بنام پروردگار پاکیزه
پیمانه کردن سال و ماه از دیرباز تاکنون
گاه شماری و تقويم و سنجش زمان به سال و ماه قدمتی چند هزار ساله دارد و از شگفتی های تاريخ به حساب می آيد.
در واقع همين گاه شماری که امروز در دسترس است، کم و بيش به همين صورت از چند هزار سال پيش رايج بوده است.
نو شدن سال در ايران، و ديگر کشورهای فارسی زبان اين بهانه را به دست داده است موضوع پيمانه کردن زمان را با دکتر ايرج ملک پور استاد نجوم دانشگاه تهران که از سی سال پيش به اين سو در موسسه ژئوفيزيک به مطالعه تقويم مشغول است در ميان بگذاريم و پاسخ پرسش های خود را برای همگان منتشر کنيم.
گاه شماری (تقويم) از چه زمانی در جهان باب شد و نخستين مردمی که به تقويم زمان پرداختند چه کسانی بودند؟
از زمانی که بشر در يک جا سکونت کرد و به زندگی کشاورزی روی آورد نياز به تقويم هم احساس شد. تاريخ دقيقی نداريم ولی باستان شناسان کتيبه ها و نوشته هايی يافته اند که نشان می دهد بشر از ۳۰ هزار سال پیش به نقاشی های اهله ( هلال های ) ماه می پرداخته است.
وقتی بشر ساکن شد شب و روز را می شناخت، اما پس از مدتی دريافت که برای کشاورزی، برای کشت – البته شايد هنوز کشتی در کار نبود – برای برداشت محصول، يا شروع سرما و گرما نياز به تقويم دارد.
نخستین موضوعی که پس از شبانه روز، نظرش را جلب کرد، تغيير شکل ماه بود. تغيير شکل ماه سبب شد که نخستین تقويم بشر، تقويم مهی (قمری) باشد. اما مدرکی در اين زمينه وجود ندارد که نشان دهد تقويم دقيقا از چه زمانی به کار گرفته شده است.
کهن ترين تقويم مستندی که وجود دارد مطابق ۵ ژوئن ۸۴۹۸ ق. م است. يعنی قديم ترين مدرکی که وجود دارد از وجود تقويم در حدود ۸۵۰۰ سال ق. م خبر می دهد. ولی به هر حال ما نگاه که می کنيم می بينيم که از ۳۰ هزار سال پیش بشر تقويم داشته است.
از چه زمانی تقويم خورشيدی به وجود آمد؟
بشر به تجربه فهميد هر دوازده بار که شکل ماه عوض می شود ( تقريباً يک سال ) هنگام کشت يا درو فرا می رسد. اما سال قمری بين ده تا دوازده روز کمتر از سال طبيعی است – يعنی همان سالی که ما به آن سال خورشیدی می گوييم – بنابراين وقتی از تقويم قمری استفاده کرد، ديد اين تقويم هر سه سال تقريباً يک ماه با سال طبيعت اختلاف پيدا می کند و هر ده سال تقريبا يک فصل عقب می افتد، و جای کشت و درو با هم عوض می شود. فهميد که تقويم قمری در کار کشاورزی قابل استفاده نيست.
از بين کشورهای مختلف، مطابق مدارک موجود، مصری ها نخستین ملتی بودند که تقويم قمری را کنار گذاشتند و حدود ۶۵۰۰ سال پيش از اين، تقويم خورشیدی را به کار گرفتند. اما آنها هم پس از يکی دو هزار سال که با تقويم خورشیدی کار کردند، متوجه شدند که اين تقويم هم اشکالاتی دارد.
يعنی اگر بخواهيم سال را ۳۶۵ روز بگيريم مشکلاتی به وجود می آيد. مصری ها متوجه شدند و از حدود ۴۵۰۰ سال پیش از ميلاد کبيسه را اجرا کردند.
