بنام یگانه هستی بخش
ديگر بايد براي همه ثابت شده باشد كه مهران مديري در قواره تلويزيون، با فاصله نفر اول است و حتي اگر مجموعه نه چندان خوشساختي مثل «مرد دو هزار چهره» بسازد، باز هم نسبت به آثار مشابه بيشترين اقبال عمومي را از آن خود ميكند. او كه در اين سالها با وجود همه خطقرمزها، در تلويزيون باقيمانده و به لب ميليونها ايراني خندهآور است، چندان اهل گفتوگو با رسانهها نيست و اگر هم مصاحبه كند، كمتر از خودش ميگويد. شايد اين متفاوتترين مصاحبهاي باشد كه از مديري ميخوانيد و در آن ميتوانيد نكات ريزي از زندگي شخصي مهران مديري پيدا كنيد. اين گفتوگو از سوي پايگاه خبري سرو منتشر شده است.
مردی که سرخوشی را جلف میداند
آقای مدیری توی یک جمع میتوانید جوک تعریف کنید؟
ـ شوخی میکنید؟ جوک تعریف کنم؟! محال است بتوانم چنین کاری انجام دهم. اصلا تا دوره نوجوانی فکر میکردم شاد بودن، آواز خواندن و هر کاری که آدم را سرخوش نشان دهد کاری است به شدت جلف. به نظرم هیچ چیز بهتر از متانت نبود.
این نظرتان تغییر کرده؟
هنوز تغییر اساسی نکرده است. فقط شکلش عوض شده. حالا به نظرم شادی جلف بودن و سبک بودن نیست و آدم متین الزاما آدمی نیست که نگوید و نخندد! به این نتیجه رسیدهام که شادی اساسا یک چیز درونی است و میتوان متین بود و در عین حال از درون شاد بود و احساس خوشبختی کرد.
مدیری از نگاهی دیگر
وقتی این روزها مرد دوهزار چهره را ميبينيد و مهران مدیری جدی و تلخ را در نقش خودش ببینید حتما این جملات مهران مدیری را که در ادامه میآید قبول میکنید: من اصلا آدم اجتماعی نیستم. به شدت درونگرايم و به شدت از جمع شلوغی و شادی گریزانم. نگاه اغلب مردم به من این طور است که آدم بسیار شاد و شنگول و بذلهگو و حاضر جوابی هستم ولی اصلا این طور نیست. تنهایی را بیشتر دوست دارم و اصلا طاقت هیاهو و شلوغی را ندارم.
متولد سرآسیاب
مهران مدیری در میدان بروجردی، سرآسیاب دولاب متولد شده است. او از دوران کودکی آن چیزهایی که در ذهنش به صورت یک لکه مانده، یک خانه دو طبقه کوچولو و معمولی است. آنها در طبقه پایین زندگی میکردند و طبقه بالا میهمانخانه بود. مهمترین وسیله در آن اتاق یک پیانو بود تعداد زیادی صفحه کلاسیک و مقدار زیادی هم کتاب. خب وجود یک پیانو در آن محله بسیار عجیب بود و اتفاقا صدای همسایهها در آمده بود که این چه سر و صدایی است که صبح تا شب از خانه شما بیرون میآید. مخصوصا اینکه برادرش که صاحب پیانو بود همیشه یا شوپن میزد یا باخ یا راخمانینف. برای همین مهران مدیری هم وقتی توی کوچه با بچهها تیله بازی و لاستیک بازی میکرد مثل بقیه بود، اما وقتی به میهمانخانه میآمد وارد دنیای دوستداشتنی خودش میشد، احساس تنهایی میکرد چون هیچکدام از آن دوستها آن چیزها را نمیفهمیدند.
فلسفه هگل
کودکی مدیری اصلا شبیه بچههای دیگر نبود. دوستان زیادی نداشت و احساس تنهایی میکرد.دوست داشت توی آن اتاق نشسته و کتابها را ورق بزند اسمهایشان را حفظ کرده و عکسهایشان را نگاه کند. یک روز یکی از دوستان برادرش به شوخی از او میپرسد آیا این کتاب را خواندهای، این اسمش چیست؟ مدیری بلافاصله میگوید : فلسفه هگل.او تعجب میکند که مهران چطور اسم چنین کتابی را توانسته است ادا کند. مدیری در ادامه به او میگوید این که چیزی نیست تازه من میدانم که چه چیزی توی آن نوشته شده وشروع میکند به صورت طوطیوار چیزهایی که در ذهنش مانده بود را برایش تعریف کردن.
خواب سالوادوردالی
برادر مهران مدیری رشتهاش زیستشناسی بود و همین باعث شد که او به زیستشناسی هم علاقهمند شود و کتابهای زیادی در این زمینه بخواند. بهخصوص در زمینه زندگی حیوانات و کتابهای داروین و...این علاقه هنوز هم در زندگیاش مانده و یکی از بهترین ساعات زندگی او ساعتهایی است که فیلمهای مستند حیوانات را میبیند! البته شیطنتهای مهران مدیری پایانی نداشت. او پنهان از برادرش میرفت سر کتابهایش چندتایی کتاب داشت از سالوادور دالی که او آنها را خیلی دوست داشت و شب خوابشان را میدید.
بیهودهترین و پوچترین
در ریاضیات همیشه خنگ بود. مدیری هنوز که هنوز است علت ریاضیات در جهان را نمیداند. یعنی بهنظرش بیهودهترین و پوچترین درس است و هیچ وقت نمرهای بالاتر از 2 در این درس نگرفت ! در درسهایی هم که به ریاضی مربوط است مثل جبر، فیزیک و غیره، هیچ وقت موفق نبود.مدیری از ریاضی متنفر بود. به عقیده او فقط در حد جمع و تفریق مفید فایده است. بیشتر از جمع و تفریق، نه اینکه به درد نمیخورد، استاد! آن را درک نمیکند.
علاقه به نوری
مدیری در سالهای اخیر در عرصه موسیقی فعالیت قابل توجهی داشته است. او چند سال پیش که کاستی را بیرون داده بود بهدلیل علاقهای که به صدای محمد نوری داشت آن را به نوری تقدیم کرده بود. البته او به استاد شجریان هم علاقه بسیاری دارد و زمانی گفته بود :حاضر است به خاطر شجریان خودکشی کند! مدیری تحصیلات آکادمیک در موسیقی نداشته، سلفژ را به صورت علمی نخوانده، اما به واسطه برادر پیانیستش میداند چایکوفسکی در شنبه سال فلان از کنسرواتور که بیرون آمد کجا رفت و به مادام فون مک چی گفت و باعث خلق چه اثری شد. همیشه موسیقی کلاسیک در خانه آنها شنیده میشد به همین خاطر شاید تاریخ موسیقی کلاسیک را به خوبی بداند. شروع هر اثری را که برایش بگذارند میداند مال کیست، چه سالی است، چه سبک و چه دورانی است و تحلیلش چیست.
جدیتر از طنز
کسی که برخی او را سلطان کمدی در تلویزیون مینامند از همان ابتدا به کار جدی بیشتر از طنز علاقه داشت ولی به گفته خودش اصلا اتفاقی وارد کار طنز شد. طی یک اتفاق علی عمرانی پیشنهاد همکاری را در نوروز 72 به او میدهد و این طوری کار طنز شروع میشود. او با داریوش کاردان و مرحوم خسروی ارتباط داشت و قرار بود با یک مجموعه طنز برای شروع سال 72 همکاری کند. از آنجا قضیه طنزپردازی او شروع شد. قبل از آن هم دو تا کار تئاتر داشت که طنز بود. یکی از آنها پانسیون بود که در تالار مولوی سال 66 اجرا شد.
مدیری تقریبا در 18، 19 نمایش حضور داشت که به غیر از یکی که به عنوان آهنگساز در آن بود، در بقیه نمایشها بازیگر بود. مثل سیمرغ و هملت با دکتر صادقی، کیسه بوکس کار علی مؤذنی و....
بعد چند کار تلویزیونی انجام میدهد، یکی با ثریا قاسمی و چند کار مذهبی با مجتبی یاسینی، قبل تر از آن هم در رادیو کار میکرد.
صورت تلخ
حتما به تو گفتهاند که صورت تلخی داری؟
ـ بله، خیلیها از این هم فراتر میروند و میگویند آدم غمگینی هستی. خیلی وقتها درست است. در طول روز غمگینیم به شادیهایم میچربد. زود هم خودش را نشان میدهد. به قول یکی از دوستان، غم اگر به جاهای ناجور نکشه، چیز خیلی بدی نیست. میتواند منشا خلاقیت هم باشد. ظاهرا در شرق برای غم اصالت بیشتری نسبت به شادی قائلند.
سالهای ممنوع الکاری
مدیری در دورانی ساعت خوش را ساخت که جای این نوع کار بسیار خالی بود. شاید یک بخش از موفقیت آن به خلاقیت فردی و همکاری خوب گروهی برمیگشت. اما بخش دیگر موفقیت آن به خاطر خلاء این نوع کارها و این شکل از شادی در آن دوران بود. بعد مساله ساعت خوش آنقدر درشت شد که خیلی از مسائل جامعه را مثل آموزش و پرورش و جوانها را تحت تاثیر قرار داد. شنیده میشد آموزش و پرورش رسما از صدا و سیما شکایت کرد، چون آن سال افت تحصیلی وحشتناکی بروز کرد و آنها علتش را ساعت خوش میدانستند. حتما همه بچهها سر کلاس از برنامه دیشب حرف میزدند. به جایی رسید که عکس مدیری و یارانش پشت تیشرت و آدامس چاپ شد. تلویزیون وقتی این وضعیت را دید ترجیح داد اول جلوی برنامه را بگیرد. چرا که میزان عواقب آن را حدس نمیزد. در آن دوران تا چند ماه روزی نبود که نشریات زرد به آدمهای گروه ساعت خوش به سخیفترین شکل ممکن نپردازند. بعد هم تصمیم گرفته شد ساعت خوشیها هیچ کاری نکنند و این تصمیم به درازا کشید. در آن زمان به مدیران شبکه گفتند این آدمها دیده نشوند تا خود ما اعلام کنیم کی وقتش است. تا اینکه از اواخر 76 مدیری کاری را با محمد صالح علا شروع میکند که تازه گفتند فقط میتواند بسازد و نه بازیگری، تا 6 ماه گذشت و به برنامه 77 رسید.
فلانی در فیلم کیمیایی نباشد
بعد از ساعت خوش و بعد از کنار رفتن از تلویزیون چندین کار خوب سینمایی به مدیری پیشنهاد میشود. قرار بود ضیافت را مدیری بازی کند تا پای کلید زدن هم رفتند. روز آغاز آمدند و گفتند فلانی نباشد. سر فیلم سلطان هم عین همین اتفاق افتاد. خیلی کارهای خوب سینمایی و تئاتر را در آن سه سال و نیم از دست میدهد و این برایش ضربه بزرگی بود.
۷۷
مهران مدیری در دوران بیکاری بیشتر به طراحی نوع کار فکر میکرد تا کار به شکل آیتم نباشد. در واقع در دوران بیکاری به طراحی و فرم جدید یک برنامه طنز فکر میکرد که این اتفاق در 77 افتاد. البته پس از سه ماه اول پخش، یعنی دقیقا از شهریور سال 77 کار اصلا عوض شد. در 77 مدیری سعی کرد فاصله را با بیننده کم کرده و حتی از روبهرو با او صحبت کند این بزرگترین ویژگی آن برنامه بود. در آن زمان به مدیری میگفتند ما میدانیم شما برشت و فاصلهگذاری و... میشناسید. اما مدیری معتقد است نمیتوان به برشت چسباند. او فکر میکرد بهتر است بیننده هر آنچه را روبهرو و پشت صحنه اتفاق میافتد ببیند.
اتفاق خودش میافتد
مدیری همیشه دنبال آدمهایی میگردد که میخواهد، کاری هم ندارد که بازیگرند یا نه؟ مهم این است که خودشان را جلوی دوربین بیاورند. این تاکید همیشگی او به بازیگرانش بوده است. بازیگرانی که با خیلی از آنها هم به صورت اتفاقی آشنا شده است.
مردم درگیری را دوست دارند
مردم گفتوگوها و درگیریهای زن و شوهرها را خیلی دوست دارند. این را مدیری زمانی درباره موفقیت برنامهای مثل 77 گفته بود، چون هر کس خودش را جای آن کاراکترها میگذارد و همذات پنداری میکند. به قول سروش صحت هیچکس باور نمیکرد که برنامه 77 همین جوری 10 ماه روی آنتن برود، برنامه 77 برنامه جالبی در نوع خود بود. گروه این مجموعه شب وقتی خداحافظی میکردند برای فردا صبح، هیچ چیز وجود نداشت. نه قصه، نه طرح؛ نه متن. با این حال77 درزمان خود پر بینندهترین برنامه تاریخ تلویزیون شناخته شد البته استاد مدیری الان دیگر آن نوع طنز را دوست ندارد.
ببخشید شما؟
«ببخشید شما» از برنامههای بعدی مدیری بود. این برنامه نیز برنامه جالبی بود که به مساله مشاغل میپرداخت. البته مدیری در اين برنامه برخورد صریحی با برخی ميهمانها داشت، مثلا آدمی که از شغلش دومیلیون درآمد داشت. وقتی میگفت من آب باریکه دارم مدیری با صراحت به او میگفت که او دروغ میگوید و البته گویا به طرف برنمیخورد. ببخشید شما به گفته خود مدیری به دلیل همین برخورد واقعی و صمیمی قضیه برایشان دوست داشتنی شده بود. مدیری در این سالها همیشه اعتقاد داشته که معمولا کسی که حقیقت را میگوید خوشبخت میشود. این رکگوییها باعث شیرینی شد که در بطنش خیلی تلخ بود.
چرا مدیری همیشه خودش بازی میکند؟
واقعا چرا؟ دو دلیل داشت که باعث شد این وضعیت ادامه داشته باشد و شدیدتر شود. یکی اعتقاد خود مدیران شبکهها بود و هست. مدیری بارها میخواهد بازی نکرده و فقط کارگردانی کند، ولی به شدت مخالفت شد. به نظر مدیران شبکهها بازی مهران مدیری برای مردم مهم است. دلیل دیگرش این است که نویسندهها این کار را نمیکنند. بارها مدیرانی از نویسندگانش خواسته بنویسید فلانی رفته مسافرت. در برنامه نود شب آنقدر التماس کرد که چندبار این کار را کردند. اما نویسندهها هم میگفتند نمیشود، چی بنویسیم!
خود محوری کسب وکار من است
در زندگی آدم خود محوری هستی یا نه؟!
ـ بله، ولی سعی میکنم منعطف باشم. تصمیمی که میگیرم معمولا درست است، مگر اینکه قانع شوم که اشتباه کردهام. این را البته خیلی نمیشود به برنامهسازی ربط داد. دلیل خودمحوری من در زندگی، خود محوریم در برنامه نیست. چرا که اصلا خود محوری نیست و ما گروهی کار میکنیم.
تنهایی شخصی
مدیری زمانی در یک مصاحبهای یکی از دلایل گرفتن برنامههایش را تنهایی و خود محوری خود دانسته بود! او گفته بود: من تفکرات خودم را می سازم. منظورم محتوای برنامه نیست. ساختار برنامه و جنس بازی خودم. خیلی وقتها در طول تاریخ آدمهایی که تنهایی شخصی شان بیشتر است توانستهاند آثار اجتماعی بهتری خلق کنند از او پرسیده بودند این موضوع (خودمحوری) شما را به عنوان یک آدم خودستا یا خودشیفته به دیگران معرفی نمیکند؟ مدیری در جواب گفته بود: نه چون به شدت همراه با فروتنی و خواستن نظر دیگران است. من نظرم را خیلی محترمانه می گویم و دیگران به دو دلیل آن را قبول میکنند. یا اینکه درست میگویم یا اینکه میخواهند دل من را نشکنند. من در کار مشورت میکنم، اما به قول اطرافیانم تهش کار خودم را میکنم. شاید اسم این کار خودشیفتگی نباشد، اما من دوست دارم تصمیم نهایی را خودم بگیرم.
دردسر والدین
مدیری پس از این همه کار طنز در مجموعه جدی دردسر والدین بازی میکند او این کار را به خاطر علاقهاش به کار جدی انجام میدهد. او از مسوولیت خسته شده بود. دوست داشت در یک کار جدی بازیگر باشد که بعد از انجام کار به او بگویند خداحافظ. در حالی که اشتباه میکرد. چون سنگینی این مجموعه به قدری بود که مثلا خودش 2 تا کار بسازد.
آرامش در رانندگی با سرعت زیاد
اما چه چیزهایی مدیری را عصبانی میکند. خودش زمانی به این سوال این جوری جواب داده بود :دو مقوله است که من را خیلی عصبانی میکند و در واقع به سرحد جنون میرساند، یکی آدمهایی که به کاری که به آنها مربوط نیست دخالت کنند و خارج از حیطه خودشان قدم بگذارند، هر کسی آن کاری را که «باید» انجام ندهد و «نباید» انجام بدهد. به تعبیر برنارد شاو، 80درصد آدمها، انرژیشان صرف کارهایی میشود که به آنها مربوط نیست. دومین مقوله خیلی شخصی است، اینکه من راجع به یک مساله جدی و مهم که ناراحتم کرده حرف بزنم و بعد ببینم که طرفم باور نکرده و لبخند بزند، یعنی پوزخند بزند. این میتواند من را بکشد. دیوانه میشوم. موقعیت را ترک میکنم. عکسالعمل بدی نشان نمیدهم. آن محیط را ترک میکنم. سوار ماشین میشوم و رانندگی میکنم. رانندگی با سرعت زیاد در اتوبانهای تهران آرامم میکند.
کتابخوار!
طی سالهایی مدیری به قول خودش به شدت کتاب میخورده است! بیشتر از همه نمایشنامه و رمان میخوانده. نویسندگان محبوبش مارکز، تولستوی و تورگنیف بودند. به شعر هم علاقه خیلی زیادی دارد. شاعر اولش لورکا است، بعد شاملوست، بعد مارگوت بیکل، بعد حافظ. در موسیقی هم کنسرتهای ابوای ویوالدی مدیری را به حالت جنون و پوچی میرساند. خیلی از آثار باخ هم روی او چنین تاثیری دارند. چیزی که بیشتر غمگینش میکند شعر است. اما سلیقه سینمایی مهران مدیری چگونه است؟ او زمانی در این زمینه مثال جالبی زده بود البته نه به خاطر شکل ایدهآل سینما، بلکه به عنوان سینمایی که او دوست داشت. مثال او کارهای هال اشبی در اروپا بود یا فیلمهایی مثل کراسینگار یا در ایران فیلمهامون. علاقه شخصی مدیری، سینمایی است که به روابط انسانی میپردازد، به طراحی آدمها، به عشق، به احترام و به خیلی چیزهای دیگر میپردازد.
بوگارت را دوست ندارم
چه بازیگرانی را دوست داری؟
ـ نمیشود بین «دنیرو» و «دوپاردیو» یکی را انتخاب کرد. بازیگران مورد علاقهام یک لیست بیست نفره درجه یک را شامل میشود.
5 تا از این بیست تا را بگو. ـ رابرت دنیرو، ژرار دوپاردیو، آنتونی کوئین، مریل استریپ... کلارک گیبل را دوست ندارم، همفری بوگارت را دوست ندارم...
فیلمهایی که دوست داری کدامها هستند؟
ـ «هملت» کوزینتسف را چهل دفعه دیدم و ممکن است هشتاد دفعه دیگر هم ببینم. «باراباس» یکی از فیلمهای محبوب من است، «پاپیون»، «فیلم کوتاهی درباره عشق» و....
مهران مدیری فمینیست
مهران مدیری همیشه درسالهای اخیر خودرا یک کارگردان مدافع زنان تصور کرده است. او همیشه سعی كرده به رغم آنچه در سریال و كارهای طنز ما دیده میشود، حضور خانمها و عملكردشان و همچنین نوع شخصیتپردازیشان متفاوت باشد. معمولا خانمها در این نوع سريالها یا در آشپزخانه دیده میشوند یا در حال بافتنی بافتن هستند. مدیری همیشه از این مورد پرهیز كرده. یعنی اگر مثلا شخصیتهای زن مجموعههایش در خانه نشسته باشند كتاب میخوانند. شیشه پاك نمیکنند؛ میوه میخوردند ولی میوه نمیشستند. مدیری همیشه مدعی بوده که اتفاقا در كارهای ما شخصیتهای مثبت همیشه خانمها بودهاند و آقایان در قطب منفی قرار داشتهاند.
شکستن استانداردهای تلویزیون
بازیگر و کارگردان مجموعه مرد دوهزار چهره از معدود هنرمندان بوده که به قول خودش یكسری استانداردهای موجود در تلویزیون را شكسته است. مثلا اگر اتفاقی در صحنه بیفتد كات میدهند و دوباره میگیرند. اما مدیری و یارانش این كار را نكردند. آنها این كار را از زمان مجموعه ساعت خوش آغاز کردند مدیری از همان ابتدا به یک نکته فوقالعاده جالب اعتقادداشته وآن این بوده که هر چیزی كه جدیتر است و مورد شوخی قرار گیرد، جذابتر میشود. به خصوص در مورد خبر كه اشاره كردید. به همین خاطر در همان برنامه ساعت خوش با برنامههای جدی چون مسابقه هفته (با اجرای مرحوم نوذري) تقویم تاریخ و اخبار سراسری شوخی میکرده است. از نظر مدیری مثلا اگر آدمی در حال سوت زدن است و به هوا نگاه میكند، ناگهان داخل جویی بیفتد، كمتر خندهدار است به نسبت آدمی كه خیلی حرفهای قلمبه سلمبه میزند و مدرك پرفسوري را هم دارد و در حین صحبت در مورد موضوعی بسیار جدی، داخل جویی میافتد، هر چه جدیتر، خندهدارتر. شوخی با اخبار چون موضوعی بسیار جدی و بدون شوخی است، بسیار مورد توجه قرار گرفت. هنر هفتم و مسابقه هفته هم همین طور بود.
چهار از بیست
از بیست به خودم چهار میدهم. مدیری این جمله را هنگامی گفته بود که به او گفته بودند تو که بازیگر کارهای قطبالدین صادقی در تئاتر بودهای، به این برنامههایی که خودت میسازی به خودِ هنرمندت چند میدهی؟ و مدیری به خود چهار از بیست داده بود و گفته بود: چیزهایی که در ذهن دارم تا آنها را روزی بسازم خیلی متفاوتند. منتها مدام از من این طور کار خواستهاند. دیگر افتادهام در این ورطه. هر بار که خواستهام وقفهای بیاندازم نشده.
غریزه مدیری
مدیری هر وقت با نویسندگان برنامههایش صحبت میکند همیشه این را به آنها گفته است به طور غریزی میفهمد که فلان متن میگیرد یا نه و این برنامه یا قسمت از قسمتهای خوب است یا نه. و واقعا همه میگویند که هر بارمهران مدیری چنین چیزی گفته. مدیری معتقد است این واقعا غریزی است.
کارهای هر شبی
تلویزیون ایران در سالهای اخیر توجه بسیاری به مجموعههایی داشته که هر شب پخش میشود این مجموعهها گاه طنز بودهاند و گاه جدی. مهران مدیری موفقترین آدم در زمینه برنامههای هر شبی بوده است. او درباره راز موفقیتهای کار هر شب زمانی گفته بود: کار هر شب بازیگر خودش را میخواهد. یعنی بهترین بازیگران ایران را هم در کار هر شب دور هم جمع کنید، مطمئن نباشید که کار بیننده داشته باشد. کار هر شب خصوصیات خودش را دارد. یک سری بچههای با استعداد و پر انرژی و شیطان! میخواهند که بداههگو باشند. اعتماد به کارگردان داشته باشند. انعطاف داشته باشند و آدمهای اهل شوخی باشند. فکر میکنم گروهی که ما الان داریم در حدخودشان شناخته شدهاند. مدیری بازتابهای کارهایی که هر شب کرده است در این سالها از کوچه و خیابان، روابط عمومی سازمان، از بچههای گروه، از فامیلهایشان و از اصطلاحاتی که بین مردم رایج میشود، متوجه شده است.
گریه کردن از خنده
در سالهای اخیر برخی از هنرمندان سینما و تلویزیون به این متهم شدهاند که به هر قیمتی میخواهند مردم را بخندانند. مدیری یکی از این متهمان بوده ولی او در مصاحبهای در این باره گفته است: ما در طول این سالها نشان دادهایم به هر قیمتی نمیخواهیم مردم را بخندانیم. کارهای ما این را میگویند. سعی کردیم فکر در كار باشد و کمدی لودگی نباشد. فکر میکنم این طور بوده. در کمدی خیلی کارها میشود کرد که بیننده از خنده گریهاش بگیرد.
بحث مهم سطح سلیقه
آیا میتوان گفت که سطح سلیقه مردم پایین آمده. یک بحثی هست سر بحث سلیقه مردم که بالاو پایین میشود.کار گردان مرد دوهزار چهره همیشه جواب جالبی برای این سوال داشته: سطح سلیقه خیلی بالا پایین نمیشود.مردم ما به نظرم با هوشاند و شکل ایرانی کمدی در کشور ما شکل خاصی است که یک سری حدود را برایش باید رعایت کرد، خصوصا اینکه از تلویزیون پخش میشود. مردم از خیلی وقت پیش عادت کردهاند که آسان نخندند و این کار ما را مشکلتر کرده. الان دیگر کسی نمیتواند بسازد و برود، مردم یقهاش را میگیرند.
نظر هنرمندان راجع به مهران مدیری
*سحر ولد بیگی : به نظر من مهران مدیری ، علی صادقی ، یوسف تیموری ، آقا خانی ، اویسی ، رضویان ، شفیعی جم هر کدام در زمینه طنز وزنه ای به شمار می روند. من از مدیری در سریال های روتین مطالب بسیاری آموخته ام ، به نظر من مدیری استاد قابلی در زمینه طنز است.
* شایان احدی فر : آقای مدیری همیشه سوژه نو دارند.کارهاشون روند خاصی رو طی میکنه و اصلاً نمی شه کارگردانی ایشون رو با کارگردان های دیگه مقایسه کرد.شانس بزرگی آوردم که با آقای مدیری کار می کنم.
*رامبد جوان : مهران مدیری یک آدم ثابت قدم و باهوش است که مسیر کاری خود را انتخاب کرده است.البته شاید مثل همه آدم ها یک لحظه خودش را تکرار کند اما چیزی که مشخص است این است که مدیری کارش را خوب بلد است.
*پژمان بازغی :مهران مدیری از جمله کارگردان های مطرح در حوزه تلویزیون است که عموماً هم کارهای طنزشان در تلویزیون ، پیشرو بوده است. از همکاری و آشنایی با ایشون بسیار خوشحالم.
*محمد شیری : همیشه عاشق کارهای مدیری و سریال هایی که می ساخته بودم .به نظر من مهران مدیری سبک تازه ای را وارد طنز ایران کرده.مهران بهترین روتین ساز تلویزیون در سال های پس از انقلاب است. علت همکاری من با ایشون اخلاق و ویژگی های منحصر به فرد اوست او فوق العاده مودب ، نکته سنج و ریزبین است.
*محمد امیری مهر ( شخصیت چهار شنبه در مجموعه رضویان) : در عرصه طنز فقط کارهای مهران مدیری و رضا عطاران را قبول دارم.
*هانیه توسلی : به کارهای تلویزیونی مهران مدیری علاقه زیادی دارم.
*قاسم افشار : مهران مدیری و رضا عطاران کمدین های محبوب من هستند.
*حمید جبلی : مهران مدیری بهترین کارگردان سریال های طنز است.
*پوریا پورسرخ: مهران مدیری سلطان طنز است.گروهی که چند سال به مدت 90 شب مردم را سرگرم کرده اند و همیشه در کارشان موفق بوده اند ، حتماً خیلی قوی و حرفه ای هستند.
*سعید شهروز: تا حالا ده بار فیلم توکیو بدون توقف را دیده ام
* علی بحرینی : با ظهور پدیده ای به نام مهران مدیری ، یکی از صفحات سنگین طنز در تلویزیون ورق خورد.مهران مدیری "تابو" را شکست و به دوران تصویری شدن طنز رادیویی صبح جمعه پایان داد.
* بهنوش بختیاری : انتخاب شدن از سوی مهران مدیری هم لذتش زیاد است و هم مسئولیتش .کار با مهران مدیری هم همیشه عالی بوده و هست. بنده همیشه از کار با ایشان لذت برده ام و از این به بعد هم هر وقت آقای مدیری من را برای کاری صدا بزنند در هر شرایطی که باشم ، با کمال میل خواهم پذیرفت. چون او طنز را خوب می شناسد و سبکهای مختلف این ژانر را هم به خوبی بلد هستند.در کارشان هم بسیار قوی و منسجم عمل می کنند. مهران مدیری فوق العاده است. او با شب های برره واقعاً خسته شد چون از یک طرف موانعی برایش وجود داشت و از سوی دیگر خودش هم رضایت نمی داد تا هیچ قسمتی ضعیف اجرا شود یا متن ضعیفی داشته باشد. یادم هست یک روز صبح وقتی به لوکیشن شب های برره رفتیم آقای مدیری از متن خوشش نیامد و اصلاً اجازه نداد آن قسمت کلید بخورد. در شبهای برره من مهره کوچکی بودم اما به حضور در آن افتخار می کنم.
* رضا شفیعی جم : در دنیای حرفه ای ها فقط به مهران مدیری ، عطاران و حاتمی کیا اعتماد کامل دارم.
*احسان علیخانی : از برنامه های شبکه سه فقط برنامه 90 عادل فردوسی پور و برنامه های مهران مدیری و برنامه های خودم را دوست دارم.
*فرزاد فرزین: آقای مدیری در طنز جایگاه استادی را دارند. بهترین سریال من شب های برره است.
* طوفان کرمی : برنامه های مهران مدیری را دنبال می کنم و دوست دارم.
*افسانه چهره آزاد : اصولاً طنز کمدی را زیاد نمی پسندم ، اما در این زمینه کارهای مهران مدیری قابل تقدیر است.
*حسی کاظمی( بازیکن استقلالی): سریال نگاه می کنم اونم فقط سریال های مهران مدیری را. بعد از دیدنشون از خنده دل درد می گرفتم.
*نسرین مقانلو : آقای مدیری در قالب طنز یک سری مشکلات جامعه را بیان می کنند. هر کسی بتواند چیزی از ذهن مردم بیرون بکشد خیلی به دل آنها می نشیند.
*مهدی سلوکی : من در حیطه طنز نمی توانم کار کنم ولی به این معتقد هستم که مهران مدیری طنز ایرانی را می شناسند و به همین خاطر است که کارهایش بیشتر از سایرین طرفدار دارد.
*شیلا خداداد : کارهای مهران مدیری ا دوست دارم .شب های برره را همیشه دنبال می کردم و بیشتر از همه عاشق بازی بگوری ( شاعر برره ) بودم.
*علی انصاریان : کارهای مهران مدیری را خیلی دوست دارم.
*یوسف تیموری : تنها مهران مدیری می تواند طنز های نود قسمتی بسازد و این استعداد در کمتر کارگردانی وجود دارد.
*علی صادقی : در میان کارگردان های طنز ، مهران مدیری موفق بوده چون مردم شناس خوبی است.
*آناهیتا هعمتی : از بین کارگردان های داخلی به کار های مهران مدیری علاقه فراوانی دارم. آقای مدیری آدم صادقی است و هرگز دچار غرور بیجا نشده.
*نادر سلیمانی : علت موفقیت سریال های مهران مدیری ، ساده نگری و بعد نکته بینی اوست. او خوب می بیند خوب گوش می دهد و خوب اجرا می کند.
*سعید پیر دوست : مدیری ثبات شخصیت بالایی دارد ، دارای گروه بسته ای است که هر کسی به گروهش نمی تواند وارد شود و پس از ورود خیلی دیر از گروه جدا می شود.آدم بسیار دوست داشتنی و بدون شیله پیله ای که به بازیگرانش اجازه هر هنر نمایی را می دهد. زمانی که با مدیری دست همکاری دادم ، خود را از تمام سابقه هنری تخلیه کردم و شدم یک بازیگر بی تجربه که به اصطلاح هیچ فعالیت هنری انجام نداده است و به مدیری گفتم که اصلاً فکر نکن من سابقه هنری دارم ، اگر هر جا دیدی مشکلی هست ، بدون تعارف به من بگو.
*محمد رضا هدایتی : طنز روتین را مهران مدیری در سال 77 باب کرد.کسان دیگری هم آمدند اما چون مهران مدیری شروع کننده این سبک بوده و آن را می شناسد ، موفق تر عمل کرده و کارهایش به مراتب بهتر بوده است.خود من هم اگر بخواهم کار طنز روتین هر شبه انجام بدهم ، ترجیح می دهم با مهران مدیری کار بکنم.
*آرام جعفری : مهران مدیری بدون شک پدر سریالهای طنز در ایران هست.
*مهران غفوریان : مهران رو خیلی دوست دارم. در عرصه طنز ، مهران مدیری ، حمید لولایی ، و رضا عطاران را خیلی قبول دارم.
*عادل فردوسی پور: فقط عاشق کارهای مدیری هستم.
*اشکان شاملو( خواننده کاست پسران آفتاب 2) : همیشه برای دیدن سریال جدید مهران مدیری روز شماری می کنم.
مجید صالحی:مهران مدیری دکترای کمدی را در تلویزیون دارد
منابع: روزنامه جام جم-مجلات اتفاق نو ، خانواده سبز ، صبح زندگی ، روزهای زندگی ،سروش ، فیلم و سینما.
نخستین عکس و گفتگو با فرهاد و شهرزاد مدیری
مهران مدیری همیشه یکی از خبرسازان تلویزیون و سینما بوده و اگر همین روند ادامه دهد تا سال های سال میتواند این محبوبیت را حفظ کند. شنیده میشود بیشترین دستمزد را در میان بازیگران سینمای ایران دارد و در محبوبیتش هم که کسی شک ندارد.
برای نمونه مهران مدیری تنها کسی است که توانست در برنامه مثلث شیشه ای رکورد تعداد اس ام اس ها را بشکند و جای محمد رضا گلزار را بگیرد. حالا در این روزهایی که سرو صدای مرد هزار چهره خوابیده و مهران مدیری به دنبال آرامش است تا فیلم سینمایی اش را به مرحله پیش تولید برساند با فرزندانش گفتگو کرده ایم تا بدانیم در خانه شان چه میگذرد و ارتباط ها برکدام مدار میچرخد.
فرهاد مدیری پسر 17 ساله مهران مدیری است. نه موهایش سیخ سیخس است و نه فرم لباس پوشیدنش عاشق لباس های عجیب و غریب است. آنقدر که نمیتوانی از روی ظاهرش سن و سالش را حدس بزنی .می آید و مینشیند و از روزهایی صحبت میکند که در مدرسه اذیتش میکردند و از روزهایی میگوید که خواهر 11 ساله اش هم چنین وضعیتی دارد. او میگوید دیگر با این ماجرا کنار آمده ایم.
فرهاد مدیری: پسر بیل گیتس نیستم
فرهاد تریپ هنری نیست
قرارمان را در دفتر مجله گذاشته ایم و او راس ساعت مقرر میرسد. کت و شلوار کرم رنگ پوشیده و ما شوک میشویم. اول از سن و سالش و هنگامی که میگوید:"متولد 18 اردیبهشت 1370" است و بعد از ان وقتی میگوید" هنرستان موسیقس درس میخوانم". او نه در فرم لباس پوشیدنش اثری از بچه های هنری دارد و نه در مرتب کردن چهره اش. البته همه اینها را خودش انتخاب کرده و پدرش نقشی در انتخاب این فرم لباس پوشیدنش ندارد. حتی میتواند بخندد و تعریف کند که ریش فراوامی داشته و برای امدن سر گفتگو آنها را اصلاح کرده است چون نمیخواسته عکس اش با آن ریش های بلند چاپ شود!
یک خانواده هنری
همسر مهران مدیری و مادر فرهاد و شهرزاد رشته اش هنری بوده و ادبیات. خانه دار است و برای خودش مینویسد. هیچ وقت دغدغه انتشار نوشته هایش را نداشته. اسم فرهاد را هم مادرش انتخاب کرده و بعد از آن مهران مدیری زیاد از این اسم در شخصیتهای تلویزیونی اش استفاده کرده است.
افتخار به نام پدر
شوخ طبعی را هم از پدرش به ارث برده اگرچه میگوید کمترامکان بروز این توانایی را پیدا میکند" همه میگویند پدرم آدم شلوغی است اما من بخاطر شرایط خانوادگی ام نمیتوتنم اینطور باشم" و در جواب به سوال دوم سریع موضعش را تغییر میدهد و میگوید که حضور پدرش به نفعش تمام شده و اصولا مشکلی نداردحتی میتواند بگوید:" به نام فامیلی مدیری افتخار میکنم هرچند سختی های زیادی دارد."
فرهاد گواهینامه ندارد
خانه شان جایی در غرب تهران است و مدرسه اش در میدان منیریه. این مسیر را هر روز با مترو میرود و از اینکه پدرش سوار ماشین میشود ناراحت نیست.جوابش خیلی ساده تر از حد تصور ماست:" من که گواهینامه ندارم ولی اگر بگیرم مشکلی برای ماشین نیست". مهران مدیری به گواه حرفهای پسرش اهل شرط گذاشتن برای بچه هایش نیست. فرهاد مطمئن است که اگر گواهینامه بگیرد داشتن اتومبیل روی شاخ خواهدبود.
بیلیارد بازها
فرهاد مدیری اهل بسکتبال نیست سه ماه رفته و میخندد که "اثرش را گذاشته از بس که قدش بلند است. اهل ورزش های رزمی است و اهل دفاع شخصی. با پدرش هم بیلیارد بازی میکند." بیلیاردش از من بهتر است و همیشه من را میبرد". پسر به طور مداوم شنا میکند. مهران مدیری برای کوهنوردی هم وقت ندارد . بیشتر اهل نرمش است سینما هم نمیروند. در سالهای اخیر تنها یکبار با هم به سینما رفته اند." ولی به کنسرت زیاد میرویم"
وسوسه پرواز
دلش میخواهد برای ادامه تحصیل و احتمالا ماندن به خارج از ایران برود پدر هم مشکلی ندارد و هیچوقت مخالفتی نکرده. فقط وقتی کوچکتر بوده گفته بهتر است برای رفتن کمی صبر کنی تا سن ات بالاتر برود او هم مانده.حالا هم منتظر است تا درسش تمام شود. بعدش هم باید مسئله سربازی را حل کند." به این 2 سال که فکر میکنم غصه ام میشود."
کسی را به خلوتم راه نمیدهم
خانه شان مثل تمام خانه های این شهر است .دعواهای خواهر و برادری هم در ان پیدا میشود اما تازگی ها که بزرگتر شده اند دیگر کمتر دعوا پیش می آید . فرهاد بیشتر وقتش را در اتاق میگذراند و گاهی حس میکند برای خانواده اش نیست. اینرا خودش میگوید:" روی اعصابشان راه نمیروم ولی حس میکنم به عنوان فرزند فرزند خوبی برایشان نیستم.
بعضی وقتها فکر میکنم اگر خودم پدر بودم میخواستم بیشتر به محیط شخصی فرزندم وارد شوم ولی نمیگذارم این اتفاق برای پدر و مادر خودم بیفتد".
شرارت پشت چهره آرام
اما بشنوید و بخوانید از مدرسه.او بچه شلوغی است . اما از اینکه سردسته باشد خوشحال نیست. میگوید:" این خلاقیت را دارم که در مدرسه سردسته باشم اما اصولا سردستگی در مدرسه بداست . چون ممکن است شما سردسته باشید و پشت تورا خالی کنند."
اما در این روزهای شلوغ کاری در مدرسه خودش منطق خرج میدهد و پای پدر و مادرش میان دعوا کشیده نمیشود"همیشه حتی اگر بدترین کارها را انجام داده باشم با منطق زیاد آنرا توجیه میکنم" این قدرت را پدرش هم دارد"ولی نه به اندازه من"
گاهی اوقات همین منطق زیاد اورا تبدیل به موجودی واقع بین میکند و میتواند میان حرفهایش اعتراف کند که "بعضی وقتها معلمهایمان را خیلی اذیت کرده ایم. من واقعا از آنها معذرت خواهی میکنم" یکی از اخرین شیطنت هایش این بوده که با بچه ها سر کلاس یکی از معلمها دوربین ببرند و فیلم بگیرند. بعد فیلم لو میرود و دست مدیر و معاون می افتدو......"خدا رحم کرد به خیر گذشت. بابا هنوز هم نمیداند که چی شده چون خودمان تعهد داده ایم و تمام شد. حالا اینجا بخواند میفهمد.!"
بازیگری؟ هرگز!
یک بار جلوی دوربین رفته است در برنامه جنگ 77 در آن نقش بچگی پدرش را بازی میکرد از بس به هم شبیه هستند و این را همه میگویند. در پشت صحنه برنامه های پدرش زیاد چرخیده ولی با این وجود علاقه چندانی به بازیگری ندارد. واقعیت این است که همیشه از زیبان بازیگرها دربازه حاشه ها شنیده ایم خودمان هم نمیدانیم وقتی فرهاد مدیری میگوید که در ارزوهای دور و دراز هنری اش جایی برای بازیگری وجود ندارد بخاطر حاشیه هاست یا اصولا علاقه ای به این محیط و فضا ندارد اما میتواند بگوید:" همه خانواده مجبورند این حاشیه ها را تحمل کنند . هرکدام به اندازه خودشان. مسلما مادرم با این خاطر که در صدر است فشار بیشتری را تحمل میکند . اما این بار روی همه خانواده هست."
فیلمساز میشویم
فرهاد مدیری علاقه ای به بازیگری ندارد اما هدفش فیلمسازی است. میگوید اهل سریال سازی نیست و حضور در سینما را ترجیح میدهد . از همین حالا هم استارت را برای ساختن فیلم کوتاه زده است . بخاطر هنری بودن رشته اش در مدرسه و یک عمر زندگی در یک خانواده هنری میتواند درباره سریالهای پدرش هم صحبت کند. به نظر فرهاد مدیری سریال مرد هزار چهره بهترین سریال پدرش بود . " کارگردانی ایده و بازی بازیگرها و..." و بین سریالها هیچ علاقه ای به جایزه بزرگ ندارد.
کادو فراموش نمیشود
مشکل رفت و امد در خانه شان وجود ندارد . حتی ممکن است تا ساعت 3-4 صبح بیرون باشد . اما حتما خانواده اش میدانند که کجاست و چکار میکند. پدر اینطور نیست یعنی گاهی پیش می آید که خانواده ندانند او کجاست و چه میکند. کادو هم خوب میخرد . به نظر میرسد حواسش به روز تولد بچه هایش است . ولی اخرین کادویی که به پسرش داده پول است. میخندد و میگوید:"نقدی حساب کرد". اما کادوی برعکس هم وجود دارد. پسر برای پدر معمولا کتاب و سی دی میخرد و وقتی روی قیمتها اصرار میکنیم و میخواهیم بودجه پول تو جیبی اش را معلوم کنیم میگوید:" معمولی .پسر بیل گیتس که نیستم!".
تشابه را ببینید
فیلم میبیند فیلمهایی را که یا خودش میخرد یا پدرش به خانه می اورد . در بین فیلمسازهای ایرانی بیضایی و مهرجویی را خیلی دوست دارد. مجله هم میخواند یا حتی روزنامه اما نه اینکه پیگیری کند و عاشق مجلات باشد . لحن و فرم نگاهش خیلی به مهران مدیری شباهت دارد و خودش هم اینها را احساس میکند.
ساز تخصصی فرهاد پیانوست ولی سازهای دیگر را هم امتحان کرده است که گاه برای پدرش هم ساز میزند تا او بخواند.البته این در صورتی است که وقت برای آواز خوانی وجود داشته باشد.معمولا اینطور نمیشود..معمولا پدر در خانه نیست و سرکار است با آنکه در مرحله پیش تولید سریالهایش قرار دارد. در حال حاضر هم که میخواهد اولین فیلم بلند سینماییش را کارگردانی کندو سرش حسابی شلوغ است. پسر در ادامه صحبت درباره موسیقی میگوید:
<< بابا استعداد بی نظیری در موسیقی دارد>>.
مهران مدیری به طور حرفه ای ساز نمیزند .یک مدت ساز ضربی میزده و یک مدت گیتار و پیانو .
ب ا وجود اینکه پدرش صدای خوبی دارد ولی فرهاد خاطره ای از لالایی پدر ندارد .گهگاه شنیدن صدای پدر که برای خودش آوازی زمزمه میکند حالی دارد
شهرزاد مدیری:وارث نبوغ و شیطنت خانوادگی
شهرزاد مدیری با 11سال سن کوچک ترین عضو خانواده مدیری است. آرام و شمرده حرف می زند و سعی می کند که با جواب های کوتاه این آرامش را به عنوان خصلت ذاتی اش به ما معرفی کند اما برق چشمانش ولحظاتی که با برادرش اختلاف نظر پیدا می کند دستش را رو می کند و معلوم می شود که هوش و نبوغ خانوادگی به همراه آن انرژی ژنتیک به او هم رسیده.
به محض ورود به دفتر ما یکی از مجلّه های شماره قبلی را برمیدارد و با دقت ورق می زند یکی از عکس های پدرش در سریال << مرد هزار چهره >> رامی بیند و طوری که ما نشنویم به فرهاد می گوید: << نگاه کن شبیه بقال ها شده!>> و بعد می خندد.
دختر مهران مدیری تمام کارهای پدرش را دنبال می کند و جزو مخاطبان اصلی سریال های طنز اوست. شهرزاد تمام کارهای مهران مدیری را دیده و از بین آن ها <<شب های برره>> را به عنوان بهترین کار پدر انتخاب می کند. دختر ظاهرا ساکت و سربه زیری که روبه روی ما نشسته اعتراف می کند که بعضی موقع مچ پدرش را می گیرد و به خاطر اشتباهات در کارهایش به او تذکر می دهد:<< سر سریال باغ مظفر از یکی از قسمت ها خوشم نیامد به پدرم گفتم و او هم گفت درستش می کنم>>.
شهرزاد یازده سال بیشتر ندارد اما در این مدت تمام سریال های پدرش را موبه مو دنبال میکرده و حتی گاهی اوقات هم برای نزدیکی بیشتر به پدری که همیشه سر کار است با او به پشت صحنه سریال ها می رود:<< سر پاورچین وباغ مظفر با بابام به پشت صحنه رفتم. اونجا تمام مدت به دنبال شقایق دهقان بودم>>. دختر مهران مدیری بودن برای شهرزاد مهم ترین اتفاق زندگی است. او گاهی اوقات از این ماجرا حسابی لذت می برد و گاهی اوقا ت هم نه.
<< هم خوب است و هم بد. گاهی اوقات آنقدر می پرسند که آدم اذیت می شود>>. شهرزاد با کمک برادرش و البته هوش ذاتی اش راه و روش برای برخورد با این سوالات پیدا کرده. اگر از شهرزاد مدیری درباره پدرش خانواده و هر مسئله خصوصی دیگری بپرسید او یا جواب نمی دهد یا اینکه با جواب های نصفه و نیمه پشیمان تان می کند.
اما اگر فکر میکنید کا این سختی ها او را از دختر مدیری بودن خسته کرده کاملا در اشتباهید.
نظرات شما عزیزان: