از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 13 اردیبهشت ماه
بنام خدا
جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :
میان شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، سرانجام پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :
آری من مسلمانم
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند گامی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و میان فقرا پخش کند و به کمک نیاز دارد ، پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند ، پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :
چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود !!!
سخن روز : به اروپا رفتم اسلام بود مسلمان نبود ، به ايران آمدم همه مسلمان بودند ولی اسلام نبود!!! سيد جمال الدين اسد آبادی
امارات عربی متحده یا استان جلفاوه سابق ایران ! + عکس
ایا اعراب عربستان و امارات واقعا ملخ می خورند ؟! + عکس
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : | ||
امروز دهم اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت «خلیج فارس» است، آبی آرام و گاه توفندهای که هزارههاست، لالاگوی سرزمینمان است، لالاگوی ایرانمان و مردمانش.
دهم اردیبهشت، روزی است که پس از سال ها نبرد، استعمار پرتغال از این پهنه ی خاکی- آبی، ورچیده شد، هرچند این خاک و آب، نفسی تازه نکرده بود که استعمار انگلیس، بر سرش سایه انداخت. این سایه هنوز هم، دسیسه ها می کند و فریب ها دارد. از همین روی است که هر روز، آگاه تر از دیروز، ارج و ارزش این پهنه را بدانیم. این روزها باید بدانیم. از خلیج فارس و از پیشینهاش، از نامش و از داستانهای رخداده در کنارش، از مردمانش و از ساکنانش، باید بدانیم. باید از آن چه روی داد تا فتنهانگیزان، این دریای ایرانی را، با نامي دروغين و ساختگي، ناميدند، بدانیم وگرنه فراموشمان میشود، خروش توفان را. ای خشم به جان تاخته، توفان شرر شو ای بغض گل انداخته فریاد خطر شو ای روی برافروخته، خود پرچم ره باش ای مشت برافراخته، افراختهتر شو. «فریدون مشیری» خلیج فارس و جزایر سه گانهی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسا که این روزها بیگانگان، خیال بیهودهی داشتنش را دارند و به آن خوشند، موضوعی است که امروز به آن پرداخته ایم. قرار است بدانیم و آگاه باشیم چراکه تنها با این آگاهی است که می توانیم برنده ی بازی باشیم که استعمار، آغاز کرده است. این بازی هرچند آغازگرش، دیگران بوده اند اما باید برنده اش ما باشیم، ماییم که مالکان این آب و خاکیم از آغاز تا کنون. برای این دانستن و آگاهی با دکتر ناصر تکمیل همایون به گفت و گو نشستیم. دکتر «ناصر تکمیل همایون»، استاد جامعهشناسي و تاریخ ايران در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، است، او مديریت بخش تاريخ و فرهنگ در دفتر پژوهشهاي فرهنگي را نیز بر دوش دارد. دکتر تکمیل همایون که کتابی با نام «خلیج فارس» دارد و در آن به نام و نشان تاریخی خلیج فارس، ورود استعمار به خلیج فارس، کشورسازی های استعماری، مساله ی بحرین و تشکیل امارت های عربی، ادعای واهی درباره ی جزایر سه گانه و... پرداخته، گفت: «آنهایی که خلیج فارس را به دروغ "خلیج العربی" مینامند، "گجستگ"(پليد، ملعون)، هستند، اما آنهایی که "خیلی گجستک" هستند، میگویند؛ "خلیج". اینها هم میخواهند ایران را برای خود داشته باشند و هم اعراب و طلای سیاهشان را. در این میان کسانی هستند که "خیلی خیلی گجستک" هستند؛ آنهایی که میگویند؛ "خلیج فارس-عرب". در اين دسته، شماري ديگر هم هستند، آنهایی که با یک خط، این پهنهی آبی را 2 بخش کردهاند و بخش بالایی را خلیج فارس و بخش پایینی را خلیج عربی، مینامند.»
اما داستان خلیج ساختگی عرب، از کجا آغاز شد؟ دکتر ناصر تکمیل همایون، بیمقدمه گفت: «چارلز بلگریو» گجستک، نخستین کسی است که نام خلیج عربی را بر خلیج فارس میگذارد. او 31 سال نمایندهی کشور انگلیس در خلیج فارس است، با زیر و بم عربها و منطقه آشنا است و خوب میداند که گسترهی خلیج فارس، گنجینهای است که نباید به سادگی از دستش داد، اینجا با همهی اندوختههایش باید مال انگلیسها باشد. بلگریو در مدت اقامتش، کارهایی انجام داد و شرایطی را پدید آورد تا پس از رفتن انگلستان از خلیج فارس، مشکلات برآمده از استعمار همچنان برجای بماند. به گفتهی دکتر تکمیل همایون، این سیاست انگلیسها بوده از دیرباز. آنها نه برای گردش به این سرزمین آمده بودند، نه برای تبلیغ دین و نه حتا تنها برای بازرگانی و داد و ستد. آنها دقیقا آمده بودند برای تصاحب خاک و آب زرخیز منطقه. او به نوشتههای تاریخی و اسناد تاریخی اشاره کرد و به زبانهای گوناگون؛ انگلیسی، فرانسوی، عربی، روسی و ... واژهی خلیج فارس را تلفظ کرد، خلیج فارسی که در همهی مستندات و نقشهها به همهی زبانها، در همهی پیماننامههای استعماری و غیراستعماری به معنای خلیج فارس است اما این روزها گرفتار بازیهای سیاسی شده است. استاد در پاسخ به این که چگونه و از چه زمانی، خلیج فارس، به نام دروغین و ساختگی خلیج عربی، خوانده شد، گفت: استعمار انگلیس سالها در این گستره حضور فیزیکی داشت اما زمانی رسید که هم هزینهی این حضور فیزیکی و نظامی برایش گران شده بود و هم واکنشهای بیگانهستیز مردم در برابر اشغالگران، فزونی یافته بود، بنابراین بر آن شد تا نیروهایش را از این گستره، خارج کند اما نمیتوانست از سود و بهرهای که از این گستره به جیبش میرفت، چشمپوشی کند. از همین روی؛ «تفرقه انداخت و حکومت کرد». همبستگی و یکپارچگی مردمان و حکومتهای این گستره، پایان کار بود بنابراین انگلیس همواره برای ایجاد اختلاف میان ساکنان عرب زبان(برالعرب) با ساکنان شمالی دریای فارس(برالعجم)، کوشش کرده است و از هر دستمایه ای همچون مذهب(شیعه و سنی)، نژادی(عرب و عجم)، زبانی(عربی و فارسی)، بهره برداری کرده است. هم زمان برای ایجاد هرچه بیشتر این تفرقه وارون(:برخلاف) همه ی گواهی های تاریخی، انگلیس ها حتا در نام خلیج فارس، تقلب کردند. و عربها که از استعمار، عقدههای فراوان داشتند و به حکومت سلطنتی ایران نیز، ظاهرا از براي همسازي شاه با اسراييل، دلبستگی نداشتند به این دلخوش کردند که خلیج فارس را خلیج عربی، بگویند و بنویسند و این داستان همچنان متعصبانه از سوی عرب ها ادامه دارد. انگلیس باید میرفت بنابراین چارلز بلگریو که آن روزها برای خود جایی در میان عربها باز کرده بود، در کتابی به نام «ساحل دزدان دریایی» که به سال 1966 میلادی چاپ شد، بیهیچ سند و مدرکی، نوشت: «خلیج فارس که اعراب آن را خلیج عربی مینامند.» بلگریو در حالی در این کتاب چنین نوشته بود که در کتاب پیشینش، با نام «به بحرین خوش آمدید» از این جعل تاریخی خبری نبود. خلیج فارس، همان دریایی است که در اوستا از آن با نام دریای «پوییتیک» یا «پوییدیک» یاد شده است، همان دریایی که در سنگنوشتهی هزارانسالهی آشوری، «نامرتو» نامیده شده به معنای «رود تلخ». خلیج فارس همان دریایی است که داریوش بزرگ پس از پایان کانالی که به فرمان او در مصر کنده شده بود، دستور داد بر سنگی، چنین بنگارند؛ داریوششاه گوید: من پارسی هستم. از پارس، مصر را گرفتم. فرمان کندن این ترعه را دادم، از رودخانهای به نام نیل که در مصر جاری است تا «دریایی که از پارس میرود»: «درایه تیه هچا پارسا آیی تی». گفت و گویمان به «جمال عبدالناصر»، رسید، رییسجمهوری مصر كه ميگويند از زمان آغاز این بازی، متعصبانه خلیج فارس را خلیج عربی، میخواند. او را از نخستين عربهايي ميدانند كه فتنهی انگليسيها به ظاهر به مذاقش خوش آمده است. دکتر تکمیل همایون، لبخندی زد و گفت: «من از عبدالناصر دستخطی دارم که در آن، خلیج فارس، همان خلیج فارس است. افزونبر آن، او در يكی از سخنرانیهای پرشور و تاریخیاش که چند دههی پیش دربارهی همبستگی عربها، ايراد كرد، گفت: همهی عربها باید متحد شوند از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس(من بحر الاطلسی حتی خلیج الفارسی). این اتحاد عربی ها از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس، تا سالها زبانزد عام و خاص شده بود. حتا سرايندگان و خوانندگان، این اصطلاح را ترانه ها و شعرهایشان می گنجاندند. دستخط جمال عبدالناصر با واژه ی خلیج فارس دکتر همایون گفت: هم سن و سال های من،«اُمكلثوم»، خوانندهي بنام مصري، را می شناسند. او کسی بود که مردم برای کنسرت هایش، دست و پا می شکستند. اتحاد از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس، آن اندازه همه گیر شده بود که «اُمكلثوم» هم آن را در ترانهاش جاي داده بود و ميخواند. آن روزها از خلیج دروغين عربی خبری نبود چون انگلیسيها هنوز در اندیشهی ترک خلیج فارس نبودند اما با پیش آمدن داستان رفتن آنها، اين نام ساختگي هم شکل گرفت. از استاد تكميل همايون پرسيدم که؛ اکنون که عربها خلیج فارس را به دروغ میخواهند، خلیج عربی بخوانند پس تکلیف دریای سرخ(احمر) که در مستندات و نوشتههای کلاسیک با نام خلیج عربی، ثبت شده، چه میشود؟ و او در پاسخ به پرسشم، گفت: از زمانی که خلیج فارس را به ناراست، خلیج عربی کردهاند، سخنی از خلیجی که تا پیش از این، منسوب به آنها بود، نیست و آن را دریای احمر میخوانند، البته اين نام، پيشينهي تاريخي هم دارد. اما آنچه در نقشههای تاریخی، نامش خلیج عربی بوده، همين دریای احمر است. اصلا خليج فارس، كه تا پيش از چيرگي استعمار، يك درياي داخلي بود و درون خاك ايران قرار داشت، چگونه ميتواند درياي عربها باشد. متن مصوبه سازمان ملل متحد در کاربرد عنوان خلیج فارس در نوشتارهاو نشست ها از دكتر تكميل همايون پرسيدم كه چرا نام اين درياي پهناور در بخش جنوبي ايران، درياي فارس يا خليج فارس، نام گرفته و او گفت: در اين باره دو گونه روايت هست. نخست آنكه مردمان قوم پارس كه يكي از اقوام بزرگ ساكن ايران بودند، تا كرانههاي اين دريا گستردگي داشتهاند، بنابراين نام خود را به اين دريا دادهاند. دوم آنكه فرمانروايان ايران در زمان هخامنشيان و پس از آن در زمان ساسانيان چون از ناحيهي پارس برخاستهبودند، مردمان ديگر سرزمينها، اين درياي آبي را به نام فرمانروايانش، درياي پارس، ناميدند. و اصولا در فرهنگ و تمدن کهن ملت های جهان، نام ایران همواره پارس، فارس، پرشیا، پرس و پاراس بوده است. ممکن نیست از خلیج فارس سخن به میان آید اما از بحرین كه بخشي از خاك ايران بود و به فريب انگلستان و سستي سردمداران زمان، از دست رفت، چیزی گفته نشود. از ادعای واهی عربها بر دریای فارس، گفته شود اما از ادعای دروغينشان دربارهی جزیرههای تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسا، سخنی به میان نیاید. به ویژه که این روزها، همهی ایرانیها، خونشان از گستاخی حاشیهنشینهای خلیج فارس، به جوش آمده است. دکتر تکمیل همایون که گویی مبارزات زنده یاد دکتر محمد مصدق، در یادش زنده شده بود، گفت: بحرین و جزایر سه گانه، نه به ادعا که بر پایهی مستندات تاریخی هم در روزگار باستان و هم پس از ورود اسلام به ایران، از آنِ کشور ایران بوده است. همواره پرچم ایران در این سه جزیره، برفراز بوده است حتا پس از این که در سال 1891 میلادی به اشغال انگلیس درآمد، به اعتراض حاجی محمد مهدی ملک التجار بوشهری، حاکم بندر لنگه، باز هم پرچم ایران در آنجا، برفراز بود. با همهی اینها، فتنهی انگلیس به جای خود بود، انگلیسها که میخواستند شیوخ شارجه را از خود خوشنود نگاه دارند، گهگاه مالکیت این جزیرهها را به شیخ دستنشاندهی خود در شارجه، یادآوری میکردند. از همان زمان، اینها دچار وهم مالکیت هستند. دکتر مصدق از نام آشناهایی است که نیازی به معرفی ندارد. دکتر همایون گفت: در زمان مبارزات دکتر مصدق برای ملی کردن نفت، خاطرم هست که دکتر می گفت: اول نفت، بعد بحرین. آن روزها هنوز بحرین بخشی از ایران بود اما فریب های انگلیس، جوی ناآرام پدید آورده بود. آن زمان شیوخ عرب، ادعای مالکیت جزایر سه گانه را نیز داشتند. در دوره ای که دکتر مصدق در مسند وزارت امور خارجه ایرن بود، از حق حاکمیت ایران بر جزایر ایرانی دفاع کرد. او در دوره ی نخست وزیری اش هیاتی را با یک رزمناو ایرانی به منطقه گسیل کرد(1332 خورشیدی)، هرچند که این کار مصدق، انگلیسی ها را خوش نیامد. دكتر تكميل همايون به استناد پژوهشهايي كه پژوهشگران دربارهی خليجفارس داشتهاند، دربارهی نام جزاير سهگانه گفت: «عربها برای اينكه بگويند اين جزاير مال ماست، حتا در نام اين جزاير، دستكاری كردهاند، تنب را طنب مينويسند و ابوموسا را واژهای عربی می دانند. اين درحالی است كه تنب، دگرگونشدهی «تمب» است كه هنوز هم محليها، به همين شكل تلفظ ميكنند. تمب يک واژهی ايرانی به معنای تپه يا تل است. ايرانی ها اين دو جزيره يا دو خشكی كه به گونهی تپه يا تل در ميان آب، نمايان بودند را تمب، ناميده بودند. جزيرهای نيز كه اين روزها به ابوموسا، ميشناسيم برپايهی مستندات حتا در واپسين نامهنگاريهای زمان قاجار، به گونهي «بوموسو» آمده است. بوم همان بوم يا سرزمين است و سو يا سوز، به معني سبز. هر سه جزيره كه عربها، ادعايش را دارند حتا نامشان هم ايراني است، هرچند كه در درازاي هزارهها، مردمانش ايراني و عرب بوده و با آرامش در كنار هم زيستهاند. استاد، آه نكشيد اما نگاهش پر از افسوس بود. او گفت: ما كار فرهنگی نكردهايم. من پيش از اين نيز پيشنهادها دادم، از آنجمله اين كه دانشگاهی بينالمللی در سرتاسر خليجفارس بسازيم با نام خليجفارس و دانشجو از همهی جهان بپذيريم. گفتم كه هر دانشكدهاش را در يكی از جزيرهها يا بندرهايمان می توانيم، داير كنيم. خانههای دانشجويی داشتهباشيم و اجازه دهيم حتا پدر و مادرها هم چندگاهی از جايجای جهان، ميهمان ايران باشند. ما هنوز به خَم نخست كار فرهنگی هم نرسيدهايم. بايد سياست تفاهم جهانی داشته باشيم و آن تفاهم فرهنگی را كه داشتيم و مايهی همزيستی ما در هزارهها با مردمان منطقه بود، بايد زنده كنيم. بايد حركتهايی انجام دهيم كه مردمان خليجفارس بيهيچ ترس و هراسی، كشور ايران را پشتيبان خود بدانند و باور داشته باشند كه اگر بيگانهای بر آنها بتازد، ايران از آنها پشتيبانی ميكند. استاد ناصر تكميل همايون، بيآنكه از پرگوييهاي من، خمي به ابرو آوَرَد، دمِ پاياني گفتوگو، پشتي راست كرد، سينهاي جلو داد و گفت: همهي اينها بازي سياسی است، يک ادعای واهی است. اين روزها آنهايی كه اهل دانش و پژوهشند حتا آنهايی كه عرب هستند، به ويژه حقوقدانان كشورهای عربی، نام خليج عربی را باور ندارند، يعنی يک امر سياسی را به امر تاريخی و علمی، تحميل نميكنند. اما اين به آن معنی نيست كه ما بنشينيم و دست روی دست بگذاريم و چشم به آيندهای بدوزيم كه برايش كاری نكردهايم. مسپار وطن را به قضا و قدر ای دوست خود بر سر اين، تن به قضاداده، قَدَر شو فرياد به فرياد بيفزای كه وقت است در يک نفس تازه اثرهاست، اثر شو. «فريدون مشيری» |
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
سراینده: هما ارژنگی : | ||
ای یاوه گوی نادان، بازیچهی شغالان، چون شیرخواره طفلان، از رسم و راهِ مردان گویا خبر نداری! تو از کنامِ شیران، از خطهي دلیران، گویا خبر نداری! این خاکِ پهلوان خیز، این توتیای زر خیز، با جانِ ما سرشته پیوند جاودانش، بر سنگِ کوه و دریا، با خونِ ما نوشته ای یاوهگوی نادان، گویا خبر نداری کاینجا نه ریگ صحرا اینجا نه سوسمار است! اینجا تمامِ ایران، یک جنگلِ شکار است صدها هزار بیشه، در گوشه و کنار است هر بیشه جایگاهِ صد شیرِ کارزار است! باری ز سر به در کن پندار این جزایر، از این خطر حذر کن، ای رونشسته زایر، جان ترا بگیرد این لقمهي گلو گیر، باید که رو بتابی زین ناخجسته تدبیر تنب بزرگ و کوچک، اروند رود زیبا، آن پارسی خلیج و بحرین یا که موسا، سر دادهاند با هم، این نغمهي فریبا: «من با تو نامدارم،ای مهدِ سرفرازان من با تو جاودانم،ای سر زمینِ ایران» |
بنام خدا
دیکتاتور بزرگ، صاحب ثروت و مقام حکومتی، برای تعویض گریم صورتش اتاق رو ترک کرد...
عکاس که بهت زده به هنرپیشه محبوبش خیره شده بود به سمتش رفت ،
خم شد و در حالی که داشت یقه لباس نویسنده رو مرتب میکرد آهسته و با لحن ملامتگری زیر گوشش گفت :
چرا حاضر شدی باهاش عکس تبلیغاتی بگیری؟!
هنرپیشه معروف که از ابتدا حواسش به دگرگونی و ناآرامی احوال عکاس بود، بدون مکث پاسخ داد :
تو چرا حاضر شدی براش عکس تبلیغاتی بگیری؟!!
عکاس قد راست کرد و پس از چند لحظه سکوت، با همدلی بیشتری گفت : هیچوقت هیچکس نخواهد فهمید که من برای اون کار میکنم، حتی اگه بفهمن هم کسی اهمیت نمیده...!
هنرپیشه معروف با لبخند پاسخ داد : پس دست کم من دارم شرافتمندانه بهای امتیازاتی رو که به دست میارم میپردازم...!دیکتاتور بزرگ پیروزمندانه به اتاق برگشت و عکاس بهت زده به پشت دوربین !
سخن روز : پروانه اغلب فراموش می كند كه زمانی كرم بوده است... ولتر
بنام خدا
به گزارش ایسنا، این روزها مشاوران به ازای یک ربع ساعت که با شما حرف میزنند، قیمت سرسامآوری طلب میکنند، اگر فقط یک راهنمایی کوچک میخواهید و نمیخواهید زیاد هزینه کنید، میتوانید به 148 زنگی بزنید. این یک مرکز مشاوره معتبر است با این تفاوت که برای استفاده از آن میتوانید در خانهتان بنشینید و بدون این که لازم باشد به چشم مشاورتان نگاه کنید، کمک بگیرید.
شماره تلفن 1818
این شماره به اندازه کافی معروف است، همین که بتوانید بدون ایستادن و وقت تلف کردن در صف بانک، از خانه خودتان و در حالتی که روی کاناپه دراز کشیدهاید قبض تلفنتان را بپردازید، خودش کلی غنیمت است. اما 1818 فقط به درد همین کار نمیخورد.
این شماره درواقع شماره سامانه خدمات الکترونیکی شرکت مخابرات استان تهران است. وقتی تماس میگیرید، اول از شما میخواهد شماره را وارد کنید. بعد بدهیتان را میگوید. برای پرداخت باید شماره عابر بانک تان را بدهید. نگران نباشید، آنها هم یک شماره به شما میدهند تا اگر مشکلی پیش آمد، دستتان به جایی بند باشد.
از 1818 میتوانید خدمات دیگری مثل صورت حسابهای قبلی و دریافت ریز مکالمات را هم بگیرید. یادتان باشد که فقط وقتی از تلفن خودتان زنگ زده باشید میتوانید از این خدمات استفاده کنید.
شماره تلفن 88612121
این شماره تلفن امداد خودرو است. اكنون ماشینهای امداد خودرو آنقدر در شهر پراکندهاند که حتماً روزی یکی دو بار با آنها برخورد میکنید. اگر ماشینتان در راه خراب شد، میتوانید به این شماره زنگ بزنید تا یک مکانیک کاربلد به کمکتان بیاید. امداد خودرو در همه ایران خدمات میدهد. حتی اگر در یک روستای دورافتاده هستید، حداقل روی مشاوره تلفنیشان میتوانید حساب کنید.
شماره تلفن 192
بنا بر اعلام سایت مركز مخابرات استان تهران، این شماره همه اوقات شرعی را تا 24 ساعت آینده به شما اعلام میکند. اگر هم نمیدانید امروز چندم یا چند شنبه است، یا تاریخ میلادی یا قمری را نمیدانید هم، این تلفن به شما کمک میکند.
شماره تلفن 133
133 را حتماً میشناسید این شماره به درد وقتهایی میخورد که این آژانسهای دم دستی جواب نمیدهند. مثلاً شب عید یا روزهای برفی. 133 یک سری تاکسی دارد که در سطح شهر تردد میکنند. وقتی با 133 تماس میگیرید، اپراتور نزدیکترین تاکسی بیکار به منزل شما را میفرستد دنبالتان.
شماره تلفن 191
این شماره با پرسیدن منطقهای که در آن هستید، برایتان اسم و آدرس همه داروخانههای نزدیک را میخواند.
شماره تلفن 119
یک صدا که استرس از آن میبارد به شما ساعت را اعلام میکند! آن هم دوبار پشت سر هم. خوراک وقتهایی است که در خانه تنها هستید.
شماره تلفن 137
این شماره فوریتهای شهرداری است.
شماره تلفن 199
این شماره به شما میگوید که آن پرواز چقدر تأخیر دارد تا در فرودگاه معطل نشوید. کلاً هرگونه اطلاعاتی از هر پروازی بخواهید، 199 کمکتان میکند.
شماره تلفن 140
تا حالا چندبار شده که کد پستیتان را لازم داشته باشید و یادتان رفته باشد همراه بیاورید؟ با دادن شماره تلفن، کد پستی خانهتان را به شما میدهد. علاوه بر این، اگر آدرس مناطق پستی تهران را میخواهید و میخواهید وضعیت بستههای پستیتان را پیگیری کنید، میتوانید به این شماره زنگ بزنید.
شماره تلفن 142
این شماره ندای تامین اجتماعی است؛ سازمان تامین اجتماعی با بهرهگیری از این سیستم بیمهشدگان و کارفرمایان را با حقوقشان آشنا میکند.
شماره تلفن 134
برای اطلاع از پیشبینی هوای استان تهران و دیگر استانهای کشور و همچنین اطلاع از تفسیرهای نقشه هواشناسی میتوانید از سیستم هواگو استفاده کنید که اگر احیانا قصد مسافرت به منطقهای از کشور را دارید با مشکل مواجه نشوید.
شماره تلفن 118
تماس با سامانه تلفنی 118 شما را به آخرین تلفنهای به روز شده اعم از بیمارستانها، فرهنگسراها، هواپیمایی، راهآهن متصل میکند، آیا میدانید روزانه قریب به یک میلیون نفر با این سامانه تماس میگیرند و 500 هزار نفر از سامانه اینترنتی آن بازدید میکنند.
شماره تلفن 110
با گرفتن شماره 110 که متعلق به نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران است میتوانید آخرین اطلاع رسانی خود را در زمینه سرقت، قتل، درگیری و نزاع و زورگیری به گوش مسوولان نیروی انتظامی برسانید.
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 10 اردیبهشت ماه
بنام خدا
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : | ||
پروژهی لولهکشی در شهر مرادلو، از توابع مشکینشهر به پيدا شدن یک گور باستانی از زمان اشکانی انجاميد. بنابر گفتهها، هماكنون از ادامهي لولهكشي جلوگیری شده و کارشناسان میراث فرهنگی اردبیل در حال كاوش گور پيدا شده هستند. |
بنام خدا
۴۵دستورالعمل شگفت انگیز برای زندگی
بخاطر داشته باشید که دست نیافتن به چیزی که دوست دارید گاهی خوش اقبالی است.
۱. به مردم بیش از انتظاراتشان ببخشید و اینکار را با روی خوش انجام دهید.
۲. شعر مورد علاقه تان را از بر کنید.
۳. هر آنچه که میشنوید را باور نکنید، همه دارایی تان را خرج نکنید و هر چقدر که می خواهید نخوابید.
۴. وقتی میگویید "دوستت دارم"، واقعاً داشته باشید.
۵. وقتی میگویید "متاسفم"، در چشم طرف مقابل نگاه کنید.
۶. پیش از ازدواج حداقل شش ماه نامزد بمانید.
۷. به عشق در نگاه اول اعتقاد داشته باشید.
۸. هیچگاه به رویاهای دیگران نخندید.
۹. عمیق و مشتاقانه عشق بورزید. ممکن است صدمه ببینید ولی این تنها راه کامل زندگی کردن است.
۱۰. در اختلافات، منصفانه مبارزه کنید. بدون صدا زدن اسامی افراد.
۱۱. مردم را از روی خویشاوندانشان مورد قضاوت قرار ندهید.
۱۲. آرام صحبت کنید، سریع فکر کنید.
۱۳. وقتی کسی از شما سوالی می پرسد که تمایلی به پاسخ دادن ندارید، لبخند زده، و سوال کنید، "چرا میخواهی بدانی؟"
۱۴. بیاد داشته باشید که عشق بزرگ و کامیابی های بزرگ ریسک بزرگ می طلبند.
۱۵. با مادرتان در تماس باشید.
۱۶.وقتی کسی عطسه میکند به او بگویید "عافیت باشه!"
۱۷. وقتی شکست میخورید، درسی که از آن شکست می آموزید را فراموش نکنید.
۱۸. سه چیز را بیاد داشته باشید: احترام به خود، احترام به دیگران و پذیرفتن مسئولیت همه کارهایتان.
۱۹. اجازه ندهید یک مشاجره کوچک یک دوستی بزرگ را خراب کند.
۲۰. وقتی متوجه اشتباه خود شدید، قدمهای فوری برای جبران آن بردارید.
۲۱. وقتی گوشی تلفن را برمی دارید لبخند بزنید، فرد تماس گیرنده لبخند شما را در صدایتان خواهد شنید.
۲۲. با زن یا مردی ازدواج کنید که عاشق صحبت کردن با او هستید. وقتی سنتان بالاتر میرود، مهارتهای محاوره ای به اندازه مهارتهای دیگر اهمیت پیدا خواهد کرد.
۲۳. مقدار زمانی را در تنهایی سپری کنید.
۲۴. آغوشتان را برای تغییر باز کنید ولی نه به اندازه ای که ارزشهایتان زیر سوال رود.
۲۵. بیاد داشته باشید که گاهی سکوت بهترین پاسخ است.
۲۶. بیشتر کتاب بخوانید و کمتر تلویزیون تماشا کنید.
۲۷. شرافتمندانه و خوب زندگی کنید تا در زمان پیری وقتی به گذشته فکر کردید، فرصتی دوباره برای لذت بردن از آن پیدا کنید.
۲۸. به خدا توکل کنید ولی درب ماشینتان را قفل کنید.
۲۹. وجود فضایی عاشقانه در خانه تان بسیار مهم است. هر آنچه که میتوانید برای ایجاد خانه ای آرام، آسوده و امن انجام دهید.
۳۰. در اختلافات با کسی که دوستش دارید، با موقعیت کنونی دست و پنجه نرم کنید. گذشته را پیش نکشید.
۳۱. مفهوم عمیق و ژرف مطالب را درک کنید.
۳۲. دانش خود را به اشتراک بگذارید. این روشی است برای دستیابی به ابدیت.
۳۳. با محیط زیست مهربان باشید.
۳۴. با خدا راز و نیاز کنید. قدرت بیکرانی در این کار است.
۳۵. وقتی کسی از شما تعریف میکند هیچگاه حرفش را قطع نکنید.
۳۶. حواستان به کار خودتان باشد.
۳۷. به کسی که زمان بوسیدن شما چشمانش را نمی بندد اعتماد نکنید.
۳۸. یکبار در سال به جایی بروید که تابحال نرفته اید.
۳۹. اگر درآمد زیادی دارید، بخش از آنرا در زمان زنده بودنتان برای کمک به دیگران اختصاص دهید. این بزرگترین لذت بردن از ثروت است.
۴۰. بخاطر داشته باشید که دست نیافتن به چیزی که دوست دارید گاهی خوش اقبالی است.
۴۱. قوانین را بیاموزید سپس برخی را بشکنید.
۴۲. بیاد داشته باشید بهترین رابطه آنی است که عشق شما به یکدیگر بزرگتر از نیاز شما به یکدیگر باشد.
۴۳. موفقیت خود را اینگونه محک بزنید که چه چیزی را از دست می دهید تا چه چیزی را بدست آورید.
۴۴. بخاطر داشته باشید که شخصیت شما سرنوشت شما است.
۴۵. متهورانه به عشق خود نزدیک شوید.
بنام خدا
|
محمدعلی اینانلو، طبیعتگرد ایرانی |
● |
کویر لوت سرشار از زندگی است، کتابها اشتباه میکنند |
خبرنگار امرداد - اشکان خسرو پور :
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : | ||
عبدالرضا دشتیزاده، فرنشين ادارهی میراث فرهنگی سازمان منطقهای آزاد قشم از پيدا شدن بندرگاهها و استقرارگاههای زمان هخامنشی، اشکانی و ساسانی در قشم خبر داد.
به گزارش مهر، دشتی زاده از آثار بهجاماندهی کشتیها، نفتکشها و ابزارهای جنگی زمانهای گوناگون تاريخی در كرانههای جزیرهی قشم به عنوان ویژگی ارزشمند در كاوشهای پایگاه باستانشناسی زیر آب در این منطقه خبر داد. دشتی زاده گفت: «گزينش جزیرهي قشم به عنوان نخستین پایگاه باستانشناسی زیر آب در خلیج فارس، نشان از جایگاه قشم در اين زمينه دارد.» به گفتهی وی بررسی ها نشان از وجود پيوستگی اقتصادی و فرهنگی قشم از راه آبی با سرزمینهای خاور(:شرق) آفریقا، هند، چین و بسیاری از جزایر آسیایی در زمان هخامنشيان، ساسانيان و اشكانيان دارد. دشتی زاده گفت: «كاوشهاي باستانشناسی زیر آب در جزیرهی قشم به اندازهی مطالعات باستانشناسی در خشکی برای ما دارای ارزش است.» |
بنام خدا
چهار شمع به آرامی می سوختند، محیط آن قدر ساکت بود که می شد صدای صحبت آنها را شنید.
نخستین شمع گفت : من صلح هستم، هیچ کس نمی تواند مرا همیشه روشن نگه دارد. فکر می کنم که به زودی خاموش شوم. هنوز حرف شمع صلح تمام نشده بود که شعله آن کم و بعد خاموش شد...
شمع دوم گفت : من ایمان هستم، واقعا انگار کسی به من نیازی ندارد برای همین من دیگر رغبتی ندارم که بیشتر از این روشن بمانم ...
حرف شمع ایمان که تمام شد ، نسیم ملایمی وزید و آن را هم خاموش کرد...
وقتی نوبت به سومین شمع رسید با اندوه گفت : من عشق هستم توانایی آن را ندارم که روشن بمانم، چون مردم مرا به کناری انداخته اند و اهمیتم را نمی فهمند، آنها حتی فراموش کرده اند که به نزدیکترین کسان خود محبت کنند و عشق بورزند...
پس شمع عشق هم بی درنگ خاموش شد ...!
کودکی وارد اتاق شد و دید که سه شمع دیگر نمی سوزند.
او گفت : شما که می خواستید تا آخرین لحظه روشن بمانید، پس چرا دیگر نمی سوزید؟
چهارمین شمع گفت : نگران نباش ! تا وقتی من روشن هستم، به کمک هم می توانیم شمع های دیگر را روشن کنیم. من امید هستم !چشمان کودک درخشید، شمع امید را برداشت و بقیه شمع ها را روشن کرد...
سخن روز : هیچ وقت به گمان اینکه وقت دارید ننشینید زیرا در عمل خواهید دید که همیشه وقت کم و کوتاه است. فرانکلین
بنام خدا
بـررسی ارزش جهانـی پـول ایـران
از 300 سال پیـش تا به امـروز
به نقل از سایت الف؛ منابع تاریخی نشان می دهند ارزش برابری پول ملی ایران با پولهای معتبر جهانی در مقاطع تاریخی مختلف به این شرح بوده است :
در زمان شاه طهماسب صفوی، یعنی در سده شانزدهم میلادی، واحد پول ایران "شاهی" بود و هر ۲۰۰ شاهی برابر با یک "تومان". طبق مندرجات سفرنامه جنکینسون، در آن زمان هر شاهی با یک شیلینگ انگلیس برابر بود. هر پوند استرلینگ برابر با ۲۰ شیلینگ است. بنابراین، یک تومان ایران برابر بود با ۱۰ پوند انگلیس. یعنی، ارزش پول ایران ده برابر پول انگلیس بود.
در سده هیجدهم میلادی، ارزش تومان ایران بهتدریج کاهش یافت و ارزش پوند انگلیس افزایش. در نیمه نخست سده نوزدهم میلادی، یعنی در دوران سلطنت فتحعلیشاه و محمد شاه قاجار، دو پوند استرلینگ برابر با یک تومان ایران شد. در این زمان یک پوند برابر بود با ۲۵ فرانک فرانسه و ۱۰ روپیه هند. یعنی، یک تومان ایران برابر بود با ۵/ ۱۲ فرانک فرانسه. در همین زمان، یک تومان ایران با دو دلار و پنجاه سنت آمریکا برابر بود.
پس از قحطی بزرگ ۱۲۸۸ ق. ارزش پول ایران سیر نزولی را آغاز کرد؛ با کشته شدن ناصرالدینشاه (۱۸۹۳) این کاهش ادامه یافت و با انقلاب مشروطه (۱۹۰۵-۱۹۰۷) شدت گرفت. اندکی پیش از قتل ناصرالدینشاه، در سال ۱۸۹۱ یک پوند استرلینگ برابر با ۵/ ۳۲ قران بود که، اندکی پس از قتل ناصرالدینشاه، در سال ۱۸۹۴ به ۵/ ۴۸ قران رسید. ده قران برابر با یک تومان بود. یعنی در پایان سلطنت ناصرالدینشاه ارزش پوند بریتانیا ۲۵/ ۳ برابر تومان ایران و پس از قتل او، در زمان سلطنت مظفرالدینشاه، حدود ۸۵/ ۴ برابر تومان ایران شد.
پس از انقلاب مشروطه یک پوند برابر با ۶۰ قران بود یعنی ارزش پوند انگلیس شش برابر تومان ایران شد. در پایان سده نوزدهم و اوائل سده بیستم میلادی، تا جنگ اوّل جهانی، یک پوند انگلیس تقریباً برابر با ۵ دلار آمریکا بود. بنابراین، در دوران مظفرالدینشاه ارزش دلار آمریکا و تومان ایران تقریباً یکسان بود.
در زمان سقوط رضا خان و ورود ارتشهای متفقین به ایران (۱۳۲۰ ش.) دلار آمریکا تقریباً یک و نیم تومان ایران بود؛ یعنی با ۱۵ ریال میشد یک دلار خریداری کرد. در سال ۱۳۳۲، یعنی در پایان دولت دکتر مصدق و زمان کودتای ۲۸ مرداد، یک دلار آمریکا معادل ۹۰ ریال ایران (۹ تومان) و یک پوند استرلینگ برابر با ۲۳ تومان بود. در پایان سلطنت محمدرضا پهلوی و در دوره ای که صادرات نفت خام در قله تاریخی قرار داشت، یک دلار آمریکا تقریباً ۷ تومان ایران و یک پوند انگلیس تقریباً ده تومان ایران ارزش داشت. در این زمان ارزش یک روبل شوروی حدود ده تومان ایران یعنی تقریباً برابر با پوند استرلینگ بود. یک فرانک فرانسه ۱۶ ریال و یک مارک آلمان غربی ۳۲ ریال ارزش داشت.
امروزه پوند استرلینگ به نرخ رسمی دولتی حدود ۱۹۵۰ برابر تومان ایران و دلار آمریکا حدود ۱۲۲۶ برابر تومان ایران است در حالی که نرخ دلار در بازار آزاد ۱۸۵۰ تومان و قیمت پوند ۳۰۰۰ تومان می باشد. بجز دوره هایی که ایران شاهد جنگ و تجاوز نظامی بوده، سریع ترین سقوط ارزش پول ملی ایران در خرداد ۱۳۷۴ (زمان ریاست عادلی بر بانک مرکزی) و دی ۱۳۹۰ (زمان ریاست بهمنی بر بانک مرکزی) اتفاق افتاده است. بانک مرکزی طبق قانون، وظیفه حفظ ارزش پول ملی را به عهده دارد.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : | ||
تا محو و ناپيدا شدن نقشبرجستهی سنگی شاپور يكم در تنگهچوگان چيزی نمانده است. اين سنگنگاره كه چندی پيش با پُتک به جانش افتاده بودند،همچنان بی حفاظ و بی نگهبان است. این سنگنگاره در سمت راست تنگهچوگان و در کنار راه غار شاهپور است. هرچند كه چندي پيش، آسيبهاي وارد شده به اين سنگنگاره، خبرساز شده بود، اما به گفتهی سياوش آريا، اگر اين روزها به آن سری بزنيد، خواهيد ديد كه همچنان بدون نگهبان و بی حصار است. سال گذشته، به ضربهي پُتک، بخشي از اين سنگنگاره، ويران شد. البته بخش فروريخته، تا اندازهاي بهسازی(:مرمت) شد، اما اين يادمان هزار و اندی ساله همچنان بی نگهبان و بيحفاظ، رها شده است و احتمال رخدادي همچون آنچه سال گذشته روی داد، دوستداران ميراث فرهنگي را برآشفته است. در این سنگنگاره، شاهپور یکم ساسانی، سوار بر اسب در حال گرفتن حلقهی شهریاری از دست موبد موبدان است. |
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 5 اردیبهشت ماه
معمولاً تعداد مردهایی که به همسر خود خیانت می کنند از تعداد زنانی که به شوهر خود خیانت می کنند بیشتر است. ولی تحقیقات اخیر نشان می دهد که در سال های گذشته تعداد زنان خیانتکار نسبت به گذشته بیشتر شده است.
بنام خدا
آبشاری از ارتفاعات چک چک اردکان سرازیر شد |
خبرگزاری مهر، روز پنجشنبه 31 فروردین خبر داد: |
بنام خدا
یادگاری ٩٠٠ ساله از شهر شاپورخواست |
● |
«زر سنگ»؛ سنگ طلا |
سورنا لطفینیا :
سنگنوشتهها، متنهایی هستند دربارهی موضوعهایی که در روزگاران گذشته، ارج و ارزش ویژهای داشتهاند. بیشتر این گونه برجای ماندهها، در جاهایی ساخته شدهاند که مردمان آن روزگار به آسانی بتوانند ببینندشان مانند سنگ نوشتهی بیستون که بر سر راهی بزرگ و باستانی که هنوز هم کاربرد دارد، است.
درونمایهی این سنگنوشتهها، گوناگون است اما بیشتر دربارهی چیزهایی است که در آن روزگاران برای مردم دارای ارزش بودهاست و گاهی امروزه هم بسیار ارزشمند هستند، مانند قانونهای دادرسی، شرح پیروزیهای یک شاه بر شاهی دیگر، بخش بندی آب یا چراگاه، فاصلهی یک شهر تا شهری دیگر و...
یکی از سنگنوشتههای کشورمان در استان لرستان و شهر «خرمآباد» یا «شاپورخواست» است که بر سر راه جنوب جای دارد. مردم آن را به نامهای «برد نبشته» و «زر سنگ» نیز میشناسند.
تابلویی که برای شناساندن این برجای مانده از سوی میراث فرهنگی گذاشته شده است، تاریخ ساخت آن را در سال ٥٣٠ هجری مهی، یعنی بیش از ٩٠٠ سال پیش و در روزگار سلجوقیان و به دستور «امیر اسفهسالار ابو سعید برسق ابن برسق»، حاکم شاپورخواست و از فرمانداران سلطان «ملکشاه»، نشان میدهد.
این سنگنوشته که به گونهی مکعب مستطیل ساختهشده است، بلندایی ٣٤٤ سانتیمتری دارد. جنس سنگ از همان سنگهای کوهی است که سنگنوشته در دامنهی آن جای دارد. ناگفته نماند که خرم آباد، یک دره در میان کوههاست که از گذر رودخانهای که در گذشته پرآب بوده ساخته شده است.
خط بهکار رفته بر روی سنگ «کوفی» و در ١٩ سطر است. دور از ذهن نیست که پیش از این خط، نوشتههای دیگر و با درونمایههای دیگری بر روی سنگ جای داشته اما با گذشت روزگار و باد و باران یا به دست فرمانروایان، پاک و خط تازه بهجای آن نوشته شده است. این را میتوان از نوشتهای که در روزگار قاجار به دستور یکی از شاهان آن دودمان، بر روی بخشی از سنگ نوشته شده است دید.
درونمایهی این ١٩ سطر، «بخشش مالیات علفچر شهر شاپورخواست» است. بخشی هم که در روزگار قاجاریه بر روی نوشتههای گذشته آمده است، بیانگر گذر یکی از شاهان قاجار که گویا «ناصرالدین شاه» باشد، از آن راه است.این سنگ نوشته تا «مناره آجری» یک کیلومتر فاصله دارد و درست در یک راستا هستند.در ٢٤/٧/١٣٧٢ خورشیدی و در هنگام افزایش پهنای راه تهران- خوزستان این سنگنوشته، نزدیک به ١٤ متر به سوی خاور(:شرق) جابهجا شد و امروزه در همان جایی است که ١٩ سال پیش گذاشته شده است. این سنگ نوشته به شماره ٣٩٨ در سیاههی برجای مانده های ملی، جای گرفته است.
خط كوفی
سايدگی سنگ به شوند گذشت روزگار
نمای شمالی سنگ نوشته
شكستگی در لبهی بالايی سنگ
نمای جنوبی سنگ
نوشتهی بر جای مانده از روزگار قاجار بر روی خط كهن
فرتورها از سورنا لطفی نيا است.
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 3 اردیبهشت ماه