کبيسه چيست و برای چه بايد اجرا شود؟
کبيسه در نظر گرفتن کسر شبانه روز سال است. چون ما نمی توانيم کسر شبانه روز سال را در زندگی روزمره به کار ببريم، کسری ها را روی هم می گذاريم تا يک شبانه روز شود. برای مثال اگر سال، ساعت دو بعد از ظهر شروع شود، فردای آن روز را یکم فروردين به حساب می آوريم.
چون ساعت ما از ساعت ۲۴ شروع می شود، بنابراين مجبوريم کسر شبانه روز چند سال را حذف کنيم يا کسر شبانه روز چند سال را جمع کنيم تا هر وقت کسری های ما يک شبانه روز شد، سال را يک شبانه روز بيشتر بگيريم و اين را می گوييم سال کبيسه.
در مورد ما ايرانی ها، مطابق مدارکی که داريم حداقل از حدود دو سه هزار سال پیش از ميلاد ما تقويم خورشیدی داشته ايم. مدرکی نداريم که نشان دهد تقويم قمری، تنها تقويم ايرانيان بوده است. ولی در طول تاريخ همواره تقويم قمری در کنار تقويم خورشیدی وجود داشته و برای امور مذهبی از تقويم قمری استفاده می کردند.
هنوز هم برای آيين های مذهبی از تقويم قمری استفاده می کنيم. اروپايی ها هم عيد پاک يا کريسمس و آيين های ديگر مذهبی را بر اساس تقويم قمری برگزار می کنند. يعنی تقريبا برای همه تقويم قمری، تقويم مذهبی بوده است.
به هر حال ما تقويم خورشیدی را هميشه داشته ايم. همين نوروزی که اکنون برگزار می شود و به جمشيد منسوب است، حدود چهار پنج هزار سال پیش از ميلاد شروع شده است.
در تاريخ ايران معروف است که در دوره ملکشاه سلجوقی تقويم را به شکل امروزی در آوردند که به تقويم جلالی معروف است. همين تقويم در دوره رضاشاه هم تغييرات جزيی به خود ديده است ...
نه، تغييرات دوره رضاشاه جزيی بوده است. قبل از اسلام ما تقويم دقيقی داشتيم. باستان شناسان می گويند دقيق ترين محاسبات مربوط به تقويم در دنيای قديم، متعلق به دوره کمبوجيه است. در دوره ساسانی ها هر پادشاهی که آمد مبداء تاريخ را از زمان جلوس او به سلطنت حساب کردند. اين مشکلاتی ايجاد کرد چون در واقع مبداء نداشت.
در دوره تسلط اعراب بر ايران، از تقويم ايرانی نمی شد سخن گفت. اگر کسی درباره تقويم ايرانی صحبت می کرد او را نجس می خواندند. اين بود که هيچ کس جرأت نمی کرد درباره تقويم ايرانی حرف بزند.
اما وقتی عربها دو سه قرن در ايران به سر بردند، قضيه حل شد. به اين معنی که فرض کنيم گفته بودند در ماه رجب از کشاورزان ماليات بگيريد و فرض کنيم که ماه رجب مطابق مهر ماه بوده است. از آنجا که سال قمری هر سال يازده روز از طبيعت عقب می افتد، يک سال که خليفه به هنگام وصول ماليات، به مزرعه رفت ديد که مردم تازه کشت کرده اند. از وزيرش پرسيد ما چطور ماليات بگيريم، اينها که گندم شان هنوز سبز نشده است. می گويند يکی از برمکی ها به خليفه توضيح داد که قضيه از اين قرار است که شما سالی يازده روز از طبيعت عقب می مانيد. حالا هم يک فصل عقب افتاده ايد، حالا موقع کشت است و دهقانان هم از اينکه در چنين موقعی ماليات بدهند ناراضی اند. از آن زمان خلفا هم متوجه شدند و مجبور شدند که تقويم شمسی را قبول کنند. تقويم شمسی را گرفتند و با تغييراتی جزيی بدان نام تقويم خراجی دادند.
يعنی پس از حمله تازیان (اعراب) تا زمان ملکشاه سلجوقی مردم ايران از تقويم قمری استفاده می کردند؟
نه، در آن موقع ايرانی ها از تقويم يزدگردی استفاده می کردند ولی کبيسه ها را اجرا نمی کردند. در واقع هر کس به ميل خود کاری می کرد. تا اينکه در دوره ملکشاه سلجوقی گفتند رصد بکنيم ببنيم خورشيد در روز نخست فروردين در اعتدال بهاری نيمکره شمالی قرار دارد يا نه.
وقتی رصد کردند ديدند که ما حدود بيست روز جلو رفته ايم. يعنی دريافتند امروز که روز ۲۱ فروردين گرفته می شود، در واقع روز نخست فروردين است. اين بود که ما در سال ۴۵۸ هجری، بيست روز سال خود را عقب کشيديم.
يعنی از همان زمان کبيسه را هم درست کردند و اکنون که حدود هزار سال از آن زمان می گذرد نياز به دوباره نگری در آن نبوده است؟
چون اين وضعيت را ديدند تصميم گرفتند که کبيسه را هم درست کنند زيرا مشکل از کبيسه پيدا می شد. در واقع دقيق ترين تقويم خود طبيعت است. چون سال برابر ۳۶۵ روز و پنج ساعت و خرده ای است، ما بايد آن خرده را طوری محاسبه کنيم که در هزار سال و دو هزار سال مشکلی پيدا نشود. اين بود که قانونی برای اين کار تهيه کردند. اين همان قانون است که حالا ما هر چهار سال يا هر پنج سال يک سال کبيسه داريم.
در تقويم ميلادی هر چهار سال يا هر هشت سال يک بار کبيسه دارند. من در کتابی با عنوان « تقويم پنج هزار ساله هجری خورشیدی » همه کبيسه ها را برای ۵۰۰۰ سال حساب کرده ام که ببينم دقت تقويم ما ( همان تقويم جلالی ) چقدر است. پس از محاسبه متوجه شدم که ما در سال ۴۵۸ با طبيعت هيچ اختلافی نداشتيم. يعنی دانشمندان ايرانی در آن زمان بسيار دقيق کار کرده اند.
به هر حال بر اساس محاسبات من، تقويم ايرانی هر ده ميليون سال يک روز با طبيعت خطا پيدا می کند. برای اينکه دقت اين تقويم را بدانيد بايد بگويم که تقويم اروپايی ها هر ۲۵۰۰ سال يک روز خطا دارد. تقويم ايرانی بين ۴۰ تقويم موجود در جهان امروز دقيق ترين است.
در زمان رضاشاه تقويم ايرانی چه تغييراتی به خود ديد؟
ما تقويم های مختلف داشتيم. پس از حمله تازیان (اعراب) به ايران شايد ده پانزده جور تقويم در ايران استفاده می شد. چون اين تقويم ها مختلف شده بود، در دوره رضاشاه آمدند گفتند از تقويم هجری خورشیدی استفاده بکنيم ولی طول ماهها را عوض کنيم.
تا پیش از حمله تازیان (اعراب)، تقويم ما خيلی جالب بود. در واقع همان بود که حالا سازمان ملل دست اندرکار انجام آن است. تقويم ما دوازده ماه سی روزه داشت و پنج شش روز پایان اسفند را جشن نوروز برگزار می کردند. يعنی اين روزها را روزهای کار محاسبه نمی کردند. در دوره رضاشاه آمدند طول ماهها را طوری انتخاب کردند که آغاز فصل و آغاز ماه يکی باشد. مثلا ابتدای فصل تابستان همان یکم ماه تير باشد. اين نشان می دهد که ايرانی ها چه مطالعات عميقی در زمينه تقويم داشته اند. در اروپا اين طور است که مثلا آغاز بهار با بيستم مارس مطابق می شود.
ضرورت دارد يادآوری کنم که فصل بهار و تابستان در طبيعت ۱۸۶ روز است، در تغييرات دوره رضاشاه آن را بخش بر شش کردند و هر ماه را ۳۱ روز گرفتند. قسمت دوم سال اما به لحاظ طبيعت ۱۷۹ روز يا ۱۸۰ روز است. آن را هم به شش ماه سی روزه تقسيم کرده اند و ماه اسفند را گاهی ۲۹ و گاهی ۳۰ روز گرفتند. فصل های سال طبق تقويم اروپايی به وسط ماه می افتد در حالی که تقويم ما اين اشکال را ندارد.
البته در حدود چهار هزار سال ديگر اين اشکال در تقويم ما هم به وجود خواهد آمد چون طول فصول از لحاظ طبيعت دارد تغيير می کند. در آن موقع ( چهار هزار سال بعد ) ما مجبوريم طول ماههای خود را تغيير بدهيم. اين تقويمی که ما امروز داريم، کبيسه اش همان کبيسه تقويم جلالی است.
مهمترين رکن هر تقويمی هم کبيسه آن است، چون بايد با طبيعت همخوانی داشته باشد. در دوره رضاشاه ما فقط تعداد روزهای ماهها را تغيير داده ايم.
آيا نام ماههای ايرانی در زمان رضاشاه تغيير نکرد؟
نه، ايرانی ها هميشه اين اسامی را داشته اند. اسامی ماهها همين اسامی بوده است. فقط به اسفند ماه اسفندارمذ می گفته اند که بعد ساده تر شد. البته اگر به چهار پنج هزار سال قبل برگرديم شايد تلفط اين اسامی اندکی تغيير کرده باشد ولی خود اسامی تغيير نکرده، همين اسامی بوده است.
بنابراين همه چيز ما قديمی است. فقط مبداء شماره گذاری سال، متعلق به هجرت پيغمبر از مکه به مدينه است. بقيه تقويم ما همان تقويم جلالی يا همان تقويم اوستايی قديم است.
ايرانيان آغاز بهار را آغاز سال می گيرند. سال نو مسيحی در اوايل زمستان آغاز می شود. با توجه به اينکه سال تحصيلی کشورهای اروپايی و ايران با دو سال خورشیدی متداخل می شود، اگر آغاز سال را مهر ماه می گرفتند برای همه مفيدتر نبود؟
چون می خواستند آغاز سال با جشن شروع شود، آغاز بهار که همزمان با زايش طبيعت است، برای اين کار مناسب تر بود. اما وقتی در تاريخ مطالعه می کنيم می بينيم هخامنشی ها اين کار را کرده بودند يعنی سال را از مهر ماه آغاز می کردند. يعنی اعتدال زمستانی را آغاز می گرفتند که در آن زمان هم شب و روز مانند یکم فروردين برابر است.
علت اين است که سال در واقع دو فصل گرم و سرد دارد. بهار و تابستان فصل گرم است، پاييز و زمستان فصل سرد است. فصل سرد کمتر دوره فعاليت است در حالی که در بهار زندگی شروع می شود. حالا هم - هرچند ما نمی خواهيم شروع سال را عوض کنيم - ولی بهترين موقع شروع سال همان مهر ماه است. چون به لحاظ مالی فرض کنيد که حقوق کارکنان دانشگاه تهران در شش ماه نخست به يک سال و شش ماه دوم به سال ديگر اختصاص دارد و در واقع از دو بودجه استفاده می کند.
در حالی که اگر شروع سال مهر ماه می بود ما اين مشکل را نمی داشتيم. تقويم ميلادی هم همين مشکل را دارد. به همين جهت حالا سازمان ملل مشغول مطالعه است تا اين مشکل را به صورت جهانی حل کند.
سازمان ملل مشغول مطالعه چه کاری است و قصد دارد چه مشکلی را حل کند؟
سازمان ملل دست اندرکار تهيه يک تقويم جهانی است تا بر اساس آن بتوان سال را به چهار فصل مساوی با تعداد روزهای مساوی تقسيم کرد و در هر فصل نيز تعداد روزهای تعطيل پايان هفته يک اندازه باشد. در واقع همان کاری را می کند که ايرانيان چند هزار سال پيش انجام داده بودند.
مطالعات نشان می دهد که ما در گذشته دور، دوازده ماه سی روزه داشتيم و تکليف کاملا روشن بوده است. سازمان ملل مشغول مطالعه است تا بتواند تعطيلات پايان هفته را ثابت نگهدارد. حالا بعضی ماهها چهار جمعه دارد و برخی ديگر پنج تا. تکليف روشن نيست. ضمنا سازمان ملل هم دارد شروع سال را به بهار منتقل می کند که همان شروع سال در طبيعت هم است.
ظاهرا ايرانی ها در گذشته يعنی تا پیش از اسلام ماه را به چهار هفته تقسيم نمی کردند. تقسيم بندی ماه در آن زمان چگونه بوده است؟
ماه ما سی روزه بوده است و به جای هفته، پنجه و دهه داشتيم. هفته نداشتيم. مصری ها و يونانی ها و چينی ها هم نداشتند. همه از پنجه و دهه استفاده می کردند. ولی بابلی ها داشتند. هفته منشاء مذهبی دارد.
بابلی ها که در دانش پيشرفت کرده بودند پرسش هايی برايشان پيش آمده بود. فرض کنيد در زمينه هوا شناسی تعجب می کردند که مثلا چرا صبح آفتابی است ولی بعد از ظهر توفان می شود. به اطراف خود نگاه کردند ديدند در اطرافشان چيزی نيست که موجب چنين تغييراتی شود. به آسمان نگاه کردند ديدند از اين سه هزار و پانصد نقطه روشنی که در هر لحظه شب می توان ديد، هفت تای آن جا به جا می شود و بقيه ثابت است.
اين هفت تا را خدا فرض کردند. گفتند پس بياييم اين روزهای ماه را به نام اينها بکنيم که نگهدارنده ما باشند. بنابراين هفت روز هفته ساخته شد و نام پيدا کرد.
سپس کلدانی ها و يهودی ها آمدند گفتند روز هفتم کار نمی شود کرد. خداوند جهان را در شش روز آفريد و روز هفتم به استراحت پرداخت. احتمالا روز هفتم شان شنبه بود که در آن کار نمی کردند و فکر می کردند روز بلاست. از خانه شان تکان نمی خوردند مبادا بلايی نازل شود.
مسيحی ها که آمدند برای آنکه از همان روز تعطيل يهودی ها و کلدانی ها استفاده نکنند، روز بعد يعنی يکشنبه را تعطيل کردند. مسلمان ها که آمدند روز پیش يعنی جمعه را تعطيل کردند.
به اين ترتيب تقسيم ماه به چهار هفته عمومی شد. اما بطور خلاصه می توان گفت که بشر از تغيير شکل ماه برای پيدا کردن يک فاصله زمانی بزرگتر از روز و کوچکتر از ماه استفاده کرد. هر ماه را به چهار هفته تقسيم کرد. چون تغيير شکل ماه با عدد هفت هماهنگ است. هلال ماه تا روز هفتم باريک است، از روز هفتم تا روز چهاردهم تکميل می شود، از چهاردهم تا بيست و يکم کم و بيش قرص کاملی دارد و پس از آن دوباره باريک و محو می شود.
ايرانيان گويا از زمان مغول ها هر سال را به نام حيوانی ناميده اند. معنی اين کار چيست و آيا ضرورتی هم برای آن وجود دارد يا بر حسب عادت ادامه يافته است؟
اين تقويم مغولهاست. مغولها وقتی به ايران آمدند تقويمی هم با خودشان آوردند. آنها مبدأ تاريخی نداشتند. در واقع از نام حيوانات که بر سال می گذاشتند به عنوان مبدأ تاريخ استفاده می کردند. شما اگر از يک چينی می پرسيديد چند سال دارد، می گفت مثلا سگ ۲ . يعنی سال سگ متولد شده، دو دوره هم گذشته و اگر امسال سال سگ باشد يعنی ۲۴ سال.
نظرات شما عزیزان: