به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا



از واكاوی چهره‌ی اسكندر تا زيبايی های گردشگری ايران
امرداد ٢٧٨ چاپ شد



خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :

دویست و هفتاد و هشتمین شماره‌ی امرداد چاپ شد. این شماره را با اسکندر گجستک آغاز کرده‌ایم. ٢٣ خوردادماه، سالروز درگذشت اسکندر است، از همین روی در نوشتاری به واکاوی این چهره‌ی تاریخی پرداخته‌ایم. سخن نخست این شماره با عنوانِ «همه را بازی دهیم» به مجلس نهم و نمایندگان مردم و به ویژه نماینده‌ی زرتشتیان و خواست‌های امروز زرتشتیان از نماینده‌شان پرداخته است.
در رویه‌ی دوم یا رویه‌ی رویداد، با خبرها و گزارش‌هایی از جای‌جای ایران با شما هستیم و در سومین رویه(رویه‌ی مردم) با یک کارگردان جوان مستندساز به جستجوی پلنگ ایرانی شتافته‌ایم. فتح‌الله امیری کارگردانی است که امسال با مستند «در جستجوی پلنگ ایرانی»، توانست تندیس بهترین فیلم را از آن خود کند. در رویه‌ی مردم گفت‌و‌گوی این کارگردان را با امرداد خواهید خواند. نامه‌ای از میان نامه‌های رسیده‌ی شما خوانندگان گرامی و خبرهایی کوتاه از میان خبرهای گردشگری،‌ از دیگر خواندنی‌‌های این رویه هستند. افزون‌بر آن پاسخ تماس‌های تلفنی‌تان را در این رویه خواهید خواند.
رویه‌ی چهارم در این شماره ویژه‌ی شاهنامه‌دوستان است.  از شهرسازی در شاهنامه نوشته‌ایم و سخن از شهری به نام «داراب‌گرد» به میان آورده‌ایم، داراب‌گردی که بنابر شاهنامه به دست دارا پسر هما، ساخته شده است. چگونگی داستان را می‌توانید در رویه‌ی ٤ بخوانید. «لالایی‌های شاهنامه‌ای» عنوان گفت‌و‌گوی امردا با نویسنده‌ی کتاب «شاهنامه به لالایی» است. با خواندن این گفت‌و‌گو خواهید دانست که آیا می‌شود زبان باشکوه وسنگین ادبیات ایران را در پیکره‌ی لالایی گنجاند؟
«ویژگی‌هایی که از شاهنامه اثری جاودان ساخته است»، نوشتاری دیگر است که در همین رویه از زبان استاد ابوالفضل خطیبی به ویژگی‌های شاهنامه پرداخته است. کتاب «خانواده‌های گودرز و پیران در شاهنامه» نیز کتابی است که در همین رویه به معرفی‌اش پرداخته‌ایم.
«مانتره سخنی است که از دلی پاک برمی‌خیزد و بر دل می‌نشیند»، «اثر واژه‌های کهنِ ایرانی دانشِ زمین‌شناسی در زبان بیگانگان» و «زبان‌ها و گویش‌ها، پل فرهنگی از نسلی به نسل دیگر»، عنوان نوشتارهایی است که در رویه‌ی پنجم(رویه اندیشه)، چشم به راه خوانندگان است.
در رویه‌ی تاریخ همچون هر شماره به شماری از رخدادهای تاریخی پرداخته‌ایم. «زرتشتیان و آغاز سینمای تجاری ایران و هند»، نوشتاری است که به چگونگی تاثیرپذیری سینمای ایران از سینمای هند می‌پردازد و تاثیری که پارسیان بر سینمای هند داشته‌اند. «واکاوی چهره‌ی یک گجسته؛ «اسکندر مقدونی» را نیز در همین رویه می‌توانید بخوانید.
رویه‌ی زرتشتیان همچون هر شماره با خبرهایی از هازمان زرتشتی پیش روی خوانندگان خواهد بود. و اما واپسین رویه‌ی امرداد. در رویه‌ی هشتم که واپسین رویه‌ی امرداد است، شماری از رخدادهای تاریخی از ٢٠ خوردادماه تا ٢ تیرماه را خواهید خواند. «بازتاب» که بازتاب‌دهنده‌ی رای و نظر دانشمندان و سرشناسان جهان درباره‌ی ایران است، بخش دیگری از این رویه است. در بخش ایران‌گردی آن در این شماره می‌توانید از «کمندان» بخوانید، تونلی که تابستان و زمستان، پر از برف است. «خوب است بدانیم» و «خرده‌گیری»، بخش‌های دیگر این رویه هستند.
امرداد ٢٧٨ را از امروز از روزنامه‌فروشی‌ها می‌توانید تهیه کنید.






تاريخ : یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:امرداد,هفته نامه امرداد,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا



مردی كه بسيار می خواند و بسيار می نوشت



  گردآوری: صديقه نوده‌فراهانی :

  «سعید نفیسی» ادیب، تاریخ‌نگار، نویسنده، مترجم و شاعر ایرانی، بزرگ‌مردی بود كه آثار گران‌مايه‌اش امروزه فراروي پژوهشگران و ادب‌دوستان ايران‌زمين است. چيرگي او به تاریخ و ادبیات ایران، شوند(:باعث) آن شده بود تا شمار بسیاری از نوشته‌هاي نثر و نظم فارسی را به شیوه‌ای علمی و پژوهشي به چاپ برساند و از گمنامی بیرون آورد. کتابخانه‌ي شخصی و کم‌مانندی که به در گذر زمان گرد آورده بود به او این امکان را می‌داد که به مهم‌ترین مآخذ تاریخی و ادبی دسترسی داشته باشد.
 زندگينامه:
 «سعید نفیسی»، فرزند «میرزا علی‌اکبر ناظم‌الاطبا»(نامور به «ناظم‌الاطبا کرمانی») در ۱۸ خوردادماه ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. خانواده‌ی پدری او تا يازده پشت پزشك بودند و نياي يازدهمش «حكيم برهان‌الدين نفيسي بن عوض بن حكيم كرماني»، كتاب‌هاي بسياري در پزشكي داشته، كه برخی از آنها تا روزگاري كه پزشكي كهن در ايران آموزش داده مي‌شد از كتاب‌های درسي بود.
 وی تحصیلات سه‌ساله‌ي ابتدایی را در «دبستان شرف»، یکی از نخستین آموزشگاه‌هاي جدید که پدرش پايه‌گذاری کرده بود گذراند و دوره‌ي متوسطه را در بهار ۱۲۸۸ در «مدرسه‌ي علمیه» تهران به پایان رساند.
  پانزده ساله بود که برادر بزرگترش «دکتر اکبر مودب نفیسی» او را برای ادامه‌ی تحصیل به اروپا برد. شهر نوشاتل سویيس و دانشگاه پاریس جايي بود كه نفيسي در آنجا راه آموختن را ادامه داد و در سال ۱۲۹۷ به ایران بازگشت. ابتدا در دبیرستان‌های تهران به آموزش زبان فرانسه پرداخت و پس از آن در «وزارت فواید عامه» مشغول خدمت شد. در سال ۱۲۹۷ به گروه نویسندگان مجله‌ي «دانشکده» پیوست و در این مجله با ملک‌الشعرا بهار همکاری داشت. سپس به خدمت در وزارت فرهنگ، آموزش در مدارس علوم‌سیاسی، دارالفنون، مدرسه‌ي عالی تجارت، مدرسه‌ي  صنعتی و  دانشکده‌های حقوق و ادبیات نيز همت گماشت و چند سال پس از آن به هموندی(:عضویت) «فرهنگستان ایران» درآمد.

  استاد نفيسی با وجود پرورش در يک محيط اشرافی سطح بالا، بسيار ساده زندگی می كرد و به ظاهر زندگی توجهی نداشت. دانسته‌های اجتماعی اش چنان بود كه با مردم هر طبقه صحبت می كرد گويی از آنان بود. در ميان مردم عادی به جهت پاسخ سلام‌های گرم و احوال پرسی های صميمانه‌ای كه می كرد محبوبيت ويژه‌ای داشت.

  سعید نفیسی از بیماری آسم رنج می‌برد و واپسين سال‌های زندگی را در پاریس به‌سر می‌برد. هنگامی که برای باشندگي در نخستین کنگره‌ی ایران‌شناسان به تهران آمده‌ بود در ۲۲ آبان ۱۳۴۵ در تهران درگذشت. وی را در تهران، در کنار قبر پدرش و در آرامگاهی به نام «سر قبر آقا» (ظهیر الاسلام) به خاک سپردند.

 خاطره:
 نفيسی از روزگار تحصيل خويش چنين ياد مي‌كند: «... تازه در كتاب خواندن ورزيده و آزموده شده بودم. همين اندازه می دانستم چه كتاب‌هايی را بايد زودتر بخوانم، کی بخوانم، چگونه بخوانم. شب‌هاي زمستان پاي كرسی، شب‌هاي تابستان روی بام خانه، تا چشمم هنوز سنگين نشده بود‌، پای چراغ يا لامپ كتاب مي‌خواندم. هميشه مدادی با من بود و در هنگام خواندن به هر جمله‌ي جالبی كه بر‌می خوردم كنار آن را خط می كشيدم. چشمم كه سنگين می شد همان مداد را در لای ورقی كه به آن رسيده بودم می گذاشتم و آن را در كنار بستر جا می دادم. فردا كتاب را می گشودم و آن جمله‌های جالبی كه ياد گرفته بودم در دفترهای خشتی رونويس می كردم. نام نويسنده را در پايين آن، جا می دادم و من هنوز بيست و دو سه دفتر از آن زمان به يادگار دارم».

 مهم‌ترين آثار او:
احوال و اشعار رودکی، ۳ جلد، ۱۳۰۹-۱۳۱۹
تاریخ نظم و نثر ایران در زبان فارسی، ۲ جلد، ۱۳۳۴
جستجو در احوال و اشعار فریدالدین عطار، ۱۳۲۰
شاهکارهای نثر معاصر فارسی، ۲ جلد، ۱۳۳۰-۱۳۳۲
بابک خرم دین (به كوشش عبدالکریم جربزه دار) ۱۳۳۰
روزگار ابن سینا، ۱۳۳۱
زندگی و کار و اندیشهٔ پورسینا، ۱۳۳۳
خاندان طاهریان، ۱۳۳۵
تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورهٔ معاصر (دو جلد)، ۱۳۳۵-۱۳۴۴
تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان، ۱۳۴۲
مسیحیت در ایران،






تاريخ : شنبه 20 خرداد 1391برچسب:سر قبر آقا,سعید نفیسی,دبستان,دبستان شرف,شرف,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

  اسناد تاريخی يزد رو به نابودی می رود
   
 
  نگار پاكدل :
  اسناد تاریخی که بطور معمول توسط سازمان اسناد و کتابخانه‌ی ملی هر استان نگهداری می‌شوند، بخشی از تاریخ و فرهنگ عمومی هر منطقه به شمار می‌روند. این اسناد برای پژوهشگران دارای ارزشي باور نکردنی است زیرا آن‌ها تاریخ و فرهنگ‌ها را از میان همین اسناد مي‌نويسند و راجع به فرهنگ و آداب و رسوم و ویژگی‌های هر منطقه قضاوت می‌کنند، این تاثیرگذاری به اندازه‌اي است که حتا ممکن است یک نامه، یک قباله‌ی ازدواج و ... نظر پژوهشگران و محققان را در مورد فرهنگ یک منطقه دگرگون كند. این گنجینه این‌روزها در یزد در شرایط بحرانی نابودي به سر مي‌برد.
به گزارش مهر، «محمدرضا ملک ثابت»، ريیس سازمان اسناد و کتابخانه‌ي ملی استان یزد در این‌باره گفت: «بیش از دو میلیون برگ از سندهاي راکد ادارات که در سازمان اسناد و کتابخانه‌ي ملی استان یزد نگهداری می‌شود به شوند كهنگي ساختمان و فرسودگی بافت آن، در خطر نابودی‌اند.»
وي افزود: «سازمان اسناد و کتابخانه‌ي ملی استان یزد در محل خانه‌ لاری‌ها كه از خانه‌ها و مکان‌های تاریخی كهن در یزد است قرار دارد. و با توجه به وضعیت ساختمان و فرسودگی مصالح به کار رفته، بیش از دو میلیون برگ از اسناد موجود در آرشیو سازمان در خطر نابودی و تخریب قرار دارد.»
 به گفته‌ي ثابت:‌ «کمبود فضا و مکان مناسب برای نگهداری اسناد، احتمال فشردگی و چسبندگی اسناد و پرونده‌ها را به دنبال خواهد داشت.»
«ملک ثابت»، همچنین يادآور شد: « شمار زیادی فیلم و نوار‌ صوتی و تصویری ضبط شده از سخنان پیشینیان و بزرگان یزد نیز به شوند وجود رطوبت در محل نگهداری، با خطر نابودی روبرو هستند.»
این شرایط سبب شده مسئولان سازمان اسناد برای جلوگیری از نابودي تاریخ شفاهی بخشی از مکتوبات ارزشمند را به مکان‌های دیگری ببرند.
در این راستا در سال گذشته کلیه‌ي کتاب‌های دست‌نویس و چاپ‌سنگی سازمان اسناد و کتابخانه‌‌ي ملی استان یزد به تهران آورده شد.
وي همچنين گفت: «در صورت مهيا نشدن مکان مناسب براي گنجینه‌ي اسناد استان یزد ناچاریم اسناد تاریخی یزد را به تهران يا ديگر استان‌ها ببريم.»
اسنادی که می توانند چراغ راهی برای محققان و پژوهشگران باشند، این روزها در حالی به شوند نداشتن فضای مناسب برای نگهداری در معرض نابودی قرار گرفته اند، که بسیاری از ساختمان‌های مجلل در بخش‌هاي گوناگون به ویژه در مرکز استان یزد به محل استقرار ادارات تبدیل شده‌اند.




تاريخ : شنبه 20 خرداد 1391برچسب:قباله,قبال ازدواج,اسناد تاریخی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

پس از رسيدن يک تماس تلفنی برای يک عمل جراحی اورژانسی، پزشک با عجله راهی بيمارستان شد و پس از اينکه پاسخ تلفن را داد، بلافاصله لباسهايش را عوض کرد و مستقيم وارد بخش جراحی شد...

او پدر پسر را ديد که در راهرو می رفت و می آمد و منتظر دکتر بود.

به محض ديدن دکتر، پدر داد زد: چرا اينقدر طول کشيد تا بيايی؟ مگر نميدانی زندگی پسر من در خطر است؟ مگر تو احساس مسئوليت نداری؟

پزشک لبخندی زد و گفت : متأسفم، من در بیمارستان نبودم و پس از دريافت تماس تلفنی، هرچه سريعتر خودم را رساندم و اکنون، اميدوارم شما آرام باشيد تا من بتوانم کارم را انجام دهم ...

پدر با عصبانيت گفت : آرام باشم؟! اگر پسر خودت همين حالا توی همين اتاق بود آيا تو ميتوانستی آرام بگيری؟ اگر پسر خودت همين حالا ميمرد چکار ميکردی؟!!

پزشک دوباره لبخندی زد و پاسخ داد: من پاسخی را که در کتاب مقدس انجيل گفته شده ميگويم : از خاک آمده ايم و به خاک باز می گرديم ، شفادهنده يکی از نامهای خداوند است ...

پزشک نميتواند عمر را افزايش دهد !  برو و برای پسرت از خدا شفاعت بخواه ،  ما بهترين کارمان را انجام می دهيم به لطف و امید خدا ...

پدر زیر لب غرغر کنان گفت : نصيحت کردن ديگران وقتی خودمان در شرايط آنان نيستيم آسان است!!!

عمل جراحی چند ساعت طول کشيد و سپس پزشک از اتاق عمل با خوشحالی بيرون آمد : خدا را شکر! پسر شما نجات پیدا کرد ...

و بدون اينکه منتظر پاسخ پدر شود، با عجله و در حاليکه بيمارستان را ترک می کرد گفت : اگر شما پرسشی داريد، از پرستار بپرسيد !

پدر با ديدن پرستاری که چند لحظه پس از ترک پزشک ديد گفت : چرا او اينقدر متکبر است؟! نمیتوانست چند دقيقه صبر کند تا من در مورد وضعيت پسرم ازش سؤال کنم؟!

پرستار درحاليکه اشک از چشمانش جاری بود پاسخ داد : پسرش ديروز در يک حادثه ی رانندگی مرد...  وقتی ما با او برای عمل جراحی پسر تو تماس گرفتيم، او در مراسم تدفين بود و اکنون که او جان پسر تو را نجات داد ، با عجله اينجا را ترک کرد تا مراسم خاکسپاری پسرش را به پایان برساند...

هرگز کسی را قضاوت نکنيد چون شما هرگز نميدانيد زندگی آنان چگونه است و چه بر آنان ميگذرد يا آنان در چه شرايطی هستند ...

 

 

 

سخن روز : شاید گاهی چشم‌های ما نیاز داشته باشند که با اشک‌های‌مان شسته شوند، تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفاف‌تری ببینیم. الکس تان





تاريخ : شنبه 20 خرداد 1391برچسب:الکس تان,,
ارسال توسط سورنا

امروز 20 خورداد ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

تاريخ : شنبه 20 خرداد 1391برچسب:فال روز 20 خرداد,لعاب,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

 

مناره آجری گسکر ( مناره بازار ) شهرستان صومعه سرا

مناره آجری گسکر (مناره بازار)، یکی از زییاترین و  با شکوه ترین بناهای برجای مانده از دوره سلجوقی است که در ۹ کیلومتری غرب شهرستان صومعه سرا و بر سر راه دهکده جاده کنار به مناره بازار بنا شده است.

 

 مناره گسکر که در مسیر راه جاده شاه عباسی قرار گرفته است، یکی از مهم ترین آثار تاریخی استان گیلان زمین به شمار می رود  و   شکلی شبیه مخروط داشته و مقطع این مناره دایره ای شکل بوده که با حرکت به سمت بالا از قطر آن کاسته می شود.  محیط این مناره در سطح زمین ۱۹ متر و قطر آن در قسمت پائین مناره هفت متر و در فوقانی مناره به ۲٫۳۵ سانتیمتر می رسد که با احتساب ضخامت ۱٫۳۰ سانتی متری دیوار قطر داخلی مناره در ارتفاع ۱۰ متری از سطح زمین به ۲٫۵ متر می رسد.
ارتفاع اولیه مناره ۳۰ متر بود، پنج متر آن بر اثر شرایط جوی و آب و هوایی منطقه و ۱۳ متر آن به دلیل زلزله سال ۱۳۶۹ فرو ریخت و تنها ۱۲ متر از مناره بر جا مانده است.

