به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا


 شريف‌آباد روستايی كه در هنگام جشن‌ها پرشور و هياهو می شود



  خبرنگار امرداد - میترا دهموبد :
 اگر بگويم كه برای رسيدن به سه‌تا از زيارتگاه‌هايمان بايد از كنار اين روستای زرتشتي‌نشين بگذريم و اين روستا، نزديك‌ترين روستای زرتشتي‌نشين به اين سه‌ زيارتگاه است، بي‌گمان شما نيز خواهيد دانست كه روستايی كه اين‌بار از آن نوشته‌ايم، ‌جايی نيست جز شريف‌آباد اردكان. از يزد تا اين روستا، پياده را نمي‌دانم، اما سواره، با يک سرعت اندازه و مناسب، كم‌و‌بيش، ٤٥ دقيقه‌اي راه است. به اردكان يزد، شهر ارده و حلواارده و شهر معدن‌های اورانيوم، سرب، روی، طلا، سيليس، منگنز و مس كه رسيديد، ‌از هركه نشاني شريف‌آباد را بپرسيد، نشانتان مي‌دهد.
 


 شريف‌آباد روستايي است كه از شمار خانه‌هايش مي‌توان دريافت كه روستاي پرجمعيتي بوده است. البته اين روزها شريف‌آباد نيز همچون بسياري از روستاها، ساكنان هميشگي‌اش، چند خانواري بيش نيستند. اما شور و هياهوي اين روستا را بايد در جشن‌ها و بزم‌ها ديد. به هنگام نوروز، چَهره‌هاي گهنبار و آيين‌هايي همچون «هيرومبا»، شريف‌آباد پر مي‌شود از بچه‌هاي ديروزش و نوه و نتيجه‌هاي امروزش. در اين هنگامه‌ها، شريف‌آباد، ديدني مي‌شود، زنان همه مكنا و‌ لچك به سرند و بيشتر مردان، شلوارهاي راه‌راه سياه و سفيدشان را كه بي‌گمان دست‌بافت مادرها و مادربزرگ‌هاست از صندوقچه به درآورده و پا مي‌كنند. شريف‌آباد روستايي است كه چندسالي‌ است با گذر خيابان صدوقي، دوبخش شده، اما هنوز، شريف‌آباد، شريف‌آباد است، يك روستاي كهنسال با پيشينه‌اي چند صد ساله. بنابر نامه‌هايي كه از سوي دستوران و موبدان اين روستا و روستاي نزديك آن، يعني روستاي ترك‌آباد به دستوران پارسي در هندوستان نوشته شده، مسلم است كه زرتشتيان از سده‌ي هشتم هجري، ساكنان شريف‌آباد بوده‌اند. البته اين روزها،‌ روستاي ترك‌آباد كه چند كيلومتري با شريف‌آباد فاصله دارد، ساكن زرتشتي ندارد. با توجه به برخي اسناد، اهالي زرتشتي ترك‌آباد  و احمدآباد، زير فشار، ناچار به ترك خانه و كاشانه‌ي خود شده‌اند و به شريف‌آباد آمده‌اند. هنوز هم پسوند فاميلي بسياري از اهالي شريف‌آباد، «ترك‌آبادي» است.
برخي مي‌گويند: باني اين روستا، ‌فردي به نام شهريار بوده و از همين روي اين روستا،‌ شهريارآباد، نام داشته كه بعدها به شريف‌آباد دگرگون مي‌شود. و مي‌گويند از آن روي به آن، «شريف‌»آباد، گفته‌اند كه پيرسبز، پيرهريشت و پيربانو، در نزديكي‌اش هستند. اما يك روايت ديگر هم هست كه بنابرروايت دوم؛ فردي به نام «شرف»، اين روستا را پايه‌گذاري كرده، از اين‌روي به شرف‌آباد و سپس به شريف‌آباد،‌ نامور شده است.
به هر روي اگر اين روزها، به شريف‌آباد برويد، خواهيد ديد كه بر سر همه‌ي كوچه‌ها، تابلو هست اما از نام، خبري نيست. بر روي تابلوها، شماره نوشته‌اند، كوچه ٢٠، كوچه ٩٣ و... در اين ميان تنها كوچه‌اي كه بر آن، نام و نشان ديدم، كوچه‌ي آتشكده بود، يك كوچه‌ي دراز و طولاني كه هم شاه‌ورهرام‌ايزد شريف‌آباد را در آن، مي‌توان يافت هم تالار جشن‌ها و برنامه‌ها را.
 
 مدرسه‌ي دخترانه‌ی «خرمني شريف‌آباد» و مدرسه‌ي پسرانه‌ي «جمشيدي» هم در همين كوچه هستند.
 شاه‌ورهرام‌ايزد شريف‌آباد يک گنبد بزرگ دارد كه از دوردست‌ها ديده مي‌شود. ساختمان اين شاه‌ورهرام‌ايزد كه آتش ورهرام در آن، تخت‌نشين است بيش از ١٠٠ سال دارد، ساختماني به گونه‌ي چهارتاقي به سبك ساساني با گنبدي كه بيش از ١٥ متر، بلندا دارد.
 


 آتش شاه‌ورهرام‌ايزد شريف‌آباد، آن‌گونه كه نقل شده، يكي از ٣ آتش بزرگ زمان ساساني، آتش آتشكده كاريان فارس است كه زرتشتيان پس از يورش تازيان به هر كجا كه رفته‌اند، آن را با خود برده‌اند تا اين‌كه در اين روستا تخت‌نشين مي‌شود. اين آتش را سال‌ها براي در امان ماندن در غار «اشكفت يزدان» كه در نزديكي پير بانو است، نگهداري مي‌كرده‌اند سپس به ترك‌آباد و آنجا به شريف‌آباد مي‌آورند. آتش ورهرام پس از آن(پس از برگزاري آيين تش‌مس كردن) توسط دستوران و موبدان به «محله‌ي يزد» برده مي‌شود. آتشي كه اكنون در آتشكده‌ي يزد، تخت‌نشين و فروزان است، از همين آتش ورهرام شاه‌ورهرام‌ايزد شريف‌آباد است.
 شريف‌آباد يك دبستان دخترانه و يك دبستان پسرانه دارد كه البته سال‌هاست كه ديگر در آن از كلاس و درس،‌ خبري نيست. اما بيشتر شريف‌آبادي‌ها از آن خاطره‌هاي بسيار دارند. دبستان خرمني ويژه‌ي دختران زرتشتي بوده كه هنوز هم با همان نماي قديمي در كنار شاه‌ورهرام‌ايزد، برپاي است. جلوي اين دبستان،‌ زميني است كه روزهاي نوروز اگر به آن سري بزنيد، پر است از شور و هيجان مسابقه، ‌از وسطي گرفته تا پينگ‌پنگ و واليبال. مسابقه‌هايي كه به جام زنده‌ياد بهمن دبستاني، معروف است.
 اما دبستان پسرانه‌ي جمشيدي، حال و روز خوشي ندارد. سال‌ها پيش، اين آموزشگاه كه زير نظر انجمن شريف‌آباد بوده، تخريب شده و از نو ساخته مي‌شود، پس از چندي نيز كه شمار دانش‌آموزان رو به كاهش مي‌گذارد، انجمن آن را به آموزش و پرورش واگذار مي‌كند تا همچنان درس و كلاس در آن ادامه يابد. اما واگذاري همانا و متروكي‌اش همانا. اين مدرسه، اين روزها انبار نيمكت‌هاي اسقاطي آموزش و پرورش شده است.
 از اين‌ها بگذريم و برويم سراغ قنات‌ها، جوي آب‌ها و آب‌انبارهاي اين روستا كه راستش را بخواهيد از نظر من، بسيار جالب بود. تاكنون در هيچ روستايي به اين اندازه آب‌انبار نديده بودم اما در شريف‌آباد به هر كوچه‌اي كه سر بزنيد يا آب‌انبار خواهيد ديد يا جوي آب قنات، كه مسلمان و زرتشتي از آن بهره مي‌گرفته‌اند و البته بيشترش را هم زرتشتيان محل ساخته‌اند. از همه جالب‌تر اين‌كه هنوز آب قنات اين جوي‌ها، جاري است. البته آبش كم‌نا و كم‌توان است اما جاريست.

 راستي تا يادم نرفته بگويم، كوچه‌هاي شريف‌آباد هرچند در اين سفري كه به آن داشتم، نام نداشتند اما اهالي، بر بخش‌هاي مختلف نام گذاشته و ‌آن‌ها را خوب مي‌شناسند. معروف‌ترين كوچه، «كيِ نو» يا كوچه نو نام دارد. بخشي را به نام «مالَتِ شيو» و بخشي را به نام «مالَتِ بالا» مي‌شناسند يعني محله‌ي پايين و محله‌ي بالا. كوچه‌ي آتشكده نيز به «كيِ برمهر»، معروف است.
 شريف‌آباد يک دفتر پست دارد كه البته سال‌هاست كه تعطيل است. اين دفتر، دفتر نمايندگي پست شريف‌آباد بوده، مردم نامه‌هايشان را به اين نمايندگي مي‌برده‌‌اند تا به اداره‌ي پست اردكان و آن‌گاه به نشاني نوشته شده بر پشت نامه برده شود. نامه‌هايي هم كه به اداره‌ي پست اردكان مي‌رسيد و مال اهالي بود از طريق اين نمايندگي به دست مردم مي‌رسيد. شريف‌آباد دفترخانه‌ي ازدواج هم دارد كه هنوز درش باز است، دفترخانه‌اي كه به «دفترخانه‌ي شماره ١٢ ازدواج زرتشتيان شريف‌آباد اردكان»، نامور است. اين دفترخانه، بيش از ٧٠ سال دارد. نخستين سردفترش، روانشاد موبد خداداد نيروسنگي بوده است. پس از او نيز زنده‌ياد موبديار گشتاسب بليواني، سردفتري‌اش را بر دوش داشته و اكنون موبديار شابهرام بليواني، سردفتر دفترخانه شاره ١٢ است. او فرنشيني گردش كنوني انجمن زرتشتيان شريف‌آباد را نيز بر دوش دارد.
 

 شريف‌آباد، دوتا دخمه دارد، يكي دخمه‌ي كهنه و ديگري دخمه‌ي نو،‌ در كنار هم. اهالي سه روستاي شريف‌آباد، حسن‌آباد و مزرعه‌ كلانتر، درگذشتگانشان را به اين دخمه مي‌آورده‌اند. البته ٤٠ سالي مي‌شود كه رسم دخمه‌گذاري انجام نمي‌شود و جايش را به خاكسپاري در آرامگاه شهر يزد، داده است.
 اين روزها دور و بر شريف‌آباد از دژ و بارو، خبري نيست اما آن‌هايي كه سن و سال‌دارترند، قلعه‌اي را به ياد دارند كه زمان ناامني، مردم درونش، پناه مي‌گرفته‌اند، يك دژ خشت و گِلي كه كسي نمي‌داند، سازنده‌اش كه بوده يا چه زماني ساخته شده، اما مسلمان و زرتشتي به هنگام ناامني‌ها در آن، پناه مي‌گرفته‌اند. قديمي‌ها مي‌‌گويند، دور اين قلعه يك خندق هم بوده، خندقي كه درونش آب مي‌انداخته‌اند تا دست دشمن از دامنشان، كوتاه شود. اين روزها از آن دژ كهن خبري نيست به جايش حسينيه‌ي شريف‌آباد ساخته شده است.
 

 اگر بخواهيد درباره‌ي كار اهالي شريف‌آباد بدانيد، بايد بگويم تا آن‌جايي كه من پرس و جو كردم و فهميدم، كار بيشتر مردم اين روستا، همچون زرتشتيان ديگر جاها، كشاورزي بوده است. باغ‌هايشان درون محله و يا در نزديكي آن است كه اين روزها بيشترشان خشك و بي‌درخت است و زمين‌هاي زراعي‌‌شان در جايي به نام خُطب‌آباد است، آنجا پنبه مي‌كاشتند، گندم و روناس و.... درختان پسته‌اش هم هنوز، برجاي هستند، پسته‌هايي كه مزه‌اي متفاوت با پسته‌‌ي جاهاي ديگر دارند. روناس اين منطقه نيز كه زرتشتيان آن را به نام «روزَن» مي‌شناسند، از محصولات پرنام و آوازه‌ي يزد است. هنوز هم در اردكان، جشنواره‌ي روناس(روزن)، برگزار مي‌شود. اين روناس هم داستان دور و درازي دارد از بر و بياي «روزَن‌كَن‌ها» بگير تا «شوروايِ روزَني» كه به گمانم در فرصتي ديگر بايد به آن پرداخت.
 



 از همه‌ي اين‌ها بگذريم كه جا تنگ است، كلام آخر اين‌كه اينجا روستاي جوي‌هاي آب و آب‌انبارهاست، اينجا شريف‌آباد است، نشسته در كنار پيرهريشت، پير سبز و پيربانو.


فرتورها از ميترا دهموبد است.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی