بدون مجوز تبلیغات خود در سطح شهر تحت پیگرد قانونی بوده است .
تسوکه قمه کش حرفه ای بوده است .
جادوگر شهر از اجیرشده تعدادی از سرمربیان تیم های فوتبال جهت تغییر نتایج لیگ بوده است .
پروفسور بالتازار رئیس لابراتوار ساخت قرص های روانگردان و مواد مخدر شیمیایی بوده است .
سوپر من توزیع کننده فیلم های غیرمجاز ( 18+ ) بوده است .
پرین و مادرش باند تهیه و توزیع عکس های غیراخلاقی بوده اند .
برادران دالتون محارب و مفسد فی الارض بوده اند .
شنگول و منگول بزغاله های ترنس ژن ( تراریخته ) موسسه رویان و بی پدر و مادر بوده اند .
بزبز قندی مافیای قند و شکر بوده است .
شوالیه های عدالت خواستار سهم بیشتری از سود سهام عدالت بوده اند .
گربه نره عامل توهین به جامعه مردان بوده است .
شیپورچی سخنگوی احزاب مخالف بوده است .
کار و اندیشه مبلغ اندیشه کمونیستی در جامعه بوده اند .
سارا کورو به تذکرات گشت ارشاد بی توجه بوده است .
لاک پشت های نینجا عامل نزاع های دسته جمعی بوده اند .
مخمل بنیانگذار انقلاب های مخملی بوده است .
رابینسون کروزو مدعی مالکیت جزایر سه گانه بوده است .
روباه مکار سرشاخه یک شرکت هرمی بوده است .
بچه های مدرسه والت خواستار ترویج ازدواج موقت بین دانش آموزان بوده اند .
پدر ژپتو فاقد صلاحیت لازم برای تربیت فرزندش بوده است .
نل دختر فراری بوده است .
لازم به ذکر است که پرونده اوگی ، مورچه زی ، پو ، سایمون ، رامکال ، گربه گارفیلد ، السون و ولسون ، اسپیرو و فانتازیو ، پاریکال ، دیو و دلبر ، بامبی ، تام سایر ، میشکا و موشکا ، فلیکس ، والاس ، آناستازیا ،میشا ، مامفی و بلیک و مولتیمر نیز در حال بررسی است و نتیجه تحقیقات در زمینه جرایم ارتکابی این متهمان هم به زودی منتشر خواهد شد!!!!
بنام خدا
این نیز بگذرد
بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او می گوید : فردا به فلان گرمابه در فلان شهر برو و کار روزانه ی حمامی را از نزدیک نظاره کن. دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن گرمابه مراجعه کرد دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله ی دور برای گرم کردن آب حمام هیزم می آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است. به نزدیک حمامی رفت و گفت: کار بسیار سختی داری ،در هوای گرم هیزم ها را از مسافت دوری می آوری و... حمامی گفت: این نیز بگذرد.
یکسال گذشت برای بار دوم همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتری ها پول می گیرد. مرد وارد حمام شد وگفت :یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون کار راحت تری داری، حمامی گفت: این نیز بگذرد
دوسال بعد هم خواب دید این بار زودتر به محل گرمابه رفت ولی مرد حمامی را ندید وقتی جویا شد گفتند: او دیگر حمامی نیست در بازار تیمچه ای (پاساژی) دارد و یکی از معتمدین بزرگ شهر است. به بازار رفت و آن مرد را دید گفت: خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون می بینم معتمد بازار و صاحب تیمچه ای شده ای،حمامی گفت: این نیز بگذرد. مرد تعجب کرد گفت: دوست من ،کار و موقعیت خوبی داری چرا بگذرد؟
چندی که گذشت این بار خود به دیدن بازاری در آن شهر رفت ولی او آن جا نبود .مردم گفتند: پادشاه فرد مورد اعتمادی را برای خزانه داری خود می خواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم از نزدیکترین وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین می دانست وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند کمی پس از وصیت، پادشاه مرد اکنون او پادشاه است.
مرد به کاخ پادشاهی رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی آن شهر شد. جلو رفت خود را معرفی کرد و گفت:خدا را سپاس که تو را در مقام بلند پادشاهی می بینم پادشاه فعلی و حمامی قبلی گفت: این نیز بگذرد. مرد شگفت زده شد و گفت : از مقام پادشاهی بالاتر چه می خواهی که باید بگذرد؟
ولی مرد سفر بعدی که به دربار پادشاه مراجعه کرد. گفتند: پادشاه مرده است! ناراحت شد به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد مشاهده کرد بر روی سنگ گوری که در زمان حیاتش آماده نموده، حک کرده و نوشته است: این نیز بگذرد!
هم موسم بهار طرب خیز بگــــــذرد
هم فصل ناملایم پاییز بگــــــــــــذرد
گر نا ملایمی به تو کرد از قـضــــــــا
خود را مساز رنجه که این نیز بگـذرد
بنام خدا
پیرمرد به من نگاه کرد و پرسید چند تا دوست داری؟
گفتم چرا بگم ده یا بیست تا...جواب دادم فقط چند تایی
پیرمرد آهسته و به سختی برخاست و در حالیکه سرش راتکان می داد گفت : تو آدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری ولی در مورد آنچه که می گویی خوب فکر کن
خیلی چیزها هست که تو نمی دونی
دوست، فقط اون کسی نیست که توبهش سلام می کنی
دوست دستی است که تو را از تاریکی و ناامیدی بیرون می کشد درست وقتي دیگرانی که تو آنها را دوست می نامی سعی دارند تو را به درون نااميدي و تاريكي بکشند
دوست حقیقی کسی است که نمی تونه تو رو رها کنه
صدائی است که نام تو رو زنده نگه می داره حتی زمانی که دیگران تو را به فراموشی سپرده اند
اما بیشتر از همه دوست یک قلب است. یک دیوار محکم و قوی در ژرفای قلب انسان ها جایی که عمیق ترین عشق ها از آنجا می آید
پس به آنچه می گویم خوب فکر کن زیرا تمام حرفهایم حقیقت است ، فرزندم یکبار دیگر جواب بده چند تا دوست داری؟
سپس مرا نگریست و درانتظار پاسخ من ايستاد ...
با مهربانی گفتم: اگر خوش شانس باشم، فقط یکی و آن تو هستي !
بهترین دوست کسی است که شانه هایش رابه تو می سپارد و وقتي كه تنها هستي تو را همراهی می کند و در غمها تو را دلگرم می کند .
کسی که اعتمادی راکه به دنبالش هستی به تو می بخشد و وقتی مشکلی داری آن راحل می کند وهنگامی که احتیاج به صحبت کردن داری به توگوش می سپارد و بهترین دوستان عشقی دارند که نمی توان توصیف کرد، غیرقابل تصوراست ...
چقدر خداوند بزرگ است چون درست زمانی که انتظار دریافت چیزی را از او نداری بهترينش را به تو ارزاني مي دارد ...
سخن روز : مراقب دل ها باشيم ، وقتی تنهاییم، دنبال دوست می گردیم ، پیدایش که کردیم، دنبال عیب هایش می گردیم ، وقتی که از دست دادیمش، دنبال خاطراتش می گردیم ، و همچنان تنها می مانیم ، هیچ چیز آسان تر از قلب نمي شکند...ژان پل سارتر
تصاویری شگفت انگیز از خزندگان ناشناخته
ادامه مطلب...
تاريخ : یک شنبه 10 مهر 1390برچسب:
خزندگان,
,
بنام خدا
رازهایی برای رسیدن به حقیقت زندگی
راز نخست:
تمامی آنچه به منظور خوشحالی و خوشبختی واقعی بدان نیاز داریم، در درون ماست.
تصویر ذهنی درست از خود، ما را به حقیقت زندگی رهنمود میکند. هر انسانی، یک تصویر ذهنی از خود دارد که من کیستم و چه میتوانم انجام دهم. تصویر ذهنی هر انسانی، پایهی اصلی شخصیت و رفتارهای اوست. بهعبارت دیگر، تصویر ذهنی ما از خود، نشانهای از احساس فضیلت و بزرگی ماست و نشانمیدهد که چه کارهایی از ما ساخته است و چه کارهایی از ما ساخته نیست. انسانها حقیقت زندگی را با تصویرهای ذهنی خود میسازند. آری تصویر ذهنی زیبا از خود، موفقیتها را میسازد و موفقیتها، باعث بهتر شدن تصویر ذهنی انسان از خود میگردد. تصویر ذهنی ما از خودمان، نمادی از مجموعهی باورهای ما در فضای زندگی است.
آرمان زندگانی، آن است که تمام تواناییهای بالقوهی خود را بهعنوان یک انسان خودشکوفا بشناسیم و آنها را شکوفا کنیم و بهترین خویشتن خویش را از خود ظاهر کنیم و به بیشترین رشد و شکوفایی برسیم.
تغییر در وجود، نهتنها ممکن و میسر است بلکه اجتنابناپذیر است زیرا تا ما تغییر نکنیم، زندگیمان تغییر نمیکند. انسانهای سعادتمند، مرتباً میشوند و میروند زیرا تا نشوی، نمیشود و تا نروی، نمیرسی.
تمام مشکلات، موانع و مصائب زندگی، درواقع درسهایی هستند که به انسان میآموزند و انسان را میسازند. آنها فرصتهایی در لباس مبدلاند. حتی گاهی مشکلات، الطاف خفیهی خداوند هستند که باعث رشد و شکوفایی انسان میشوند. پس آنها را گرامی بداریم و از آنها بیاموزیم.
تلقی ما از واقعیت، ساخته و پرداختهی فکر و ذهن ماست. پس واقعیتهای زندگی ما میتوانند با اندیشههای ما تغییر کنند. بنابراین مراقب اندیشههای خود باشیم تا واقعیت زندگیمان را زیباتر کنیم.
ترس و تردید، سرزندگی و نشاط را از انسان میرباید. با باورهای عالی و توکل بر خداوند، هرگونه ترس و تردید را از فضای فکر خود دور کنیم و در وادی یقین و عشق، محکم و استوار به جلو برویم و زندگی پرحاصلی را در محضر خدا و کائنات خلق کنیم.
مادامی که خودمان را دوست نداشته باشیم و به خودمان عشق نورزیم، نمیتوانیم به کسی عشق بورزیم و از عشق دیگران نسبت به خود بهرهای ببریم. پس گوهر عشق را ابتدا به خود تقدیم کنیم تا بتوانیم مظهر عشقورزی برای دیگران باشیم.
تمامی ارتباطات ما با کائنات و دیگران، آیینههایی هستند که خود ما را نشان میدهند و تمامی مردم، آموزگاران ما بهحساب میآیند. پس با خودباوری و اعتمادبهنفس، زیباترین رابطهها را برقرارکنیم و از کلید طلایی ارتباطات، برای باز کردن هر درِ بستهای در زندگی استفاده کنیم و موفق شویم.
خوشبختی واقعی در زندگی، در نحوهی واکنش ما در مقابل رخدادها و حوادث زندگی است نه در بخت و اقبال. بنابراین خود را مسؤول زندگی خود بدانیم و تقصیر را به عهدهی دیگران نیندازیم تا بتوانیم با واکنش های مناسب، حقیقت زیبای زندگی را به واقعیت قابل قبول تبدیل کنیم و به خوشبختی و سعادت برسیم.
حقیقت زندگی، بر مبنای عشق الهی استوار است. انسانهای موفق و کامیاب، وجود خود را با عشق الهی، جذاب و منور میکنند و با تقدیم عشق به انسانهای دیگر و به کل کائنات، به زندگی سعادتمندانهای میرسند.
از آنجایی که انسانها در مسیر زندگی گاهی از اجرای درست قانونمندیهای زندگی غافل میشوند و با اندیشههای غلط و القائات منفی دیگران، از مسیر درست زندگی به بیراهه میروند، بنابراین ارزیابی مستمر کیفیت زندگی و اصلاح لحظهبهلحظهی خود، میتواند انسان را در مسیر درست و رسیدن به حقیقت زندگی هدایت کند. زیباترین معیار ارزیابی کیفیت زندگی، این است که در پایان هر روز، از خود سؤال کنیم که آیا من روز پرحاصلی داشتم و از لحظههای زندگی خود لذت بردم؟
بنام خدا
در دوران کودکی امیلی، گاه اشخاص به او میگفتند که احساساتش مناسب موقعیتها نیستند.
برای مثال، در دوازدهمین سالروز تولدش، امیلی غمگین بود و برای پنهان کردن احساساتش تلاش نمیکرد.
مادرش در مقام توصیه به او میگفت: روز جشن تولدت است و باید خوشحال باشی. باید لبخند بزنی و روز خوشی داشته باشی.
یک بار هم وقتی مادربزرگ امیلی از دنیا رفت، مادرش به این دلیل که او در باغ بازی میکرد، به تندی به او پرخاش کرد : نخند. مگر نمیدانی کسی مرده است؟ باید سوگواری کنی.
در این مواقع و در بسیاری از موقعیتهای دیگر، امیلی را به خاطر خودش بودن شماتت میکردند و او را به دلیل احساسات خودجوش سرزنش میکردند.
هر بار این اتفاق میافتاد، امیلی گیج و سردرگم میشد و به همین دلیل نمیتوانست به احساساتش اعتماد کند این مشکل را با خود به دوران بلوغ برد.
برای انجام هر کاری ابتدا از دیگران نظرخواهی میکرد و اگر کسی از او چیزی میپرسید، جوابی برای گفتن نداشت. میگفت: نمیدانم ... و بعد از دوستانش در اینباره نظرخواهی میکرد. امیلی باید راه اعتماد کردن به خودش را میآموخت. باید یاد میگرفت که به مکنونات قلبی خود اعتماد کند.
در سی و دو سالگی تصمیم گرفت که عروسک بسازد و از طریق پست به فروش برساند. تمام مدت کارش دوخت و دوز بود. صدها عروسک برای دوستانش درست کرده بود و اکنون میخواست که این سرگرمی را حرفهی خود کند.
اما افراد خانواده و دوستان نگرانش بودند. باید مبلغ بالایی سرمایهگذاری میکرد و تجربه هم نداشت و تضمینی هم در کار نبود که عروسکها به فروش بروند.
وقتی شمار بیشتری از دوستانش در مقام دلسرد کردن او حرف زدند، امیلی به تدریج از ذوق افتاد. به جای آن تصمیم گرفت دوباره به کالج برود و رشتهی دیگری بخواند. در همین زمان بود که یکی از دوستان امیلی به او پیشنهاد کرد برای مشاوره به من مراجعه کند.
بعد از اینکه مفصل دربارهی برنامهاش با او صحبت کردم، از او پرسیدم : بدون توجه به مشکلات عملی و بدون توجه به نتیجهای که به دست میآید، آیا اگر قرار باشد کاری انجام بدهی، این کار را انتخاب میکنی؟
امیلی بدون لحظهای درنگ پاسخ داد: بله، عروسک تولید میکنم و آن را میفروشم.
به پشتی صندلیام تکیه دادم و با حیرت به او نگاه کردم، گفتم: این روشنترین پاسخی است که تاکنون از کسی شنیدهام.
خود امیلی هم از آشکاری پاسخی که داده بود حیرت کرده بود.
وقتی از او پرسیدم در این صورت چرا این کار را نمیکند، جواب داد: من همیشه کاری را که دوستان و بستگانم توصیه میکنند انجام میدهم. سکوت برقرار شد...
به او گفتم: مگر غیر از این است که برای انجام چنین کاری باید به خودت اعتماد کنی؟
امیلی مدتی به زمین خیره شد و بعد گفت: حق با شماست. مطمئن نیستم که بدون حمایت کسی بتوانم کاری انجام دهم.
دری گشوده بودم و این گونه به امیلی فرصت داده بودم تا انتخاب کند به تنهایی راه برود. او تصمیم گرفت به توصیهی من عمل کند. کسبوکارش به مراتب بیش از آنچه فکر میکرد، وسعت یافت. وقتی تعهد او نسبت به خودش ثابت شد، دوستان و بستگانش هم بر حمایت از او افزودند...
برگرفته از كتاب:
كارتر- اسكات، شری؛ اگر زندگی بازی است اين قوانينش است؛ برگردان مريم بيات و مهدی قراچهداغی؛ نشر البرز
سخن روز : اگر فکر می کنید که موفق می شوید یا شکست می خورید،در هر دو صورت درست فکر کرده اید.آنتونی رابینز
70موقعیت مهم برای شناخت بیشتر نامزدتان
ادامه مطلب...
بنام خدا
خدایا چرا من ؟
آرتوراش قهرمان افسانه ای تنیس هنگامی که تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت، با تزریق خون آلوده، به بیماری ایدز مبتلا شد طرفداران آرتور از سر تا سر جهان نامه هایی محبت آمیز برایش فرستادند.
یکی از دوستداران وی در نامه خویش نوشته بود: “چرا خدا تو را برای ابتلا به چنین بیماری خطرناکی انتخاب کرده؟”
آرتور اش، در پاسخ این نامه چنین نوشت:
در سر تا سر دنیا بیش از پنجاه میلیون کودک به انجام بازی تنیس علاقه مند شده و شروع به آموزش می کنند.
حدود پنج میلیون از آن ها بازی را به خوبی فرا می گیرند.
از آن میان قریب پانصد هزار نفر تنیس حرفه ای را می آموزند
و شاید پنجاه هزار نفر در مسابقات شرکت می کنند
پنج هزار نفر به مسابقات تخصصی تر راه می یابند.
پنجاه نفر اجازه شرکت در مسابقات بین المللی ویمبلدون را می یابند.
چهار نفر به مسابقات نیمه نهایی راه می یابند.
و دو نفر به مسابقات نهایی.
وقتی که من جام جهانی تنیس را در دست هایم می فشردم هرگز نپرسیدم که “خدایا چرا من؟”
و امروز وقتی که درد می کشم، باز هم اجازه ندارم که از خدا بپرسم :”چرا من؟
بنام خدا
عکسی که رسانه های کانادایی از ویلای محمودرضا خاوری، مدیر عامل سابق بانک ملی منتشر کرده اند.
بنام خدا
بازرگانی پسرش را برای آموختن «راز خوشبختی» نزد خردمندی فرستاد.
پسر جوان چهل روز تمام در صحرا راه رفت تا اینکه سرانجام به قصری زیبا بر فراز قله کوهی رسید.
مرد خردمندی که او در جستجویش بود آنجا زندگی میکرد...
به جای اینکه با یک مرد مقدس روبه رو شود وارد تالاری شد که جنب و جوش بسیاری در آن به چشم میخورد، فروشندگان وارد و خارج میشدند، مردم در گوشهای گفتگو میکردند، ارکستر کوچکی موسیقی لطیفی مینواخت و روی یک میز انواع و اقسام خوراکیها لذیذ چیده شده بود...
خردمند با این و آن در گفتگو بود و جوان ناچار شد دو ساعت صبر کند تا نوبتش فرا رسد!
خردمند با دقت به سخنان مرد جوان که دلیل ملاقاتش را توضیح میداد گوش کرد اما به او گفت که فعلأ وقت ندارد که «راز خوشبختی» را برایش فاش کند. پس به او پیشنهاد کرد که گردشی در قصر بکند و حدود دو ساعت دیگر به نزد او بازگردد!!!
مرد خردمند اضافه کرد : اما از شما خواهشی دارم. آنگاه یک قاشق کوچک به دست پسر جوان داد و دو قطره روغن در آن ریخت و گفت: در تمام مدت گردش این قاشق را در دست داشته باشید و کاری کنید که روغن آن نریزد.
مرد جوان شروع کرد به بالا و پایین کردن پلهها، در حالیکه چشم از قاشق بر نمیداشت. دو ساعت بعد نزد خردمند بازگشت.
مرد خردمند از او پرسید:«آیا فرشهای ایرانی اتاق نهارخوری را دیدید؟ آیا باغی که استاد باغبان ده سال صرف آراستن آن کرده است دیدید؟ آیا اسناد و مدارک ارزشمند مرا که روی پوست آهو نگاشته شده دیدید؟»
جوان با شرمساری اعتراف کرد که هیچ چیز ندیده، تنها فکر او این بوده که قطرات روغنی را که خردمند به او سپرده بود حفظ کند...!
خردمند گفت: «خب، پس برگرد و شگفتیهای دنیای من را بشناس. آدم نمیتواند به کسی اعتماد کند، مگر اینکه خانهای را که در آن سکونت دارد بشناسد.»
مرد جوان اینبار به گردش در کاخ پرداخت، در حالیکه همچنان قاشق را به دست داشت، با دقت و توجه کامل آثار هنری را که زینت بخش دیوارها و سقفها بود مینگریست. او باغها را دید و کوهستانهای اطراف را، ظرافت گلها و دقتی را که در نصب آثار هنری در جای مطلوب به کار رفته بود تحسین کرد. وقتی به نزد خردمند بازگشت همه چیز را با جزئیات برای او توصیف کرد.
خردمند پرسید: «پس آن دو قطره روغنی را که به تو سپردم کجاست؟»
مرد جوان قاشق را نگاه کرد و متوجه شد که آنها را ریخته است.
آن وقت مرد خردمند به او گفت: «راز خوشبختی این است که همه شگفتیهای جهان را بنگری بدون اینکه دو قطره روغن داخل قاشق را فراموش کنی»
از کتاب کیمیاگر - پائولو کوییلو
سخن روز : مردم هرگز خوشبختی خود را نمیشناسند اما خوشبختی دیگران همیشه در جلو دیدگان آنهاست...
امروز 10 مهر ماه
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!
ادامه مطلب...