 مناره آجری گسکر ( مناره بازار ) از آجر و ملات ساروج ساخته شده است. از مصالح به کار رفته در این مناره می توان به آجرهای مربع شکل به ابعاد ۲۰ در ۲۰ در پنج سانتیمتر و ملات ساروج اشاره کرد.
تنها تزیین این مناره دو ردیف آجر کاری تزئینی با نقوش هندسی بوده که به دلیل فرو ریختن قسمت فوقانی مناره قابل مشاهده نیست و در بقیه قسمت ها کاملا ساده و بدون آرایش است. تنها راه ورود به مناره از طریق یک در ورودی است که در قسمت جنوب غربی مناره واقع شده و با قوسی زینت گرفته است و تنها راه رفتن به بالای مناره پله های مارپیچی است که توسط یک ستون نگه دارنده در وسط به ابعاد ۱۰ در ۹۰ سانتیمتر ایستایی یافته است.
ارتفاع پله های مارپیچ مناره ۲۵ سانتی متر است و عرض پله ها در قسمت دیواره مناره به ۴۰ سانتیمتر و در قسمت ستون نگه دارنده پله ها به ۱۵ سانتی متر می رسد. دو نورگیر به ابعاد ارتفاعی یک متر، عمق ۱٫۳۰ سانتیمتر و پهنای ۱۰ سانتی متر در مناره مشهود است. نور گیر اول در ارتفاع شش متری از سطح زمین قرار گرفته و در اثر زلزله سال ۱۳۶۹ تخریب نشد ولی نورگیر دوم همراه با فرو ریختن دیواره از بین رفت که پس از عملیات مرمت این نورگیر را به همان شکل و اندازه نورگیر اول در آوردند.
هشت متر از این مناره به همان فرم و شکل اولیه مرمت شده است و هم اکنون ارتفاع مناره به ۲۰ متر می رسد. ساختمان این مناره طبق نوشته رابینو در کتاب دارالمرز به نقل از خوچکو به چهل گوش چمنی نسبت می دادند، ولی از نظر تاریخی صحت این موضوع اثبات نشده است و از سویی به روایات محلی سازنده این مناره ( چهل گوشی چمنی ) شخصی بوده که زمانی با اقتدار حکومت می کرده و اعلام داشته که قصد دارد با خدا مبارزه کند و برای صعود به آسمان دستور ساخت چنین مناره ای را داده است.
در هر صورت هدف اصلی از ساخت این مناره بر ما پوشیده است چه بسا که این مناره در دل جنگلی انبوه “هفت دغنان” بوده و نه به کار راهنمایی می آمده و نه کسی می توانسته بر بالای آن دیده بانی کند، ولی از نظر بهره برداری احتمالاً به منظور تعیین زمان دقیق طلوع و غروب خورشید استفاده می شده است.
مناره دیگری شبیه این مناره در روستای کلده فومن قرار دارد و در محوطه منزل مسکونی یکی از روستائیان واقع شده است که آجرهای آن به دلیل شرایط آب و هوایی از بالا فرو ریخته و از پائین نیز به دل خاک فرو رفته است و تنها قسمت باقیمانده و ایستایی این مناره که مشهود است به چهار متر می رسد، همین قسمت باقیمانده نشاندهنده سبک معماری و شباهت فوق العاده زیاد این دو مناره است تا جائیکه اهالی معتقدند این دو مناره توسط یک راهروی زیرزمینی به هم متصل بوده اند.
شهر قدیمی گسکر در جنگل هفت دغنان با گذر از روستای بهمبر، درست غرب جاده آسفالته مینا بوبه پونل در کنار راه جاده شاه عباسی بر روی رودخانه اسکندر رود آثار خرابه ها و ویرانه های به جا مانده از شهری قدیمی در دل جنگل انبوه هفت دغنان به وسعت ۴۰ هکتار به چشم می خورد.

امروزه از بقایای شهر قدیمی هفت دغنان که زمانی شهری آباد و پر رونق بوده، می توان به آثاری همچون حمام، خانه، مغازه، یک پل آجری و گور سیده خروسه ( خوری سو ) اشاره کرد. این شهر زمانی محل حکومت امرای گسکر بوده و قدمت آن به دوره ایلخانی و صفوی بر می گردد.





ارسال توسط سورنا

امروز 18 خورداد ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

تاريخ : پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:فال روز 18 خرداد,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


شجاعت یعنی این !

 

 

 

در یکی از دبیرستان ها هنگام برگزاری امتحانات سال ششم دبیرستان به عنوان موضوع انشا این مطلب داده شد که:

”شجاعت یعنی چه؟”

محصلی در قبال این موضوع فقط نوشته بود :

” شجاعت یعنی این”

و برگه ی خود را  کاملا سفید به ممتحن تحویل داده بود و رفته یود !

اما برگه ی آن جوان دست به دست دبیران گشته بود و همه به اتفاق و بدون …استثنا به ورقه سفید او نمره ۲۰ دادند.

فکر میکنید اون دانش آموز چه کسی می تونست باشه؟

!!!دکتر شریعتی!!! 





تاريخ : چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:شجاعت,شریعتی,دکتر علی شریعتی,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

نامه پیرزنی به خدا...

 

بخونیدش خیلی جالبه...

 

 

یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که نشانی گیرنده نامعلومی دارند رسیدگی می کرد...

 

متوجه نامه‌ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا ! 

 

با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند...

 

در نامه این طور نوشته شده بود :

 

خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم که زندگی‌ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد...

 

دیروز یک نفر کیف مرا که 100 دلار در آن بود دزدید...

 

این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است...

 

و من دو نفر ازدوستانم را برای شام دعوت کرده ام...

 

اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم...

 

 هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم...

 

تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن ...

 

کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به دیگر همکارانش نشان داد ...

 

و نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری...

 

روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند... 

 

همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهند خوشحال بودند...

 

عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت...

 

تا این که نامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود: نامه ای به خدا !

 

همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود:

 

خدای عزیزم. چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم ...

 

با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده و روز خوبی را با هم بگذرانیم...

 

من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی ...

البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان بی شرف اداره پست آن را برداشته اند!!!...





تاريخ : چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:اداره پست,پست,پستی,بی شرف,,
ارسال توسط سورنا

 

امروز 17 خورداد ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:فال روز 17 خرداد,جوزا,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا





تاريخ : چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:بدحجاب,بدخجابی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

دریاچه دوقلوی سیاه گاوآبدانان(نادرترین پدیده طبیعی کشور)

 

 دریاچه دوقلوی سیاه گاوآبدانان(نادرترین پدیده طبیعی کشور)
  فراخ پای کوه کهنسال و دیرزی کبیرکوه، آنجا که دشت وسیع مورموری دامن می گسترد، دریاچه شگفت انگیز و دیدنی دوقلوی سیاه گاو با عمری هزاران ساله شکل گرفته است. رودخانه سیاه گاو پس از عبور از میان صخره و دره ارتفاع های کبیرکوه در ۴۵ کیلومتری جنوب شرقی شهر آبدانان به ۲ دریاچه تبدیل می شود که دریاچه نخست با اختلاف سطح اندک در بالا دست دریاچه دوم قرار گرفته است. این ۲ دریاچه دایره وار، هر کدام با شعاع ۳۰ متر مربع، حدود ۳ متر ژرفا دارند و با یک جوی آب طبیعی به عرض یک و طول ۸ متر به هم متصل هستند. دریاچه دوقلوی سیاه گاو یکی از نادرترین پدیده های طبیعی کشور است و جاده دسترسی به این پدیده به طول ۹ کیلومتر است.در صورت سرمایه گذاری روی این اثر طبیعی، دریاچه سیاه گاو می تواند یکی از جاذبه های گردشگری استان باشد. دریاچه دوقلوی سیاه گاو در حدود ۱۵ کیلومتری شهر ۵۵ هزار نفری آبدانان از توابع استان ایلام واقع شده است.





ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

این مطلب رو دیدم حالم از هر چی شرف و وجدانه بهم خورد ...

مردم ما پاک قاطی کردن و روانی شدن !!!

خدا لعنت کنه این آدمای بی رحم و حیوان صفت رو ...

تف تو روح و وجدان و شرف این آدمایی که این همه کودک آزاری میکنن ...

 

تف!!!

 

 

شکنجه دختر 8 ساله تا حد مرگ در تهران

دختر 8 ساله ای به فجیع ترین وضع توسط ناپدری مورد آزار و اذیت جسمی قرار گرفته و هم اکنون در بیمارستان بستری است.

دکتر کامران آقاخانی متخصص پزشکی قانونی بیمارستان حضرت رسول (ص) با اعلام این خبر در گفت و گو با مهر اظهارداشت: این دختر 8 ساله شب گذشته توسط اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی به بیمارستان سوانح و سوختگی مطهری منتقل می شود. وی با عنوان این مطلب که مسئول فنی بیمارستان مطهری نیز هست، افزود:  متاسفانه به علت شکستگی های متعدد از ناحیه دست و سر، ناگزیر شدیم این دختر را به بیمارستان حضرت رسول (ص) اعزام کنیم.

 آقاخانی در تشریح وضعیت این دختر 8 ساله گفت: موارد کودک آزاری زیادی را شاهد هستیم اما وضعیت این دختر قابل مقایسه با سایر کودک آزاریها نیست. شدت آزار و شکنجه او به قدری دردناک است که قابل شرح نیست. این متخصص پزشکی قانونی با اشاره به شکستگی دو ساعد و سر این کودک، افزود: آثار شلاق و سوزاندن سیگار در نقاط مختلف بدن این دختر 8 ساله به وضوح دیده می شود به طوری که جای سالمی در بدن او مشاهده نمی شود. این دختر به ما گفته است که با مادر معتاد و ناپدری اش زندگی می کند و 4 روز است به او غذا نداده اند. آقاخانی با تاکید بر انعکاس چنین فجایع دردناک و آزار دهنده ای گفت: از رسانه ها می خواهم که در مقابل این قبیل کودک آزاری ها از خود واکنش نشان دهند و مسئولان مربوطه نیز با افراد خاطی به شدت برخورد کنند.

وی با اشاره به شکستگی سر و دو ساعد این دختر 8 ساله، از انجام تصویربرداری و معاینات دقیق برای درمان شکستگی ها و سوختگی ها خبر داد و افزود: وضعیت به قدری فجیع است که باور آن برای هیچ کس وجود ندارد و نمی توان گفت که فردی که او را آزار داده است، خلق و خوی انسانی دارد. این دختر ساکن یکی از محلات جنوب تهران است که توسط اورژانس اجتماعی بهزیستی به بیمارستان منتقل شده است

 
 
 
 
 
 
 
 
 

اگرچه دیدن این تصاویر برای هر کسی دردناک است؛ اما خواهشمندم این مطلب را برای دوستانتان بازگو کنید تا علاوه بر آگاه کردن دیگران از آنچه در جامعه میگذرد؛ شاید کسی هم در این میان پیدا شود که توانایی مالی یا اجرایی برای حمایت از این کودک و کودکان مشابه را داشته باشد.

 

اگر نذری دارید و یا میخواهید صدقه ای بدهید، جاهایی بهتر از امامزاده و صندوق صدقات هم وجود دارد....

 





ارسال توسط سورنا



ادامه مطلب...

تاريخ : چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:روستای کوه سرد,کوه سرد,نهبندان,,
ارسال توسط سورنا

امروز 16 خورداد ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!

 



ادامه مطلب...

ارسال توسط سورنا

بنام خدا


پس از آن‌که «یزدگر سوم» در جنگ نهاوند از تازیان شکست خورد، او برای کمک گرفتن و گردآوری سپاه نو به‌سوی خراسان و خاور ایران رهسپار شد. یکی از شاهزادگان ساسانی به‌نام «باو» فرزند «کیوس» که سردار شجاعی بود از یزدگرد اجازه خواست که برای نیایش به آتشکده‌ای که پدرش ساخته بود برود و سپس به او بپیوندد. «باو» در آتشکده مشغول نیایش بود که به او خبر می‌دهند که یزدگرد، در شهرِ مرو به فرمان «ماهوی سوری» فرماندار آنجا و به‌دست آسیابانی کشته شده است. «باو» با شنیدن این خبر بسیار اندوهگین شد.

 در این هنگام، تازیان در بخش جنوبی مازندران نفوذ پیدا کردند و در بخش شمالی آن نیز به‌دلیل نبودن فرماندهی شایسته و مناسب هرج‌ومرج روی داده بود. مردم مازندران برای نگاهبانی و نگاهداری سرزمین خود از دشمنان، نمایندگانی را به نزد «باو» فرستادند و از او درخواست کردند که سرزمین آنها را اداره کند. «باو» پس از گرفتن پیمان از مردم به آنجا رفت، تازیان را از آنجا بیرون راند و نزدیک ۱۵سال فرمانروایی کرد تا این‌که به‌دست شخصی به‌نام بلاش(ولاش) کشته شد. او دودمان «باوند»ی را تشکیل داد. مدت پادشاهی اسپهبدان باوندی در کوهستان(کهستان)بالا از سال ۴۵ تا ۴۶۶ هجری مهی برابر است با ۴۲۱ سال و در این مدت مردم کوهستان پیرو دین زرتشتی و در راه و روش نیز، پیرو نیاکان باستانی خود در روزگار ساسانی بوده و در دین، آداب و رسوم ایشان در مدت ۵ سده هیچ خدشه‌ای روی نداده است.

 پس از اسپهبد «غازن دوم باوند» که واپسین فرمانروا از خاندان باوندی در کوهستان «فریم» یا «پریم»(واقع در هزار جریب دودانگه کنونی در جنوب شهر ساری) است. چیره‌شدن دسته‌ی دوم از شاهان باوندی آغاز می‌شود که از «پریم» به شهر ساری منتقل شده‌اند.

 دوران پادشاهی این دسته از ۴۶۶ هجری مهی از اسپبد«شهریار»(پسر غازن دوم) آغاز و در سال ۶۰۶ هجری مهی با کشته شدن اسپهبد «رستم شاه غازی» نامور به «شمس الملوک» پایان می‌یابد و پایتخت این دسته در مدت ۱۴۰ سال شهر ساری بوده است.

 دسته سوم از شاهان باوندی که «کین خواریه» نامیده می‌شوند، از سال ۶۳۵ هجری مهی از اسپهبد «اردشیر» نامور به «حسام‌الدوله» آغاز و در سال ۷۵۰ هجری مهی با کشته شدن اسپهبد «حسن فخرالدوله» در آمل پایان می‌یابد و دیگر کسی از این خاندان به پادشاهی برنخواست و شهرستان‌هایی که از آغاز دسته دوم باوندیان یعنی سال ۴۶۶ هجری مهی تا پایان سال ۷۵۰ هجری مهی در تصرف ایشان بود و همه‌ی مازندران به‌جز «رویان» و در بیشتر مواقع دماوند- کلومن(سمنان، دامغان و بسطام) ، گرگان و بخشی از استان ری می‌باشد.

کاسه سیمین

 پس از برچیده‌شدن خاندان باوندی «کین‌خواریه» در سال ۷۵۰ هجری مهی همه‌ی سرزمین مازندران سوای «رویان جنوبی» که شامل دیلمان، طالقان و رودبار بود به‌دست فرمانروایان اسلامی افتاد. ولی باز هم اسپهبدان «پادوسبانی» در رویان جنوبی، به فرمانروایی خود ادامه می‌دادند تا سال ۱۰۰۶ هجری مهی که به‌دست شاه عباس صفوی از بین رفتند. دودمان«پادوسبانیان» پس از سلسله آفتاب در ژاپن طولانی‌ترین مدت فرمانروایی در جهان را داشتند. چون فرمانروایی آنان از سال ۵۴۰ هجری مهی آغاز و تا سال ۱۰۰۶ هجری مهی ادامه داشت. با فروپاشی واپسین دودمان فرمانروایان زرتشتی در مازندران، زرتشتیان آن سامان نیز کم‌ و کمتر شدند به‌گونه‌ای که امروزه دیگر اثری از آنها در این جاها دیده نمی‌شود.

یاری‌نامه:

 - آذرگشسب، موبد اردشیر، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان.

 نویسنده‌ی کتاب «مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان» روانشاد «موبد اردشیر آذرگشسب» برای نوشتن بخش «تاریخ اسپهبدان تبرستان»، از دو کتاب به‌نام‌های «تاریخ تبرستان» نوشته‌ی «بهالدین محمد ابن حسن ابن اسفندیار» که در سال ۶۱۳ هجری مهی(:قمری) نوشته شده است و همچنین کتاب «تاریخ تبرستان پس از اسلام» نوشته «اردشیر برزگر» بهره برده است. نوشتار بالا، کوتاه نوشته‌ای از کتاب دوم است.





ارسال توسط سورنا

 
 
 


ادامه مطلب...

تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:دنیای حیوانات,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 


 
 سورتمه سواری

سورتمه سواری در دهکده شهر تفریحی گنج نامه در همدان





تاريخ : شنبه 13 خرداد 1391برچسب:همدان,سورتمه,سورتمه سواری,گنج نامه,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 





تاريخ : شنبه 13 خرداد 1391برچسب:آپارتمان,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

روزی مردی جان خود را به خطر انداخت تا جان پسر بچه ای را که در دریا در حال غرق شدن بود نجات دهد...

اوضاع آنقدر خطرناک بود که همه فکر می کردند هر دوی آنها غرق می شوند و اگر غرق نشوند حتما در میان صخره ها تکه تکه خواهند شد !

ولی آن مرد با تلاش فراوان پسر بچه را نجات داد...

آن مرد خسته و زخمی پسرک را به نزدیک ترین صخره رساند و خود هم از آن بالا رفت.

پس از مدتی که هر دو آرامتر شدند ،  پسر بچه رو به مرد کرد و گفت:

از اینکه به خاطر نجات من جان خودت را به خطر انداختی متشکرم.

مرد در پاسخ گفت:

نیازی به تشکر نیست. فقط تلاش کن طوری زندگی کنی که زندگیت ارزش نجات دادن را داشته باشد!

 

 

سخن روز : انسان مجموعه ای از آنچه که دارد نیست ؛ بلکه مجموعه ای است از آنچه که هنوز ندارد، اما می تواند داشته باشد ... دیل کارنگی





تاريخ : چهار شنبه 10 خرداد 1391برچسب:نجات,صخره,دیل,دیل کارنگی,کارنگی,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 





به تازگی دولت بی‌ دل و ... چین محصول جدید دیگری با نهایت بی‌ شرمی به بازار جهان ارائه داده. 

 


 

آویز کلید و یا گردنبند‌های آویز پلاستیکی که حاوی محلولی خاص همراه با لاکپشت‌های نوزاد زنده هستند. 

 


 

که حیوان به مدت دو تا سه ماه میتواند در این فضای کوچک زنده بماند. 

 


 

خواهشمندیم از خریدن این محصول به طور جدی خوداری کنید تا این تجارت غیر انسانی‌ با شکست مواجه شود. 

 


 

براستی حالم بد شد از دلخراش بودن این محصول.

 

ما انسان‌ها به کجا میرویم با این شتاب!!!؟





تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:نخرید,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

یکی از پادشاهان عمرش به سر آمد و دار فانی را بدرود گفت و به سوی عالم باقی شتافت چون وارث و جانشینی نداشت وصیت کرد بامداد نخستین روز پس از مرگش نخستین کسی که از دروازه ی شهر در آید تاج شاهی را بر سر وی نهند و کلیه ی اختیارات مملکت را به او واگذار کنند...

اتفاقا فردای آن روز؛ نخستین فردی که وارد شهر شد گدائی بود که در همه ی عمر مقداری پول اندوخته و لباسی کهنه و پاره که وصله بر وصله بود به تن داشت...

ارکان دولت و بزرگان وصیت شاه را به جای آوردند و کلیه خزائن و گنجینه ها به او تقدیم داشتند و او را از خاک مذلت بر داشتند و به تخت عزت و قدرت نشاندند.

پس از مدتی که درویش به مملکتداری مشغول بود به تدریج بعضی از امرای دولت سر از اطاعت و فرمانبرداری وی پیچیدند و پادشاهان ممالک همسایه نیز از هر طرف به کشور او تاختند.

درویش به مقاومت برخاست و چون دشمنان تعدادشان زیادتر و قوی تر بود به ناچار شکست خورد و بعضی از نواحی و برخی از شهرها از دست وی بدر رفت.

درویش از این جهت خسته خاطر و آرزده دل گشت...

در این هنگام یکی از دوستان سابقش که در حال درویشی رفیق سیر و سفر او بود به آن شهر وارد شد و یار جانی و برادر خود را در چنان مقام و مرتبه دید به نزدش شتافت و پس از ادای احترام و تبریک و درود و سلام گفت :

ای رفیق شفیق شکر خدای را که گلت از خار برآمد و خار از پایت بدر آمد ، بخت بلندت یاوری کرد و اقبال و سعادت رهبری؛تا بدین پایه رسیدی!

درویش پادشاه شده گفت : ای یار عزیز در عوض تبریک؛ تسلیت گوی آن دم که تو دیدی غم نانی داشتم و امروز تشویش جهانی!رنج خاطر و غم و غصه ام امروز در این مقام و مرتبه صدها برابر آن زمان و دورانی است که به اتفاق به گدائی مشغول بودیم و روزگار می گذراندیم...!

 

 

سخن روز : از نظر انسانها سگها حیواناتی با وفا ومفیدند ، ولی از نظر گرگها، سگها گرگ هایی بودند كه تن به خفت  بردگی سپردند تا در آسایش و رفاه زندگی كنند!!!

 





تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:درویش,,
ارسال توسط سورنا
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


شیوه های مخ زنی در کشورهای مختلف!!

فرانسه :
پسر: بن ژور مادام! حقیقتش رو بخواید من از شما خوشم آمده و میخواهم اگر افتخار بدید با هم آشنا شیم!
دختر: با کمال میل موسیو!

ایتالیا :
پسر: خانوم من واقعا شمارو از صمیم قلب دوست دارم و بسیار مایلم که بیشتر با شما آشنا شم!
دختر: من هم از شما خوشم اومده و پیشنهاد شمارو با
کمال میل می پذیرم!

انگلیس :
پسر: با عرض سلام خدمت شما خانوم محترم!
خانوم من چند وقت هست که از شما خوشم اومده می میخوام اگه مایل باشید باهم باشیم!
دختر: چرا که نه؟ میتونیم در کنار هم باشیم!

و اما ایران :
پسر: پیــــــــــــــــــس ... پیس پیس ...
پـــــــــــــــــــــــی ــــــــــــــــس ... پیییییییییییییس ...
ســــــــوووووووو ... ســــــــــوووو ...
ســــــــــــس ... ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــس ...
پــــــــِـخخخخخخخخخ ... چِــخـــــــــــــــه ...
هووووووی با تواما! بیا شماره مو بگیر بزنگ!
دختر: خفه شو! کصافطِ عوضی! مگه خودت خوار و مادر نداری
راه افتادی دنبالِ ناموس مردم،بی ناموس!
شماره تو میگیرم فقط واسه اینکه شرتو زود کم کنی!
ساعت 10 زنگ میزنم!





تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:مخزنی,مخ زنی,مخ زدن,,
ارسال توسط سورنا

امروز 9 خرداد ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!

 

 



ادامه مطلب...

تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1391برچسب:فاز 9 خرداد,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا


 دويست‌و‌هفتاد و هفتمين شماره‌ی امرداد چاپ شد
●  بله؛ كوروش بزرگ بود

  ويژه‌نوشته‌هايی درباره‌ی زنده‌ياد پرويز شهرياری

  خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :

 

  دویست‌و‌هفتاد و هفتمین شماره‌ی امرداد چاپ شد. این شماره با تیتر نخست «بله؛ کوروش، بزرگ بود» بر روی دکه‌های روزنامه‌فروشی رفت. چندی پیش نشریه‌ای، با این تیتر که «آیا کوروش بزرگ بود؟»، هم مردمی را که به بزرگی و منش نیک کوروش بزرگ می‌بالند و هم کوروش بزرگ را، دستمایه‌ی شیطنت خود کرد.
 
امرداد در این شماره در گفت‌و‌گویی کوتاه، به چرایی بزرگی کوروش بزرگ پرداخته است.
 
رویه‌ی نخست و رویه‌ی رویداد همچون همیشه، خبرها و گزارش‌هایی کوتاه و بلند از جای‌جای ایران را در خود دارند. افزون‌بر آن، «به راستی دارایی ایران، چیست؟» عنوان سخن نخست این شماره است که در رویه‌ی نخست می‌توانید بخوانید.
  با سومین رویه‌ی امرداد، می‌‌توانید چرخی در موزه‌ی فرش رسام عرب‌زاده بزنید، جایی که زندگی در آن جاری است. بی‌گمان این گزارش کوتاه از این موزه‌ شما را مشتاق دیدار از این موزه خواهد کرد و مشتاق مردی که ٦٦ فرش دستباف را پیشکش ایران و این ملت کرد، فرش‌هایی که شاید بافت هریک از آن‌ها بیش از چند سال، زمان برده بود.
  آشنایی با یکی دیگر از «نوشیدنی‌های ایرانی»، «از میان نوشته‌های رسیده» و خبرهای کوتاه گردشگری از دیگر بخش‌های این رویه است.
  چهارمین رویه در این شماره ویژه‌ی ادب و هنر است و ادب‌دوستان و هنردوستان. «دمی با تنبورسازان و تنبورنوازان» عنوان گفت‌و‌گویی است با یکی از استادان تنبور نواز پیشکسوت. همچنین در این گفت‌و‌گو با یکی از تنبورسازان بنام کشورمان آشنا خواهید شد، هنرمندی که هنرش را پدرش آموخته و پدرش نیز آن را از پدر.
  «نوگرایی در شعر پارسی، پیش از نوآوری‌های نیما یوشیج» و «بازتاب نابسامانی‌های سیاسی بر ادب و هنر پارسی»، دو نوشتار دیگری هستند که می‌توانید در رویه‌ی ادب وهنر بخوانید. در این رویه می‌توانید از تازه‌های کتاب، تازه‌های نمایش و تازه‌های موسیقی نیز آگاه شوید.
  پنجمین رویه‌ی امرداد(رویه اندیشه) در نوشتار آغازین خود به ریشه‌یابی واژه‌ی «مزدا» در زبان‌های اوستایی و هخامنشی پرداخته است. واژه‌ی «مزدا» از واژگانی است که واژه‌شناسان ایرانی و خارجی بیش از یکصد سال است که هنوز درباره‌ی معنای دقیق آن گفت‌و‌گو می‌کنند.
  «خنیاگری پس از ساسانیان» و «من به هیات ما زاده شدم» دو نوشتار دیگری هستند که در این رویه چشم به راه شما خوانندگان هستند.
  در ششمین رویه‌ی امرداد(رویه‌ی تاریخ)، از بزرگی کوروش بزرگ خواهید خواند. گفت‌و‌گوی امرداد با مرتضا ثاقب‌فر، پژوهشگر و نویسنده، نوشتاری است که در این رویه به چرایی و چگونگی بزرگی کوروش می‌پردازد.
  در نوشتاری دیگر، داریوش احمدی، پژوهنده‌ی تاریخ به روشنی به نادرستی‌های گزارشی که در همشهری جوان چاپ شده و سویه‌اش زیر سوال بردن بزرگی کوروش است، پرداخته است.
  جنگ‌های ایران و اعراب، نوشتاری دیگر از علی‌غفوری، نویسنده‌ی صد جنگ بزرگ تاریخ است. او در این نوشتار از یورش تازیان و چرایی شکست ایرانیان نوشته است.
هفتمین رویه‌ی امرداد که رویه‌ی زرتشتیان است در این شماره به زنده‌یاد پرویز شهریاری، ویژه شده است. در این رویه می‌توانید گفت‌و‌گوی امرداد را با پسرش، شهریار شهریاری و برادرش، هرمز شهریاری بخوانید.
  «دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم» گفت‌و‌گویی از استاد محمد آستانه‌ی اصل که شاگرد و همکار استاد شهریاری بوده و یادی از استاد از فیروز نادری، یکی از مدیران ارشد سازمان ناسا که شاگرد استاد شهریاری بوده از نوشتارهایی است که در رویه‌ی هفتم، آن‌ها را خواهید دید.
  رویه‌ی پایان یا هشتم نیز، این‌بار با یک موضوع تازه به‌نام «بازتاب» به آن‌چه دانشمندان دیگر کشورها درباره‌ی ایران گفته‌اند پرداخته است. همچنین در این رویه مانند شماره‌های پیش، روزشمار تاریخ، بریده کتاب، سخن‌بزرگ، خوب است بدانیم را خواهید خواند و در  بخش ایران‌گردی به غار «کرفتو» در کردستان خواهید رفت.
  امرداد را از امروز از دکه‌های روزنامه‌فروشی می‌توانید خریداری کنید.






ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

  ميل‌های باستانی، ستون خانه‌ی روستاييان
   
 
  سورنا لطفی نيا :
  چندماه پیش چند تن ناشناس، میل‌های عبادتگاه ساسانی سمیرم را از بالای یکی از غارهای پنج‌گانه‌ي آن به پایین آبشار تنگسیر، پرتاب کردند و این میل‌های بزرگ، هر کدام چند تکه شدند. برخی از بوميان هم، تکه تکه‌هایی از این میل را براي ستون به خانه هایشان بردند.
 به گزارش ميراث خبر؛ عده‌ای ناشناس (برخی می‌گویند شماري از بومي‌ها) که برای گردش به این عبادتگاه رفته بودند، میل‌ سنگی (پایه)  این عبادتگاه را به شوندهاي(:دلایل) ناروشن به پایین پرتاب کردند. این میل تاریخی به پایین آبشار تنگسیر، کنار آسیاب تاریخی سمیرم افتاد و  تکه‎تکه شد.
  بومی ها، این میل‌های تکه‎تکه شده را که روزگاری دارای نوشته‌های ساسانی بودند، به خانه‌هایشان برده تا آن‌ها را به‌جای ستون به‌كار برند. گفته می‌شود، مسوولان اداره میراث فرهنگی سمیرم پس از این رخداد، توانستند برخی از این میل‌ها را به جای نخستشان باز گردانند.
 «سجاد افشاری»، مدیر اداره‌ي‌ میراث فرهنگی و گردشگری شهرستان سمیرم، درباره‌ي افتادن میل عبادتگاه ساسانی به پایین آبشار می‌گوید که، به نظر می‌رسد این كار از سوی بومي‌‌ها انجام شده و همین پيش‌آمد، نشان می‌دهد که کار در این گستره با دشواري‌هاي بسیاری روبه‌رو است.
 او می افزايد که، این اداره، همه‌ی تلاش خود را برای جابه‌جايی تکه‌های این میل تاریخی به جایگاه نخست انجام داده‌است.
 کارشناسان میراث فرهنگی بر این باورند که، با توجه به این رخداد، خطر همچنان غارها و ديگر بناهای سمیرم را تهدید می‌کند و باید نظارت‌های بیشتری روی این آثار انجام گیرد.
 در پيرامون شهر سمیرم ٥ میل سنگی وجود دارد که نشان دهنده‌ي جایي مقدس یا وجود آتشکده‌های ساسانیان هستند. سمیرم در روزگار ساسانیان به اندازه‌ي یک شهر، گستردگي و جمعیت داشته است.
سمیرم، شهری در جنوب باختری(:غربی) استان اصفهان بین چهار استان اصفهان، چهارمحال‌وبختیاری، کهگیلویه‌وبویراحمد و فارس ‌است.




تاريخ : یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:می,می باستانی,سجاد افشاری,,
ارسال توسط سورنا

بنام خدا

 

قطع درخت 830 ساله در مازندران

 قطح درخت 830 ساله مازندران با مجوز منابع طبیعی ساری انتقادات را برانگیخته است.

  صفر قانع متولی امامزاده محمد در روستای گرجی‌کلا ساری درباره نحوه قطع درخت 830 ساله در گفت‌وگو با فارس گفت: مسببان قطع درخت با دریافت مجوز از منابع طبیعی از ساعت هفت صبح عملیات قطع درخت را آغاز کردند.عملیات قطع درخت حدود پنج ساعت طول کشید و هیچ یک از اهالی متوجه قطع درخت در این ساعت از روز نشدند.

  وی یادآور شد: صبح روز حادثه در برگشت از ساری به روستا در ابتدامتوجه شدم درخت 830 ساله روستای گرجی‌کلا قطع شده است.برخورد تندی با متولیان قطع درخت داشتم، ولی متولیان قطع درخت مجوز منابع طبیعی را در دست داشتند و ارائه کردند.

  قانع یادآور شد: اهالی روستا با شنیدن صدای قطع درخت به سمت امامزاده حرکت کردند، با توجه به علاقه‌هایی که مردم روستا به این درخت داشتند و پیش‌بینی می‌شد که برخورد فیزیکی میان مردم و قطع‌کنندگان درخت اتفاق می‌افتد، سریعاً آنها را متوجه عمق دلسوختگی مردم کردم که مسببان قطع درخت از محل متواری شدند.

  عبدالله تقویی که از طرف اهالی روستایی گرجی‌کلا ساری برای پیگیری این پرونده به مقام‌های قضایی و منابع طبیعی معرفی شد، بیان داشت: درخت 830 ساله از روی زمین قطع شد، ولی ما نگران این هستیم که درختان دیگری که در این باغ وجود دارند نیز دوباره قطع شود.

  وی با اشاره به چند درخت دیگری که در محوطه امامزاده محمد وجود دارد، بیان داشت: منابع طبیعی اقدام به شماره‌گذاری و قطع چند درخت دیگر در این محوطه کرده است.

  تقوایی در مورد پرونده قطع درخت 830 ساله در ساری بیان داشت: پرونده این درخت مختومه شد و پیگیری‌های زیادی برای انجام این پرونده انجام شد، ولی هیچ حکمی برای مسببان قطع درخت صادر نشد.

  مسئول پیگیری پرونده قطع درخت 830 ساله در ساری گفت: برای بررسی این پرونده به بسیاری از مسئولان شهر ساری از جمله فرماندار ساری نیز مراجعه کردم که جواب قانع‌کننده‌ای که مرهم زخم مردم روستا باشد داده نشد.

  وی درباره نظر کارشناسان نسبت به قطع درخت تصریح کرد: با چند نفر کارشناس خبره که خارج از حیطه منابع طبیعی فعالیت می‌کردند درباره سلامت درخت نیز صحبت‌هایی انجام شد که تمام کارشناسان نسبت به بیمار بودن درخت، نظری نداشتند.

  تقوایی در پاسخ به پرسش فارس درباره این مسئله که برای لاشه این درخت چه برنامه‌ای دارید، بیان داشت: یکی از دلالان چوب برای خرید این لاشه چوب، مبلغ حدود 2 میلیون و 500 هزار تومان قیمت پیشنهاد کرد که این موضوع با مخالفت شدید اهالی محل مواجه شد.

  وی در پایان اذعان داشت: در تلاش هستیم تا با فروش قیمت واقعی این درخت، پول حاصل از فروش درخت را برای مشکلات محوطه امامزاده اختصاص دهیم.





تاريخ : یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:قطع,قانع,قطع درخت,گرجی‌کلا,,
ارسال توسط سورنا

امروز 6 خورداد ماه

 

http://marshal-modern.ir/Archive/2011/2/27/16fb83091e01.jpg

از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!

 



ادامه مطلب...

تاريخ : شنبه 6 خرداد 1391برچسب:فال روز 6 خرداد,مشغله,تعارض,,
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی