بنام خدا
10 نشانه اینکه خانمی از شما خوشش نمیآید
آقایان عزیز دیگر جای هیچ بهانه نیست! باید بتوانید خیلی زود تشخیص دهید که احساس خانمی درموردتان چگونه است و باید بتوانید همه علائم و نشانههای اینکه از شما خوشش میآید یا خوشش نمیآید را شناسایی کنید. در زیر به 10 نشانهای که مشخص میکند خانمی از شما خوشش نمیآید اشاره میکنیم.
1.قطع مکالمه از طریق دوستان
اگر هر زمان که تلاش میکنید با او حرف بزنید دوستانش دور و اطرافتان پیدا میشوند و او را به سمت دیگری میکشانند به این واقعیتی اشاره دارد که شاید نخواهد بپذیرید. واقعیتی که همه این کارها نشانه این است که از شما خوشش نمیآید و دوستانش به این کار گمارده شدهاند که او را از دست شما نجات دهند. او از شما خوشش نمیآید، بگذارید به راه خودش برود و دست از سرش بردارید!
2.بازجویی دوستان
اگر وقتی میخواهید سعی کنید به دختری نزدیک شوید، همه دوستانش حالت دفاعی به خود میگیرند که قبل از نزدیک شدن به او باید با تکتک آنها حرف بزنید، این احتمال وجود دارد که آنها میخواهند به او فرصت دهند که سریع فراری شود. بعد از اینکه از بازجوییها بیرون آمدید، شاید فقط اثر و نشانهای از اینکه او زمانی آنجا بوده است پیدا کنید.
3.دکمه رد تماس
وقتی به او زنگ میزنید، آیا تلفنش بعد از 6-4 زنگ روی منشی تلفنی میرود؟ ماجرا این است: دو زنگ برای تلفن شما طول میکشد که به تلفن او وصل شود و 2-1 ثانیه برای او تا واکنش دهد. بنابراین این احتمال وجود دارد که او دکمه رد تماس را میزند. میتوانید برای او پیام بگذارید اما بهترین کار این است که با این واقعیت کنار بایید که او از شما خوشش نمیآید.
4.وقتی برنامه را کنسل کرده و دوباره برنامهریزی میکند.
خانم ها سلسلهمراتبی از آدمها، برنامهها و فعالیتها دارند. اگر هر هفته کار مشخصی مثل تماشای سریالی خاص دارد و تصمیم میگیرد که برای دیدن شما از آن بگذرد یا از شما دعوت میکند که با هم آن را تماشا کنید، احتمالاً از شما خوشش میآید. اما اگر مدام برنامهاش با شما را کنسل کرد و برنامه دوباره گذاشت، احتمالش هست که دوست ندارد شما را ببیند. زمانش رسیده که با واقعیت روبهرو شوید.
5."فراموش کردن"
منظور آن مواردی است که با شما برنامه میریزد و وانمود میکند که فراموش کرده است. وقتی به مغز زنها فکر کنید، یک مغز فیلی جلوی چشمتان بیاید. اینقدر ساده نباشید که تصور کنید که زنی ممکن است فراموش کند تماس بگیرد یا قرارش با شما از یادش رفته است. آنها هیچوقت فراموش نمیکنند، مطمئناً کار بهتری برای انجام دادن داشتهاند و آن کار شما نبودهاید.
6.رقص یک قدمی!
همه خانمها یک فضای شخصی دارند. افراد خاصی را وارد آن میکنند و بقیه را بیرون نگه میدارند. اگر وقتی یک گام به سمت او برمیدارید، او یک گام خود را عقب بکشد، همان رقص یکقدمی را میکند که معنیش این است که از شما خوشش نمیآید. کاری که در این شرایط باید بکنید این است که مسیرتان را عوض کنید چون برای شما وقت نخواهد گذاشت.
7.پیشنهاد دوستی در حال انتظار
اگر بطور مداوم در فیسبوک به او درخواست دوستی دادهاید و او به شما جوابی نداده است، مشکل از فیسبوک نیست! او همیشه آنلاین است. درواقع، مطمئناً زمانی که شما این پیشنهاد دوستی را برای او فرستادهاید آنلاین بوده و پیش خود گفته است، "امکان ندارد این آدم را در دوستان خودم بپذیرم!"
8.آقای ایدآلی که شما نیستید
اگر تصویری که از مرد ایدآلش برای شما ترسیم میکند کاملاً متضاد و مخالف شماست، این یک پرچم قرمز است. مثلاً اگر شما مردی کوتاه قد با موهای بور هستید و او میگوید که مرد رویاهایش مردی قدبلند، مومشکی و عضلانی است، باید حساب کار خودتان را بکنید.
9.شوخطبعی شما
اینکه زنی به جوکهای شما بخندد هیچ ارتباطی به این ندارد که شما آدم بامزهای هستید یا نه. اگر از شما خوشش بیاید، میخندد و این یعنی از مصاحبت با شما لذت میبرد. اگر همیشه یک نگاه خاصی روی صورتش است، نگاهی که انگار مشغول تمرکز کردن روی درس هایش است، آنوقت باید بیشتر به رابطهتان فکر کنید.
10.مرد "فوقالعاده" دیگر!
اگر مدام درمورد مردی صحبت میکند، طوریکه انگار یک سوپرمن است، بامزهتر از شماست، باهوشتر از شماست، نگاه زیباتری دارد، میتواند پرواز کند و هر چیز دیگری، ممکن است از شما بدش نیاید اما احتمالاً شما را فقط به چشم یک دوست عادی میبیند. میخواهد به شما بفهماند کند که شما مثل برادر او هستید.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
نگار پاكدل : | ||
گفت نخور،عسل و خربزه با هم نمیسازند، نشنید و خورد، یک ساعت دیگر یارو را دید همچون مار به خودش میپیچيد، گفت نگفتم نخور این دو با هم نمیسازند؟ گفت حالا که این دوتا خوب با هم ساختهاند تا من یکی را از میان بردارند. من میخواهم اولیای دولت را به عسل و روسای ملت را به خربزه تشبیه کنم، اگر وزارت علوم بگوید توهین است حاضرم 250 حدیث در فضیلت خربزه و 149 حدیث در فضیلت عسل شاهد بگذرانم. «دهخدا» كه بود؟ چرند و پرند «دخو» گونهی نثر و طنز دهخدا اشعار دهخدا تلاش شبانه روزی برای فرهنگ دهخدا متن وصیتنامهی دخو چراغ زندگی دخو خاموش شد
آثار علی اکبر دهخدا - لغتنامهی فرهنگ فارسی - امثال و حکم ( مجموعهی بینظیر ضربالمثلهای زبانفارسی ) - ترجمهی عظمت و انحطاط رومیان ، اثر مونتیسکیو - ترجمهی روح القوانین، اثر مونتیسکیو - فرهنگ فرانسه به فارسی - شرح حال ابوریحان بیرونی - دیوان اشعار دهخدا - حواشی و تعلیقات بر دیوان ناصرخسرو - یادداشتهایی به دیوان سید حسن غزنوی - تصحیح دیوان منوچهری - تصحیح دیوان سوزنی - اصلاح لغت فرس اسدی - تصحیح صماح - تصحیح دیوان ابنیمین - تصحیح یوسفوزلیخا - پندها و کلمات قصار - مجموعه مقالات چرندوپرند یاری نامهها: -«دهخدا مرغ سحر در شب تار» اثر:«ولی الاه درودیان» -«همنوا با مرغ سحر» اثر:«بلقیس سلیمانی» |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - اشکان خسرو پور : | ||
كتاب «تحقيق و تفحصی درباره روستای قاسمآباد يزد»، به نوشتهی سهراب اختری منتشر شد. |
بنام خدا
8 مهارت ضروری برای نیمه دوم زندگی
آدمهای زیادی از زندگیشان خسته شدهاند. این خستگی و بیحوصلگی میتواند یک مارپیچ روبهپایین ایجاد کند. این مارپیچ میتواند افسردگی، بیمیلی، ناامیدی و بسیاری احساسات منفی دیگر در خود داشته باشد. احتمالاً مهمترین مسئله برای فردی که در چنین موقعیتی قرار دارد این حس است که نمیدانند چه باید بکنند و به همین خاطر هیچ کاری نمیکنند.
اینجا میخواهیم 8 مهارت بسیار مهم برایتان معرفی کنیم که باید برای به دست آوردن آنها تلاش کنید. این مهارتها به شما کمک میکنند خودتان را از این مارپیچ منفی دور نگه دارید.
مهارت 1: برای آینده رویاپردازی کنید
برای دیدن رویا حتماً نباید بخوابید. زمانی را به فکر کردن درمورد اتفاقات خوشایندی که دوست دارید در آینده بیفتد اختصاص دهید. اگر از دوران کودکی تابحال رویایی انجامنشده دارید، دوباره آن را امتحان کنید. همین میتواند یک نقطه شروع دوباره باشد.
مهارت 2: موانع موجود برای رویای زندگیتان را از میان بردارید
احتمال اینکه خودتان مانع سر راه خودتان باشید خیلی زیاد است. چه چیزی شما را عقب نگه میدارد؟ خیلیها هستند که همیشه افسوس میخورند که چرا به دانشگاه نرفتند. تصور میکنند که الان دیگر خیلی دیر شده است. منظور این نوع موانع است.
مهارت 3: هدف و معنا به دست آورید
بعد از 40 سالگی به دنبال پیدا کردن هدف با راههای جدید هستیم. در جوانی هدف ما ایجاد و ساختن عناصر زندگی مثل ازدواج، بچهدار شدن، خانهدار شدن و پیشرفت کاری است. اما حالا که خیلی از این هدفها به سرانجام رسیدهاند، هدفهایمان تغییر میکنند. هدف میتواند قرار دادن خود در کنار چیزهایی باشد که شما را بالغتر و کاملتر میکند. خودتان باید هدفتان را مشخص کنید.
مهارت 4: قدرت انتخاب مسیر زندگی
آینده ما چیزی فراتر از موقعیتهای گذشتهمان است. فقط دو چیز است که در آن حق انتخاب ندارید: مرگ و مالیات. این خودتان هستید که میتوانید تعیین کنید در زندگیتان چه اتفاقاتی بیفتد. زندگی خودتان است پس مسئولیت آن را به گردن بگیرید.
مهارت 5: بطور مداوم چیزهای تازه یاد بگیرید
یادگیری فواید زیادی دارد. نخستین فایده آن برای شما ایجاد فرصتهای تازه ای است که در اختیارتان قرار میگیرد. احتمالات نامحدود هستند. میتوانید یک مهارت جدید یاد بگیرید، درمورد مکانهای جدید اطلاعات پیدا کنید، علایقتان را دنبال کنید. با این روش همیشه در حال رشد خواهید بود. اگر رشد نکنید، موفق نخواهید بود.
مهارت 6: ممکنها را تشخیص دهید
یکجایی در زندگیمان ممکنها را کم میکنیم. زمانی را که فکر میکردید هر کاری از دستتان برمیآید را به یاد میآورید؟ خیلیها را دیدهاید که باوجود نقصهای جسمانی بسیار به افرادی موفق در جامعه تبدیل شدهاند. اینها محدودیتها را ندیدهاند، ممکنها را پیدا کردهاند.
مهارت 7: از اشتباهاتتان درس بگیرید
شکست اگر باعث شود درسی از آن بگیرید چیز خوبی است. یک دلیل دیگر برای خوب بودن آن این است که میفهمید برای رسیدن به چیزی مهم تلاش میکنید. شکست میتواند یک نگرش باشد. توماس ادیسون 10،000 بار شکست خورد اما هیچوقت خود را بازنده ندید. او به این نتایج بعنوان 10،000 فرصتی که میتواند برای بالا بردن کار خود از آنها استفاده کند نگاه کرد. اگر اخیراً شکست نخوردهاید، بد نیست امتحانش کنید!
مهارت 8: روابطی معنادار بر پایه اعتماد و احترام ایجاد کنید
ما با حضور دیگران در زندگیمان پرورش مییابیم. ما موجوداتی اجتماعی هستیم که نیاز به گیرش و دهش داریم. این موضوع را مثل یک پارچه تصور کنید. پارچه تارهای زیادی دارد که هریک به یک سمت مختلف رفتهاند. یک تکه پارچه مطمئناً بسیار محکمتر از یک تار به تنهایی است.
این مهارتها را تا چه اندازه در خودتان پرورش دادهاید؟ از همین امروز شروع کنید. با کمک این مهارتها میتوانید از نیمه دوم زندگیتان هم درست مانند دوران جوانی لذت ببرید.
بنام خدا
تفاوت خنده دار عروسی رفتن دخترها و پسرها
عروسی رفتن دختر خانم ها
دو، سه هفته پیش از عروسی، دغدغه خاطرش اینه که: من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار «پرو» لباس داره…
ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!
پس از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد… حالا متناسب رنگ لباس، آرایش صورتش رو تعیین می کنه… اگر هم توی این مدت پیش از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش کم داره رو تهیه می کنه… حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه…
البته تلاش می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامش حفظ بکنه…
یه رژیمی هم برای پوست اش می گیره…! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم!
ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی (اینا دستور غذا نیستا!) گرفته تا لیموترش
خوب، روز موعد فرا می رسه!
ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه (انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم… بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون… (البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره… که تا ساعت 11 در حمام تشریف دره!)
پس از ناهار…!
لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعدازظهر…
توی آرایشگاه کلی نظرخواهی می کنه از اینو اون که چی کار بهترتره، هرچی هم ژورنال زیبایی هست رو می گرده آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!!
ساعت 3 می رسه خونه…
پس از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره (که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!!
ساعت 8 عروسی شروع می شه… یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!!
عروسی رفتن آقا پسرها
اگر دو، سه هفته پیش بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمی کنه!!
روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه… خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!
ساعت 6 بعدازظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله.. عروسی دعوتیم…!
پس از خبردارشدن انگار که برق گرفته باشتش…! می پره تو حموم…
توی حموم از هولش، صورتشم می بره…! (بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)
صورتش رو اصلاح کرده، نکرده (نصف بیشتر موهارو تو صورتش جا می زاره!!) از حموم می یاد بیرون…
ساعت 6:30 بعد از ظهره… هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه،رسمی باشه یا اسپرت…!
تازه یادش می افته که پیرهنش رو که الان خیلی به اون شلوارش می یابد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!
کلی فحش و بده و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیراهنش که توی کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و چرا از علم غیبشون استفاده نکردن که بدونن شلوارش نیاز به دوختن داره…!
خلاصه… بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه (البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و برادر هم دستبرد می زنه!!)
ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیرتر از این به عروسی نمی رسه
بنام خدا
چطور یک فرد خاص را مجذوب خود کنید؟
یکی از پرسشهایی که زیاد پرسیده میشود این است که "آیا میتوانید با استفاده از قانون جاذبه یک فرد خاص را مجذوب خود کرد؟" خوشبختانه پاسخ آن مثبت است.
عشق یکی از مهمترین احساسات موجود در این جهان است. وقتی صحبت از پول، شغل و خیلی چیزهای دیگر به میان میآید آدمها برای نشان دادن آن سختی زیادی متحمل نمیشوند. اما در مسائل احساسی، اگر آن چیزی که میخواهید را به دست نیاورید، دچار درد عمیقی میشوید. کسی که دوستش دارید، آن فرد خاص، مهمترین فرد برای شماست و حتی کل دنیا نمیتواند برایتان جایگزین او شود. خبر خیلی خیلی خوبی برایتان داریم. شما میتوانید کسی که دوست دارید را مجذوب خودتان کنید. پس همین امروز روش ما را امتحان کنید.
میل و ناامیدی – باید ناامیدی را کنار بگذارید
با اینکه میل یک انرژی مقدس است و انرژی خلقت محسوب میگردد، ناامیدی دقیقاً عکس آن و انرژی مخرب است. وقتی تمایلات برآورده نشوند، جای آن ناامیدی میآید. بااینکه میل و اشتیاق انرژی خوب و پاک است، ناامیدی یک انرژی منفی بسیار قوی است. میل و اشتیاق ارتعاشات جذب کردن را در شما ایجاد میکند اما ناامیدی دقیقاً ارتعاشاتی متضاد این یعنی دور کردن را میسازد. وقتی عاشق میشوید، بذر مقدس میل و اشتیاق در شما کاشته میشود. بنا به هر دلیلی اگر این اشتیاق و میل برآورده نشود، ناامیدی وارد میشود. پس اولین قدم برای از بین بردن این ناامیدی است. همه ناامیدیها را دور بریزید.
چطور ناامیدیها را از بین ببرید؟
سادهترین راه برای از میان برداشتن ناامیدیها، فراموش کردن است. خودتان را با نور عشق الهی و معنوی جهان احاطه کنید. یک نور عشق معنوی را تجسم کنید، یک تشعشع از نور عشق خداوندی. خود را تسلیم آن نور کنید. این نور است که شما را خلق کرده است، همه آنچه که دارید را به شما داده و این عشق خیلی ساده دوستتان دارد. این نور بخشنده است، نوری 100 درصد پاک است و آنقدر قوی هست تا بتواند واقعیتی زیبا فراتر از تجسمات معمولی شما ایجاد کند. وقتی عاشق میشوید این نور خیلی آرام به شما میگوید چه بکنید، فقط باید به او گوش دهید. پس همه چیز را فراموش کنید، تسلیم این نور شوید و زندگی جدیدی را شروع کنید. همین امروز خودتان را تسلیم آن نور معنوی کنید و بگذارید آن نور آیندهای روشن برایتان بسازد.
وقتی اینکار را کردید، هر وابستگی به نتیجه را از خود دور کنید. حالا قسمت بهتر آن شروع میشود.
ساختن یک زندگی زیبای عاشقانه
وقتی هر نوع وابستگی به آن فرد را از خود دور کردید، یک پیام بسیار قوی به جهان فرستادهاید که برای شروع یک زندگی زیبای عاشقانه آمادهاید. اگر قبلاً عشقتان یکطرفه بود، الان وقت آن رسیده که رابطهای دوطرفه را تجربه کنید. شما قهرمان تئاتر ذهن خودتان هستید. فیلم شما در ذهن خودتان است و فیلمتان واقعیت شما را میسازد. شما کنترل 100 درصد روی تخیلاتتان دارید و از آن برای ساخت واقعیتی به انتخاب خود هوشمندانه استفاده میکنید.
حالا تصور کنید که معشوقتان عاشق شماست. قبلاً این شما بودید که عاشق او بودید و حالا تصور کنید که این اوست که عاشق شماست. "معشوقتان عاشق شماست" و میبینید که اشتیاق و میلتان برآورده شده است. چه حسی دارید؟ هزار مرتبه با خودتان تکرار کنید، "..... منو دوست داره". ببیند در 7-5 روز آینده چه اتفاقی میافتد. تغییر انرژی را در خود مشاهده کنید. ببینید چه حسی دارید. معشوقتان را عاشق خودتان تجسم کنید. احساساتتان را بررسی کنید. در ذهنتان با معشوقتان صحبت کنید. چه حسی دارد؟
اگر این مرحله را به درستی انجام دهید، به خودتان میخندید که برای چه اینقدر ناامید بودید. و آنوقت است که دنیا به رویتان لبخند میزند. احساس قدرت بیشتری میکنید. با خودتان فکر میکنید که چرا همه چیز را اینقدر سخت میدیدهاید و چرا قبلاً نمیتوانستهاید فراموش کنید؟
بررسی عشق
این روشها که شما را از احساسات ناامیدانهتان بیرون میکشد و باعث میشود احساس کنید برنده هستید. این افکار و احساسات مثبت میآیند و باعث میشوند فکر کنید که آیا آن فرد را بخاطر عشق میخواستهاید یا فقط به این خاطر که نفستان را ارضا کنید. در بسیاری از موارد، ناامیدی که برمیگردد، به دلیل عشق نیست، بلکه به دلیل پیروزی است. حالا در اعماق قلب خود میدانید که آیا آن فرد را واقعاً دوست میدارید یا نه.
اگر متوجه شدید که عشقتان واقعی است، مرحله زیر خیلی برایتان مهم است:
عشق – قدرت پشت خلقت
درک کنید که عشق قدرتمندترین انرژی در جهان است. با عشق میتوانید هر چیزی خلق کنید، قلب، روح و فکر هر کسی را به دست آورید. هر روز حدقل 10 دقیقه بنشینید و افکاری عاشقانه به عشقتان بفرستید. با خودتان تصور کنید که با او رابطهای عاشقانه دارید. معشوقتان کاملاً عاشق شماست. چه نوع افکار عاشقانهای برای او میفرستید؟
یک گوی صورتی رنگ از انرژی بین دستان خود تجسم کنید که در آن رابطه عاشقانهتان را با آن فرد میبینید. این گوی فقط انرژی پاک و مثبت عشق را در خود دارد. افکار، احساسات و نوع رابطهای که با معشوقتان دارید را یادداشت کنید. حالا گوی صورتی رنگ را فراموش کنید. بگذارید به هوا برود. هر وابستگی را رها کنید. و اگر اینکار را به درستی انجام دهید، دیگر هیچ وابستگی برایتان نمیماند زیرا الان جایی هستید که میتوانید حس رابطه را احساس کنید. اگر تردیدی داشتید با خودتان تکرار کنید، "من تسلیم نور معنویم هستم." "فقط باید نور معنویم را دوست داشته باشم و از آن سپاسگذار باشم."
دقت کنید که این هدف فقط و فقط زمانی اتفاق میافتد که ارتعاشات احساسات شما بالا باشد. ناامیدی مثل چاهی عمیق است که ارتعاشات آن بسیار پایین است. عشق و حقشناسی بالاترین حد ارتعاشات را دارند.
اگر اینکار را درست انجام دهید، احساساتتان در این مرحله باید اینگونه باشند:
1 . ناامیدی صفر. متعجب میشوید که آنهمه ناامیدی به کجا رفته است.
2. شدیداً احساس شادی میکنید زیرا رابطهای زیبا و عاشقانه ساختهاید و به روشنی آن را دیده و حس کردهاید.
3. یک رابطه کامل و شاد بین شما و جهان که فقط و فقط شکرگذار آن هستید.
رابطه ایدآل شما خود را نشان خواهد داد. 60،000 فکر در روز کارمای (karma) فکر شماست. اگر در 80 درصد از این افکار عشق و حقشناسی باشد، رابطه زیبایی که خلق خواهید کرد فرای تصورتان خواهد بود. (مردمان)
بنام خدا
مردی زیر باران از دهکده کوچکی می گذشت .
خانه ای دید که داشت می سوخت و مردی را دید که میان شعله ها در اتاق نشیمن نشسته بود .
مسافر فریاد زد:
هی،خانه ات آتش گرفته است!
مرد پاسخ داد : میدانم .
مسافر گفت:پس چرا بیرون نمی آیی؟
مرد گفت : آخر بیرون باران می آید . مادرم همیشه می گفت اگر زیر باران بروی ، سینه پهلو میکنی!!!
اندیشمندی در مورد این داستان می گوید : خردمند کسی است که وقتی مجبور شود بتواند موقعیتش را ترک کند .
سخن روز : اختلاف زن و مرد در اين است كه مردان هميشه آينده را می نگرند وزنان گذشته را بخاطر می آورند...
بنام خدا
مردی بازرگان در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود. هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود. در بازگشت، در نخستین فرصت به دیدن باغش رفت اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد... تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند ، رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است؟ گل چنین پاسخ داد: ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چرا که هرگز بزرگی درخت صنوبر را که در تمام طول سال سر سبزی خود را حفظ می کرد نداشتم، و از لطافت و خوش بویی گل سرخ نیز برخوردار نبودم، با خودم گفتم: اگر مرد تاجر که این قدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است می خواست چیزی دیگری جای من پرورش دهد، حتماً این کار را می کرد. بنابراین اگر او مرا پرورش داده است، حتماً می خواسته است که من وجود داشته باشم. پس از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم زیباترین موجود باشم...
تا این که یک روز به سفر رفت...
درخت به او پاسخ داد: من به درخت سیب نگاه می کردم و باخودم گفتم که من هرگز نمی توانم مثل او چنین میوه هایی زیبایی بار بیاورم و با این فکر چنان احساس نارحتی کردم که شروع به خشک شدن کردم...
مرد بازرگان به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود...!
علت را پرسید و درخت سیب پاسخ داد: با نگاه به گل سرخ و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشک شدن کردم.
از آنجایی که بوته ی یک گل سرخ نیز خشک شده بود دلیل آن پرسیده شد، او چنین پاسخ داد: من حسرت درخت افرا را خوردم، چرا که من در پاییز نمی توانم گل بدهم. پس از خودم ناامید شدم و آهی بلند کشیدم. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشک شدن کردم.
مرد در ادامه ی گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشه ای از باغ روییده بود.
علت شادابی اش را جویا شد.
سخن روز : بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می کوبد رونده باش ، امید هیچ معجزه ای از یک مرده نیست ، پس زنده باش . . .
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 9 اسفند ماه
بنام خدا
متاسفانه زمانی که می خواهید نخستین گام را در مسیر درست رسیدن به آرزوهای خود بردارید، اطرافیان شما – حتی کسانی که واقعا برای شما ارزش قایل هستند – توصیه های ناجوری به شما می کنند.
علتش آن نیست که این افراد نیت بدی دارند، آنها فقط نمی توانند تصویر بزرگ آرزوها، علایق و اهداف زندگی شما را درک کنند. آنها متوجه نیستند که پاداش نهایی برای شما ارزش این ریسک کردن را دارد. در نتیجه آنها تلاش می کنند با ترساندن شما، از خودتان در برابر شکست های احتمالی محافظت کنند و این ترس شما را از تحقق آرزوهایی که دارید دور می سازد.
استیو جابز می گوید: «وقت شما محدود است، آن را با زندگی کردن طبق میل دیگران هدر ندهید. در دام این تعصب گرفتار نشوید و با نتایجی که از طرز فکر دیگران به دست آمده زندگی نکنید. اجازه ندهید صحبت های دیگران، ندای درونی و قلبی خودتان را خاموش کند.»
زمانی که تصمیم به برآورده کردن آرزوهای خود می گیرید به احتمال زیاد توصیه های نادرست زیر را از زبان دیگران می شنوید.
1 – آرزوها
می توانی یک روز دنبال آرزوهایت بروی اما اکنون باید کمر همت ببندی و مسوولیت پذیر باشی: یک روز؟ آن یک روز کی است؟ آن یک روز هیچ وقت نمی آید. این برداشتی مبهم از زمان است که احتمالا هرگز از راه نخواهد رسید.
امروز تنها روز تضمین شده برای شماست. امروز همان روزی است که می توانید یک تفاوت بزرگ را در زندگی خود رقم بزنید. زندگی یعنی دنبال آرزوهای خود بروید، پس از زیر بار مسوولیت شانه خالی نکنید. تا آن «یک روز» منتظر نمانید. امروز را به نخستین روز زندگی جدید خود تبدیل کنید.
2 – نتیجه نگیری
اگر نتیجه نگیری، نابود می شوی: اشتباه است! شما به نابودی حتی نزدیک هم نمی شوید درواقع در بدترین حالت ممکن است به نتیجه نرسید و حداکثر به همان جایی برگردید که اکنون در آن ایستاده اید.
3 – احساس خطر
ماندن در شغل فعلی خطر کمتری دارد: شاید این طور باشد اما اگر کاری ایمن تر از شغل شما نیز وجود داشته باشد چه؟ این که به منزل روید، در را از داخل قفل کنید، دیگر هرگز خارج نشوید و به این ترتیب تمام آرزوهای خود را دور بریزید. یادتان باشد کم خطر بودن هرگز به معنای بهتر بودن نیست.
4 – خواستن
غیرممکن است: تنها زمانی غیرممکن است که دست به هیچ کاری نزنید. علت آن که بعضی چیزها غیرممکن به نظر می رسند این است که هنوز کسی برای رسیدن به آنها دست به کار نشده است. اما این به این معنا نیست که اگر شما کمک کنید این امر محقق نخواهد شد. اگر واقعا خودتان را وقف نتیجه نهایی کنید، تقریبا هر چیزی ممکن می شود فقط باید به اندازه کافی خواهان آن باشید.
5 – شانس
برای موفقیت فقط باید شانس داشته باشی: تنها به این دلیل که آن چند نفر خوش شانس هم دست به کاری زده اند! آنها هم با همان میل، عزم راسخ و اراده ای را داشته اند که شما اکنون دارید. شما هم می توانید یکی از آنها باشید. این دیگر به خودتان بستگی دارد.
6 – شکست سنگ بنای موفقیت
شاید شکست بخوری و شکست اصلا چیز خوبی نیست: شکست سنگ بنای موفقیت است. مهم نیست نتیجه چه می شود، همیشه همان اتفاقی می افتد که باید بیفتد. یا موفق می شوید و یا چیزی می آموزید. بزرگ ترین اشتباهی که ممکن است مرتکب شوید این است که از ترس اشتباه کردن اصلا دست به کار نزنید. اگر نمی توانید با شکست کنار بیایید، با موفقیت هم دچار مشکل می شوید.
7 – امکانات
امکانات لازم را نداری: مساله امکانات نیست بلکه طرز استفاده شما از امکاناتی است که در دست دارید. «استیو واندر» قادر به دیدن نبود، ولی از حس شنوایی خود برای کسب مهارت در موسیقی استفاده کرد و موفق به دریافت جایزه نیز شد.
8 – پس انداز
قبل از برداشتن اولین قدم باید به اندازه کافی پس انداز داشته باشی: شما به پول بیشتر نیاز ندارید، بلکه برنامه می خواهید. باید بودجه بندی کنید. تمام هزینه های غیرضروری زندگیتان را حذف کنید. اگر برای دنبال کردن آرزوهای خود باید کار فعلی تان را رها کنید، حداقل درآمدی را که برای یک زندگی منطقی لازم دارید، محاسبه کنید.
بررسی کسانی که قبلا از همین راه موفق شده اند نیز می تواند به شما کمک کند. از همه اینها گذشته باید قدم های کوچک بردارید. با فرض اینکه اکنون فلان مبلغ پس انداز را در حساب بانکی خود دارید برای رسیدن به آرزوهای خود بلافاصله شغلتان را ترک نکنید. در عوض از خودتان بپرسید: «اکنون با پول و امکاناتی که دارم چه کار می توانم بکنم تا به هدف دلخواه خود نزدیک شوم؟»
9 – کمک
به کمک نیاز نداری، بهتر است خودت تنهایی انجامش بدهی: شما بخشی از مجموعه افرادی هستید که در کنار آنها وقت می گذرانید. اگر با آدم های مناسب معاشرت کنید، آنها بر شما تاثیر منفی خواهند گذاشت. اما اگر به دنبال افراد مناسبی باشید، توانایی و قدرت بیشتری نسبت به زمان تنهایی خود خواهید داشت. گروه خود را بیابید و برای ایجاد یک تفاوت بزرگ در زندگی خود با هم کار کنید.
10 – تلاش
باید خیلی تلاش کنی: البته که باید تلاش کنید! اما معنایش این نیست که ارزشش را ندارد. موفقیت در زندگی به یک نکته کلیدی وابسته است: تلاش کردن برای انجام کاری که به آن علاقه دارید تا زمانی که با خودتان روراست باشید و دنبال علایق، ارزش ها و رویاهای خود بروید، می توانید از طریق همین علاقه مندید به موفقیت دست یابید.
مهم تر از آن، چند سال بعد به حرفه ای اشتغال ندارید که برای آن ارزشی قایل نیستید و از خودتان نمی پرسید که «چطور قرار است سی سال در این حرفه کار کنم؟» پس اگر به سختی تلاش می کنید و از هر دقیقه آن لذت می برید، متوقف نشوید. دارید به موفقیت بزرگی می رسید. چراکه کارهای سخت اگر مبتنی بر علایق و آرزوهای خودتان باشند سخت به نظر نخواهند رسید. توصیه های فوق را نادیده بگیرید تا در راه رسیدن به آرزوهای خود موفق شوید.
بنام خدا
ویتامینها و موادمعدنی موادی هستند که در موادغذایی که میخوریم یافت میشوند. بدن شما برای اینکه درست کار کند و بتوانید آنطور که باید رشد کرده و بزرگ شوید، به آنها نیاز دارد. هر کدام از ویتامینها یک نقش خاص در بدن ما دارند. مثلاً:
• ویتامین D در شیر به محکم شدن استخوانهایتان کمک میکند.
• ویتامین A در هویج به قوی شدن چشمهایتان کمک میکند.
• ویتامین C در پرتقال که اگر بدنتان زخم شود به زودتر خوب شدن آن کمک میکند.
• ویتامینهای B در سبزیجات برگدار که به تولید پروتئین و انرژی در بدن کمک میکنند.
ویتامین ها در آب و چربی زندگی میکنند
ویتامینها دو نوع هستند: محلول در چربی و محلول در آب.
وقتی موادغذایی میخورید که ویتامینهای محلول در چربی در خود دارد، این ویتامینها در بافتهای چربی بدن شما و در کبد ذخیره میشوند. آنها در چربیهای بدنتان منتظر میمانند تا بدنتان به آنها نیاز پیدا کند.
ویتامینهای محلول در چربی دوست دارند که مدتی در بدنتان انبار شوند—بعضی از آنها چند روز و بعضی تا 6 ماه آنجا میماند. بعد وقتی وقت استفاده آنها میشود، وسیله حمل خاصی در بدنتان آنها را به آنجایی که لازم است میبرد. ویتامینهای A، D، E و K همه ویتامینهای محلول در چربی هستند.
ویتامینهای محلول در آب فرق می کنند. وقتی غذاهایی میخورید که ویتامینهای محلول در آب در خود دارند، این ویتامینها مدت زیادی در بدنتان ذخیره نمیشوند. درعوض، وارد جریان خونتان میشوند. هر مقدار از آنها که توسط بدنتان استفاده نشوند از طریق ادرار از بدنتان بیرون میآید.
به همین دلیل این نوع ویتامینها باید مدام جایگزین شوند. ویتامین C و گروه بزرگ ویتامینهای B—B1 (تیامین)، B2 (ریبوفلاوین)، نیاسین، B6 (پیریدوکسین)، اسید فولیک، B12 (کوبالامین)، بیوتین و اسید پانتوتنیک ازجمله این ویتامینها هستند.
ویتامین ها نیازهای شما را تامین میکنند
بدن شما ماشین خیلی قوی است که میتواند خودش کارهای زیادی را انجام دهد اما یک کاری که نمیتواند انجام دهد ساخن این ویتامینها است. به خاطر همین هم موادغذایی وجود دارند. بدن شما میتواند ویتامین موردنیاز خود را از موادغذایی که میخورید به دست آورد زیرا غذاهای مختلف ویتامینهای مختلفی در خود دارند. نکته مهم این است که از موادغذایی مختلف استفاده کنید تا همه این ویتامینها را برای بدنتان تامین کنید. بااینکه بعضی بچهها هر روز یک عدد قرص مولتیویتامین میخورند اما بیشتر بچهها اگر بتوانند در روز از نواع مختلف موادغذایی استفاده کنند، خیلی به این قرصها نیاز ندارند.
حالا اجازه بدهید نگاه دقیقتری به ویتامینها داشته باشیم:
ویتامین A
این ویتامین نقش خیلی مهمی در بینایی شما دارد. برای بینایی شما در شب خیلی خوب است. ویتامین A به شما کمک میکند همه چیز را رنگی ببینید. در کنار اینها، کمکتان میکند خوب رشد کنید و پوست خوبی هم داشته باشید.
چه موادغذایی سرشار از ویتامین A هستند؟
• شیر غنی شده با ویتامین A
• جگر
• مرکبات و سبزیجات (مثل طالبی، هویج، سیبزمینی شیرین)
• سبزیجاتی که برگهای سبز تیره دارند (مثل کلمپیچ و اسفناچ)
ویتامینهای B
ویتامین B فقط یکی نیست. چند مدل ویتامین B داریم: B1، B2، B6، B12، نیاسین، اسیدفولیک، بیوتین و اسید پانتوتنیک.
ویتامینهای B در فعالیت متابولیکی بدن خیلی مهم هستند—یعنی آنها به تولید انرژی و آزاد کردن آن وقتی بدنتان به آن نیاز دارد کمک میکنند. این گروه ویتامینها در ساختن گلوبولهای قرمز خون که اکسیژن را در طول بدن حمل میکند هم مهم هستند. هر قسمت از بدن شما برای اینکه درست کار کند به اکسیژن نیاز دارد به همین دلیل این ویتامینها شغل خیلی مهمی دارند.
چه موادغذایی سرشار از ویتامینهای B هستند؟
• غلات کامل مثل گندم و جو
• ماهی و غذاهای دریایی
• مرغ و گوشت
• تخممرغ
• لبنیات مثل شیر و ماست
• سبزیجات برگدار
• حبوبات
ویتامین C
این ویتامین برای محافظت از بافتهای بدن مثل لثهها و عضلات مهم هستند. ویتامین C وقتی بدنتان زخم میشود هم به خوب شدن زخمتان کمک میکند. این ویتامین به بدنتان کمک میکند دربرابر عفونتها مقاومت کند. یعنی بااینکه همیشه نمیتوانید جلوی مریض شدنتان را بگیرید اما ویتامین C مریض شدنتان را کمی سختتر میکند.
چه موادغذایی سرشار از ویتامین C هستند؟
• مرکبات مثل پرتقال
• طالبی
• توتفرنگی
• گوجهفرنگی
• کلم بروکلی
• کلم
• کیوی
• فلفل قرمز شیرین
ویتامین D
برای داشتن استخوانهایی محکم و قوی به ویتامین D نیاز دارید، همینطور برای داشتن دندانهایی سالم و محکم. ویتامین D به یک مادهمعدنی مهم هم کمک میکند—به بدنتان کمک میکند مقدار کلسیمی که لازم دارد را جذب کند.
چه موادغذایی سرشار از ویتامین D هستند؟
• شیر غنی شده با ویتامین D
• ماهی
• زرده تخممرغ
• جگر
• سیریال و کورنفلکس غنیشده
ویتامین E
همه به ویتامین E نیاز دارند. این ویتامین پرتلاش از خیلی از بافتهای بدنتان مثل بافتهایی که در چشم، پوست و کبدتان هستند محافظت میکند. ویتامین E از ریههایتان مراقبت میکند تا با هوای آلوده آسیب نبیند. و برای ساختن گلوبولهای قرمز خون هم مهم است.
چه موادغذایی سرشار از ویتامین E هستند؟
• غلات کامل مثل گندم و جو
• سبوس گندم
• سبزیجات برگدار
• ساردین
• زرده تخممرغ
• آجیل و دانهها
ویتامین K
ویتامین K باعث لخته شدن خون میشود. دفعه آخری که دستتان برید را یادتان هست؟ بعد از اینکه مدتی خونریزی کرد خونتان کار جالبی کرد که لخته شدن نامیده میشود. این زمانی است که بعضی سلولهای خاص در بدنتان مثل چسب عمل میکند و در سطح زخم به هم میچسبند تا از خونریزی جلوگیری کنند.
چه موادغذایی سرشار از ویتامین K هستند؟
• سبزیجات برگدار
• لبنیات مثل شیر و ماست
• کلم بروکلی
• روغن سویا
وقتی مقدار کافی از این ویتامینها به بدنتان برسد، حالتان خیلی خوب خواهد بود!
بنام خدا
اصول اقتصاد
تعجبی نیست که "اصول اقتصاد" مفاهیم متفاوتی دارد. دو مفهوم اصلی از "اصول" وجود دارد:
•اصول اقتصادی که مربوط به ایده "اصول زندگی اقتصادی" است. لیست 10 اصل مانکیو (Mankiw) که در زیر به آن اشاره میکنیم نمونه خوبی از این دیدگاه است. اینها اصولی هستند که نشان میدهد اقتصاد چطور عمل میکند (یا باید عمل کند)، از اینرو، به اقتصاد یا فعالان اقتصادی اشاره دارد. تصور میشود که به موازات قوانین یا اصول علوم طبیعی میباشند.
•اصول اقتصاد که به روشها و مفاهیم اصلی که اقتصاددانان استفاده میکنند و درنتیجه به تحلیل اقتصادی اشاره دارد. در این دیدگاه، واژه "علم اقتصاد" به اصل اشاره دارد نه اقتصاد. این نوع اصول معمولاً در کتابها با مفهوم اول درهمآمیخته است. یافتن لیستهای اصول انجام اعمال اقتصادی دشوارتر است. برای روشن کردن مفاهیم اصلی که تحلیل و دیدگاه اقتصاددانان را شکل میدهد، چنین لیستی ارائه کردهایم.
10 اصل علم اقتصاد مانکیو
افراد چطور تصمیم گیری میکنند
•افراد با مبادلات مواجه میشوند. برای گرفتن یک چیز، باید دست از چیز دیگری بکشید. تصمیم گیری نیاز به مبادله یک هدف درمقابل هدف دیگر دارد.
•هزینه یک چیز چیزی است که برای گرفتن آن، دست از آن میکشید. افراد تصمیمگیرنده باید هزینههای آشکار و ضمنی اعمل خود را در نظر داشته باشند.
•افراد منطقی به مسائل حاشیهای فکر میکنند. تصمیمگیرندههای منطقی فقط زمانی وارد عمل میشود که سود حاشیهای آن عمل از هزینه حاشیهای آن بیشتر باشد.
•افراد به انگیزشها واکنش میدهند. رفتارها برحسب تغییر هزینهها و سودها تغییر میکنند.
اقتصاد به طور کل چطور عمل میکند
•تجارت میتواند موجب ارتقاء همه شود. تجارت به هر کس این امکان را میدهد که در فعالیتهایی که خوب عمل میکند، متخصص شود. با تجارت با دیگران، افراد میتوانند انواع مختلفی از کالاها و خدمات را دریافت کنند.
•بازارها معمولاً راه خوبی برای سازماندهی فعالیت اقتصادی هستند. خانهها و شرکتهایی که در اقتصاد بازاری در ارتباطند، طوری عمل میکنند که گویی توسط یک "دست نامرئی" هدایت میشوند که بازار را به سمت تخصیص موثر و کارامد منابع میبرد. متضاد این فعالیت اقتصادی است که توسط یک برنامهریز مرکزی در دولت تنظیم و سازماندهی میشود.
•گاهی دولتها میتوانند درآمد بازار را تقویت کنند. وقتی بازاری نتواند منابع را به طور موثر و کارامدی تخصیص دهد، دولت میتواند از طریق سیاستهای عمومی، درآمد را تغییر دهد. نمونههای آن اصلاحاتی است که درمقابل کالاهای انحصاری و آلودگی هوا تنظیم شده است.
افراد چطور رابطه برقرار میکنند
•استاندارد زندگی یک کشور به توانایی آن برای تولید کالا و خدمات بستگی دارد. کشورهایی که کارگران آن میزان قابلتوجهی کالا و خدمات در هر واحد زمانی تولید میکنند، دارای استاندارد زندگی بالایی هستند. به همین ترتیب، با رشد و پیشرفت تولید و بازده یک ملت، درآمد متوسط آن نیز افزایش مییابد.
•زمانیکه دولت پول زیاد چاپ کند، نرخها افزایش مییابد. زمانیکه دولتی مقدار قابلتوجهی از پول کشور خود را تولید میکند، از ارزش آن پول کاسته میشود. درنتیجه آن، قیمتها بالا رفته و برای خرید کالاها و خدمات نیاز به مقدار بیشتری از همان پول است.
•جامعه با مبادله کوتاهمدتی بین تورم و بیکاری مواجه میشود. کاهش تورم معمولاً موجب افزایش موقتی بیکاری میشود. برای درک تاثیرات کوتاهمدت تغییر مالیاتها، خرج و مخارج دولت و سیاست پولی، این مبادله ضروری است.
10 اصل علم اقتصاد اسلِمبک (Slembeck)(بعنوان یک اصل)
· کمیابی: اقتصاددانان موقعیتهایی را مطالعه میکنند که در آن تقاضا یا نیاز از ابزار بالاتر است. درنتیجه، افراد مجبور به انتخاب کردن میشوند.
· عقلانیت: تصور میشود که انتخابها و تصمیمات مردم را هدایت میکند. آنها به طور سیستماتیک همه مزایا یا معایب همه انتخابها را بررسی میکنند.
· اولویتها: افراد اولویت های مشخص و ثابتی دارند که به آنها این امکان را میدهد برای همه انتخابها تسهیلاتی را در نظر بگیرند و گزینهای را انتخاب کنند که تسهیلات بیشتری داشته باشد.
· محدودیت ها: افراد با موانعی مواجه میشوند که نمیتوانند خودشان آنها را تغییر دهند و درنتیجه باید آنها را بعنوان چیزی ثابت بپذیرند (مثل بودجه، هزینه ورودی و از این قبیل). بیشینه سازی همیشه محدود به محدودیتهاست.
ادغام چهار نکته اول، "رویکرد انتخاب منطقی" علم اقتصاد نئوکلاسیک را میسازد.
•هزینه فرصت تحتتاثیر کمیابی و نیاز به انتخاب کردن است. همه انتخابها همیشه شامل هزینه فرصت هستند زیرا تصمیمگیری به نفع یک گزینه همیشه به معنای تصمیمگیری به ضد بقیه گزینههاست. هزینه فرصت دو جنبه اصلی دارد: 1) انتخابهای به حداکثررساننده تسهیلات که تحت تاثیر این است که هزینه فرصت حداقل باشد. 2) وقتی هزینه فرصت زیاد میشود، انتخابها باید بازنگری شوند.
•اصل اقتصادی کاربرد عقلانیت در موقعیتهای کمیابی است: به حداقل رساندن هزینه باتوجه به یک هدف مشخص (مثلاً سطح تسهیلات) یا به حداکثر رساندن تسهیلات به ازای یک سطح هزینه یا ورودی مشخص. ازاینرو اصل اقتصادی موقعیتهایی را به صورت به حداکثر یا حداقل رساندن مشکل شکل میدهد و اجازه ارزیابی کارایی را نیز ایجاد میکند. این دو فرمول نباید با هم ادغام شوند!
•کارایی فعالیتها، قوانین، معاملات و توزیعات، موضوعی اصلی در تحلیل اقتصادی است. کارایی معمولاً از نظر اصل اقتصادی (به حداقل رساندن هزینه یا به حداکثر رساندن تسهیلات) یا معیار پارتو (Pareto) (باتوجه به معاملات و توزیعات) سنجیده میشود.
•تحلیل حاشیهای یک راه معمول نگاه کردن به مشکلات برای اقتصاددانان است. آنها تصمیمات را از نظر سود و هزینههای حاشیهای تحلیل میکنند. این نوع تحلیل در بین غیراقتصاددانان غیرمعمول است.
•تعادل موضوعی بنیادی در تحلیل اقتصادی است. نمونههای اقتصادی اصلی با مقایسه دو (یا بیشتر) معادله (آمار مقایسهای) سروکار دارند. اقتصاددانان از نظر معادلات فکر میکنند که موقعیتهایی است که هیچکس تمایلی به تغییر رفتار خود نداشته باشد. تعادل ناش (Nash)بنیادیترین فرمول ایده تعادل در اقتصاد است.
•تئوری بازی رویکردی برای بررسی و مطالعه موقعیتهای وابستگی است که در آن افراد تمایل به فکر یا عمل کردن استراتژیکی دارند.
بنام خدا
چرا مردان هیچوقت احساساتشان را ابراز نمیکنند؟
شایع ترین شکایت زنان از مردان: او اصلاً حرف نمیزند!
به نظر میرسد که خانمها در همه جا از یک چیز مردها شکایت دارند: "او اصلاً احساساتش را ابراز نمیکند! هیچوقت نمیگوید چه حسی دارد! خیلی وقتها هم اتاق را ترک میکند و حسش را بیان نمیکند!"
بگذارید برایتان بگوییم که چرا بیشتر مردها دوست ندارند احساساتشان را مطرح کنند و اینکه چرا این یک نقطه مثبت برای آنهاست.
ساکت بودن – ناراحتی احساسی درمقابل حل مشکل
مردها میگویند که خیلی بدشان میآید وقتی زنی در یک زمان ساکت از آنها میپرسد، "به چه فکر میکنی؟" برای خانمهای این یک سوال کاملاً طبیعی است زیرا خانمها وقتی ناراحت هستند یا احساس میکنند به آنها دروغ گفته شده ساکت میشوند. وقتی مردی ساکت میشود، زن تصور میکند سکوت او نشانه ناراحتی اوست. از طرف دیگر، مردها وقتی میخواهند مشکلی را حل کنند ساکت میشوند.
وقتی بهتر درک کنید که همسرتان چطور احساسات خود را پردازش میکند، سوءتفاهمات بین شما برطرف شده و بهتر میتوانید روابطتان را تحمل کنید. واقعیت این است که مردها و زنان فقط از نظر ظاهری با هم متفاوت نیستند، از بسیاری جهات با هم تفاوت دارند.
انگیختگی احساسی برای سلامت مردان خوب نیست
یکی از تفاوتهای اصلی مردان و زنان این است که مردان باید بخاطر سلامتیشان از خودشان دربرابر انگیختگی و تحریک احساسی مراقبت کنند.
ایدآل درمانی در دهه هفتاد، تماس با احساسات را توصیه میکرد درحالیکه تحقیقات جدیدتر نشان میدهد که احساسات قوی—به ویژه برای مردان—میتواند برای سلامت جسم خطرناک باشد. زنان ناعادلانه جنسیت ضعیف خوانده میشوند اما در بسیاری از موارد، مردان آسیبپذیرتر هستند. زنان نه تنها عمر طولانیتری دارند بلکه در هر مرحله از زندگی، احتمال مرگ مردان بیشتر از زنان است. حتی در نوزادی، پسربچههای نارس بیشتر از دختربچهها میمیرند.
مردان عمل میکنند، زنان حرف میزنند
نخست اینکه، مغز مردان در احساسات قوی به دنبال عمل است درحالیکه مغز زنان به دنبال حرف زدن درمورد موضوع است. اگر مردی به طور غریزی بداند که عصبانیت او موجب عمل میشود (و احتمالاً خشونتی پشیمانکننده)، با درپوش گذاشتن روی آن سعی در مهار آن میکنند.
دوم اینکه، از دیدگاه تکاملی، مردان مجبور بودهاند که موقع شکار احساساتشان را نادیده بگیرند، ازاینرو به مرور زمان این برای آنها به مسئلهای طبیعی تبدیل شد.
اما یک دلیل سوم و بهتر هم برای ساکت بودن مردان برای ابراز احساسات وجود دارد.
مکانیزم بقای مردان
در موقعیتی که موجب برانگیختن احساسات میشود، اولین واکنش غریزی مردان این است که محیط را ترک کرده و آرام شود. این تاحدی بخاطر نحوه تاثیر گذاشتن احساسات بر روی مردان است. آنها به دنبال عمل هستند—چیزی که میتواند عواقب خطرناکی به دنبال داشته باشد. اگر مرد آرامش خود را حفظ نکرده و احساسی شود، فشارخون او به شدت بالا رفته و در خطر حمله قلبی قرار میگیرد. همچنین برگشتن فشارخون و سیستم ایمنی به وضعیت عادی برای مردان بیشتر طول میکشد. درنتیجه، مرد غریزتاً تلاش در محافظت از خود و فرار از موقعیت خواهد کرد.
استرس احساسی پسرهای جوان بسیار بیشتر از دخترهای جوان است
تفاوت در پردازش احساسات در مردن و زنان از سنین جوانی کاملاً مشخص است. زنان نیاز دارند که بیشتر به سمت احساسات بروند زیرا معمولاً این آنها هستند که بچهها را بزرگ میکنند. در یک تحقیق مشخص شد که پسرهای جوان بسیار سریعتر از دخترهای جوان صدای ضبط شده گریه یک کودک را خاموش میکنند. دلیل که محققان ابتدا آوردند بیاحساسی مردان بود. اما مشخص شد که بعد از شنیدن صدای گریه بچه، سطح هورمون استرس در جریانخون پسرها بسیار بیشتر از دخترها بوده است. مردها معمولاً نسبت به احساسات حساستر هستند و سعی میکنند از آن دوری کنند.
این تفاوت جنسیتی در تمام طول عمر باقی میماند و احتمال مردن مردان پیر بعد از مرگ همسرشان معمولاً بسیار بیشتر است.
اجازه بدهید کمی توضیح دهیم
بهترین راه برای کنار آمدن با یکدیگر این است که مردان درک کنند که خانمها نیاز دارند که گاهی برایشان درمورد احساساتتان حرف بزنید و اینکه خانم بدانند که مردها دوست دارند درمورد چیزهای عملی حرف بزنند تا احساسات.
از اینرو وقتی مردی می فهمد که زنش از چیزی ناراحت یا نگران است، میتواند از او بخواهد که درمورد آن حرف بزند. اما بعد لازم است که دربرابر وسوسه نصیحت کردن او مقاومت کند. فقط باید گوش دهد و احساسات او را تایید کند.
برخلاف این، وقتی زنی متوجه میشود که اتفاقی افتاده است، قبل از اینکه سوال ترسناک، "چه حسی داری؟" را از همسرش بپرسد، بهتر است کمی فکر کند. یک جایگزین بهتر برای این میتواند این جمله باشد، "فکر خوبی بود که اگر درمورد فلان چیز فلان کار را میکردیم." این به مسئله جنبه عملی میدهد و کمتر برای مرد ترسناک به نظر میرسد. یادتان باشد که احساسات قوی برای مردان خطرناک است و باید سعی کنید به جای بحث کردن وارد عمل شوید.
بنام خدا
کاش هنوزم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم!!! اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم http://www.iranalive.ir/join بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچ بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم http://www.iranalive.ir/join بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ؛ دیگه همون بچه هم نیستیم.
بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم
کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش
را از نگاهش می توان خواند
کاش برای حرف زدن
نیازی به صحبت کردن نداشتیم
کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود
کاش قلبها در چهره بود
دنیا را ببین
بچه بودیم از آسمان باران می آمد
بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید!
بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن
بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه
بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم
بزرگ شدیم تو خلوت
بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه
بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم
بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن
بزرگ که شدیم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که
اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه
کاش هنوزم همه رو
به اندازه همون بچگی ۱۰ تا دوست داشتیم
بچه که بودیم اگه با کسی
دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت
بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم
بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم
بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه
بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود
بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه
بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم
بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم
بزرگ که شدیم همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی
بچه بودیم درد دل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند
بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم... هیچ کس نمی فهمه
بچه بودیم دوستیامون تا نداشت
بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره
بچه که بودیم بچه بودیم
بنام خدا
روان شــناسی روز تولــــد
روان شناسان شخصیتی براین عقیده اند که شماره تولد، شما را از آن چیزی که می خواهید باشید دور نمی کند، بلکه مانند رنگی است که نوع آن و زیبایی اش برای افراد مختلف متفاوت است.
به مثال زیر توجه کنید :
فرض می کنیم که شما متولد 29 اردیبهشت 1364 هستید.اردیبهشت ماه دوم (2) سال است پس :
9=1+8=18=5+9+3+1=1395=1364+2+29
شماره تولد 9 است و اکنون می توانید آنچه راکه مربوط به این شماره است با خود مطابقت دهید.
تفسیر اعداد:
1- خالق و مبتکر:
'یک' ها پایه و اساس زندگی هستند. همیشه عقاید جدید و بدیع دارند و این حالت در آنها طبیعی است. همیشه دوست دارند تمامی کارها و مسائل بر حول محوری که آنها می گویند و تعیین می کنند در گردش باشد و چون مبتکر هستند، گاهی خود خواه می شوند. با این حال 'یک' ها بشدت صادق و وفادارند و به خوبی مهارتهای سیاسی را یاد میگیرند . همیشه دوست دارند حرف اول را بزنند و غالبا رهبر و فرمانده هستند، چون عاشق این هستند که 'بهترین' باشند . در استخدام خود بودن و برای خود کار کردن بزرگترین کمک به آنهاست ولی باید یاد بگیرند عقاید دیگران ممکن است بهتر باشد و باید با رویی باز آنها را نیز بشنوند.
2- پیام آور صلح :
'دو' ها سیاستمدار به دنیا می آیند ! از نیاز دیگران خبر دارند و غالبا پیش از دیگران به آنها فکر می کنند . اصلا تنهایی را دوست ندارند . دوستی و همراهی با دیگران برایشان بسیار مهم است و می تواند آنها را به موفقیت در زندگی رهنمون سازد. اما از طرف دیگر ، چنانچه در دوستی با کسی احساس ناراحتی کنند ترجیح می دهند تنها باشند.از آنجایی که ذاتا خجالتی هستند باید در تقویت اعتماد به نفس خود تلاش کنند و با استفاده از لحظه ها و فرصت ها آنها را از دست ندهند.
3- قلب تپنده زندگی :
' سه ' ها ایده آلیست هستند، بسیار فعال،اجتماعی،جذاب،رمانتیک وبسیار بردبار و پر تحمل .خیلی کارها را با هم شروع می کنند اما همه آنها را پیگیری نمی کنند. دوست دارند که دیگران شاد باشند و برای این کار تمام تلاش خود رابه کار می گیرند. بسیار محبوب اجتماعی و ایده آلیست هستند اما باید یاد بگیرند که دنیا را از دید واقعگرایایه تری هم ببینند.
4- محافظه کار :
'چهار' ها بسیار حساس و سنتی هستند. آنها عاشق کارهای روزمره، روتین و پیرو نظم و انضباط هستند و تنها زمانی وارد عمل می شوند که دقیقا بدانند چه کاری باید انجام دهند. به سختی کار و تلاش می کنند. عاشق طبیعت و محیط خارج از خانه هستند. بسیار مقاوم و با پشتکار هستند. اما باید یاد بگیرند که انعطاف پذیری بیشتری داشته و با خود مهربانتر باشند.
5- ناهماهنگ با جماعت :
'پنج' ها جهانگرد هستند و کنجکاوی ذاتی، خطر پذیری و اشتیاق سیری ناپذیر آنها به جهان هستی و دیدن محیط اطراف خود،غالبا برایشان درد سر ساز می شود. آنها عاشق تنوع هستند ودوست ندارند مانند درخت در یک جا ثابت بمانند. تمام دنیا مدرسه آنهاست و در هر موقعیتی به دنبال یادگیری هستند. سوالات آنها هرگز تمام نمی شود. آنها به خوبی یاد گرفته اند که قبل از اقدام به عمل، تمامی جوانب کار را سنجیده و مطمئن شوند که پیش از نتیجه گیری ،تمامی حقایق را مد نظر قرار داده اند.
6- رمانتیک و احساساتی :
' شش' ها ایده آلیست هستند و زمانی خوشحال می شوند که احساس مفید بودن کنند. یک رابطه خانوادگی بسیار محکم برای آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اعمالشان بر تصمیم گیری هایشان موثر است و آنها حس غریب برای مراقبت از دیگران و کمک به آنها دارند. بسیار وفادار و صادق بوده و معلمان بزرگی می شوند. عاشق هنرو موسیقی هستند. دوستانی صادق و در دوستی ثابت قدم هستند.'شش' ها باید بین چیزهایی که می توانند آنها را تغییر دهند و چیزهایی که نمی توانند، تفاوت قائل شوند.
7- عاقل و خردمند :
'هفت' ها جستجو گر هستند. آنها همیشه به دنبال اطلاعات پنهان و مخفی بوده و به سختی اطلاعات به دست آمده را با ارزش حقیقی آن می پذیرند.احساسات هیچ ارتباطی با تصمیم گیری های آنها ندارد. با اینکه در مورد همه چیز در زندگی سوال می کنند اما دوست ندارند مورد پرسش واقع شوند و هیچگاه کاری را ابتدا به ساکن با سرعت شروع نمی کنند و شعارآنها این است که به آرامی می توان مسابقه را برد. آنها فیلسوفهای آینده هستند؛ طالبان علم که به هر چه می خواهند می رسند و سوال بی جوابی ندارند . مرموز هستند و در دنیای خودشان زندگی می کنند و باید یاد بگیرند در این دنیا چه چیزی قابل قبول است و چه چیزی نه!
8- آدم کله گنده :
'هشت ' ها حلال مشکلات هستند. اساسی و حرفه ای سراغ مشکل رفته و آن را حل می کنند. قضاوتی درست دارند و بسیار مصمم هستندو طرحهاو نقشه های بزرگی دارند و دوست دارند زندگی خوبی داشته باشند. مسوولیت افراد را بر عهده می گیرند و مردم را با هدف خاص خود می بینند. با شرایط ویژه ای این امکان رابه وجود می آورند که دیگران همیشه آنها را رئیس ببینند.
9- اجرا کننده و بازیگر :
'نه ' ها ذاتا هنرمند هستند . بسیار دلسوز دیگران و بخشنده بوده و آخرین پول جیب خود را نیز برای کمک به دیگران خرج میکنند . با جذابیت ذاتی شان اصلا در دوست یابی مشکلی ندارند و هیچ ** برای آنها فرد غریبه ای به حساب نمی آید.در حالات مختلف شخصیت های متفاوتی از خود بروز می دهند و برای افرادی که اطرافشان هستند شناخت این افراد کمی دشوار به نظر می رسد . آنها شبیه بازیگرانی هستند که در موقعیت های مختلف رفتارهای متفاوتی نشان می دهند. افرادی خوش شانس هستند اما خیلی وقتها از آینده خود بیمناک و نسبت به آن هراسان هستند. آنها برای موفقیت باید به یک دوستی و عشق دو جانبه که می تواند مکملشان در زندگی باشد دست یابند.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
نگار پاکدل : | ||
ماه اسفند كه فرا می رسد با همهی نويدهای خوشی كه از رويش و پايان سرما، با خود دارد، يادآور رخداد ناخوشايند بسته شدن پیماننامهی ترکمانچای و تكهتكه شدن ايران هم هست. پيماننامهای كه ميان دو دولت ایران و روس بسته شد. |
بنام خدا
رخدادهای تاریخی و آیینی ایران از 6 تا 12 اسفند |
گروه مردم :
شنبه 6 اسفند:
- روسها كرمانشاه را تصرف كردند، 25 فوریه 1916 (ششم اسفند 1294 ) نیروهای روسیه تصرف شهر كرمانشاه را پس از عقب راندن ژاندارمهای ایران تكمیل كردند. نیروهای روسیه از چهارم اسفند به كرمانشاه رخنه كرده بودند. دفاع نیروی ژاندارم از كرمانشاه برغم نداشتن اسلحه سنگین چشمگیر بود. پیش از سقوط كرمانشاه گروههایی كه ازتهران، قم و اصفهان به این شهر رفته بودند و نیز اعضای كمیته دفاع ملی به قصر شیرین نقل مكان كرده بودند. در پی سقوط كرمانشاه، عبدالحسین میرزا فرمانفرما رئیس الوزراء وقت به نشانه اعتراض به اقدام روسها از سمت ریاست دولت كناره گیری كرد.
یكشنبه 7 اسفند:
- «مانی» اندیشمند بزرگ ایران، و روزی که اعدام شد، 26 فوریه سال 277 میلادی «مانی اندیشمند بزرگ ایرانی و بانی مكتب «مانیكیسم» پس از پنج ماه زندان اعدام شد. اعدام مانی نتیجه نفوذ بیش از حد روحانیون آیین زرتشت در دستگاه دولت ساسانی ایران بود. مانی كه افكار او از شرق تا چین و در غرب، تا اروپا را فراگرفت عقیده داشت كه معنویت و مادیت همیشه در تضاد هستند و همه مشكلات جهان و مسائل بشر از مادیات و مادیگری سرچشمه می گیرد. مانی مكتب (ایسم) خود را برپایه معنویت، خوبی، راستگویی، دفاع از حقیقت و نیز اعتدال و میانه روی در زندگانی روزمره قرارداده بود و از این جهت است كه مورخان و فلاسفه وی را «آموزگار معنویت» لقب داده اند.
دوشنبه 8 اسفند:
- صلح با عثمانی پس از دو سال جنگ در قفقاز، 27 فوریه 1579 میلادی پس از دوسال جنگ، یك پیمان صلح میان ایران و عثمانی امضاء شد. بیشتر صحنه های این جنگ در قفقاز روی داده بود. سپاهیان ایران در قره باغ، شماخی و «دربند» قفقاز سپاهیان عثمانی را شكست داده بودند. در این جنگها حمزه میرزا صفوی نیروهای ایران را فرماندهی می كرد. در این رشته جنگها، تعرض از جانب عثمانی ها آغاز شده بود كه هربار نیروهای ایران دست به حمله متقابل زده بودند.
- سالگشت مرگ دهخدا، علی اكبر دهخدا مرد فرهنگی ـ سیاسی ایران و مولف فرهنگ دهخدا ساعت شش و نیم بعد از ظهر هفتم اسفند 1334 در 78 سالگی در خانه اش در تهران درگذشت و خبر آن با ذکر کارهایی که برای میهن کرده بود روز بعد و تا چند روز در رسانه های وقت انتشار یافت.
سهشنبه 9 اسفند:
- روزی که شهر «مرو» هم از دست رفت، 28 فوریه 1881 نیروهای روسیه شهر تاریخی مرو را تصرف و ضمیمه قلمرو آن كشور كردند. «مرو» بارها حاكم نشین خراسان بزرگ، از شهرهای باستانی ایران و مهد فرهنگ ایرانی و احیاء زبان و ادبیات فارسی بود و سامانیان بزرگترین كتابخانه عمومی را كه الگوی كتابخانه های امروز جهان شده است در آنجا تاسیس كرده بودند. كتابخانه مرو در عین حال بزرگترین كانون پژوهشی قرون وسطا و نیز مركز تالیف و ترجمه و تكثیر كتاب به زبان فارسی بود. روسها قبلا بخارا و خیوه را تصرف كرده بودند. دولت وقت تهران دو واحد نظامی برای دفاع از مرو به فرماندهی دو شاهزاده قاجار روانه ساخته بود كه بین راه در حوالی قوچان، میان این دو شاهزاده اختلاف شخصی بروز كرد و به علت رنجش یكی از آنان از دیگری و بازگشت، ماموریت به اجرا در نیامد!
چهارشنبه 10 اسفند:
- برقرارشدن دمكراسی در ایران در مارس سال 173 پیش از میلاد و تاسیس مِهستان به پیشنهاد مهرداد یکم، شاه اشکانی، به نوشته مورخان رومی ـ یونانی و ارمنی و تطبیق تقویمها، مِهرداد یکم ششمین شاه ایران از دودمان اشكانیان [معروف به مهرداد بزرگ] یكم مارس سال 173 پیش از میلاد دراجتماع بزرگان ایران اعلام كرد كه تصمیم گرفته است كشور دارای ضوابط لاتغییر (اصول اساسی) شود تا حقوق و تكالیف همه [دولت و ملت] در آن روشن باشد. این تصمیم مِهرداد مورد تایید حاضران در نشست قرارگرفت و ایران دارای قانون اساسی و دو مجلس شد كه مجموعه این دو مجلس را «مِهستان» می گفتند (مِه به كسر «میم» به معنای بزرگ). انتخاب ولیعهد از میان شاهزادگان، اعلان جنگ و پیشنهاد صلح، بسیج نیرو، عزل شاه درصورت دیوانه شدن و بیماری ممتد و ...، تغییر اشل مالیاتها و صدور دستور ضرب سكه با تصویر تازه، تعیین شاهان ارمنستان، تایید تشریفاتی (ضمنی) شاهان پارسی تبار سرزمین پنتوس (منطقه ساحلی جنوب و جنوب شرقی دریای سیاه در آناتولی به پایتختی شهر سینوپ) و انتصاب فرمانده كل ارتش برای یک دوره معین و یا مدیریت جنگ از جمله اختیارات مهستان بود.
پنجشنبه 11 اسفند:
- پیشنهاد امپراتوری ایران و اشتباه سیاسی آتن که آن را ردّ کرد، مارس سال 479 پیش از میلاد دولت آتن پیشنهاد امپراتوری ایران برای مشاركت در سركوبی اقوام ساكن اطراف دانوب (و به قول یونانی ها: وحشیان) را كه بیم دست اندازی آنان به «كشور ـ شهرهای» یونان و نیز قلمرو ایران در ایونی و تراس (تراكیا ـ جنوب شرقی بالكان) می رفت، به گمان اینكه یک نیرنگ امپریالیستی است رد كرد. این امر سبب شد كه دولت ایران متوجه اسپارت رقیب آتن شود و اسپارت بعدا با كمكهایی كه از ایران دریافت كرده بود در جنگهای «پلوپونز» كه شرح آنها را «توسیدیدس» نوشته است آتن را شكست داد و برتری آتن بر یونانی زبانها (دنیای هلنیک) پایان یافت.
آدینه 12 اسفند:
- دستور ساختن شهر «ایوان كی» در ایالت ری، فرهاد یکم شاه ایران از دودمان اشكانی درمارس سال 178 پیش از میلاد دستور ساختن «ری» نوین را در غرب شهر ری (منطقه ورامین ـ جنوب شرقی تهران امروز) صادركرد كه بعدها «ایوان كی» خوانده شده است. مورخین یونانی شهر تازه ـ ایوان کی ـ را «گاراكس یا خاراكس Xarhages» نوشته اند. یونانیان «ری» را هم «راگسRhages» می نوشتند.
برگرفته از تارنمای دکتر انوشیروان کیهانی زاده
بنام خدا
جوان ثروتمندی نزد عارفی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست... عارف او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟
گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می گیرد
بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه نگاه کن و بعد بگو چه می بینی؟
گفت: خودم را می بینم !
عارف گفت: دیگر دیگران را نمی بینی !
آینه و پنجره هر دو از یک ماده ی اولیه ساخته شده اند : شیشه
اما در آینه لایه ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی بینی
این دو شی شیشه ای را با هم مقایسه کن :
وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می بیند و به آن ها احساس محبت می کند.
اما وقتی از جیوه (یعنی ثروت) پوشیده می شود، تنها خودش را می بیند
تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش جیوه ای را از جلو چشم هایت برداری، تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوستشان بداری...
سخن روز : اگر میبینی کسی به روی تو لبخند نمیزند علت را در لبان فرو بستهء خود جستجو کن. دیل کارنگی
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 7 اسفند ماه
بنام خدا
با ترک این ده اشتباه به خودتان ثابت خواهید کرد که ارزش یک عشق واقعی را دارید. ۱) بیش از حد مهربان نباشید نباید این قدر راحت هر چه طرف تان می گوید را گوش دهید و انتظار داشته باشید که رابطه تان هم خیلی عالی باشد! اینطور در موردش فکر کنید؛ در همه ی داستان های خوب یک تضاد یا کشمکش وجود دارد. در فیلم جنگ ستارگان، هم آدم های خوب بودند و هم آدم های بد! پس این تضادهاست که باعث جالب و جذاب شدن مسایل می شود و یک رابطه بدون تضاد و کشمکش واقعاً خسته کننده خواهد شد. خیلی مهربان و خوب بودن یعنی منفعل، بی اعتماد به خود مضطرب و قابل پیش بینی هستید. یادتان باشد که برای روشن کردن شعله ی آتش، اصطحکاک لازم است پس روی حرف خودتان بایستید. ۲) او را مجبور نکنید نمی توانید با یک بحث منطقی رابطه تان را از نو بسازید. شاید بتوانید برای خودتان دلیل و منطق بیاورید. اما برای طرف مقابل تان نمی توانید! شما نمی توانید یک نفر را قانع کنید دوست تان بدارد یا بخواهد که با شما باشد. احساسات به این طریق عمل نمی کنند. قلب انسان ها واکنشی است. نه منطقی، پس به جای این که با بحث منطقی طرف تان را برگردانید، کارهای دیگری انجام دهید تا قلب او واکنش دهد. ۳) التماس نکنید خیلی ها برای نگه داشتن طرف شان دست به عجز و لابه می زنند؛ �خواهش می کنم نرو، هر کاری که بخواهی برایت می کنم...� به هیچ وجه این کار را نکنید! این هیچ شباهتی به یک رابطه ی عاشقانه ندارد. شاید برای چند وقت طرف مقابل با شما بماند، اما همه احترامتان را پیش او از دست خواهید داد. این یعنی به محض این که یک نفر بهتر سر راه او قرار بگیرد، شما را ترک می کند. ۴) مرتب هدیه نخرید تا به حال شنیده اید: �عشق من را نمی توانی بخری!� شاید وقتش شده خوب به این حرف گوش کنید. گل و هدیه برای تشکر یا ابراز عشق هستند، اما برای شما جذابیت نمی خرند. در واقع، حتی می تواند تنفر آور هم باشد. این کار به طرف تان می گوید که شما فکر می کنید به اندازه ی کافی خوب نیستید و نمی توانید روی خوبی های خودتان تکیه کنید. به همین خاطر برای پوشاندن اشکالات خود برای او هدیه می خرید. ۵) هر ۵ دقیقه یکبار نگویید �دوستت دارم� افتادن در دام این اشتباه خیلی ساده است، این که بخواهید تند و تند به طرف تان بگویید که چقدر برای تان ارزش دارد و چقدر دوستش دارید. خسته کردن طرف تان با �دوستت دارم� ها چندان کار رمانتیکی نیست. احساسات قوی شما ممکن است تنها چیزی باشد که طرف تان را از شما دور کرده است، چون نشان می دهد که گدای عشق و محبت هستید. ۶) تفاوت های جنسی را فراموش نکنید خیلی وقت ها افراد نمی توانند نظر جنس مخالف شان را به خود جلب کنند، چون کارهایی انجام می دهند و طوری رفتار می کنند که نظر خودشان و هم جنسان شان را جلب می کند. مردها و زن ها به چیزهای مختلفی جذب می شوند. نمی توانید از چیزهایی که برای خودتان جذاب است برای جلب توجه جنس مخالف استفاده کنید. مثلامردها بیشتر جذب ظاهر زن ها می شوند.در حالی که برای زن ها بیشتر شخصیت مردها مهم است. این به آن معنی نیست که مردها نباید به ظاهرشان برسند یا زن ها نباید سعی کنند آدمهای خوبی باشند. معنی آن این است که باید تلاش تان را بکنید که روی چیزهایی که برای طرف مقابل تان جذاب است بیشتر کار کنید. ۷) همه قدرت را به او ندهید طوری رفتار نکنید که اگر طرف تان شما را ترک می کند انگار زندگی تان به پایان رسیده است. این کار همه قدرت را به او می دهد و باعث می شود شما یک بدبخت بیچاره به نظر برسید که هر کس می تواند شما را راحت دور بیندازد. این چیز جالبی نیست و فقط تا زمانی ادامه پیدا می کند که یک فرد جدید از راه برسد. اگر می خواهید طرف تان را برگردانید باید احترام خودتان را نگه دارید. ۸) در دام ظاهر و پول نیفتید فرهنگ ما طوری است که همه تصور می کنند ظاهر و پول برای همه در درجه اول اهمیت قرار دارد. اما واقعیت این است که مردم ما با این قدر کوته بین نیستند، مخصوصاً وقتی رابطه یی نزدیک با طرف مقابل داشته باشید. ظاهر و پول نمی توانند پایه و اساس یک رابطه ی پایدار را بسازند. این ها فقط مثل پرده ی خانه می مانند که بعد از یک مدت کهنه شده و دل صاحبخانه را می زند. بعضی ها اشتباه کرده و می گویند: �فوقش اینقدر پول از دست می دهم، اما باز او را به دست می آورم. نه! باید وارد عمل شوید و برای برگرداندن عشق تان اقدام کنید. ۹) اشتباه نشانه ها را درک نکنید وقتی طرف مقابل تان می خواهد برای اصلاح اوضاع به شما فرصتی بدهد، یک نشانه وجود دارد. باید این نشانه ها را درست درک کنید تا دچار اشتباه نشده و به موقع به آن نشانه ها واکنش دهید. این مورد کمی سخت می شود، اما می توانید در مورد رفتارهای انسانی مطالعه کنید. مخصوصاً در مورد دینامیک های مرد و زن و روابط عاشقانه، وقتی اطلاعات تان در این زمینه زیاد شد. آن وقت می توانید با نشان دادن علامت های خاص خودتان، شروع به تأثیر گذاری و گرفتن کنترل هر رابطه یی کنید. ۱۰) کمک بگیرید! خیلی ها با اشتباهات مختلفی که پشت سر هم مرتکب می شوند، رابطه شان به طور دردناکی به هم می خورد. در این گونه مواقع اکثر افراد نمی دانند چه باید بکنند، اما اگر وقت بگذارید و کمی در مورد روانشناسی و نیازها و امیال پایه یی انسان مطالعه کنید، می توانید کنترل از دست رفته رابطه را برگردانده و دوباره دل طرف تان را به دست آورید. باید تلاش کنید و این یعنی کمک بگیرید
بنام خدا
آیا مایلید به افکار کسی که کنار دستتان نشسته است پی ببرید؟ اگر با افراد زیادی مواجهه شده باشیم می توانیم بسیاری از افراد را حتی از نوع صحبت کردنشان نیز بشناسیم اما این شناخت در مواجهه حضوری با دانستن بسیاری از حالات اثبات شده در علم روانشناسی بهترین شناخت را نسبت به دیگران برایمان به ارمغان می اورد. اکنون با توجه به نکات ارائه شده میتوانید از روی هر یک از حالات زیر افکار آنها را بخوانید: دقیق دودلی مالکیت
متفکر
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری : | ||
«مری ستگاست، باستانشناس آمریکایی، رنسانسی در شناخت زمان اشوزرتشت پدید آورده است. او برپایهی یافتههای باستانشناسانه، ثابت میکند که اشوزرتشت در عصر نوسنگی زندگی میکرد و تاثیر اندیشهها و باورهای او را در همهي دورهی نوسنگی، حتا در خاورمیانه و یونان آن روزگار هم میتوان دید. تا پیش از مری ستگاست، هیچ باستانشناسی به چنین یافتهای دست پیدا نکرده بود. اما شگفت است که در ایران، دستاوردهای باستانشناختی او را نادیده میگیرند.» نوشتههای كلاسيک درباره زمان اشوزرتشت ناديده گرفتن نوشتههای يونانی بحثبرانگيزی تاريخی كه ذبيح بهروز می آورد اشارههاي «دينكرد» و «زادسپرم» به زمان اشوزرتشت خورشيدگرفتگی در بازه زمانی 6100 تا 5000 پیش از میلاد
فیروزی آنگاه افزود: «من از کارشناس بخش تقویم مرکز ژئوفیزیک دانشگاه تهران خواستم که به کمک نرمافزارهای خود، ٢ بازه زمانی را برای این خورشیدگرفتگی برآورد کند؛ یکی بازه زمانی 6100 تا 5000 پیش از میلاد که دیدگاه نوشتههای کلاسیک دربارهی زمان اشوزرتشت است؛ و دیگری 1500 تا 1300 پیش از میلاد که دیدگاه ذبیح بهروز است. یکی از این خورشیدگرفتگیها که با دادههای تاریخی همخوانی دارد، در میان ساعات 1 تا 3 پس از نيمروز یک روز تابستانی (29 تا 31 اگوست) روی داده و از سرزمینهای روزگار اشوزرتشت گذر کرده است؛ سرزمینهایی همانند: ری و زابلستان و بلخ و کابل. نکته اینجاست که این خورشیدگرفتگی، در سال 5855 پیش از میلاد رخ داده است که اگر 330 سال را به آن بیافزاییم، سال 6183 پیش از میلاد به دست میآید که همان زادسال زرتشت در 5000 سال پیش از نبرد تروی میشود. میدانیم که جنگ تروی در سال 1184 پیش از میلاد بوده است. اما چنانچه این دادهها را با برآورد استاد ذبیح بهروز بسنجیم، خطای ده ساله خواهد داشت. پس برآورد بهروز جدای از اشکالات جمع و تفریقی، حتا با دادههای نجومی و دیدگاههای کلاسیک همخوانی ندارد.» گسترش فرهنگ ايرانی در ميانرودان به سخن فیروزی، زمانی که با این برآوردها به دست میآید، همزمان با دورهی نوسنگی است. یعنی همان دورهای که برپایهی یافتههای «مری ستگاست»، پژوهشگر آمریکایی، اشوزرتشت در آن زمان زندگی میکرد. فیروزی در پایان افزود: «مری ستگاست میگوید که زرتشت نخستین کسی است که اندیشههای او کشاورزی را گسترش داد. در حالی که تاکنون گمان بُرده میشد که گسترش کشاورزی در پيِ عامل شکممحوری و تکامل جامعه انسان بوده است. اما این پژوهشگر و صاحبنظر آمریکایی چنین برداشتی را نادرست میداند و میگوید که روی گذاردن انسان به کشاورزی و رها کردن شیوهي زندگانی شکارورزی و گردآوری خوراک، که بسیار سادهتر از کشاورزی بوده و هزاران سال نیز به آن، خوی گرفته بود، از آنرو بود که باور عقیدتی نويني شکل گرفته بود. این باور، همان اندیشههای اشوزرتشت بود که بارها به آن در متون اوستایی و دینی زرتشتیان اشاره شده است.» فیروزی در ادامهي سخنهای خود، از فلات ایران به آسیای کوچک و میانرودان رفت. وی بیان داشت که در فرهنگ نوسنگی «چاتال هویوک»، به روشنی فرهنگ ایرانیان را میتوان ديد. فیروزی در پایان، به شمال باختري ایران و بررسی درستی یا نادرستی گزارشهای تکمیلی یونانی پرداخت. وی اشاره کرد که سندهای یونانی از حضور سیاسی مادها و دیگر ایرانیان در پايان هزارهي سوم پیش از میلاد در شمالباختري ایران و همدان امروزی ياد کردهاند. برپایهي این گزارشها، این مادها و ساکنان شمالباختري ایران، در پی يورشهايي سهمگین در حدود 2000 سال پیش از میلاد برافتادهاند. چنانچه در یافتههای باستانشناسی دقیق شویم و از شگرد تفسیر و تطبیق یافتهها با گزارشهای کلاسیک که در همهجا رواج و اعتبار دارند، بهره ببریم، درمییابیم که در سه نقطه یانیقتپه، گویتپه و هفتوانتپه، اثرات چنین یورشهای ويرانگري در حوالی 2000 پیش از میلاد دیده میشود که در یک مورد، شوندِ برافتادن کامل سکونتگاه، در مورد دوم شوند دگرگونی فرهنگ و در نقطهی دیگر شوندِ ایجاد یک فاصله تا ادامهی دوره بعدی سکونت شده است. این مطلب، ما را به درستی گزارشهای کلاسیک یونانی درباره پيشينهی حضور ایرانیان در فلات مطمئنتر میسازد. |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : | ||
کاخ شائور (كاخ اردشير دوم هخامنشي) در شوش كه سالهاست، هيچ گردشگری از آن، بازديد نداشته و درهايش به روی گردشگران بسته بود، ساماندهی و مرمت خواهد شد و بنا به گفتهی غلامعلی باغبان، مدیر پایگاه میراث فرهنگی و گردشگری شوش، درهای کاخ شائور در سال ٩١ بر روی بازديدكنندگان گشوده خواهد شد. |
بنام خدا
ابن یمین
امیر فخرالدین محمود بن امیر یمینالدّین طغرایی مستوفی بیهقی فریومدی مشهور و متخلص به ابن یمین یکی از شاعران معروف ایران در سده هشتم هجری است. پدرش امیر یمینالدّین طغرایی چنان که دولتشاه گفته مردی فاضل و اصل او ترک بود و به روزگار سلطان محمد خدابنده (703-716) در قصبهی فریومد اسباب و املاک خریده و همان جا متوطن شد؛ و علاءالدین محمد فریومدی که به روزگار سلطان ابوسعید و سپس در زمان طغاتیمور خان سالها صاحب دیوان و وزیر خراسان بود، وی را مشمول عواطف خود داشت. دولتشاه اشعاری از یمینالدّین نقل کرده و نوشته است که «مکاتیب نظم و نثر که امیر یمینالدّین به فرزندش امیر محمد از روم و خراسان نوشته، و پاسخ ابن یمین به پدرش، شهرتی بسیار دارد» و تاریخ مرگ او در مجمل فصیحی به سال 722 ثبت شده است.
ابن یمین در دوران زندگی خود دچار انقلابات و دگرگونی گردید که زاییدهی فئودالیسم و عدم مرکزیت در آن دوران بود؛ وی در اثر ظهور سربداران در خراسان آل کرت در هرات و طغاتیموریان در گرگان ، در نتیجهی درگیری امرا و سران فئودال با یکدیگر، ناگزیر بود از درباری به دربار دیگر پناه برد، با اینکه ابن یمین به حکایت اشعارش، مردی آزاداندیش و قانع بود ولی به اقتضای زمان گهگاه به مدح قدرتمندان پرداخته است ، از پیشآمدهای ناگوار زندگی شاعر یکی این است که به سال 743 هجری در جنگ زاوه نزدیک خاف که میان امیر وجیهالدین و ملک معزّالدین کرت روی داد، دیوان اشعارش گم شد ،خود او را به اسارت به هرات بردند.
ابن یمین در خلال زندگی پرماجرای خود اشعاری اخلاقی، اجتماعی، عرفانی و فلسفی از خود به یادگار گذاشته است؛ وی مدتی کارهای دیوانی میکرده و چندی با عرق جبین و کدّ یمین به کشت و زرع میپرداخته و از این راه گذران زندگی میکرده است. وی در زمرهی شعرایی است که از تملّق و مداهنه پیش ناکسان خودداری کرده و شرافت و شخصیت انسانی را ستوده و مردم را به کوشش، تلاش، عمل، بردباری و قناعت دعوت کرده است؛ با اینکه گاه در اشعار او از قدرت تقدیر، عجز و ناتوانی انسان، سخن به میان آمده، ولی در مجموع، شاعر، از دعوت مردم به کار و کوشش و پیروی از عقل و منطق خودداری نکرده است.
پس از آنکه نهضت سربداران قوام گرفت، ابن یمین که شاعری آزاده و روشنبین بود به جمع آنان پیوست. وی که به سمت شاعر و مداح درباری به خاطر لقمهایی نان تلخ، ناگزیر بود خامه ی خویش را به دهها تن امیران گستاخ و بیعار و خشن فئودال بفروشد، سخت از آنان و دستگاهی که ایشان نمایندهی آن بودند، متنفر بود.
ابن یمین اهل تعصّب و جمود نبود و به پیروان ادیان و مذاهب مختلف به دیدهی اغماض و تساهل می نگریست و به فحوای اطّرق الی الله بعدد انفاس الخلایق، با معتقدین به ادیان گوناگون، سر جنگ و عناد نداشت
اما قطعه ای مشهور از شاعر فریومد :
آن کس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند
بیدارش نمایید که بسی خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
بنام خدا
چگونه سایز کمر خود را کم کنیم؟
چربی های دور کمر و ظاهر بدی که این چربی های اضافه به ترکیب بدن می دهند، ممکن است برای بسیاری از افراد آزار دهنده باشند. احتمالاً همه افراد دوست دارند کمری باریک، زیبا و منعطف داشته باشند. چنین خصوصیاتی علاوه بر اینکه نشان سلامتی فرد به حساب می آیند، مسلماً در ترکیب بندی بدن هم تاثیر گذار خواهند بود.
اما اگر شما هم یکی از افرادی هستید که از ترکیب کمر و پهلوهای خود راضی نیستید، دیگر نگران نباشید. برای رسیدن به اندام مورد نظر خود، کافی است در ادامه مطلب با ما همراه باشید.
داشتن یک دور کمر متناسب با بدن، با انجام یک سری تمرین های ورزشی مداوم و مخصوص و داشتن یک رژیم غذایی مطلوب، امکان پذیر می شود. چربی اضافه انباشته شده دور کمر می تواند زنگ خطری برای سلامتی افراد باشد. به عنوان مثال افرادی که دچار بیماری های عروق کرونری هستند، در صورت داشتن چربی اضافه دور کمر، بیشتر در معرض خطر مرگ قرار دارند. علاوه بر این داشتن یک کمر متناسب برای خانم ها یک فاکتور جذابیت و زیبایی محسوب می شود.
تحقیقات نشان می دهند، کمری باریک، که بدن را به شکل ساعت شنی در می آورد، نسبت به سایز سینه معیاری بهتر از جذابیت و زیبایی در خانم ها محسوب می شود.
گرچه شکل و شمایل ظاهری شما متاثر از ژنتیک تان است، اما در صورت داشتن برنامه غذایی نادرست و یا نداشتن تحرک کافی نمی توانید ژنتیک را به طور کامل در داشتن اندام نامتناسب مقصر بدانید. دور کمر حدود ۸۱ تا ۸۹ سانتیمتر نامتناسب محسوب می شود. اما خبر خوش این است که هر شخصی با هر شکل اندامی قادر است مقداری از چربی های اضافه دور کمر خود کم کند.
در ادامه به سه قدم موثر در کاهش چربی های دور کمر اشاره می کنیم.
گام نخشت : رژیم غذایی خود را تغییر دهید
کاهش کالری دریافتی برای سوزاندن چربی های اضافه بدن خود امری موثر محسوب می شود. اما در کنار آن شما می توانید با انتخاب بعضی غذاها نیز چربی های دور کمر خود را نشانه گرفته و به شکل مطلوبی کاهش دهید.
به عنوان مثال در یک مطالعه علمی، افرادی که از حبوبات کامل به جای حبوبات تصفیه شده (به همراه ۵ وعده میوه و سبزیجات، ۳ وعده لبنیات کم چرب، ۲ وعده گوشت بدون چربی، ماهی یا مرغ) استفاده می کنند، موفق به سوزاندن مقادیر بیشتری از چربی های اضافه دور کمر خود می شوند. چند نکته دیگر عبارتند از:
-چربی های بهتر مصرف کنید. تحقیقات نشان می دهند که یک رژیم غذایی با چربی های ساده اشباع نشده مانند آووکادو، آجیل، دانه ها، سویا و شکلات، از انباشته شدن چربی در ناحیه کمر جلوگیری می کند. در همین زمینه می توانید «چهار چربی خوردنی» را مطالعه کنید.
-از خوردن چربی های ترانس که اغلب در مواد تهیه شده از روغن های هیدروژنه مانند مارگارین، کلوچه و بیسکوییت یافت می شود، اجتناب کنید. این مواد به افزایش چربی های دور کمر و شکم کمک می کند.
-در رژیم غذایی خود از مواد فیبردار استفاده کنید. فیبرهای قابل حل مانند سیب، جو دوسر و گیلاس، سطح انسولین را پایین می آورند و منجر به افزایش سرعت سوختن چربی های دور کمر می شوند.
گام دوم: از تمرینات ورزشی مناسب کمک بگیرید
-به روی شکم دراز بکشید و کمی از زمین فاصله بگیرید، سپس بر روی آرنج دستان خود در حالی که به سطح زمین نگاه می کنید تکیه کنید. عضلات شکم خود را محکم به درون منقبض کنید. در این حالت باسن شما به طرف پایین و کمر صاف قرار می گیرد. سعی کنید تا حدی که می توانید در این وضعیت بمانید و از قوس دادن به کمر جلوگیری کنید. این حرکت را ۳ تا ۵ بار در روز و هر دفعه به مدت ۳۰ ثانیه تکرار کنید.
-بر روی یک سطح راحت روی بازوی سمت راست خود دراز بکشید و پاهای خود را به سمت بیرون کشیده و پای راست را روی پای چپ قرار دهید. در این حالت آهسته باسن خود را از زمین جدا کرده و به سمت بالا بکشید. سعی کنید وزن خود را بر روی بازوی راست و پاها به مدت ۱۰ تا ۱۵ ثانیه تحمل کنید. این تمرین را برای هر سمت بدن ۵ بار تکرار کنید.
-در حالی که پاهای شما به اندازه ۸ تا ۹ اینچ فاصله دارند، به حالت نیم خیز قرار بگیرید و بازوهای خود را به سمت جلو بکشید. این حرکت را ۱۵ تا ۲۰ بار و هر بار به مدت ۵ تا ۱۰ ثانیه انجام دهید.
-در حالی که یک دست خود را به کمر زده اید، دست دیگر را بالای سر برده و تا جایی که می توانید به سمت مخالف بکشید. در این حالت بدن به صورت اریب قرار می گیرد.
-روی یک نیمکت بنشینید. زانوهای خود را به سمت شکم خم کرده و در حالی که کم کم پاهای خود را از زمین جدا می کنید بدن خود را نیز به عقب متمایل کنید. در این حالت که عضلات شکم منقبض می شود کمر خود را نیز آهسته به راست و چپ بپیچانید. این حرکت باعث انقباض و کشیدگی عضلات شکم می شود.
هنگام انجام حرکات ورزشی می توانید از ابزارهای کمکی نیز بهره بگیرید که در ادامه به چند حرکت مفید با استفاده از این ابزارها که به کوچک شدن دور کمر شما کمک می کند اشاره می کنیم:
-از دمبل استفاده کنید. در حالی که صاف ایستاده اید و با هر دست یک دمبل را برداشته اید، دستان خود را از دو طرف بدن به صورت صاف از خود دور کنید و کمی نگه دارید. ۴ مرتبه در هر روز و هر بار به تعداد ۱۰ دفعه این حرکت را انجام دهید. این حرکت ضمن تقویت عضلات شانه و گردن باعث پهن ترشدن این عضلات شده ودر نتیجه کمر باریکتر بنظر می رسد.
-بر روی زمین صاف ایستاده و با دست راست دمبل را بردارید و دست چپ را به کمر بزنید. کم کم بدن خود را به طرف راست متمایل کرده، بازو و دست راست را آویزان کنید و به مدت ۵ ثانیه در این وضعیت باقی بمانید. همین حرکت را با دست چپ نیز انجام دهید.
-هر روز به مدت ۱۰ دقیقه از حلقه لاغری استفاده کنید. این حرکت علاوه بر ایجاد شور و نشاط بچه گانه در شما، کمک شایانی به کاهش چربی های دور کمر می کند.
گام سوم: از انجام تمرینات ورزشی لذت ببرید
ورزش کردن را به تدریج آغاز کرده و ادامه دهید. معمولا اشتیاق افراد در شروع یک رژیم ورزشی جدید باعث می شود که فرد در ابتدا همه تمرینات را پشت سرهم و بشدت انجام دهد. این شدت عمل دیر یا زود منجر به خستگی و سرخوردگی فرد (پیش از دستیابی به نتیجه مورد نظر) در انجام تمرینات خواهد شد. بنابراین پیشنهاد می شود بجای انتخاب یک برنامه شدید ورزشی، تعدادی از تمرینات را انتخاب کرده و به دفعات کم در طی روز انجام دهید و به تدریج افزایش دهید.
-در یک دفترچه یادداشت تمریناتی که انجام می دهید و روند پیشرفت خود را ثبت کنید. به این ترتیب هرگز از انجام این تمرینات احساس خستگی نخواهید کرد و بتدریج نتیجه مطلوب را در کمر و اندام خود خواهید دید!
-شرایط مناسب و راحت را هنگام انجام تمرینات برای خود فراهم آورید. پوشیدن لباس مناسب، همراه داشتن بطری آب و یا حتی گوش دادن به یک موسیقی مناسب می توانند کمک کنند که تمرینات را با انگیزه و هیجان بیشتری انجام دهید.
-تمرینات یوگا را در برنامه ورزشی خود بگنجانید. یوگا در کاهش چربی های دور شکم و تقویت عضلات آن تمرین مناسبی است و خصوصا اگر به صورت دسته جمعی انجام گیرد هیجان و لذت بیشتری به همراه خواهد داشت.
-هنگام انجام تمرینات تنفس را فراموش نکنید! بیشتر افراد حین ورزش کردن، برای داشتن تمرکز در انجام درست تمرینات خصوصا تمریناتی که عضلات داخلی را درگیر می کنند، نفس کشیدن را فراموش می کنند و این منجر به سفتی بدن و خستگی زودرس می شود.
***
با رعایت رژیم غذایی مناسب و انجام ورزش هایی که در این مطلب توصیه شده، تنها با اندکی پشتکار به سایز و اندام دلخواه خود خواهید رسید.
بنام خدا
من «نیک ووجیلسیک» هستم و خدا را شاکرم به خاطر لطفی که به من کرد و توانسم با قلب های زیادی در تماس باشم.
من در «ملبورن» استرالیا بدون دست و پا به دنیا آمدم. پزشکان هیچ پاسخ پزشکی در این رابطه نداشتند و تنها می گفتند ناقص هستم ؛چیزی که شما حتی نمی توانید تصور کنید! من با مشکلات بسیاری رو به رو شدم.
پدر و مادرم مسیحی بودند. وقتی بدون دست و پا به دنیا آمدم آنها به شدت شوکه شدند. شاید این یک آزمایش الهی بود!
خانواده ام خیال می کردند زمان زیادی زنده نخواهم ماند اما آزمایش های پزشکی ، چیز دیگری نشان داد؛ من از لحاظ جسمی و روانی کاملا سالم بودم اما بدون دست و پا.آنها نگران آینده ام بودند اما با توکل به خدا و درک این موضوع توانستند به خوبی مرا بزرگ کنند و حتی به مدرسه بفرستند.
یک خواهر و برادر دارم که هر دو سالم بودند؛ آنها مانند دیگر کودکان به این سو آن سو می پریدند و من تنها به آنها نگاه می کردم. بر اساس قانون استرالیا به خاطر معلولیت جسمی نمی توانستم به مدرسه معمولی بروم اما مادرم با قانون جنگید.سرانجام با بچه های عادی همراه شدم و به مدرسه رفتم.
من می خواستم مانند دیگران زندگی کنم اما این فقط در سال های نخستین تحصیلم بود.همکلاسی هایم به خاطر نداشتن دست و پا اذیتم می کردند و دیگر بریده بودم اما با کمک و حمایت خانواده ام توانستم بر مشکلات پیروز شوم.
با وجود اینکه می دانستم با دیگران فرق دارم اما وقتی کنارشان بودم تصور می کردم همانند آنها هستم. زمانی که با مشکلی رو به رو می شدم تصمیم می گرفتم که دیگر به مدرسه نروم. پدر و مادرم اما تشویقم می کردند که مشکلات را نادیده بگیرم و با بچه های همسن و سالم دوست شوم.
همکلاسی هایم خیلی زود فهمیدند تنها مشکل من نداشتن دست و پایم است و بعد بامن دوست شدند.
معنای عشق و دوست داشتن را از همان کودکی فهمیدم.
در کنار جدال های درونی ام ، آزار و اذیت دیگران را هم تحمل می کردم و ایمان به خدا به من کمک کرد تا بر چالش های زندگی غلبه کنم و به شکوفایی برسم. نخستین درسی که در زندگی آموختم این بود: «برای گرفتن چیزی از کسی کمک نخواهم.»
می گویند خدا به کسانی که دوست دارند بهترینها پاداش ها را می دهد. این جمله همیشه در قلبم نواخته می شود و امیدی دوباره به من می دهد. دیگر شکایتی ندارم چون می دانم که تا مصلحت خدا نباشد هیچ اتفاقی در زندگی نخواهد افتاد.
پس از خواندن آیه ای در کتاب انجیل ، زندگی ام به کلی عوض شد:« مردی کور به دنیا آمد تا معجزه خدا با او آشکار و بینا شود.» بدین ترتیب اعتقاد پیدا کردم که خداوند روزی مرا هم شفا خواهد داد و اگر او مصلحت بداند خواسته ام را اجابت می کند.
اکنون 22 ساله هستم و در یک شرکت حسابداری و نقشه کشی ،کار می کنم. سرشار از انگیزه و عاشق این هستم که در جمع مردم ، داستان زندگی ام را بگویم تا کسانی که با مشکلات بزرگی رو به رو هستند امیدوار شوند و همیشه به خدا توکل کنند.
تلاش خود را می کنم تا خداوند آنچه را از من می خواهد به خوبی انجام دهم.
من هدف های بزرگی در زندگی دارم و دلم می خواهد تا 25 سالگی شرکت مستقلی داشته باشم تا با سرمایه گذاری دولتی ، خودروی ویژه ای بسازم و بتوانم راحت سوار آن شوم. می خواهم کتابی درباره آرزوها و داستان زندگی خودم بنویسم و نام آن را «بی دست و پا اما بدون نگرانی» بگذارم.
این را بدانید اگر آرزویی برای به دست آوردن کسی یا چیزی دارید اگر خداوند مقرر کرده باشد ؛ وقتی که حتی فکرش را هم نمی کنید به دست خواهید آورد. ما انسانها با دیدن محدودیت در خودمان خدا را محدود می کنیم در حالی که «قدرت مطلق» است و بر انجام تمامی کارها توانا.
ما اگر بخواهیم کاری را برای خداوند انجام دهیم باید به خداوند تکیه کنیم و بدانیم که بدون توکل و یاری خواستن از او ، آب از آب تکان نمی خورد.حالا شماه م با من زمزمه کنید: «خدایا ، بیماران را به حرمت دل های پاک و بی ریا ، شفا ده.»
بنام خدا
نقل است که در روزگاری نه چندان دور کاروانی از بازرگانان بهمراه مال التجاره فراوان به قصد تجارت راهی دیاری دوردست شد...
در میانه راه حرامیان کمین کرده به قصد غارت اموال به کاروان یورش بردند و طولی نکشید که محافظان کاروان از پای درآمده یا تسلیم گشته و دزدان به جمع آوری اموال و اثاث از روی شتران مشغول شدند...
حرامیان هرچه بود گرد آوردند از مسکوکات و جواهرات و پارچه و هر چه ارزشمند بود به زور ستاندند.
در بین اموال مسروقه یکی ازحرامیان کیسه ای پراز سکه های زر یافت که بسیار مایه تعجب بود چه آنکه در داخل همان کیسه به همراه سکه های زر تکه کاغذی یافت که روی آن آیه ای از قرآن در مضمون دفع بلا نوشته شده بود...
حرامی شادی کنان کیسه را به نزد سر دسته دزدان برد و تمسخر کنان اشارتی نیز به دعای دفع بلا نمود.
رئیس دزدان چون واقعه بدید دستور داد صاحب کیسه را احضار کنند...
طولی نکشید که تاجری فلک زده مویه کنان به پای سردسته حرامیان افتاد که آن کیسه از آن من بود و لعن و نفرین بسیار نثار عالم دینی نمود و همی گفت که من گول آن عالم را خوردم و تا آن لحظه معتقد بودم که دعای دفع بلا واقعا کارگر خواهد بود !!!
رئیس حرامیان اندکی به فکر فرو رفت سپس دستور داد کیسه زر را به صاحبش بر گردانند !
یکی از حرامیان برآشفت که این چه تدبیری است و مگر ما راهزن نیستیم ؟!
رئیس دزدان پاسخ چنین داد: ای ابله، درست است که ما دزد مال مردم ایم اما هرگز قرار نبود که دزد ایمان مردم باشیم ...
سخن روز : دنیا جای خطرناکی برای زندگی است نه به خاطر مردمان شرور، بلکه به خاطرکسانی که شرارتها را می بینند و کاری درمورد آن انجام نمی دهند ...انیشتین