به نام خدا
حكایتی از مولانا
پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد.
از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد : ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.
پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت :
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین کره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!
پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است !پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود...
نتیجه گیری مولانا از بیان این حكایت:
تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : | ||
ترکیه که سالهاست «مولانا» را از آنِ خود کرده و بزرگش میدارد، ترکیه که آرامگاه مولانا در قونیه را یکی از گردشگرپذیرترین جاهای جهان کرده است، دستبهکار بازسازی خانهی مولانای بلخی در افغانستان شده است. بنابر خبرها گویا ترکیه بر آن است تا «مرکز فرهنگی مولانا» را راهاندازی کند و تورهای گردشگری از قونیه تا بلخ بگذارد. با این دست خبرها، ناخودآگاه عطار، خیام و سعدی به ذهن میآید. ناخودآگاه فردوسی، حکیم توس، بزرگحماسهسرای سرزمینمان به ذهن میآید، حکیمی که «باژ»، زادگاهش، این روزها ویرانهای بیش نیست چه رسد به اینکه گردشگرپذیر باشد. حکیمی که نام و نشانش در تهران، یک میدان بود و یک تندیس در میانهاش، که آنهم به یک مجتمع تجاری فروخته شد. حکیمی که نام و نشانش در خراسان بزرگ، همان بزرگترین نقاشی دیواری شاهنامهای بود که به یک شب تا سحری، پاک شد. شاید اگر فردوسی را خانه اگر جایی دیگر بود... شاید حافظ را خانه اگر جایی دیگر بود... |
بنام خدا
می گویند:روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد. شمس به خانه ی
جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد
از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟
مولانا حیرت زده پرسید: مگر تو شراب خوارهستی؟!
شمس پاسخ داد: بلی.
مولانا: ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!
ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.
ـ در این موقع شب، شراب از کجا گیر بیاورم؟!
ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.
- با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت.
- پس خودت برو و شراب خریداری کن.
- در این شهر همه مرا میشناسند، چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟!
ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها
بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم، نه صحبت کنم و نه بخوابم.
مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای
بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد.
تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمیکرد اما
همین که وارد آنجا شد مردم حیرت کردند و به تعقیب وی پرداختند. آنها
دیدند که مولوی داخل میکده ای شد و شیشه ای شراب خریداری کرد و پس از
پنهان نمودن آن از میکده خارج شد.
هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانان ساکن آنجا، در
قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که
مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به
او اقتدا می کردند رسید. در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت
حضور داشت فریاد زد: "ای مردم! شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او
اقتدا میکنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است." آن مرد
این را گفت و خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد. مرد
ادامه داد: "این منافق که ادعای زهد میکند و به او اقتدا میکنید،
اکنون شراب خریداری نموده و با خود به خانه میبرد!" سپس بر صورت
جلاالدین رومی آب دهان انداخت و طوری بر سرش زد که دستار از سرش باز شد و
بر گردنش افتاد. زمانی که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که
مولوی را در حال انفعال و سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی
یک عمر آنها را با لباس زهد و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را
آماده کردند که به او حمله کنند و چه بسا به قتلش رسانند. در این هنگام
شمس از راه رسید و فریاد زد: "ای مردم بی حیا! شرم نمیکنید که به مردی
متدین و فقیه تهمت شرابخواری میزنید، این شیشه که میبینید حاوی سرکه است
زیرا که هرروز با غذای خود تناول میکند."
رقیب مولوی فریاد زد: "این سرکه نیست بلکه شراب است."
شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه ی مردم از جمله آن رقیب قدری از
محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.
رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت، دیگران هم دست
های او را بوسیدند و متفرق شدند.
آنگاه مولوی از شمس پرسید: برای چه امشب مرا دچار این فاجعه نمودی و
مجبورم کردی تا به آبرو و حیثیتم چوب حراج بزنم؟
شمس گفت: برای این که بدانی آنچه که به آن مینازی جز یک سراب نیست، تو
فکر میکردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی، در حالی که
خود دیدی، با تصور یک شیشه شراب همه ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت
انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل میرساندند. این سرمایه
ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت. پس به چیزی متکی
باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.
(کتاب ملاصدرا.تالیف هانری کوربن.ترجمه و اقتباس ذبیح الله منصوری) با
اندکی دخل و تصرف
بنام خدا
مزار شمس گلباران می شود
همايش "مولانا در آيينه شمس" روز پنجشنبه با حضور مهمانان داخلی و خارجی در خوی برگزار می شود.
میهمانان همایش «مولانا در آینه شمس» از روز چهارشنبه 13 مهرماه وارد خوی میشوند و این همایش فردا با گلباران مزار شمس به طور رسمی آغاز میشود.
دبیر اجرایی همایش «مولانا در آینه شمس» گفت: این همایش روز پنجشنبه 14 در شهر خوی آغاز میشود که سرآغاز آن گلباران مزار شمس تبریزی از ساعت 9 صبح خواهد بود.
علی محبوبی،افزود: در ادامه همایش تخصصی «مولانا در آینه شمس» آغاز میشود که تعدادی از مولاناپژوهان از جمله کریم زمانی، غلامحسین ابراهیمی دینانی، توفیق سبحانی، مشهور و محمدجواد ادبی و ... سخنرانیهای علمی خود را ارائه میکنند .
" همچنین چند مقام مسئول چون استاندار آذربایجان غربی، استاندار قونیه، محسنی، رئیس دانشگاه آزاد واحد خوی، مسئولانی از شهر نیشابور و ... به ایراد سخن خواهند پرداخت."
دبیر اجرایی همایش «مولانا در آینه شمس» به اجرای تصنیف توسط علی جهاندار اشاره کرده و گفت: عصر فردا هم مراسم اهدای کلید طلایی شهر خوی به شهرداران نیشابور و قونیه و اجرای موسیقی گروه استاد ذوالفنون را خواهیم داشت.
محبوبی اشاره کرد: از ظهر امروز چهارشنبه 13 مهرماه میهمانان همایش از شهرهای تهران و نیشابور و کشور ترکیه وارد خوی میشوند.
رایزن فرهنگی ترکیه در ایران، شهردار قونیه، رئیس بارگاه مولانا، رئیس و معاون دانشگاه سلجوق و والی قونیه، علی عسگری معاون سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، سیدطه مرقاتی، نایب رییس بنیاد شمس و مولانا، موید حسینیصدر نماینده مجلس و عضو بنیاد شمس و مولانا، محمدجواد ادبی رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، شهردار نیشابور، رییس شورای شهر نیشابور، رییس دانشگاه آزاد نیشابور و تعدادی از اعضای هیئت علمی این دانشگاه، از جمله میهمانان همایش هستند.
منبع: مهر
بنام او
در بخشیدن دیگران مانند شب باش .
خودت باش همانگونه که مینمایی . |