به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا


8 مهارت ضروری برای ارتباطات مردمی

برای برقرار کردن ارتباط موثر با دیگران نیاز به مهارت‌های مردمی و اجتماعی دارید که در زیر به 8 مورد از ضروری‌ترین این مهارت‌ها اشاره می‌کنیم. آدمها نه‌ تنها دارای شکل‌ها و سایزهای مختلفی هستند، بلکه انواع و اقسام شخصیت‌ها را هم دارند. تفاوت‌های آدمها با همدیگر درست به اندازه شباهت‌های آنها به هم است. برای اینکه بتوانید به بهترین نحو با آدمها ارتباط برقرار کنید، باید با سبک و سیاق خاص هرکدام، زبان خاصشان، حالات و اشارات و سرعت و تن صدای خودشان با آنها ارتباط برقرار کنید.

1. درک دیگران

آدمها نه‌تنها دارای شکل‌ها و سایزهای مختلفی هستند، بلکه انواع و اقسام شخصیت‌ها را هم دارند. تفاوت‌های آدمها با همدیگر درست به اندازه شباهت‌های آنها به هم است. برای اینکه بتوانید به بهترین نحو با آدمها ارتباط برقرار کنید، باید با سبک و سیاق خاص هرکدام، زبان خاصشان، حالات و اشارات و سرعت و تن صدای خودشان با آنها ارتباط برقرار کنید.

پس از کجا باید بفهمید چطور می‌توانید به بهترین نحو با کسی ارتباط برقرار کنید؟ باید با آنها وقت بگذرانید! نباید انتظار داشته باشید با کسی که تازه آشنا شده‌اید بتوانید طی یک دقیقه صمیمانه حرف بزنید. درک یک موضوع زمان می‌برد—چه آن موضوع موضوعی علمی باشد و چه اجتماعی.

2. ابراز مشخص افکار و احساسات

مغز ما مقدار مشخصی اطلاعات را می‌تواند در یک زمان دریافت کند. در هر ثانیه ما با بمبارانی از پیام‌ها روبه‌رو هستیم و به همین دلیل پیامی که به دیگران می‌‌رسانید باید مشخص و واضح باشد.

برای اینکه مطمئن شوید کمترین مدت زمان لازم برای ابراز افکار و احساساتتان را به طریق درست صرف می‌کنید، خیلی خوب است که برای ارتباطتان برنامه‌ریزی داشته باشید—مهم نیست که با چه روشی می‌خواهید ارتباط برقرار کنید.

3. وقتی نیازهایتان برآورده نمی‌شود، اعتراض کنید

اعتراض کردن برای اطمینان از اینکه نیازهایتان برآورده می‌شوند—چه در روابط کاری و چه اجتماعی—بخش مهمی از یک رابطه است.

اما پنج راه وجود دارد که می‌توانید در ارتباط و گفتگویتان به جای اینکه خشن به نظر برسید، قاطع دیده شوید: با تمرین رفتارتان قبل از برقراری ارتباط و گفتگو؛ با تکرار گفتگو؛ درخواست فیدبک منفی؛ توافق آزمایشی با فیدبک منفی؛ و ایجاد مصالحه عملی.

قاطعیت ابزار بسیار مفیدی در ارتباط است. کارایی این ابزار بسته به موقعیت است و درست نیست که در همه موقعیت‌ها قاطع باشید. به خاطر داشته باشید، استفاده ناگهانی از قاطعیت ممکن است در نظر دیگران خشونت به نظر برسد.

4. درخواست فیدبک از دیگران و ارائه فیدبک در مقابل

درکنار تکنیک قاطعیت، دادن و گرفتن فیدبک یک امر مهم در مهارت‌های ارتباطی است که اگر بخواهید روابط کاری طولانی‌مدت و بادوامی ایجاد کنید حتماً باید آن را یاد بگیرید.

یک روش برای ارائه فیدبک مفید این است که ابتدا تمجید کرده و بعد از آن توصیه‌ها و پیشنهادات عملی برای بهبود وضعیت ارائه کنید و بعد دوباره آن را با تحسین و تمجید صادقانه جمع‌آوری کنید.

در این مورد هم باید به خاطر داشته باشید که صداقت دیدگاهی نسبی و فردی است. خصوصیتی در کسی که ممکن است به نظر شما ناخوشایند بیاید، ممکن است دیدگاه فردی دیگر عالی و ایدآل به نظر برسد.

5. تاثیر گذاشتن بر افکار و اعمال دیگران

همه ما فرصت این را داریم که بر افکار و اعمال دیگران اثر بگذاریم. ما این قدرت را داریم که نحوه فکر کردن و عمل کردن دیگران را شکل دهیم.

از یک چیز ساده مثل لبخند زدن و سلام کردن بعنوان راهی برای تاثیر گذاشتن بر روحیه دیگران تا الگو شدن برای دیکران در شرایط سخت، راه‌های زیادی برای تحت‌تاثیر قرار دادن افکار و اعمال دیگران دارید.

یادتان باشد که یک نگرش منجر به یک احساس می‌شود که در مقابل به عمل می‌انجامد. شما باید نگرش‌ها را شکل دهید تا بتوانید اعمال آنها را پیش‌بینی کنید.

6. رو کردن مشکلات و تعارضات و حل کردن آنها

ممکن است کارمندانتان خصومتی پنهان در دلشان از شما انباشته باشند و تازمانیکه نفهمید این مشکلات چه هستند، نخواهدید توانست به خوبی با آنها کنار بیایید.

خجالت‌آور و تحقیرآمیز است و نیاز به صبر و حوصله بسیار دارد تا به حالت دفاعی نروید و به دیگران فرصت دهید نگرانی‌ها، ناامیدی‌ها و عصبانیت‌هایشان را رودررو ابراز کنند اما با این روش می‌توانید فرصت پیدا کنید همه چیز را درست کنید یا به آنها کمک کنید سوءتفاهماتشان برطرف شود.

7. همکاری با دیگران به جای تنها انجام دادن کارها

اینکه یاد بگیرید با همکاری دیگران کارهایتان را انجام بدهید، نقش بسیار مهمی در رشد و پیشرفت کارتان خواهد داشت.

سریع‌ترین راه برای اینکه خودتان را زیر کوهی از جزئیات و حجم کار مدفون کنید این است که سعی کنید همه کارها را خودتان انجام دهید. تقسیم کردن حجم کاری با دیگران هوشمندانه‌ترین اقدام است. دلیل آن این است: استفاده از مهارت‌ها و توانایی‌هایتان و اجازه دادن به دیگران برای بالا بردن حجم کار شما. شما آنها را آموزش می‌دهید تا کارهایی که خودتان انجام می‌دهید را انجام دهند و خودتان کار دیگری انجام می‌دهید.

درسی که از این نکته می‌گیرید ساده است: اگر بخواهید همه کارها را خودتان انجام دهید، زیر حجم کار مدفون خواهید شد. پس به دیگران کاری که باید انجام دهید را آموزش دهید و خواهید دید که چقدر کارتان پیشرفت خواهد کرد.

8. تعویض دنده وقتی روابط دیگر کارایی ندارند

بعضی وقت‌ها لازم است که دست بکشید و بروید. بعضی وقت‌ها باید از شر بار ناسالم خودتان را خلاص کنید. و بعضی وقت‌ها لازم است گام‌هایی بزرگ بردارید تا تعادل و شتاب حرکت خودتان را بازیابید.





ارسال توسط سورنا


فال و طالع بینی سال 1391 ، سال نهنگ (سال اژدها)

چینیها معتقدند بودند در شروع سال نو از میان تمام حیوانات تنها دوازده حیوان را برای گردش زمین انتخاب کرده است که به ترتیب ظاهر می شوند وانسانها برحسب تولد در سال مورد نظر دارای همان خصوصیات می باشند .

این حیوانات به ترتیب : موش ، گاو ، ببر ( پلنگ ) ، گربه ( خرگوش ) ، اژدها ( نهنگ ) ، مار ، اسب ، بز ( گوسفند ) ، میمون ، خروس ( مرغ و جوجه ) سگ و بالاخره خوک می باشند . شبیه همین اعتقاد نیز بین ما ایرانیان وجود دارد . سال ۱۳۹۱ به نام نهنگ می باشد ببینیم سال نهنگ برای ما چگونه خواهد بود .



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 




ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

این داستانِ یک دکتر است وبینهایت به دل من نشست...

دکتر داستانِ ما در حال حاضر در استرالیا زندگی می کند. زندگی بسیار مرفهی دارد، زندگی که هیچیک از همکلاسی هایش حتی خواب آن را هم نمی دیدند !

همه ی ما می خواهیم در زندگی به بالاترین چیزها دست یابیم.

در هر کلاس می خواهیم شاگرد اول باشیم، گرانترین لباس های بازار را بخریم، کفشهایمان جزو کفش های تک باشد، گرانترین اتومبیل شهر را می خواهیم، می خواهیم با زیباترین و خوشگلترین دختر شهر ازدواج کنیم، دوست داریم بچه هایمان از زیباترین و بهترین بچه های مدرسه خود باشند.

می خواهیم بهترین پست ها را داشته باشیم، دلمان می خواهد اگر کاری را شروع کردیم، یک شبه به اوج برسیم و همه ما را به عنوان الگوی "موفقیت" بشناسند...!

اما دکتر داستانِ ما روحیه اش با این قیاس ها سازگار نبود و در این راستا در کل انسانِ کاملا "متفاوتی" بود.

او می خواست یک زندگی "معمولی" داشته باشد و جالب اینکه در هیچ امتحانی قصد نداشت رتبه ی اول را کسب کند !!!

هنگامی که همکلاسی هایش تمام شب مشغول حفظ کتاب و جزوه بودند، یا در حال جا کردن خود در دل اساتید برای گرفتن نمره ای بالاتر، او تنها 2 یا 3 ساعت مطالعه می کرد و سپس بدون هیچ استرسی به خواب عمیقی فرو می رفت و عقیده داشت که نمی تواند برای چند نمره اضافی خواب خود را "فدا" کند...!

همکلاسی هایش "ساده زیستی و معمولی" بودن او را مورد تمسخر می گرفتند و او را "احمق" می نامیدند، اما دکتر راضی و خوشحال بود. با نمره ای متوسط MBBS (پزشکی عمومی در کشورهای هند و پاکستان) خود را گرفت.

تمام همکلاسی هایش بعد از اخذ مدرک پزشکی عمومی، تلاش خود را چند برابر کردند تا بتوانند تخصص خود را بگیرند و جزء بهترین های جامعه باشند ولی دکتر تصمیم گرفت درس خواندن را متوقف کند و در یک بیمارستان کوچک به عنوان دکتر شیفت شروع به کار کرد !

دوستان او بعد از کار در شیفت صبح به کلینیک های خصوصی می رفتند و ناهار خود را با عجله به اتمام می رساندند تا مریض های بیشتری را ویزیت نمایند و شبها نیز مشغول خواندن جزوه های تخصصی خود بودند...

اما دکتر بعد از برگشت از بیمارستان با آرامش کامل ناهار می خورد، کمی استراحت می کرد و عصر هنگام به پیاده روی می رفت، تلویزیون نگاه می کرد، کتاب می خواند، موسیقی گوش می کرد، به دیدن دوستان و آشنایان خود می رفت، و اگر مریضی به در خانه او مراجعه می کرد بدون هیچ شکایتی به صورت رایگان او را معالجه می کرد...

او به فکر افزایش درآمد خود نبود و با همان حقوق اندک تلاش می کرد از زندگی لذت ببرد.

خانه ی کوچکی کرایه کرد، و حتی کولر گازی هم وصل نکرد. یخچال کوچکی برای آشپزخانه ی کوچکش خرید و با موتور به سرکار رفت. در این هنگام پدر و مادرش از او خواستند ازدواج کند !

دکتر در این باره نیز "معمولی" رفتار کرد !

هنگامی که تمامی دوستانش به دنبال زیباترین، پولدارترین و خانواده دارترین دختران می گشتند، دکتر با دختری معمولی از خانواده ای ساده و متوسط ازدواج نمود.

با هم به خانه ی کوچک خود رفتند و با شادی به زندگی ادامه دادند.

بعد از چند سالی بچه ها هم وارد زندگی دکتر شدند. بچه هایی بسیار عادی...

دکتر به جای ثبت نام بچه های خود در گرانترین مدارس خصوصی، آن ها را در مدرسه ی دولتی محله خود ثبت نام کرد و هیچگاه از آنها نمی خواست که شاگرد اول مدرسه شوند و به آنها فهماند که درس خود را در حد نیاز فرا گیرند و قبول شوند.

بچه ها هم با نمرهای خوب متوسط کلاس ها را قبول می شدند و از شیوه زندگی خود لذت می بردند.

از مدرسه برمی گشتند، در کنار پدر و مادر خود ناهار می خوردند، کمی استراحت می کردند، سپس درس می خواندند، عصر هم بازی می کردند و شب قبل از خواب به همراه پدر خود به پیاده روی می رفتند...

اما زندگی دکتر اینگونه به پایان نرسید. پیچ کوچکی در جاده ی زندگی دکتر به وجود آمد : تصمیم گرفت از کشورش خارج شود و به کشور دیگری مهاجرت کند.

دوستان دکتر هم در تلاش بودند تا مهاجرت کنند و در کشورهای جهان اول به بهترین ها برسند.

لذا روزها را در صفهای بلند سفارتخانه های آمریکا، انگلیس و استرالیا و کانادا می گذراندند و مدام به دنبال آشنایی بودند تا چند روز زودتر از بقیه به آرزوهایشان برسند.

اما دکتر کشوری بسیار "معمولی" را انتخاب نمود که هیچگونه صفی در سفارتخانه های آن وجود نداشت. او به کشور مالدیو رفت و در بیمارستانی مشغول به کار شد !!!

خانه ی ساده ای کرایه کرد و همسر و بچه هایش را به آنجا برد. دوچرخه ای برای خود و بچه هایش خرید و بعد از اتمام کار به همراه خانواده از مناظر زیبای مالدیو لذت می بردند.

آخر هفته ها به مسافرت می رفتند و دوستان فراوانی پیدا کردند.

تا اینکه دکتر روزی اطلاعیه ای در روزنامه دید که در آن سازمان بهداشت جهانی (WHO) از چند دکتر عمومی، بدون مدرک تخصص و با تجربه چند ساله خواسته بود تا به یکی از روستاهای دور افتاده در استرالیا رفته و در بیمارستانی مشغول به کار شوند.

دکتر برای این شغل اقدام نمود و به استرالیا مهاجرت کرد.

دولت خانه ای در روستا به او داد و او در بیمارستان مشغول به کار شد و بعد از چند سال به خاطر حسن برخورد و حس نوع دوستی و پشتکارش به ریاست بیمارستان رسید.

دولت 2000 متر زمین زراعی به او اختصاص داد و دکتر نیز به کمک فرزندان معمولی خود آنجا را به مزرعه ای آباد تبدیل نمود.

در حال حاضر او در خانه ای با 5000 متر مربع مساحت زندگی می کند و جگوار خود را در کنار پورشه ی همسرش در پارکینگ اختصاصیشان نگه می دارد و "بچه ها و همسر معمولی" او در کنارش هستند ...

می خواهم بگویم علاوه بر بهترین شدن، اولین رتبه را کسب کردن، شاگرد اول شدن، پولدارترین شدن، راه دیگر و صد البته بهتری هم در زندگی وجود دارد و آن چیزی نیست جز راه "اعتدال" و "معمولی" بودن !

این همان راهی است که تمام شادی در آن وجود دارد.

اما ما راه بهترین ها را انتخاب می کنیم و در این راه آنقدر با شتاب پیش می رویم که شادیهای زندگی را یکی پس از دیگری جا می گذاریم و ناباورانه در آخر راه تنها می مانیم، بدون اینکه اجازه دهیم حتی شادی و لذت با ما همکلام شود...

کاش ما هم شاد بودن و لذت بردن از زندگی را بر موفقیت و بهترین شدن ترجیح دهیم.

کاش ما هم "معمولی" باشیم !

درست مانند آن لحظه که خالق هستی، بدون هیچ تبعیضی؛ من و تو را از یک عنصر یکدست و "معمولی" خلق کرد ...

منبع: پرشین استار

 

 

سخن روز : مراقب باشید چیزهایی را که دوست دارید بدست‌آورید وگرنه ناچارخواهید بود چیزهایی را که بدست آورده‌اید دوست داشته‌باشید...جرج برنارد شاو





تاريخ : شنبه 20 اسفند 1390برچسب:معمول,معمولی,,
ارسال توسط سورنا

امروز 20 اسفند ماه


http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

تاريخ : شنبه 20 اسفند 1390برچسب:فال روز 20 اسفند,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

ابو سعیدابولخیر در مسجدی سخنرانی داشت

مردم از تمام اطراف روستا ها و شهرها آمده بودند 
جای نشستن نبود و بعضی ها در بیرون نشسته بودند.

سپس شاگرد ابو سعید گفت تو را به خدا از آنجا که هستید یک قدم پیش بگزارید.

همه یک قدم پیش گذاشتند سپس...

نوبت به سخنرانی ابو سعید رسید

او از سخنرانی خودداری  کرد

مردم که به مدت یک ساعت در مسجد بودند و خسته شده  بودند شروع به اعتراض کردند

ابو سعید پس از مدتی گفت :

هر آنچه که من میخواستم بگویم شاگردم به شما گفت، شما یک قدم به جلو حرکت کنید تا خدا ده قدم به شما نزدیک شود...

 

 

سخن روز : دانستن کافی نیست، باید به دانسته ی خود عمل کنید. ناپلئون هیل





تاريخ : چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:خودداری,ناپلئون هیل,,
ارسال توسط سورنا

امروز 17 اسفند ماه


http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!

 



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:فال روز 17 اسفند,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 


رمـز عاشـقی ...

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

تو آیا عاشقی کردی بفهمی عشق یعنی چه؟
تو آیا با شقایق بوده‌ای گاهی؟
نشستی پای اشکِ شمعِ گریان تا سحر یک شب؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

تو آیا قاصدک‌های رها را دیده‌ای هرگز،
که از شرم نبود شاد‌پیغامی،
میان کوچه‌ها سرگشته می‌چرخند؟
نپرسیدی چرا وقتی که یاسی، عطر خود تقدیم باغی می‌کند
چیزی نمی‌خواهد

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

و چشمان تو آیا سوره‌ای از این کتاب هستی زیبا،
تلاوت کرده با تدبیر؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

تو از خورشید پرسیدی، چرا
بی‌منت و با مهر می‌تابد؟
تو رمز عاشقی، از بال پروانه، میان شعله‌های شمع، پرسیدی؟
تو آیا در شبی، با کرم شب‌تابی سخن گفتی
از او پرسیده‌ای راز هدایت، در شبی تاریک؟

گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org

تو آیا، یاکریمی دیده‌ای در آشیان، بی‌عشق بنشیند؟
تو ماه آسمان را دیده‌ای، رخ از نگاه عاشقان نیمه‌شب‌ها بربتاباند؟
تو آیا دیده‌ای برگی برنجد از حضور خار بنشسته کنار قامت یک گل؟
و گلبرگ گلی، عطر خودش، پنهان کند، از ساحت باغی؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

تو آیا خوانده‌ای با بلبلان، آواز آزادی؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

تو آیا هیچ می‌دانی،
اگر عاشق نباشی، مرده‌ای در خویش؟
نمی‌دانی که گاهی، شانه‌ای، دستی، کلامی را نمی‌یابی ولیکن سینه‌ات لبریز از عشق است…

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

تو پرسیدی شبی، احوال ماه و خوشه زیبای پروین را؟
جواب چشمک یک از هزاران اخترِ آسمان را، داده‌ای آیا ؟!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

ببینم، با محبت، مهر، زیبایی،
تو آیا جمله می‌سازی؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

نفهمیدی چرا دل‌بستِ فالِ فالگیری می‌شوی با ذوق!
که فردا می‌رسد پیغام شادی!
یک نفر با اسب می‌آید!
و گنجی هم تو را خوشبخت خواهد کرد!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

تو فهمیدی چرا همسایه‌ات دیگر نمی‌خندد؟
چرا گلدان پشت پنجره، خشکیده از بی‌آبیِ احساس؟
نفهمیدی چرا آیینه هم، اخمِ نشسته بر جبینِ مردمان را برنمی‌تابد؟

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

نپرسیدی خدا را، در کدامین پیچ، ره گم کرده‌ای آیا؟

گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org

جوابم را نمی‌خواهی تو پاسخ داد، ای آیینه دیوار!!؟
ز خود پرسیده‌ام در تو!
که عاشق بوده‌ام آیا!!؟
جوابش را تو هم، البته می‌دانی
سکوت مانده بر لب را
تو هم ای من!
به گوش بسته می‌خوانی

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


قسمت‌هایی از شعر بسیار زیبای "کیوان شاهبداغی"
به نقل از سایت لبخند زندگی





تاريخ : چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:کیوان,کیوان شاهبداغی,لبخند زندگی,تلاوت,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه ندارید  

 

داستان کوتاه و اموزنده :کینه و سیب زمینی     فرزان نجمی - معلم یک کودکستان به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند.

او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید،

 سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند.

فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به کودکستان آمدند.

 در کیسه بعضی ها 2 بعضی ها 3، و بعضی ها 5 سیب زمینی بود.

معلم به بچه ها گفت: تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.

روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به شکایت از بوی سیب زمینی های گندیده. به علاوه ،آنهایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند.

پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند.

معلم از بچه ها پرسید: از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید؟

بچه ها از اینکه مجبور بودند ، سیب زمینی های بد بو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند.

آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد:

این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید

 بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می کند و شما آن را به همه جا همراه خود حمل می کنید . حالا که شما بوی بد سیب زمینی ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید. پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟

 

 

 سخن روز : بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ می کوبد رونده باش ، امید هیچ معجزه ای از یک مرده نیست ، پس زنده باش . . .






تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:کودکستان,سیب زمینی,کیسه,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 
زمان پایان دادن به روابط عاشقانه

همه توانایی تان را گذاشته‌اید. حتی مشاوره را هم امتحان کرده‌اید. فکر می‌کنید شاید باید رابطه را برهم بزنید و بااینکه هنوز مشکلاتتان درست نشده اما مطمئن نیستید که ترک رابطه بهترین کاری است که باید انجام دهید. اینجا به شما می‌گوییم که چه زمان وقت برهم زدن یک رابطه است تا بفهمید که ترک رابطه‌ای که در آن هستید تصمیم درستی است یا خیر.

دکتر دنیس نیدر (Dennis Neder) نویسنده کتاب “Being a Man in a Woman’s World” می‌گوید، تازمانیکه بچه‌ای درمیان نباشد، وقتی دیگر هیچ سود متقابلی وجود نداشته باشد زمان برهم زدن رابطه است. او می‌گوید، "اگر آنچه که می‌خواهید یا نیاز دارید را از بودن با کسی به دست نمی‌آورید، زمانش رسیده که رابطه را ترک کنید."

بااینکه خیلی‌ها این طرز فکر را خودخواهانه می‌پندارند اما دکتر نیدر اعتقاد دارد که وقتی نیازهای یکی از طرفین برآورده نمی‌شود، آن رابطه برای هر دو آنها خوب نیست. بهتر است که رابطه‌ای پیدا کنید که به دردتان بخورد و نیازهایتان را برآورده کند تا اینکه خود را در رابطه‌ای گرفتار کنید که مایه نارضایتیتان است.

دکتر نیدر می‌گوید، "همه ما آدمهایی را می‌شناسیم که در روابطی ناسالم گرفتار هستند، اما هیچکدام از طرفین نمی‌توانند یا نمی‌خواهند که آن رابطه را ترک کنند. این افراد همه انرژی خود را برای ادامه دادن یک رابطه بی حاصل تلف می‌کنند. زندگی کوتاه‌تر از این است که وقتتان را اینطور تلف کنید." به نظر دکتر نیدر، روابط آدمها باید موجب تقویت زندگی آنها شود. مشکل اینجاست که خیلی‌ها برای تقویت زندگی دیگران، دست از زندگی خود می‌کشند. باید تصمیم بگیرید که به کجا می‌روید و بعد کسانی را پیدا کنید که با شما همراه باشند. دکتر نیدر توصیه می‌کند، "قبل از شروع هر رابطه‌ای، بیشتر درمورد اینکه دنبال چه هستید فکر کنید." با این روش احتمال اینکه روابطی سالم داشته باشید بیشتر خواهد بود.

ترک رابطه کار سختی است
افراد زیادی که در روابط طولانی‌مدت هستند متوجه می‌شوند که دست از آرزوها و نقشه‌هایشان در زندگی کشیده‌اند تا بتوانند خود را با آرزوها و نقشه‌های طرف‌مقابلشان تطبیق دهند. دشواری برهم زدن رابطه معمولاً از این ناشی می‌شود که افراد فراموش می‌کنند در زندگی باید بی‌نیاز از غیر باشند. این ترس از فقدان و عدم‌امنیت ایجاد می‌کند که باعث می‌شود افراد روابطی ناسالم و بی‌حاصل را ادامه دهند.

دکتر نیدر می‌گوید باید درک کنیم که ما در زندگی خود تنها هستیم—حتی وقتی با کسی هستیم. او می‌گوید، "این اصلاً چیز بدی نیست. درواقع، این آزادی ارزش بسیار بالایی دارد."

آبا باید رابطه‌تان را برهم بزنید؟
همه افراد در روابط خود پستی‌بلندی‌های زیادی را تجربه می‌کنند. این کاملاً طبیعی است و اکثر زوج‌ها می‌توانند به اتفاق هم از پس مشکلات رابطه برآیند. بااینکه کارشناسان اعتقاد دارند هیچ فرمولی برای زمان تصمیم به برهم زدن رابطه وجود ندارد اما همیشه نشانه‌ها و علائمی وجود دارد که می‌تواند کمکتان کند. اگر بیشتر از چند مورد این علائم در طول یک مدت برایتان اتفاق افتاد، احتمالاً زمانش رسیده که رابطه را ترک کنید.

از کجا بدانید کی وقت ترک رابطه است؟
در زیر به راه‌هایی برای اینکه بفهمید چه زمان باید رابطه‌تان را برهم بزنید اشاره می‌کنیم:

• چند وقتی است که دیگر آنچه می‌خواهید یا نیاز دارید را از رابطه نمی‌گیرید. با آن مواجه شوید. اگر شاد نیستید این احتمال وجود دارد که طرف‌مقابلتان نیز همین احساس را داشته باشد.

• دیگر نمی‌توانید با طرف‌مقابلتان حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید. آدمها روش‌های ارتباطی مختلفی دارند اما لازم نیست همه عمرتان را برای موفق شدن به برقراری این ارتباط در رابطه‌ای حرام کنید.

• دیگر نمی‌توانید دونفری با هم وقت بگذرانید. بااینکه ممکن است زندگی جنسیتان هنوز خوب باشد اما با هم حرف نمی‌زنید. ترجیح می‌دهید برای اینکه تنها نباشید همیشه به صورت گروهی وقت بگذرانید.

• از طرف‌مقابلتان مدام انتقاد می‌کنید. اگر همیشه نگران یک قسمت از شخصیت یا ظاهر طرف‌مقابلتان هستید، به او نگاه نکنید، به خودتان نگاه کنید. کسانیکه عاشقند از اشکالات کوچک می‌گذرند و به تصویر بزرگتر نگاه می‌کنند.

• طرف‌مقابلتان را با دیگران مقایسه می‌کنید. وقتی کسی را دوست دارید، نباید او را با فردی دیگر مقایسه کنید. اگر متوجه شدید که مدام اینکار را می‌کنید، باید رابطه‌تان را دوباره ارزیابی کنید.

• سعی در تغییر دادن طرف‌مقابلتان دارید. خیلی وقت‌ها عاشق کسانی می‌شویم که به درد ما نمی‌خورند. اگر مدام سعی دارید که طرفتان را تغییر دهید، احتمالاً وقتش رسیده که رابطه را ترک کنید.

• دیگر نمی‌خندید. شوخ طبعی چیزی است که همه روابط نیازمند آن هستند. اگر جوک‌ها طرف‌مقابلتان دیگر برایتان خنده‌دار نیست یا نمی‌توانید با هم شوخی کنید، نشانه این است که رابطه‌تان دیگر روح و انرژی ندارد.

• همه دادن‌ها (یا گرفتن‌ها) با شماست. رابطه باید با سود متقابل باشد. اگر همه سودها در رابطه متوجه یکی از طرفین باشد، آن رابطه سالم نیست.

• وقتی با طرف‌مقابلتان هستید، دوستانتان دیگر نمی‌خواهند کنارتان باشند. ممکن است که دوستانتان طرف شما را دوست داشته باشند اما تاثیری که روی شما دارد را دوست ندارند. وقتی رابطه‌ای درست نباشد، دوستانمان واقعیت را به ما می‌گویند و معمولاً آنها اولین کسانی هستند که می‌فهمند این رابطه دیگر به درد ما نمی‌خورد.

• دیگر حس خوبی نسبت به خودتان ندارید. اولین باری که عاشق او شدید را به خاطر بیاورید. اگر می‌بینید دیگر آن حس را ندارید، باید رابطه‌تان را بازنگری کنید.

مهم نیست که برهم زدن رابطه چقدر درست باشد، فقدان هر رابطه‌ مهمی برای ما واقعاً دردناک است. باید با این ناراحتی و اندوه کنار بیایید. نمی‌توانید از آن فرار کنید یا خودتان را از آن درد پنهان کنید، باید با آن روبه‌رو شوید تا آزاد و رها باشید.




تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:آزاد,رها,آزاد و رها,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


واقعیات شگفت‌انگیز در مورد قرآن

http://www.mardoman.net/files/articles/imagesCABOKKZT.jpg 

دکتر طریق السوادان آیاتی را در قرآن مجید پیدا کرده‌ است که قید می‌کند موضوعی برابر با موضوعی دیگر است، مثلاً مرد برابر است با زن.
گرچه این مسئله از نظر صرف‌و‌نحو دستوری بی‌اشکال است اما واقعیت اعجاب‌آور این است که تعداد دفعاتی که کلمه مرد در قرآن دیده می‌شود 24 مرتبه و تعداد دفعاتی که کلمه زن در قرآن دیده می‌شود هم 24 مرتبه است، درنتیجه، نه تنها این عبارت از نظر دستوری صحیح است، بلکه از نظر ریاضیات نیز کاملاً بی‌اشکال است، یعنی 24=24.
با مطالعه بیشتر آیات مختلف، او کشف نموده‌است که این مسئله درمورد همه چیزهایی که در قرآن ذکر شده این با آن برابر است، صدق می‌کند. به کلماتی که دفعات به‌کار بستن آن در قرآن ذکر شده، نگاه کنید:
دنیا 115 / آخرت 115
ملائک 88 / شیطان 88
زندگی 145 / مرگ 145
سود 50 / زیان 50
ملت (مردم) 50 / پیامبران 50
ابلیس 11 / پناه جستن از شر ابلیس 11
مصیبت 75 / شکر 75
صدقه ٧٣ / رضایت ٧٣
فریب خوردگان (گمراه شدگان) 17 / مردگان (مردم مرده) ١٧
مسلمین ۴١ / جهاد ۴١
طلا 8 / زندگی راحت ٨
جادو ۶٠ / فتنه ۶٠
زکات ٣٢ / برکت ٣٢
ذهن ۴٩ / نور ۴٩
زبان ٢۵ / موعظه (گفتار، اندرز) ٢۵
آرزو ٨ / ترس ٨
آشکارا سخن گفتن (سخنرانی) ١٨ / تبلیغ کردن ١٨
سختی ١١۴ / صبر١١۴
محمد (صلوات الله علیه) ۴ / شریعت (آموزه های حضرت محمد (ص) ۴
مرد ٢۴ / زن ٢۴
همچنین جالب است که نگاهی به دفعات تکرار کلمات زیر در قرآن داشته باشیم:
نماز 5، ماه ١٢، روز ٣۶۵
دریا ٣٢، زمین (خشکی) ١٣
دریا + خشکی = 45=13+32
دریا = %1111111/71= 100 × 45/3
خشکی = % 88888889/28 = 100 × 45/13
دریا + خشکی = % 00/100
دانش بشری اخیراً اثبات نموده که آب 111/71% و خشکی 889/28 % از کره زمین را فراگرفته است.





تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:قرآن مجید,قید,شریعت,,
ارسال توسط سورنا


ادامه مطلب...

تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط سورنا


ادامه مطلب...

تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:نغمه,نغمه کیانی,کیانی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

حقیقتی کوچک از نگرش درست


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

حقیقتی کوچک برای آنانی که می خواهند زندگی خود را صد در صد بسازند

اگر
A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z
برابر باشد با
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26

آیا برای خوشبختی و موفقیت تنها تلاش سخت كافیست؟
تلاش سخت (Hard work)
H+A+R+D+W+O+R+K
8+1+18+4+23+15+18+11= 98 %

آیا دانش صد در صد ما را به موفقیت می رساند؟
دانش (Knowledge)
K+N+O+W+L+E+D+G+E
11+14+15+23+12+5+4+7+5= 96 %

عشق چگونه ؟
عشق (Love)
L+O+V+E
12+15+22+5= 54 %

خیلی از ما فکر می کردیم که اینها مهمترین باشند، مگه نه ؟!
پس چه چیز 100 % را می سازد ؟؟؟

پول ؟
پول (Money)
M+O+N+E+Y
13+15+14+5+25= 72 %

نه
اینها كافی نیستند، پس برای رسیدن به اوج چه باید كرد؟!
.
.
.
نگرش (Attitude)
A+T+T+I+T+U+D+E
1+20+20+9+20+21+4+5= 100 %



آری !
اگر نگرشمان را به زندگی، گروه و کارمان عوض کنیم
زندگی 100% خواهد شد
نگرش، همه چیز را عوض می کند
نگاهت را تغییر بده و چشمهایت را دوباره بشوی
همه چیز عوض می شود.





تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:نگرش,آری,آره,,
ارسال توسط سورنا




 بالا‌بلندی، توپ چرخی، تیله بازی، خاله بزغاله، خروس جنگی، زو، شاه‌ و وزیر، شمع گل پروانه، عمو زنجیر باف، قایم باشک، قلعه، کلاغ پر، گل یا پوچ، لی لی، هفت‌سنگ، وسطی و ده‌ها بازی دیگر که هر یک نامی آشن...



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

بنام خدا


هنرمند زرتشتی،
  فردوس كاويانی نقش اول فيلم «سياه و سفيد» را بازی می كند



  خبرنگار امرداد :
فردوس كاوياني  تصویربرداری فیلم تلویزیونی "سپید و سیاه" به مدت 90 دقیقه به تهیه ‌کنندگی و کارگردانی امین امانی و بازی فردوس کاویانی، هنرمند زرتشتی در کرمان در خال انجام است.
 تله فیلم "سپید و سیاه" مضمونی اجتماعی دارد و داستان زندگی مردی به نام عوض "کاویانی" را روایت می‌کند که صاحب یک گاوداری است، او چهار دختر دارد و همسرش نیز باردار است و عوض دوست دارد، پنجمین فرزندش پسر باشد با ورود زنی به نام "ربابه" به زندگی آنها که از کارگران گاوداری است، اتفاقاتی برای عوض رخ می‌دهد که در این تله فیلم به این ماجرا پرداخته شده است.
 این تله فیلم به سفارش سیمای استان‌ها و در مرکز کرمان تولید می‌شود و همزمان با شبکه کرمان بر روی آنتن شبکه سوم سیما نیز می‌رود.
 فرهاد طب‌نوری نویسنده، امین امانی کارگردان و تهیه‌کننده، حسین امانی مدیر تولید، امیر مهرورزان مدیر تصویربرداری و مجید پورغلام حسینی صدابردار این مجموعه هستند.
 فردوس کاویانی، مهناز ذی‌حیات، محمود شهریار پناه، زهرا اسلامی، سجاد منصوری، شیوا عدالت‌خواه و مینا اخوان بازیگران اصلی این تله فیلم هستند.
 






ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 جشن جهانی نوروز در تاجيكستان برگزار می شود



  خبرنگار امرداد :

  سفیر تاجیکستان در ایران در یک نشست خبری برنامه‌های کشورش را برای بزرگداشت آیین جهانی نوروز در ماه آینده بيان كرد.
 دولتعلی حاتم‌اف سفیر جمهوری تاجیکستان در ایران در کنفرانس مطبوعاتی در سخنانی با اشاره به جایگاه نوروز در میان مردم فارسی زبان منطقه گفت: نوروز رمز پیروز نور بر ظلمت، عدالت بر جهالت، زیبایی بر زشتی و گرمی بر سردی است و ما هم حق داریم که افتخار کنیم که نیاکان ما در طول تاریخ چه در عرصه‌های علمی و چه در عرصه‌های فرهنگی و سازندگی سرزمینشان پیشتاز بوده‌اند.
حاتم‌اف در ادامه با اشاره به همکاری دولت‌های فارسی زبان ایران، تاجیکستان، افغانستان برای ثبت جشن جهانی نوروز در یونسکو از برگزاری این آیین در نوروز 91 در کشورش خبر داد و یادآور شد: جشن‌های نوروز در تاجیکستان 2 ماه به طول می‌انجامد و شامل مسابقات مختلف فرهنگی، هنری و ورزشی است.
 به گفته وی به خانواده‌های تاجیکی که سهم بیشتری در گرامیداشت نوروز داشته باشند، در این کشور جوایز ارزنده‌ای اهدا می‌شود.
 وی افزود: کمیته برگزارکننده این آیین جهانی از 6 ماه گذشته فعال شده و برنامه‌های متعددی را تهیه کرده است که از جمله آنها برپایی یک نمایشگاه بزرگ فرهنگی هنری در میدان نوروزگاه شهر خجند است. در این نمایشگاه که از 4 تا 7 ماه می برپا خواهد شد 42 شرکت ایرانی هم حضور خواهند داشت.






تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:جشن نوروز,جشن جهانی نوروز,جشن جهانی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

لازم است گاهی از مسجد ، کلیسا و ... بیرون بیایی و ببینی پشت سر اعتقادت چه میبینی ترس یا حقیقت ؟!

لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی ، فکر کنی که چه‌قدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است ؟!

لازم است گاهی درختی ، گلی را آب بدهی ، حیوانی را نوازش کنی ، غذا بدهی ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه ؟!

لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی ، گوگل و ایمیل و فلان و بهمان را بی‌خیال شوی ، با خانواده ات دور هم بنشینید ، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و ببینی زندگی فقط همین آهن‌پاره‌ی برقی است یا نه ؟!

 

لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج ، تا ببینی در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده ؟!

لازم است گاهی عیسی باشی ، ایوب باشی ، انسان باشی ببینی می‌شود یا نه ؟!

و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آمده و از فاصله ای دورتر به خودت بنگری واز خود بپرسی که سالها سپری شد تا آن بشوم که اکنون هستم... آیا ارزشش را داشت ...؟!   

زیبائی در فراتر رفتن از روزمرگی‌هاست...

 

 

سخن روز : عمر آنقدر کوتاه است که نمی‌ارزد آدم حقیر و کوچک بماند...دیزرائیلی





تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:مسجد,کلیسا,دیزرائیلی,بنگر,نگر,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 توقف كاوش‌های باستان‌شناسی در تپه اشرف اصفهان
  «اشرف» پيش از درمان، بدون پانسمان، رها شده است



  خبرنگار امرداد - میترا دهموبد :

 

 کاوش‌های باستان‌شناسی در تپه اشرف اصفهان که از تیرماه ١٣٨٩ آغاز شده بود پس از ٤ فصل، از آذرماه امسال، همچنان متوقف است. کاوش‌ها به شوند(:دلیل) عدم تخصیص بودجه و ناهماهنگی در اداره میراث فرهنگی اصفهان، متوقف شده است.
  در پی این توقف، «انجمن دوستداران اصفهان» در نامه‌ای به  سید حسن موسوی، فرنشین سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، از توقف این کاوش‌ها، ابراز نگرانی کرده است. در بخشی از این نامه که به امضای «سیروس شفقی»، رسیده، چنین آمده است: «کاوش‌ها پیش از انجام کارهای مرمتی و استحکام‌بخشی آثار برجای‌‌مانده، از ادامه‌ی کار بازماند و اکنون بیش از ٣ ماه است که کار کاوش بر روی تپه اشرف متوقف شده است. انگار که زخمی را باز کرده و پیش از درمان، بدون پانسمان رها کرده باشند
  بنابر آن‌چه دوستداران میراث اصفهان، در نامه‌شان آورده‌اند؛ کاوش‌ها در حالی از ادامه، بازمانده که در «همایش دستاوردهای باستان‌شناسی تپه اشرف»، استاندار اصفهان، مدیر کل پیشین اداره‌ی میراث فرهنگی استان و معاون سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و فرنشین پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور، اعلام آمادگی کرده بودند که با پشتوانه‌ی دو مصوبه‌ی هیات دولت درباره کاوش، آزادسازی حریم و تبدیل تپه اشرف به یک سایت‌موزه، شرایط را برای انجام ٥٠ فصل کاوش در ١٠ سال در تپه‌ی تاریخی اشرف فراهم آورند.
با همه‌ی اعلام آمادگی‌‌ها از سوی مسوولان کشور، تپه‌ی تاریخی اشرف در کرانه‌ی شمالی زاینده‌رود و در نزدیکی
  پُل تاریخی شهرستان اکنون به حال خود رها شده است. این تپه، یادمان‌های ارزشمند و بی‌همتایی از ٥ دوره‌ی تاریخی اشکانی، ساسانی، دوره‌ی انتقالی ساسانی به اسلامی، سده‌ی چهار و پنج هجری و سده‌ی ١٢ هجری، در دل خود نهفته دارد.
در بخش دیگری از این نامه با اشاره به این‌که حتا داربست‌های فلزی که برای نگهداری از دستاوردهای کاوش، نصب شده بود، اکنون برای پیشگیری از به سرقت رفتن، جمع‌آوری شده‌اند، چنین آمده: «در چنین شرایطی این پرسش پیش می‌آید که آیا حفاظت از تپه اشرف، ارزش بیشتری دارد یا حفظ چند قطعه داربست ‌فلزی زنگ‌زده؟ آیا برپایه‌ی قانون، وظیفه و اولویت سازمان میراث فرهنگی، حفاظت و حراست از آثار تاریخی است، یا حفاظت از داربست‌های فلزی زنگ‌زده؟»
  از سوی دیگر، شهرداری منطقه ٤ اصفهان نیز که کار پاکسازی گستره از نخاله‌‌های ساختمانی، کار دیوارکشی و نصب نرده فلزی این گستره‌ی باستانی را بر دوش گرفته بود، کار را نیمه‌کاره رها کرده است. این توقف نیز نگرانی دوستداران اصفهان را دو چندان کرده است. چرا که آن‌گونه که از نامه‌ی نوشته شده، برمی‌آید؛ با نزدیک شدن به تعطیلات نوروزی و باشندگی شهروندان و گردشگران نوروزی در پارک‌های این گستره‌، خطرهای بسیاری این تپه‌ی تاریخی را تهدید خواهد کرد و  حتا احتمال تبدیل دوباره‌ی این گستره به پیست موتورسواری و انباشت نخاله، می‌رود که بی‌گمان آسیب‌‌های جبران‌ناپذیری به این گنجینه‌ی گرانبهای میراث فرهنگی وارد خواهد ساخت.
  در پایانِ نامه، با همه‌ی خطراتِی که در کمینِ این تپه‌ی باستانی است،  انجمن دوستداران اصفهان از فرنشین سازمان میراث خواسته تا با پشتیانی از کاوش‌های باستان‌شناسی تپه اشرف، با تامین بودجه و هماهنگی بیشتر و با افزایش نیروهای یگان نگهداری و نصب دوباره‌ی داربست‌ها و تکمیل حصارکشی و پاکسازی نخاله‌های ساختمانی، زمینه برای انجام هرچه بهتر کار کاوش، فراهم شود.






ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

روزی روزگاری نه در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می کرد که همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میکرد "بخت با من یار نیست" و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد...!

پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار کردن بخت خود به فلان کشور نزد جادوگری توانا برود...

او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: ای مرد کجا می روی؟

مرد پاسخ داد: می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!

گرگ گفت : میشود از او بپرسی که چرا من هر روز گرفتار سر دردهای وحشتناک می شوم؟!!

مرد پذیرفت و به راه خود ادامه داد.

او رفت و رفت تا به مزرعه ای وسیع رسید که دهقانانی بسیار در آن سخت کار می کردند. یکی از کشاورزها جلو آمد و گفت : ای مرد کجا می روی ؟!

مرد پاسخ داد: می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!

کشاورز گفت : می شود از او بپرسی که چرا پدرم وصیت کرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی که در این زمین هیچ گیاهی رشد نمیکند و حاصل زحمات من پس از پنج سال سرخوردگی و بدهکاری است ؟

مرد پذیرفت و به راه خود ادامه داد...

او رفت و رفت تا به شهری رسید که مردم آن همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ ! شاه آن شهر او را خواست و پرسید : ای مرد به کجا می روی ؟!

مرد پاسخ داد: می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار کند، زیرا او جادوگری بس تواناست!

شاه گفت :  آیا می شود از او بپرسی که چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاکنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟!!

مرد پذیرفت و به راه خود ادامه داد و پس از راهپیمایی بسیار سرانجام جادوگری را که در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف کرد.

جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازهای را که ازش سوال شده بود با وی در میان گذاشت و گفت : از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از آن لذت ببر!

و مرد با بختی بیدار باز گشت...

به شاه شهر نظامیان گفت : تو رازی داری که وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یک رنگ نبوده ای، در هیچ جنگی شرکت نمی کنی، از جنگیدن هیچ نمی دانی، زیرا تو یک زن هستی و چون مردم تو زنان را به پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد و اما چاره کار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج کنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی که در جنگ ها فرماندهی کند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد...

شاه اندیشید و سپس گفت : حالا که تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج کن تا با هم کشوری آباد بسازیم...

مرد خنده ای کرد و گفت : بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!

و رفت...

به دهقان گفت : وصیت پدرت درست بوده است، شما باید در زیر زمین بدنبال ثروت باشی نه بر روی آن، در زیر این زمین گنجی نهفته است، که با وجود آن نه تنها تو که خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست...!

کشاورز گفت: پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا با هم شریک شویم که نصف این گنج از آن تو می باشد.

مرد خنده ای کرد و گفت : بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور کرده است!

و رفت...

سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف کرد و سپس گفت: سردردهای تو از یکنواختی خوراک است اگر بتوانی مغز یک انسان کودن و کور مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت!

خواننده گرامی شما اگر جای گرگ بودید چکار می کردید ؟!!

بله. درست است! گرگ هم همان کاری را کرد که شاید شما هم می کردید، مرد بیدار بخت قصه ی ما را به جرم غفلت از بخت بیدارش درید و مغز او را خورد...!

 

 

سخن روز : بسیاری از مردم نقره را در انتظار طلا از دست می‌دهند. موریس وبستر





ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

 

پیش از ازدواج


پسر: سرانجام موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
دختر: می‌خوای از پیشت برم؟
پسر: حتی فکرشم نکن!
دختر: دوسم داری؟
پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
پسر: نه! برای چی می‌پرسی؟
دختر: منو می‌بوسی؟
پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.
دختر: منو می‌زنی؟
پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمی‌ام؟!
دختر: می‌تونم بهت اعتماد کنم؟!
پسر: بله.
دختر: عزیزم!
-
-
-

پس از ازدواج
-
-
-
کاری نداره! از پایین به بالا بخون!





تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:پس از ازدواج,پیش از ازدواج,دوسم,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


دلدار گلچین : هفته ای 3 مرتبه دیالیز می‌شوم


نادیا دلدار گلچین
آن قدر بیمار و دل شکسته بود که هر لحظه ممکن بود بغضش بشکند. «نادیا دلدار گلچین» بازیگر سینما و تلویزیون کشورمان حدود 11 سال پیش کلیه هایش را از دست داده است و....
                                                         
مسئولان به دادم برسند!
پاسخ تلفنش را می‌دهد و بعد از دقایقی تلفن منزل را می‌دهد تا راحت تر صحبت کنیم. آن قدر بیمار و دل شکسته بود که هر لحظه ممکن بود بغضش بشکند. «نادیا دلدار گلچین» بازیگر سینما و تلویزیون کشورمان حدود 11 سال پیش کلیه هایش را از دست داده است و در حال حاضر هفته ای 3 مرتبه دیالیز می‌کند.
او می‌گوید: حتی منزلش را فروخته است تا بتواند از عهده مخارج سنگین درمان برآید. «گلچین» با بغضی در گلو خفته از مسئولان به دلیل حمایت نکردن و بی مهری شان گلایه می‌کند.

خانم «دلدار گلچین» خدا بد ندهد؛ چه زمانی متوجه بیماری تان شدید؟
** بیماری ام به دلیل وقوع تصادف و حادثه نبود، بلکه من در بدنم کلیه ندارم! حدود 11 سال پیش، زمانی که همسرم فوت کرد متوجه بیماری ام شدم و بعد از مراجعه به پزشک دریافتم که کلیه هایم از کار افتاده است و از همان سال با این بیماری دست و پنجه نرم می‌کنم. هفته ای 3 مرتبه دیالیز می‌شوم و پوکی استخوان گرفته ام، مهره های کمرم نیز جا به جا شده است و 2 مرتبه زیر تیغ جراحی رفته ام.

با توجه به وضعیت جسمی‌تان در این سال ها بازی هم کردید؟
** بله، بیکار ننشسته ام؛ باید گذران زندگی کنم چون زندگی خرج دارد.

آیا دستمزدی که در این سال ها دریافت کرده اید در اندازه ای بوده که گذران زندگی کنید؟
** خیر، متأسفانه دستمزدها کافی نبود، ولی خدا را شکر می‌کنم که دستم جلوی کسی دراز نشد.

مردم محبت دارند اما مسئولان ...
پس با این وجود، چگونه زندگی می‌کنید و خرج معالجه و دیالیزتان را چگونه فراهم می‌کنید؟
** چون خرج عمل جراحی و هزینه دیالیز بالا بود، خانه ام را فروختم. خوشبختانه هنگامی‌که برای دیالیز به بیمارستان می‌روم، کارکنان آن جا رسیدگی خوبی می‌کنند. مردم هم به من محبت دارند، اما مسئولان بالا دست هیچ کدام به دادم نمی‌رسند!

بیمه هنرمندان هستید؟
** خیر، خودم را بیمه خویش فرمای تأمین اجتماعی کرده ام. خانه سینما هم من را بیمه تکمیلی کرده است.

می‌گویند هشت مان گرو نه مان است!
مسئولان چه حمایتی از شما می‌کنند؟
** هیچ حمایتی نمی‌کنند! ده ها بار به مسئولان نامه نوشته ام و حضوری نیز با برخی از آن ها از جمله با مسئول انجمن بازیگران درباره بیماری ام صحبت کرده ام اما پاسخ شان این بود که ما هشت مان گرو نه مان است حتی حقوق کارمندان خود را نمی‌توانیم بدهیم و به شما هم نمی‌توانیم کمکی بکنیم.

در گذشته انجمن بازیگران، از هنرمندان بیمار عیادت و حمایت می‌کردند؛ فکر می‌کنید تعطیلی خانه سینما تأثیری در عیادت نکردن از شما داشته است؟
** به احتمال زیاد تأثیر گذاشته است. وقتی مسئولان درگیر تعطیلی خانه سینما و مشکلات آن هستند، دیگر به یاد عیادت و دلجویی از من نمی‌افتند. البته برخی از مسئولان به دیدار من آمده اند اما به چه درد من می‌خورد. فقط یک دسته گل گرفتند و هیچ کمک مالی نکردند. اکنون من 15 میلیون تومان سنوات طلبکار هستم. مسئولان قول دادند که چون بیمار هستم من را در اولویت قرار دهند و زودتر پرداخت کنند اما تاکنون خبری نشده است. از مسئولان تقاضایی ندارم و تنها می‌خواهم به دادم برسند، چون سرپرست ندارم.

چرا تنها زندگی می‌کنید؟
** فرزندانم ازدواج کرده اند و سر زندگی خودشان هستند و چون دختر هستند نمی‌توان از آن ها زیاد توقع داشت. اکنون در منزلی اجاره ای زندگی می‌کنم.

بیماری سبب فراموشی ام شد
آخرین اثر هنری که بازی کردید چه بود؟
** در مجموعه «توطئه فامیلی» به کارگردانی «رامبد جوان» نقش بسیار کوتاهی داشتم و سال هاست که در سینما کار نکرده ام. البته بیماری ام سبب فراموشی ام شد، چرا که هر زمان برای بازی با من تماس گرفتند یا در بیمارستان یا در منزل بستری بودم و وقتی از فضای سینما دور شوی، به فراموشی سپرده می‌شوی!

با چه فیلمی‌ وارد سینما شدید؟
** نخستین فیلم سینمایی که بازی کردم «ابلیس» بود که با زنده یاد «خسرو شکیبایی» هم بازی بودم و بعد از آن در فیلم ها و مجموعه های زیادی بازی کردم.

بهترین نقشی که بازی کردید و خودتان دوست دارید، چیست؟
** من با نقش هایم زندگی می‌کنم – (بغضش می‌ترکد) – همه نقش هایم را دوست داشتم ولی معتقدم بازی ام در مجموعه «پس از باران» جای کار داشت که در آن لهجه داشتم. این مجموعه اثری بود که به دل همه نشست و با مردم ارتباط بیشتری برقرار کرد.

می‌آیند و می‌روند و پشت سرشان را هم نگاه نمی‌کنند!
برای تان آرزوی سلامتی می‌کنم. در پایان هر سخنی با مسئولان دارید بفرمایید.
** چه بگویم! بارها درباره بیماری ام با مسئولان صحبت کرده ام ولی به نتیجه ای نرسیده ام. مسئولان می‌دانند که بیمارم ولی توجهی نمی‌کنند. «احمد میرعلایی» با جمعی از هنرمندان به دیدارم آمد و گفت که برای درمانم پیگیری می‌کند اما متأسفانه هر کسی به دیدارم می‌آید، می‌رود و دیگر پشت سرش را هم نگاه نمی‌کند. در مقطعی که «حسین مسافر آستانه» مسئولیت انجمن نمایش را بر عهده داشت به دیدن من آمد و گفت پیگیر سنواتم می‌شود اما 3 روز بعد از این دیدار استعفا داد و رفت! از این که به یادم بودید سپاسگزارم.




ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

 

در زمان خلافت عمر، جوانى به نزد او آمد و از مادرش شکایت کرد و ناله سر مى داد که :

- خدایا! بین من و مادرم حکم کن .

عمر از او پرسید:

- مگر مادرت چه کرده است ؟ چرا درباره او شکایت مى کنى ؟

جوان پاسخ داد: مادرم نه ماه مرا در شکم خود پرورده و دو سال تمام نیز شیر داده . اکنون که بزرگ شده ام و خوب و بد را تشخیص مى دهم ، مرا طرد کرده و مى گوید: تو فرزند من نیستى ! حال آنکه او مادر من و من فرزند او هستم .

عمر دستور داد زن را بیاورند.

زن که فهمید علت اظهارش چیست ، به همراه چهار برادرش و نیز چهل شاهد در محکمه حاضر شد.

عمر از جوان خواست تا ادعایش را مطرح نماید.

جوان گفته هاى خود را تکرار کرد و سوگند یاد کرد که این زن مادر من است .

عمر به زن گفت :

- شما در پاسخ چه مى گویید؟

زن پاسخ داد: خدا را گواه مى گیرم و به پیغمبر سوگند یاد مى کنم که این پسر را نمى شناسم . او با چنین ادعاى مى خواهد مرا در میان قبیله و خویشاوندانم بى آبرو سازد. من زنى از خاندان قریشم و تا بحال شوهر نکرده ام و هنوز باکره ام .در چنین حالتى چگونه ممکن است او فرزند من باشد؟

عمر پرسید: آیا شاهد دارى ؟

زن پاسخ داد: اینها همه گواهان و شهود من هستند.

آن چهل نفر شهادت دادند که پسر دروغ مى گوید و نیز گواهى دادند که این زن شوهر نکرده و هنوز هم باکره است.

عمر دستور داد که پسر را زندانى کنند تا درباره شهود تحقیق شود. اگر گواهان راست گفته باشند، پسر به عنوان مفترى مجازات گردد.

ماموران در حالى که پسر را به سوى زندان مى بردند، با حضرت على علیه السلام برخورد نمودند، پسر فریاد زد:

- یا على ! به دادم برس . زیرا به من ظلم شده و شرح حال خود را بیان کرد.  

حضرت  فرمود: او را نزد عمر برگردانید.

چون بازگردانده شد، عمر گفت : من دستور زندان داده بودم . براى چه او را آوردید؟

گفتند: على علیه السلام دستور داد برگردانید و ما از شما مکرر شنیده ایم که با دستور على بن ابى طالب علیه السلام مخالفت نکنید.

در این وقت حضرت على علیه السلام وارد شد و دستور داد مادر جوان را احضار کنند و او را آوردند.

آن گاه حضرت به پسر فرمود: ادعاى خود را بیان کن .

جوان دوباره تمام شرح حالش را بیان نمود.

على علیه السلام رو به عمر کرد و گفت :

- آیا مایلى من درباره این دو نفر قضاوت کنم ؟

عمر گفت : سبحان الله ! چگونه مایل نباشم و حال آنکه از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیده ام که فرمود:

- على بن ابى طالب علیه السلام از همه شما داناتر است .

حضرت به زن فرمود: درباره ادعاى خود شاهد دارى ؟

گفت : بلى ! چهل شاهد دارم که همگى حاضرند.

در این وقت شاهدان جلو آمدند و مانند دفعه پیش گواهى دادند.

على علیه السلام فرمود: طبق رضاى خداوند حکم مى کنم همان حکمى که رسول خدا صلى الله علیه و آله به من آموخته است .

سپس به زن فرمود: آیا در کارهاى خود سرپرست و صاحب اختیار دارى ؟

زن پاسخ داد: بلى ! این چهار نفر برادران من هستند و در مورد من اختیار دارند.

آن گاه حضرت  به برادران زن فرمود:

- آیا درباره خود به من اجازه و اختیار مى دهید؟

گفتند: بلى ! شما درباره ما صاحب اختیار هستید.

حضرت فرمود: به شهادت خداى بزرگ و شهادت تمامى مردم که در این وقت در مجلس حاضرند این زن را به عقد ازدواج این پسر درآوردم و به مهریه چهارصد درهم وجه نقد که خود آن را مى پردازم .سپس به قنبر فرمود: سریعا چهارصد درهم حاضر کن .

قنبر چهارصد درهم آورد وحضرت تمام پولها را در دست جوان ریخت و فرمود: این پولها را بگیر و در دامن زنت بریز و دست او را بگیر و ببر و دیگر نزد ما برنگرد مگر آنکه آثار عروسى در تو باشد، یعنى غسل کرده برگردى !

پسر از جاى خود حرکت کرد و پولها را در دامن زن ریخت و گفت :

- برخیز! برویم .

در این هنگام زن فریاد زد: النار! النار! اى پسر عموى پیغمبر آیا مى خواهى مرا همسر پسرم قرار بدهى؟! به خدا سوگند ! این جوان فرزند من است . برادرانم مرا به شخصى شوهر دادند که پدرش غلام آزاد شده اى بود این پسر را من از او آورده ام . وقتى بچه بزرگ شد به من گفتند:

- فرزند بودن او را انکار کن و من هم طبق دستور برادرانم چنین عملى را انجام دادم ولى اکنون اعتراف مى کنم که او فرزند من است . دلم از مهر و علاقه او لبریز است ...مادر دست پسر را گرفت و از محکمه بیرون رفتند...

 

 

سخن روز : تمام محبتت را به پای دوستت بریز نه تمام اعتمادت را (امام علی علیه السلام)





ارسال توسط سورنا


ادامه مطلب...

تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:جغد برفی,,
ارسال توسط سورنا

امروز 16 اسفند ماه


http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

بنام خدا


مهمترین عوامل روان‌شناسی محیط کار

 


شاد بودن نه تنها مراحل زندگی هر فرد را تحت تاثیرات مثبت قرار می دهد بلکه در محیط کار نیز همین شاد بودن در جهت هر چه بهتر انجام شدن کار نقش بسزایی دارد. بطوریکه انرژی مثبتی که از یک فرد شاد انتقال می یابد اثرات معجزه آسایی دارد که نگو و نپرس :

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

افراد شاد، بهتر از دیگران كار می‌كنند:
- افراد شاد، حامل پیام‌ها و رفتارهای شادی‌بخش هستند و در محیط كار، روابط خوبی با همكاران دارند در نتیجه:
- در كار گروهی، همكاری بهتری خواهند داشت.
- اگر مدیر باشند، روابط خوبی با كاركنان دارند.
- اگر در مشاغل اداری و خدماتی باشند، مشتریان راضی‌تر خواهند بود.
- اگر در بخش فروش باشند، میزان فروش بیش‌تری خواهند داشت.

افراد شاد، خلاق‌ترند:
اگر افراد در یک روز كاری، دارای خلق‌وخوی شادی باشند، به احتمال زیاد نسبت به روزهای دیگر، خلاق‌تر هستند. از نظر فرآیند شناختی، افراد شاد به لحاظ روانی، منعطف و گشوده‌ ذهن بوده و تفكر خلاق دارند.

 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 


افراد شاد، به‌جای آن‌كه مرتب شكایت كنند مشكلات را حل می‌كنند:
وقتی شغل خود را دوست نداشته باشید، هر كپه‌ی خاك به‌نظر یك كوه می‌آید. دشوار است بتوانید هر مشكلی را بدون زحمت و تلاش و فقط با نق‌زدن حل‌كنید. شادبودن موجب می‌شود که به مشكلات، از جنبه‌های مختلف بنگرید.

افراد شاد، انرژی بیش‌تری دارند:
افراد شاد، از انرژی بیش‌تری برخوردارند بنابراین بهتر می‌توانند از عهده‌ی كارها برآیند.

 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 


افراد شاد، خوش‌بین‌ترند:
افراد شاد، مثبت‌اندیش‌تر و دارای چشم‌انداز مثبتی هستند. دكتر "مارتین سیلگمن" خوش‌بینی را روشی برای موفقیت و بهره‌وری بیش‌تر می‌داند.

افراد شاد، باانگیزه‌ترند:
انگیزه‌ی كم به‌معنی بهره‌وری پایین است. یكی از روش‌های مطمئن افزایش انگیزش در افراد، تقویت روحیه‌ی شادابی در آنان است.

 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

 


افراد شاد، كم‌تر بیمار می‌شوند:
اگر شغل‌تان را دوست نداشته باشید، احتمال این‌كه به بیماری‌هایی مانند دیابت، فشارخون، سردرد، زخم معده، دیسك كمر و... مبتلا شوید، زیاد است. افراد غمگین، بیش‌تر مستعد استرس‌ها و افسردگی‌های شغلی هستند. نتایج مطالعه‌ای كه در زمینه‌ی تأثیر فشارهای شغلی بر سلامت در میان بیش از دوهزارنفر از پرستاران در "آمریكا" صورت‌گرفت، نشان‌می‌دهد پرستارانی كه شغل خود را دوست ‌ندارند، بیش از دیگران در معرض ابتلا به سایر بیماری‌ها هستند و سلامت جسمی و درمانی آنان، بیش‌تر از كم‌‌تحركی و سیگاركشیدن، در معرض خطر می‌باشد.

افراد شاد، آموزش‌پذیرترند:
وقتی شاد و در كمال آرامش هستید، ذهن‌تان برای یادگیری مطالب تازه، آماده‌تر است؛ درنتیجه بهره‌وری افزایش می‌یابد.

 


گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org

 


افراد شاد، كم‌تر نگران خطاكردن هستند؛ در نتیجه كم‌تر مرتكب خطا می‌شوند:
وقتی در محیط كار، شاد هستید، خطاهای تصادفی، كم‌تر شما را دچار هراس می‌كند؛ به خودتان مسلط می‌شوید و از این خطا پند می‌آموزید و به كارتان ادامه می‌دهید، به دیگران نمی‌گویید: "دست و پایم را گم‌كرده‌ام، كار را شما ادامه دهید"؛ بلكه استوار و محكم مسؤولیت خطا را پذیرفته، عذرخواهی كرده و آن را جبران می‌كنید. این نگرش همراه با آرامش، بدین معنی‌ست كه احتمال بروز خطا را كم كرده‌اید.

افراد شاد، بهتر تصمیم می‌گیرند:
روش‌های كاری افراد غمگین، حادثه‌ساز است چون تمركز حواس كافی ندارند، در چارچوب اهداف سازمان فعالیت نمی‌كنند و این‌كه آنی تصمیم‌بگیرند، زیاد است؛ برعكس افراد شاد، تصمیمات بهتر و منطقی‌تری می‌گیرند و در كارشان همیشه اولویت‌بندی وجود دارد.

 


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org





تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:محیط کار,خلاق,شاد,شادی,یاد,یادگیری,بهره وری,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

جعبه های سیاه و طلایی

http://www.ornamentz.com/home%20images/Gift%20Box%20Favor%20White%20and%20Gold.JPG

در دستانم دو جعبه دارم که خدا به من داده است. او گفت:غصه هایت را درون جعبه سیاه بگذار و شادی هایت را درون جعبه طلایی.به حرف خدا گوش کردم.شادی ها و غصه هایم را درون جعبه ها گذاشتم. جعبه طلایی روز به روز سنگین تر می شد و جعبه سیاه روز به روز سبک تر.

از روی کنجکاوی جعبه سیاه را باز کردم تا علت را دریابم.دیدم که ته جعبه سوراخ است و غصه هایم از آن بیرون می ریزد.سوراخ جعبه را به خدا نشان دادم و گفتم:در شگفتم که غصه های من کجا هستند؟ خدا با لبخندی دلنشین گفت:ای بنده من!همه آنها نزد من٬ اینجا هستند.

پرسیدم پروردگارا!چرا این جعبه ها را به من دادی؟چرا ته جعبه سیاه سوراخ بود ؟گفت:ای بنده من!جعبه طلایی را به تو دادم تا نعمت های خود را بشماری و جعبه سیاه را برای اینکه غم هایت را دور بریزی...

-----------------------------------------------------------

عاشقانه ای زیبا

http://up.vatandownload.com/images/f21n72snts11c9q5opnj.jpg

گاهی وقتها فکر می کردم که همیشه پایان، آدم را به سمت یک آغاز می کشاند ... اما وقتی دلم شکست، وقتی صدای شکستن دلم را شنیدم ... و تا چشم گشودم دیدم، که کوه غرورم پر شده از شکسته های آیینه آینده روشن ... وقتی دیدم چگونه پا روی دلم گذاشتی، از اوجِ غرور به قعرِ دلتنگی سقوط کردم ... وقتی که بوی خاک خیس و سرمای لطیف، که از درز پنجره سکوتم، گونه دلم را ... نوازش می داد و دل سنگی احساسم با نخستین بارش غربت شکست ... باور کردم که ... همیشه یک پایان انسان را سمت آغازی دیگر نمی کشاند ... گاهی باید پایان را آموخت اما بی آغازی دیگر ... گاهی باید در پایان زندگی کرد و از پشت پنجره پایان به خاطرات گذشته نگریست ... گاهی باید پشت حصارِ حسرت در خاطرات ... زمانی که دستهای دلمان را گره کورِ عشق زدیم ... و با تیغ وداع گسلاندیم، غرق شویم... باید پشت پرچین تنهایی نشست و غبار دل را با اشک شست ... و باور کرد ... پایان را، بی آغازی دیگر ..!!





تاريخ : یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:جعبه,,
ارسال توسط سورنا

امروز 14 اسفند ماه


http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

تاريخ : یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:فال روز 14 اسفند,,
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی