به نام خدا
مهيندخت دهنادی :
اگر در ترافیک سنگین بزرگراه مدرس به سمت شمال رفته باشید درست پس از پل بزرگراه شهید همت جایی است که ناگهان بزرگراه پهنتر میشود، دوسوی بزرگراه هم تا چشم کار میکند انبوه گل و درخت است و هوای خنک و جانپرور. در شگفت میمانی که در تقاطع دو بزرگراه پرترافیک تهران در دود چگونه ممکن است چنین هوای دلپذیری را تجربه کنی. درختان شگفتی میآفرینند!
اما کم نیستند خیابانها و کوچهها و حیاطهای بیدرخت که رفتهرفته همه جا را میگیرند.
کمکم خانههای کهن یک اشکوبه(:طبقه) و حیاط دار ویران میشوند و ساختمانهای چنداشکوبه ساخته میشود که پس از پایان همهی کارهای تزیینی ساختمان اگر بودجهای مانده باشد به فصای سبز میرسد که بدبختانه این فضاهای سبز کمی چمنکاری است با چند چراغ زینتی!
دوستی میگفت حیاط را باید با «ت» نوشت چراکه همان زندگی است. شاید اگر حیاط همان معنای «حیات» را میداد بیشتر به آن رسیدگی میکردیم.
گره اینگونه موارد هم به دست شهرداری باز میشود و هم به دست مردم. برای نمونه قانونی گذاشته شود تا برای گرفتن پایان کار، به تعداد واحدهای ساختمان، در حیاط آن ساختمان درخت باشد.
اما همیشه قانون واپسین راهکار نیست چراکه اگر درخت کاشته شود و ارزش آن را کسی نداند چه سود! بارها دیدهام بچههایی را که در گذر از پیادهرو دست در بوتههای شمشاد میپرند و برگهای آن را کنده بر زمین میریزند و یا برای سرگرمی، میوههای سرو و بلوط را میکنند و بر سر و روی هم میزنند، یا از شاخههای درختان آویزان میشوند و چند ثانیهای تاب میخورند. این گره را تنها با آموزش به کودکان میتوان گشود. اگر کاشتن دانهی یک گیاه را در گلدانی کوچک به فرزندمان بیاموزیم و نگهداری از آن را به او بسپاریم ارزش دانه دانهی برگ های یک گیاه را میفهمد.
قانون و آموزش را فرهنگ جان میبخشد. در خاطرات استاد باستانی پاریزی، آمده است که در همسایگی ایشان خانوادهای زرتشتی زندگی میکردند، یک روز درخت تنومند کهنسالی را باد و طوفان میشکند و آن زن همسایه به پای درخت رفته و در کنار آن اوستا میخواند. نمونههای ارزشمند بودن درخت در فرهنگ ما بسیار است.
علم هم گواه ارزشمندی طبیعت است. در علوم ارتباطات انسانی نیز برای انسان کامل، چهار گونه ارتباط برشمردهاند، ارتباط با خدا، ارتباط با دیگران، ارتباط با خود و ارتباط با طبیعت. هرکدام از ما هرکدام از این ارتباطها را فراموش کنیم بیگمان در بخشی از زندگی دچار کمبود میشویم.
کاشتن یک درخت سرو کمتر از نیم متر جا میخواهد، همیشه سبز است و آب چندانی هم نمیخواهد.
ترسم از آن روز است که در نقاشیهای کودکان در کنار خانه و کوه و خورشید، «درخت» نباشد.
به نام خدا
به نام خدا
برای نخستین بار در کشور اسکی روی شن در شهرستان ریگان برگزار شد.
"محمدجواد قربانی" رییس اداره ورزش و جوانان شهرستان ریگان در گفت و گو با ایسنا، اظهارکرد: این تپههای شنی بهترین تپهها در ایران است که میتوان در آنها مسابقات اسکی روی شن را اجرا کرد.
وی گفت: بر این اساس برای نخستین بار در کشور اسکی روی شن با حضور قهرمانان کشوری در بلندترین تپههای شنی دنیا در شهرستان ریگان اجرا شد.
قربانی با بیان اینکه این ورزش که به صورت آزمایشی در این تپههای شنی اجرا شد، مورد استقبال ورزشکارانی از کشور قرار گرفت، افزود: به زودی مسابقات اسکی روی شن کشور در بلندترین تپههای شنی دنیا برگزار میشود.
وی با بیان اینکه در سفر رئیس فدراسیون اسکی به ریگان این تپههای شنی برای امر اسکی روی شن و برگزاری مسابقات کشوری تایید شدند، گفت : به زودی 12 اسکیباز روی شن کشور در این مسابقات شرکت میکنند.
به نام خدا
من و تو، مردمی هستیم که آینده تو مشت ماست
که از 70 نسل قبل هزار اسطوره پشت ماست
( درود بر ایران و مردم خوبش )
آبان به نام آب و فرشته آب است. اين فرشته به نام «برزيزد» نيز خوانده مى شود. در اوستا «اپم نپات» و در پهلوى «آبان» گفته مى شود. آب جمع باران است. در اوستا و پهلوى «آپ» و در سانسکريت «آپه» و در فرس هخامنشى «آپى» است. اين عنصر مانند عناصر اصلى (آتش، خاک، هوا) در آيين مقدس است و آلودن آن گناه است و براى هر يک از آنها فرشته مخصوصى تعيين شده است.
جشن و يسنه
واژه جشن از کلمه «يسنه» اوستايى آمده و اين کلمه نيز از ريشه اوستايى مشتق شده که به معناى ستايش کردن است. بنابراين معنى واژه جشن، ستايش و پرستش است.در جشن هاى ايران باستان هميشه شادى و تفريح، با ستايش اهورا مزدا و آفرين و نيايش همراه بود. به اين معنى که پيش از آغاز برنامه اصلى جشن، با حضور شرکت کنندگان سرودهايى از اوستا و دعاى آفرينامه خوانده مى شده، سپس برنامه اصلى جشن آغاز مى گرديده. جشن هاى ايران باستان به سه دسته تقسيم مى شوند: جشن هاى ساليانه يا گهنبارها، جشن هاى ماهيانه و جشن هاى متفرقه.
جشن ها يادگارهاى درخشان پدران بيدار دل ما هستند که متاسفانه در طول تاريخ بسيارى از آنها به علت جبر زمان و تعصبات بسيار، از بين رفته و هم اکنون از آنها نمونه هايى بسيار اندک در جامعه ايرانى به چشم مى خورند. ولى اين نمونه اندک، نشانه هايى بس بزرگ هستند از انديشه بلند و طبع ظريف ايرانى، طبعى که خداوند به اين قوم ارزانى داشته است.
هدف از برگزارى جشن ها در ايران باستان ستايش پروردگار، گردهمايى مردم، سرور و شادمانى، داد و دهش و بخشش به بينوايان و زيردستان بوده است.
آب مقدس
روز دهم آبان در تقويم زرتشتى به نام «آبان» است و اکنون در گاهشمارى جديد اين روز، ۶ روز به عقب آمده و ۴ آبان شده است. دليل اين تفاوت اين است که در گاهشمارى قديم، همه ماه هاى سال ۳۰ روز بودند و حالا که شش ماه نخست سال ۳۱ روزه است، اين روزها تغيير مى کنند.
هرودوت مى گويد: «ايرانيان در آب ادرار نمى کنند، آب دهان نمى اندازند و در آب روان دست نمى شويند.»
استرابون مى گويد: «ايرانيان در آب جارى خود را شست وشو نمى دهند، زمانى که ايرانيان به درياچه يا رود يا چشمه اى مى رسند، گودال هاى بزرگ کنده و قربانى در کنار آن مى کشند و سخت پرواى آن دارند که هرگز خون به آب نياميزد، چون اين کار سبب آلودگى آب خواهد شد.» و در جايى ديگر مى گويد: «در آن (آب) لاشه و مردار نمى اندازند و عموماً آنچه ناپاکى است در آن نمى ريزند.» کريستين سن نيز مى گويد: «ايرانيان احترام آب را بيش از هر چيز واجب مى شمرند.»
در جشن آبانگان، پارسيان به ويژه زنان در کنار رود، دريا و يا چشمه، فرشته آب را نيايش مى کنند. آبى را که اوصاف سه گانه اش (رنگ، بو و مزه) تغيير مى يافت، براى آشاميدن و شست وشو به کار نمى بردند.
بيرونى در آثار الباقيه در مورد جشن آبانگان چنين مى نويسد: «آبان روز، روز دهم آبان است و آن عيدى است که به واسطه توافق دو اسم، آبانگان مى گويند. در اين روز «زو» پسر تهماسب از سلسله پيشداديان به پادشاهى رسيد و مردم را به کندن رودها و تعمير آنها امر کرد و در اين روز به کشورهاى هفتگانه خبر رسيد که فريدون، بيوراسب (ضحاک) را اسير کرد و خود به پادشاهى رسيده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگى خود را مالک شوند.»
همچنين درباره پيدايش جشن آبانگان روايت است که در پى جنگ هاى طولانى میان ايران و توران، افراسياب تورانى دستور داد تا کاريزها و رودها را ويران کنند. پس از پايان جنگ پسر تهماسب که «زوÂ نام داشت دستور داد تا کاريزها و رودها را لايروبى کنند و پس از لايروبى، آب در کاريزها روان گرديد. ايرانيان آمدن آب را جشن گرفتند. در روايت ديگرى آمده است که پس از هشت سال خشکسالى، در ماه آبان باران آغاز به باريدن کرد و از آن زمان جشن آبانگان پديد آمد.
زرتشتيان در اين روز همانند ساير جشن ها به آدريان ها مى روند و پس از آن به کنار جوى ها و نهرها مى روند و با خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا) که توسط موبد خوانده مى شود، اهورا مزدا را ستايش کرده و درخواست فراوانى آب و نگهدارى آن را مى نمايند و پس از آن به شادى مى پردازند.
در اوستا «آبان» فرشته اى است که به عنوان فرزند آب ها معرفى شده است. اين اوست که آب ها را پخش مى کند (يشت ،۸ بند ۳۴) او نيرومند و بلند قامت است و داراى اسب تندرو. او مانند هرمزد مهر، لقب اهوره (= سرور) دارد و مانند امشاسپندان درخشان است. در وداها نام او به صورت «اپام نپات» ظاهر مى شود که خداى آب ها است.
در فقره يک و دو، گرده ،۸ هفتمين يشت بزرگ مى گويد: «به سرچشمه آب درود مى فرستيم، به گذرهاى آب درود مى فرستيم، به کوه هايى که از بالاى آنها آب جارى است درود مى فرستيم، به درياچه ها و استخرها درود مى فرستيم.»
در يسنا ۶۵ فقره ،۱۰ اهورا مزدا به پيامبرش مى گويد: «نخست به آب روى آور و حاجت خويش را از آن بخواه.» احترام به آب امروز نيز در کشور کم آب ما مشهود است. در ميان مردم مايع روشنى است و اگر ناخواسته آبى به روى کسى پاشيده شود، مى گويند آب روشنايى است يا اين که پشت سر مسافر آب مى پاشند تا سفرش بى خطر انجام گيرد و زود بازگردد و اين اعتقاد که آب ناخواسته و يا نطلبيده، مراد است همه نشان از احترام و ارزشى است که مردم ايران نسبت به اين مايع حيات بخش قائل هستند. در اينجا، چون صحبت از آب و عظمت آن آمد، بهتر است اناهيتا ايزدبانوى آب ها نيز معرفى شود.
آناهيتا
ناهيد، اناهيد (اردويسور اناهيتا) ايزدبانوى با شخصيتى بسيار برجسته است که قدمت ستايش او به قبل از زرتشت مى رسد. «اردوى» به معناى رطوبت که در دو بخش «آن» که حرف نفى است و «هيت» به معناى آلوده و ناپاک، به مفهوم آب هاى پاک و نيرومند معرفى مى شود. اين ايزدبانو در کتيبه اردشير دوم هخامنشى و در بسيارى از سنت ها، به صورت خلاصه شده «آناهيتا» در مى آيد و در اواخر دوره هخامنشى در کتيبه هاى پادشاهان اردشير دوم و سوم در کنار هرمزد و مهر، ذکر مى شود. بنابراين پدر و مادر آب ها مى شود و از اپم پنات پيشى مى گيرد.
اناهيتا در آبان شيت اوستا، زنى است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زيبا چهره با بازوانى سپيد و اندامى برازنده، کمربند تنگ به ميان بسته، به جواهر آراسته با طوقى زرين برگردن و گوشواره چهارگوش در گوش، کفش هايى درخشان به پا، با بالا پوشى زرين و پرچين. اين ايزدبانو با صفات نيرومندى، زيبايى و خردمندى به صورت الهه عشق و بارورى در مى آيد، زيرا چشمه حيات از وجود او مى جوشد و بدين گونه «مادر خدا» نيز مى شود و همتاى ايرانى آفروديت (الهه عشق و زيبايى در يونان) و ايشتر (الهه بابلى) به شمار مى آيد. اناهيتا گردونه اى دارد با ۴ اسب سفيد. اسب هاى گردونه او ايزد ابر، باران، برف و تگرگ هستند. او در بلندترين طبقه آسمان جاى گزيده است. او نطفه مردان را پاک مى کند و زهدان زنان را براى زايش آماده مى کند. او خداى محبوبى بود که بسيارى را به خود جلب کرد و امروز هم در هندوستان پيروانى دارد.
قسمت هايى از اردويسور نيايش يا آبزور
درود و ستايش و توانايى و زور و آفرين باد به اهورا مزداى فروغمند با شکوه و به امشاسپندان، به آب هاى خوب مزدا داده، به آب اردويسور اناهيتاى پاک، به همه آب هاى مزدا داده، به همه گياهان مزدا داده، به همه ستودگان مادى و مينوى و به فروهرهاى پاکان و راستان که پيروز و پرتوان هستند.
مى ستايم آب اردويسور اناهيتا را که در همه جا گسترده است و تندرستى بخش است و بدانديشان را دشمن است و اهورايى کيش است و در خور ستايش و نيايش در جهان مادى. آن پاکى که جان افزاست، پاکى که فزاينده گله و رمه است، پاکى که گيتى افزاست، پاکى که خواسته افزاست.
اردويسور اناهيتا که داراى هزارها درياچه و هزارها نهر است که هر يک از اين درياچه و نهرها به اندازه چهل روز راه هست براى کسى که با اسب راهوارى براند.
آب ما، از آن بدانديش نيست، از آن بدگو نيست، از آن بدکردار نيست، از آن بدبين نيست، از آن کسى که دوست را بيازارد نيست، از آن کسى که همراهان را بيازارد نيست، از آن کسى که کارکن را بيازارد نيست، از آن کسى که خويشان را بيازارد نيست.
اى آب ستوده، به من بزرگ ترين دارش ها (نعمت ها)، تن درست و اندام درست ارزانى دار. اى آب ستوده، به من خواسته فراوان ببخش، گله و رمه گوناگون و فرزندان دلير همان گونه که پيش از من به کسانى که از تو خواستند، بخشيدى.
با آرزوى اين که تمامى ما ايرانيان، گذشته خود را بشناسيم و تا جايى که توان داريم جشن هاى کهن خود را زنده کنيم و به احترام آب هاى تمام دنيا که پاک است و پاک کننده، به آن ارج نهيم و در حفاظت و پاک نگه داشتن آن بکوشيم.
منبع: امرداد
به نام خدا
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چهارتاقی ساسانی «خیرآباد» یا «فرزوک» در استان کهگیلویه و بویراحمد در برابر آسیبهای حفر چاه نفت و نصب دکل است.
چهارتاقی ساسانی - دكلها نیز در عكس دیده میشوند
به گزارش ایسنا، در مرز دو استان خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد رودی به نام خیرآباد جریان دارد. در سمت راست این رودخانه، یک چهارتاقی ساسانی به نام «خیرآباد» یا «فرزوک» است و در 100 متری آن نیز دو پل ساسانی و صفوی هستند. به گفتهی یكی از دوستداران میراث فرهنگی،اكنون در فاصلهی 300 متری چهارتاقی و 200 متری پلها، شرکت نفت فعالیت میکند و دست به كار نصب دکل، لرزهنگاری و حفر چاه شده است. این فعال یادمانهای فرهنگی گفت: «چهارتاقی خیرآباد از چهارتاقیهای بیهمتای کشور است که در آن، یکی از ارزشمندترین فرآیندهای معماری ساسانی، یعنی تبدیل مربع به کمک سه کنج یا سیلپوش به پلان دایره و ایجاد گنبد دیده میشود. همچنین این چهارتاقی از نظر پلان همچون چهارتاقی نیاسر است.» به گفتهی وی این چهارتاقی و آن دو پل تاریخی، در پی لرزهنگاریهای شرکت نفت، آسیب دیدهاند، بهویژه اینکه این سازههای معماری استواربخشی نشدهاند و بیم ویرانی و ترک برداشتن بخشهایی از آنها میرود. او گفت: «تا چند سال پیش، 90 درصد گنبد این بنا ، برجای بود، ولی آناندازه به آن رسیدگی نشد که به این حال و روز دچار شد.»
ارسال توسط سورنا
تاريخ : چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:مازی,ماضی,ماظی,درخت بلوط,بلوت,بلوط,گودال,چال,چاله,دهکده مازیچال,مازیچال,عباس آباد,شهر عباس آباد,جاده جنگلی,کرما,قله,قل,قله کرما,کاس,کول,کاس کول,کاس پشته,پشته,پشت,کاسی,اقوام کاسی,قوم کاسی,زرشک,آویشن,گل گاوزبان,گل گاو زبان,اسکی چمن,پیست,پیست اسکی چمن,اسکی چمن,دشت,دشت عباس آباد,نشتارود,توپو,توپوگرافی,,
ارسال توسط سورنا
به نام خدا
ارسال توسط سورنا تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:خانقاه,دیدنی های یزد,بقعه,سیدرکن الدین,بقعه دوازده امام,خانه ملک التجار,ملک التجارخانه لاریها,فهادان,محله فهادان,مدرسه ضیائیه,,حمام خان,بازار خان,,
ارسال توسط سورنا تاريخ : دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:کوروش بزرگ,ذوالقرنین,سکا,سکاها,ملکه سکا,ملکه سکاها,7 آبان,7آبان,هفت آبان,هفتم آبان,,
ارسال توسط سورنا
به نام خدا
من با لباس مخصوص شروع به موج سواری کردم و ناگهان متوجه شدم زنان و مردمان زیادی حیرت زده در ساحل جمع شدند و حتی برخی از آنها به پلیس زنگ زدند.
یک زن 26 ساله موج سوار ایرلندی با لباس طراحی شده شنا برای زنان مسلمان در سواحل چابهار در استان سیستان و بلوچستان موج سواری کرد.
ارسال توسط سورنا ارسال توسط سورنا
به نام خدا
ارسال توسط سورنا گشت و گذار در درازترين بازار جهان
تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:بازار,دکان,مغازه,بازار تبریز,بزرگترین بازار جهان,درازترین بازار جهان,راست,راسته,کفاش,کفش,کفاشان,سماور,سماورساز,سماورسازی,سماورسازان,عاشیق,سوده,,
ارسال توسط سورنا
به نام خدا
ارسال توسط سورنا
روستای زیبای «کریک»، ماسوله جنوب ایران در ادبیات معماری ایران روستای «کریک» را روستای ماسولهای مینامند، که از این تیپ معماری در چهار گوشه ایران زمین میتوان نمونههای بسیاری را مشاهده کرد. مردمان روستای «کریک» مردمانی لر زبان و از زاگرسنشینان جنوبی هستند.
ارسال توسط سورنا
بنام خدا
عكسها از مجتبی گهستانی است.
ارسال توسط سورنا
بنام خدا
ارسال توسط سورنا
بنام خدا
معرفت روباهی که از شرم دوستانش سکته کرد
نامش اصغر درخشان است، هفت سالی میشود که میشناسمش. نخستین بار در ارتفاعات بالادست تنگ زندان واقع در شمال منطقه حفاظت شده سبزکوه دیدمش … او یکی از محیطبانهای پاسگاه چهارتاق در جنب ناغان بود؛ محیطبانی که افتخار میکند به رسالتی که برعهده گرفته است …
چندی پیش دوباره او را دیدم، اینبار در کنار زاینده رود و در نزدیکیهای منطقه حفاظت شده شیدا … برایم داستانی را تعریف کرد که تکانم داد و اشک از چشمانم جاری ساخت … قرار است یک گروه فیلمساز، ماجرایی را که او دیده است، تبدیل به یک فیلم کند … اما تا آن زمان، فکر میکنم کمترین قدردانی از او و از روح بلند آن روباه شیدا، آن است که شما خوبان روزگار و مخاطبان عزیز دلنوشتههایم را هم از آن آگاه کنم. خواهشم این است که شما هم پس از خواندن این داستان، آن را با دوستانی که بیشتر دوستشان دارید، به اشتراک نهید تا ایرانیان بیشتری بدانند که یک حیوان، یک روباه هم ممکن است چنان در برابر همنوعانش شرمنده و خجالتزده و شرمسار شود که نتواند به زندگی برگردد و تمام کند … اصغر میگوید: روزی که مشغول گشت زنی در منطقه حفاظت شده شیدا بوده است، متوجه انباشت مقداری لاشه مرغ میشود که احتمالاً از طریق مرغداریهای محل و پنهانی در آن ناحیه تخلیه شده بودند. وی میگوید: در همان لحظه که میخواستم به سمت لاشهها حرکت کنم، دیدم یک روباه به سرعت به سمت آنها رفته و میکوشد تا لاشهها را استتار کند و سپس از منطقه دور میشود … اصغر هم بلافاصله خود را به محل استتار رسانده و جای مرغها را عوض میکند …
از او میپرسم: چرا این کار را کردی؟ میگوید: میخواستم ببینم آیا واقعاً آنقدر که میگویند: روباهها باهوش هستند، درست است یا خیر؟ خلاصه اصغر گوشهای کمین میکند تا روباه دوباره برگردد … منتها اینبار با کمال تعجب، درمییابد که روباه قصهی ما تنها نیست و با خود چند روباه دیگر را هم آورده است. آنها اما هر چه میگردند، لاشه مرغها را نمییابند … تا سرانجام، همهی روباهها خسته شده و به دور روباه اصلی، حلقه میزنند … اصغر میگوید: آنچه که داشتم میدیدم، برایم باورکردنی نبود و اگر با چشم خودم نمیدیدم، امکان نداشت که قبول کنم … زیرا روباهی که در مرکز حلقه ایستاده بود، نخست به تک تک روباهها نگاه کرد و آنگاه، ناگهان مانند یک لاشه بر زمین افتاد و بیحرکت ماند … اصغر خود را بلافاصله به محل رساند که سبب شد تا دیگر روباهها منطقه را ترک کنند … اما به این نتیجه رسید که حقیقتاً انگار روباه مرده است! او حتا به سرعت دامپزشک منطقه، آقای دکتر تراکنه را هم خبر کرد؛ اما او نیز نتوانست کاری بکند … زیرا واقعاً روباه مرده بود … حیرتانگیزتر آن که پس از معاینه و کالبدشکافی لاشه حیوان، معلوم شد که روباه قصه ما در اثر ایست قلبی، جانش را از دست داده است! آری … روباهها هم ممکن است چنان در پیشگاه رفقای خود، احساس شرمساری و خجالت کنند که توان از دست داده و سکته کنند.
روباه شیدا، بی شک روباه بامرامی بود که دلش نمیخواست به تنهایی آن همه غذا را بخورد و برای همین رفقایش را خبر کرد … و بیشک، من اگر جای اصغر بودم، آن آزار را روا نمیداشتم و میگذاشتم تا آنها از آن غذا بی هیچ ترسی نوش جان کنند … اما عملکرد اصغر سبب شد تا دریچهای دیگر به سوی جهان حیوانات گشوده شود و ما دریابیم که چه قوانین و سلوکی در بین آنها جاری است … روباهها، انگار جوانمردی و رفاقت و مرام و شرمندگی را خوب میفهمند؛ باید به آنها احترام نهاد و این جوانمردانه نیست تا عدهای سنگدل به نام شکارچی، این حیوانات محترم را نامحترمانه آزار رسانند و یا حتا هدف گلوله مرگبار خود قرار دهند. دوستان من:
ماجرای این روباه بامرام و شیدا را تا میتوانید انتشار دهید، شاید سبب شود که یک شکارچی برای همیشه تفنگش را به دیوار خانه اش آویزان کند. و بالاتر از آن انسان ها یاد بگیرند تنها خودشان را نبینند و به فکر هم نوعان دیگر خود هم باشند.
ارسال توسط سورنا ارسال توسط سورنا
بنام خدا
ارسال توسط سورنا
بنام خدا
عارف درویش : هر روز بدتر از دیروز هر سال بدتر از پارسال
تاريخ : دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:سمسکنده,عارف,درویش,عارف درویش,زباله,زباله دانی,جنگل سمسکنده,دست اندر کار,محیط زیست,,
ارسال توسط سورنا
بنام خدا
تاريخ : دو شنبه 10 مهر 1391برچسب:مهرگان,مهریشت,مهر یشت,مسعود سعد ابن معانی,زین الاخبار,مروج الذهب,رستم شهرياری,,
ارسال توسط سورنا
بنام خدا
نخستین نمایشگاه لوازم، تجهیزات و خدمات طبیعت گردی افتتاح شد! نخستین نمایشگاه لوازم، تجهیزات و خدمات طبیعت گردی عصر 6 مهرماه همزمان با روز جهانی جهانگردی و آغاز هفته گردشگری در پارک پردیسان افتتاح شد.
مديرکل طبيعتگردی کشور در حاشيه مراسم افتتاحيه نخستين نمايشگاه لوازم، تجهيزات و خدمات طبيعت گردی به ميراثآريا(chtn) گفت: در اين نمايشگاه 23 غرفه در زميني به وسعت 700 متر مربع برپا شده است.
ارسال توسط سورنا 10 مهـــر روز جشن مهرگـــان مبارک ارسال توسط سورنا ارسال توسط سورنا
بنام خدا
با روستای زید در ایلام آشنا شوید انبارهای تاریخی گندم در دل صخره های بزرگ بدون شک آثار پنهان گردشگری و تاریخی زیادی در استان ایلام وجود دارد که تاکنون اطلاعات این آثار پنهان در جایی عنوان نشده و تاکنون به طور کامل پنهان بوده اند. به همین منظور به روستای "زید" از توابع شهرستان دره شهر رفته ایم تا یکی از شگفتی ها یعنی انبارهای تاریخی گندم در دل صخره های بزرگ را در این روستا گزارش کنیم. روستای زید در میان راه ایلام به دره شهر در 25 کیلومتری شهر دره شهر قرار دارد و یکی از روستاهای زیبای استان ایلام است. این روستا به دلیل وجود "امامزاده تاریخی زید بن علی" به این نام لقب گرفته است و این امامزاده از نوادگان امام موسی کاظم(ع) است و از گذشته تاکنون جایگاه بالایی نزد مردم داشته است. دره های بسیار بزرگ و شگرفی که تاکنون در استان ایلام شناسایی نشده اند در این روستا قرار دارد که البته تعداد آنها بیش از پنج تا شش دره بزرگ است.
برای مشاهده آلبوم روستای زید کلیک کنید دره های بزرگ پشت روستای زید قرار دارند و فاصله چندان زیادی با روستا ندارند ولی بسیار بزرگ و خطرناک هستند و برای دیدن این دره ها باید حتما لوازم کوهنوردی به همراه داشت. روستای زید با 100 خانوار و 800 نفر جمعیت از روستاهایی است که طرح هادی در آن به طور ناقص اجرا شده و اجرای جدول کشی و آسفالت خیابان از اصلی ترین نیازهای روستاست. اما دره های بزرگ و زیبای روستا ما را به سمت خود می کشاند و می توان از نزدیک شاهد زیبایی های دره ها باشیم. از طرفی آثار پنهانی و تاریخی در دره ها دیده می شود که تا پیش از این کسی راجع به این انبارهای تاریخی گندم چیزی در استان ایلام عنوان نکرده است. البته در انتهای روستا، خانه قدیمی وجود دارد که نشان می دهد این خانه با آن انبارها ارتباط دارند ولی طبق گفته اهالی روستا این انبارهای گندم متعلق به 700 تا 800 سال پیش است و تاکنون کسی بر روی این انبارها مطالعه نکرده است.
همانطور که در تصویر مشخص است این انبارها به گونه ای بسیار زیبا و عجیب بر روی صخره ها بزرگ با گل و سنگ و چوب درست شده اند و مردم آن زمان از انبارها برای ذخیره گندم استفاده کرده اند و طوری طراحی شده اند که گندمها در این محل تا سه سال ماندگاری دارند و خراب نمی شوند. وجود این انبارهای گندم در دل صخره ها از یک طرف برای ماندگاری و ذخیره گندم و از طرفی برای جلوگیری از تهاجم راهزنان طراحی شده است که با توجه به وجود دو صخره روبروی هم نشان می دهد که در این مکان امنیت نیز مد نظر قرار گرفته است. نزدیک صخره ها که بشویم شگفتی ساخت این انبارها بیشتر به چشم می خورد که تعداد آنها نیز بیش از 30 انبار است.
برای مشاهده آلبوم روستای زید کلیک کنید
در این صخره نیز انبارهای تاریخی گندم به همان شکل که بر روی صخره اولی ساخته شده بود، بنا شده اند و در واقع در این مکان انبارهای تاریخی زیادی وجود دارد. هر چند در این زمینه مطالعاتی انجام نشده و نمی توان قدمت این انبارهای گندم را به طور دقیق تخمین زد ولی وجود این انبارها در دل صخره ها و نحوه ساخت آنها خالی از لطف برای بازدید گردشگران نیست هر چند در روستا مکانهای دیدنی گردشگری زیادی وجود دارد. اما در کنار این همه انبار تاریخی گندم، یک انبار به طور ویژه و تنها در دل صخره ها ساخته شده است و با دیگر انبارها تفاوت دارد.
برای مشاهده آلبوم روستای زید کلیک کنید این انبار تاریخی مخصوص ذخیره نمک بوده است که به طور جداگانه در آن سوی انبارهای گندم ساخته شده است. شاید واقعا نکات جالب دیگری هم در این انبارها وجود داشته باشد که از چشم ما پنهان باشد ولی باید با مطالعه و پژوهش و بررسی دقیق، این انبارها را مورد واکاوی قرار داد. اما در کنار انبارهای تاریخی گندم و نمک، دو آسیاب تاریخی در بین دره یعنی وسط دو صخره قرار دارد که نشان می دهد روزگاری این منطقه محل اصلی گندم و آسیاب گندم که در زندگی گذشته حرف اول تغذیه مردم را می زده، داشته است.
تصویر فوق یکی از همان آسیابهای تاریخی است که در کنار صخره قرار داد و نشان می دهد روزگاری گندم های موجود در انبارها به وسیله این آسیابها برای مصرف مردم آسیاب می شده است. به طور کلی با توجه به وجود خانه های قدیمی، انبارهای گندم و نمک و آسیاب ها می توان گفت این دره به لحاظ طبیعی و تاریخی می تواند در کشور معرفی شود و مورد استناد برای بسیاری از مطالعات تاریخی قرار گیرد چه بسا اطلاعات ارزشمندی را به محققان در این زمینه بدهد. ارسال توسط سورنا بنام خدا
ارسال توسط سورنا
بنام خدا
ارسال توسط سورنا
بنام خدا
تاريخ : دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:پارک ملی بمو,پارک بمو,پالایش,پالایشگاه,بمو,پلنگ ایرانی,زرقان,انتقال نفت,نفت,نفتی,,
ارسال توسط سورنا
بنام خدا
واژهی «سندباد» که به گونهی «سنباد» هم نوشته میشود. در زبانِ پهلوی به معنی نیروی اندیشه است. «سندباد» همچنین به معنی بادی است که از سوی رود سند بوزد. واژهی مجوس از سوی تازیان به افرادی گفته میشود که پیروی دینهای ایرانی پیش از اسلام بودند. گمان میرود «سندباد» از پیروان مزدک بوده است. «سندباد مجوس» پس از کشته شدن ابومسلم خراسانی در نیشابور و ری به خونخواهی ابومسلم دربرابر خلیفه عباسی منصور بهپا خواست.
پس از سرگونی دستگاه خلافت امویه بهدست ابومسلم و برقراری خلافت عباسیان در بغداد نفوذ و قدرت ابومسلم در خراسان، هراس دومین خلیفه عباسی یعنی منصور را درپی داشت و به دستور خلیفه، او را در بغداد کشتند. سپس شورشهایی در خراسان رخ داد که نخستین آنها، بهپا خواستن سندباد در سال ۱۳۸ هجری مهی(۷۵۵ میلادی) بود. جنبش او به تشکیل یک سازمان دینی مخفی بر ضد فرمانروایی عباسیان به نام «مسلمیه» شد که سالها به پرورش احساسات ضدعباسیان میپرداخت. «سندباد» با حرکت از نیشابور، شهرهای قومس، ری و قم را گرفت و گروهی از مزدکیان و زرتشتیان طبرستان گردِ او آمدند. سندباد در شهر ری موفق به اعدام فرمانروای آنجا شد. او با پادشاه طبرستان بهنام «اسپهبد خورشید» رابطهی دوستانهای برقرار کرد و از اینرو از نیشابور تا طبرستان را دربرابر فرمانروایی عباسیان شوراند. با پیوستن گروهی از ملی گرایان ایرانی به او شمار پیروانش به ۱۰۰ هزار نفر رسید. نهضت او ۷۰ روز بهدرازا کشید و در این مدت او و سپاهیانش پیشروی بسیاری کردند. سرانجام یکی از سرداران منصور بهنام «جوهر بن مراد» او را در نزدیکی همدان شکست داد و نزدیک به ۶۰ هزار نفر از پیروان او کشته شدند. سپس سندباد از «اسپهبد خورشید» پناه خواست و به طبرستان رفت. «طوس» پسرعموی« اسپهبد خورشید» که از سوی او با اسب و پیشکشهای گوناگون به پیشواز او رفته بود، بعدها بهدلیل بیاحترامیهایی که در رفتار سندباد احساس میکرد، او را کشت. به این گونه نهضت «سندباد» شکست خورد. سرچشمهها: ۱- نراقی، حسن. چکیده تاریخ ایران از کوچ آریاییها تا پایان سلسله پهلوی ۲- تارنمای ویکی پدیا
تاريخ : دو شنبه 3 مهر 1391برچسب:سندباد,سنباد,خلافت,امویه,خلافت اموی,طوس,پیشواز,اسپهبد خورشید,جوهر بن مراد,مسلمیه,نهضت,نهضت سندباد,نهضت سنباد,,
ارسال توسط سورنا
بنام خدا
پس از آنکه «یزدگر سوم» در جنگ نهاوند از تازیان شکست خورد، او برای کمک گرفتن و گردآوری سپاه نو بهسوی خراسان و خاور ایران رهسپار شد. یکی از شاهزادگان ساسانی بهنام «باو» فرزند «کیوس» که سردار شجاعی بود از یزدگرد اجازه خواست که برای نیایش به آتشکدهای که پدرش ساخته بود برود و سپس به او بپیوندد. «باو» در آتشکده مشغول نیایش بود که به او خبر میدهند که یزدگرد، در شهرِ مرو به فرمان «ماهوی سوری» فرماندار آنجا و بهدست آسیابانی کشته شده است. «باو» با شنیدن این خبر بسیار اندوهگین شد.
در این هنگام، تازیان در بخش جنوبی مازندران نفوذ پیدا کردند و در بخش شمالی آن نیز بهدلیل نبودن فرماندهی شایسته و مناسب هرجومرج روی داده بود. مردم مازندران برای نگاهبانی و نگاهداری سرزمین خود از دشمنان، نمایندگانی را به نزد «باو» فرستادند و از او درخواست کردند که سرزمین آنها را اداره کند. «باو» پس از گرفتن پیمان از مردم به آنجا رفت، تازیان را از آنجا بیرون راند و نزدیک ۱۵سال فرمانروایی کرد تا اینکه بهدست شخصی بهنام بلاش(ولاش) کشته شد. او دودمان «باوند»ی را تشکیل داد. مدت پادشاهی اسپهبدان باوندی در کوهستان(کهستان)بالا از سال ۴۵ تا ۴۶۶ هجری مهی برابر است با ۴۲۱ سال و در این مدت مردم کوهستان پیرو دین زرتشتی و در راه و روش نیز، پیرو نیاکان باستانی خود در روزگار ساسانی بوده و در دین، آداب و رسوم ایشان در مدت ۵ سده هیچ خدشهای روی نداده است. پس از اسپهبد «غازن دوم باوند» که واپسین فرمانروا از خاندان باوندی در کوهستان «فریم» یا «پریم»(واقع در هزار جریب دودانگه کنونی در جنوب شهر ساری) است. چیرهشدن دستهی دوم از شاهان باوندی آغاز میشود که از «پریم» به شهر ساری منتقل شدهاند. دوران پادشاهی این دسته از ۴۶۶ هجری مهی از اسپبد«شهریار»(پسر غازن دوم) آغاز و در سال ۶۰۶ هجری مهی با کشته شدن اسپهبد «رستم شاه غازی» نامور به «شمس الملوک» پایان مییابد و پایتخت این دسته در مدت ۱۴۰ سال شهر ساری بوده است. دسته سوم از شاهان باوندی که «کین خواریه» نامیده میشوند، از سال ۶۳۵ هجری مهی از اسپهبد «اردشیر» نامور به «حسامالدوله» آغاز و در سال ۷۵۰ هجری مهی با کشته شدن اسپهبد «حسن فخرالدوله» در آمل پایان مییابد و دیگر کسی از این خاندان به پادشاهی برنخواست و شهرستانهایی که از آغاز دسته دوم باوندیان یعنی سال ۴۶۶ هجری مهی تا پایان سال ۷۵۰ هجری مهی در تصرف ایشان بود و همهی مازندران بهجز «رویان» و در بیشتر مواقع دماوند- کلومن(سمنان، دامغان و بسطام) ، گرگان و بخشی از استان ری میباشد. پس از برچیدهشدن خاندان باوندی «کینخواریه» در سال ۷۵۰ هجری مهی همهی سرزمین مازندران سوای «رویان جنوبی» که شامل دیلمان، طالقان و رودبار بود بهدست فرمانروایان اسلامی افتاد. ولی باز هم اسپهبدان «پادوسبانی» در رویان جنوبی، به فرمانروایی خود ادامه میدادند تا سال ۱۰۰۶ هجری مهی که بهدست شاه عباس صفوی از بین رفتند. دودمان«پادوسبانیان» پس از سلسله آفتاب در ژاپن طولانیترین مدت فرمانروایی در جهان را داشتند. چون فرمانروایی آنان از سال ۵۴۰ هجری مهی آغاز و تا سال ۱۰۰۶ هجری مهی ادامه داشت. با فروپاشی واپسین دودمان فرمانروایان زرتشتی در مازندران، زرتشتیان آن سامان نیز کم و کمتر شدند بهگونهای که امروزه دیگر اثری از آنها در این جاها دیده نمیشود. یارینامه: - آذرگشسب، موبد اردشیر، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان. نویسندهی کتاب «مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان» روانشاد «موبد اردشیر آذرگشسب» برای نوشتن بخش «تاریخ اسپهبدان تبرستان»، از دو کتاب بهنامهای «تاریخ تبرستان» نوشتهی «بهالدین محمد ابن حسن ابن اسفندیار» که در سال ۶۱۳ هجری مهی(:قمری) نوشته شده است و همچنین کتاب «تاریخ تبرستان پس از اسلام» نوشته «اردشیر برزگر» بهره برده است. نوشتار بالا، کوتاه نوشتهای از کتاب دوم است. ارسال توسط سورنا
بنام خدا
تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:سرو هرزویل,,
ارسال توسط سورنا
بنام خدا
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : 125 یادمان و گسترهی تاریخی- فرهنگی در كاوشهای باستانشناسان در منطقهی «پاسارگاد» پیدا شد. به گزارش روابط عمومی پارسه- پاسارگاد این یافتهها در كاوشهای دشت «سرپنیران» در جنوب خاوری(:شرقی) دشت پاسارگاد بهدست آمده است. تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:دشت پاسارگاد,نوسنگی,فرا,فراهخامنشی,سیاه چوقی,چوق,چوقی,مبارک آباد,,
ارسال توسط سورنا
بنام خدا
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : تالاب بهرام گور، حالی خوشتر از کاخش، ندارد. زبالههای آوارشده بر سرش، آنچنان بوی بدی به راه انداختهاند که تاب هر گردشگر و بازدیدکنندهای را در دم، تاق میکند؛ بگذریم از چهرهاش و از بر و رویش. گیراییهای این تالاب را این روزها تنها باید در کتابها جُست و وصفش را که تنها در کتابها باید خواند.
تالابی كه روزی روزگاری تالاب بهرام گور نام داشت و اين روزها، هيچ همانندی به آن تالاب ندارد. از بوی بدی كه اين روزها از تالاب بلند است، گردشگر كه سهل است، پرندگان هم فراری شدهاند. اینها همهی نتیجهی بیتوجهیهای من و شماست. شاید اگر هرگاه كه خواستیم زبالهای را در كوچه و خیابان و در در و دشت، رها كنیم، به منظرهای كه برای شهرمان، برای طبیعتمان میسازیم بیندیشیم، بهرامِ گور، بو نمیگرفت. فرتورها از سياوش آريا است. ارسال توسط سورنا ارسال توسط سورنا بنام خدا
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : نقش قندیل، نقشبرجستهای است در روستای قندیل که پیشکش گل از سوی «شاپور اول ساسانی» را به «آذر آناهیتا»، نشان میدهد. به گفتهی برخی منابع محلی،بخشهایی از این نقشبرجسته با شلیک گلوله یا خوردن چیزی سخت مانند پتک، ویران شده است. پس از آسیب به گرزِ بهرام در تنگچوگان، گویا اینبار نوبت به شاپور و آناهیتا رسیدهاست. به گزارش تابناک، در این آسیبرسانی، بخش هایی از سنگ دیوارهی سمت راست، بخشهایی از خود اثر و پایین نقشبرجسته ویران شده است. «محسن عباسپور»، فعال میراث فرهنگی و هموند سازمان غیردولتی «هم اندیشان جوان» در شهرستان کازرون در اینباره گفت: «در برابر نقش قندیل، سنگی بود که شخص یا اشخاصی، گویا با شلیک گلوله یا با وسیلهای پتکمانند، آسیبهایی به آن رساندهاند اما اصلیترین آسیب جدا کردن بخشی از سنگ دیوارهای است که نقش قندیل روی آن کنده شده به گونهای که در فاصله حدودا 40سانتی متری از بازوی بانویی که در این نقش فضایی 50 در 30 سانتی متر بهگونهی عمدی کنده شده است.» عباسپور در دنباله با اشاره به نیازی که برای افزایش نگهداریها از این گونه یادمانها در شهرستان کازرون به چشم میآید، گفت: «در پیگیریهایی که پس از ویرانی «نقش بهرام» در «تنگ چوگان» برای افزایش ضریب امنیت نقوشبرجستهی این تنگه باستانی دنبال شد، بارها گفتیم که باید برای سه نقشبرجستهی دیگر کازرون که در جاهایی هستند که دسترسی کمی به آنها هست و فاقد هرگونه ضریب امنیتی هستند نیز کارهای امنیتی انجام شود اما شوربختانه این هشدارها جدی گرفته نشد تا اینکه امروز ناچاریم این آسیبها و ویرانیها را ببینیم.» به باور وی افزونبر نقش قندیل، نقش برجسته «سرمشهد» و نقش «پریشو» نیز از دیگر نگارکندهایی هستند که با خطر ویرانیهای اینگونهای روبهرویند. آسیبرسانی به نقش قندیل در حالی انجام میشود که به گفتهی منابع محلی، اهالی روستای قندیل حساسیت بالایی نسبت به این اثر تاریخی دارند. به گونهای که بودن افراد ناشناس در نزدیکی این نقش را به شتاب پیگیری و گزارش می کنند.
ارسال توسط سورنا بنام خدا
مجسمه ۴۸ ساله در میدان سربند تهران از کیست؟
درسال ۱۳۳۸، مدل گچی آن آماده و در میدان سربند نصب و طی مراسمی از آن پردهبرداری شد. متأسفانه در زمستان همان سال، به علت بارندگی و یخزدگی، دست و قسمتی از بدنة مجسمه خرد شد. این قسمت مدتها با پرچم ایران پوشانده شده بود. ارسال توسط سورنا بنام خدا
خانه منسوب به وحشی بافقی خانهای است از مصالح خشت و گل که در جنب مسجد جامع شهر بافق قرار دارد و با هفت اتاق به صورت چهار فصل بنا شده است.
ارسال توسط سورنا بنام خدا
تاريخ : دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:جشنواره آش,,
ارسال توسط سورنا بنام خدا
حمام دوره قاجاریه اردبیل در حال تخریب خبرگزاری مهر: گرمابه (حمام) ملاهادی یا حاج محسن در کوچه ملاهادی اردبیل واقع شده است و متعلق به دوره قاجاریه می باشد. متاسفانه این روزها شاهد مرگ این حمام تاریخی و تخریب آن و تجمع معتادان و اراذل و اوباش در آن هستیم.
ارسال توسط سورنا بنام خدا
ارسال توسط سورنا ارسال توسط سورنا بنام خدا
ارسال توسط سورنا تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:کالسکه,کالسکه دودی,دودی,سرسام,سرسام آور,بیزار,بیزاری,سرک,موزه خودرو,کالسکه تاجگذاری,,
ارسال توسط سورنا
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!! ارسال توسط سورنا ارسال توسط سورنا
چند هفتهی پیش یک گروه باستانشناس زیر آب ایرانی و خارجی، پروژهای را در سیراف آغاز کرد تا کاوشی را برای پیدا کردن مرزهای اصلی این شهر انجام دهند. در این کار روشن شد که گستردگی شهر کهنسال سیراف بیگمان از سیراف کنونی بیشتر بوده است. ارسال توسط سورنا بنام خدا
همانطور که در نقشه بالا دیده می شود . نرسیده به چابکسر ( از سمت غرب ) شیخ زاهد محلّه و سرولات قرار دارد . جاده در ابتدا از جلگۀ همواری عبور می کند و سپس حالت کوهستانی به خود می گیرد . در دو طرف جاده خانه ها و ویلاهای زیبایی ساخته شده است . بعد از چند دقیقه به پیچ و خم جاده افزوده می شود . و پس از حدود نیم ساعت رانندگی ، تقریباً به انتهای مسیر ماشین رو می رسید .
تلفن آقای جوربنیان که در سرولات ویلا و سوئیت اجاره می دهد : 09112417137 - 01426420234 تاريخ : دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:سرولات,خاور,خانم,خاورخانم,خاور خانم,اچارود,رودخانه اچارود,چابکسر,لیمه سرا,رستوران خاورخانم,,
ارسال توسط سورنا بنام خدا
این گلفشان ها در ۹۵ کیلومتری غرب بندر کنارک و در دشت کهیر نرسیده به روستای تنگ در زمینی مسطح واقع شده و دارای سه تپه کوچک گلفشان است که یکی از آنها شبیه آتشفشان و در حال حاضر فعال است و بقیه آنها نیز از چند سال قبل به صورت غیرفعال درآمدهاند.در بلندای این تپهها، دهانههایی به قطر چند سانتی متر وجود دارد و از دهانه گلفشان که در حال حاضر فعال است، به طور متناوب گل خاکستری رنگ خارج شده و به سوی دامنهها سرازیر میشود. دوره تناوب این پدیده نادر و زیبا ده تا پانزده دقیقه است که این عمل با لرزش خاک همراه است و گاهی به هنگام خروج گل، صدایی همانند شلیک تفنگ از آن به گوش میرسد.
کوه گل افشان بندر تنگ با ارتفاع تقریبی ۱۰۰ متر و قطر قاعده کمی بیش از ۱۰۰ متر در فاصله حدود ۱۰۰ کیلومتری شهرستان چابهار قرار دارد. اطراف این کوه را بیابانی وسیع فرا گرفته که ظاهرا این بیابان نیز همچون خود کوه ماحصل اتفاقاتی درون زمین است. اطراف کوه به فاصله حدود ۲۰۰ متر از کوه، چاله ای به عمق حدود ۲ متر ایجاد شده که برای رسیدن به کوه باید وارد این چاله شد.بالا رفتن از کوه اگر فصل بارندگی نباشد؛ تقریبا راحت است. در بالاترین نقطه کوه چاله ای به قطر کمتر از یک متر و به عمق حدود نیم متر وجود دارد که با گل پوشیده شده است. در فواصل زمانی حدود یک دقیقه، مقداری گل با صدای خاصی شبیه به ترکیدن یک حباب، از چاله خارج و به اطراف پراکنده می شود.
به نقل از باشگاه خبرنگاران، احتمالا تمام این کوه در طول سالیان دراز بر اثر فعالیت این چشمه ایجاد شده باشد. در کنار این کوه، دو کوه کم ارتفاع دیگر وجود دارد که به نظر می رسد زمانی آنها نیز گل افشان بوده اند.
این پدیده بطور عمده در فصول پرباران از جاذبههای نادر و دیدنی استان به شمار میرود. گلفشانها در میان بومیان ساکن استان سیستان و بلوچستان و هرمزگان به صورتهای مختلفی تلفظ میشود. مردم منطقه گواتر، جلگه دشتیاری و شرق بلوچستان گلفشان را به لهجه محلی بوتن واهالی چابهار، کهیر و زرآباد آن را گل پاشان و ناپک به معنای ناف زمین یا ناف دریا می نامند و در میان ساکنان شرق استان هرمزگان نیز به آب باد معروف است.
گلفشان از جمله پدیدههای جالب توجه در منطقه ساحلی خزر و دریای عمان هستند. هر چند در نقاط دیگر دنیا نیز وجود دارد اما همبستگی این عارضه زمین شناسی با منابع نفت و گاز آن را به پدیدهای جذاب در این دو حوضه تبدیل کرده است.
کارشناسان زمین شناسی و گردشگری بر این باورند که در مورد گلفشانهای شمال و جنوب کشور تاکنون مطالعات سیستماتیک و ارزندهای انجام نشده و از آنجایی که این پدیده از ارزش اقتصادی و گردشگری بسیار خوبی برخوردار است، پیشنهاد میکنند تا این طرح به عنوان یکی از جدیترین طرح ها و برنامههای مطالعات زمین شناسی دریایی همگام با گشایش انستیتوی زمین شناسی دریایی در ایران مورد توجه قرار گیرد. داریوش هوشمند یکی از کارشناسان زمین شناسی استان سیستان و بلوچستان ایجاد زمینههای رفاهی و امکانات اقامتی را از مهمترین مسائل در شناساندن این پدیده میداند و یادآور میشود: هنوز بر روی جنبهای گردشگری منطقه از دیدگاه زمین شناسی کار چندانی صورت نگرفته است و بدیهی است که استفاده کاربردی از منابع گلفشان به عنوان سرمایه ملی به نفع ملت و کشور خواهد بود. هفت گلفشان در منطقه چابهار وجود دارد که بزرگترین آنها در جاده کهیر به تنگ واقع است، فرمانداری این شهر برای شناساندن هرچه بهتر این پدیده زیبا به مردم کشورمان و جذب دوستداران طبیعت و گردشگرانی که به این منطقه سفر میکنند، به احداث جاده آسفالته، توقفگاه دارای سایهبان با سرویسهای بهداشتی، همچنین مخازن آب آشامیدنی و فروشگاه برای ارائه مواد غذایی اقدام کرده است. منطقه آزاد چابهار نیز با برگزاری تورهای مختلف، شناساندن گلفشان نادر این منطقه را در دستور کار خود قرار داده است. ویژگی گل فشان نکته حایز اهمیت در خصوص گلفشان های منطقه بلوچستان این است که با وجود ویژگیهای منحصر به فرد و بکری که این پدیده خدادادی دارد و نسبت به بسیاری از نمونه های مشابه خود در کشورهای آمریکای مرکزی دارای ویژگیهای بهتری است متأسفانه بهرهبرداری لازم و بهینه از آن نشده است و انتظار میرود با توجه به مسئولان محلی و کشوری، اتخاذ تدابیر و ایجاد تسهیلات لازم در این زمینه، بتوان به نحوی شایسته این پدیدههای جذاب را به عنوان جاذبههای بکر گردشگری منطقه بلوچستان به هموطنان و جهانیان معرفی کرد. نحوه تشکیل گل فشان ها یکی گل فشان های سرد که منشا تکتونیکی دارند و دیگری گل فشان های گرم که از عوارض بعدی آتش فشانها محسوب میشوند. به طور کلی میتوان گفت که نحوه تشکیل گل فشان بیشتر با نوع و منشا فشاری که به آن وارد میشود تا گل از درون زمین خارج شود، مرتبط است. عده ای همیشه به دنبال پیدا کردن این پاسخ بوده اند که چه عاملی باعث میشود که آب و گل از اعماق به سطح زمین فوران کند. نظرات و عقاید گوناگونی تاکنون در ابن زمینه ارائه شده است که به شرح ذیل میباشند. برخی از دانشمندان معتقدند که گاهی اوقات لایه های ضخیم رس به قدری سریع رسوبگذاری میشوند که آب موجود در آنها فرصت خروج پیدا نمیکند و به همین علت حالت سیال پیدا نموده و بواسطه داشتن آب فراوان، نیروهای تکتونیکی بعدا رسها را تحت فشار قرار داده و آنها را به همراه گاز به سمت بالا می آورند. عده ای دیگر از پِژوهشگران معتقدند که فعالیت های زمین لرزه ای، عامل اصلی خروج آب و گل است. تعدادی هم فشار مخازن نفت و گاز درون زمین را عامل اصلی فشار و بالا راندن آب و گل میدانند. در هر حال تمام محققان بر این اعتقادند که فشار عامل اصلی تشکیل هر نوع گل فشان اعم از گل فشان سرد یا گرم میباشد. اهالی محل در مورد این پدیده چندین باور را مطرح می کنند وبر اساس اعتقادات خود نامهایی را نیز برای گل فشان به کار می برند. به نظر آنها گل فشان پدیده ای طبیعی است که با دریا در ارتباط بوده و به هنگام بالا آمدن آب دریا (مد) به ویژه در فصل تابستان، فعالیت آن به حداکثر می رسد،از این رو به آن ناف زمین یا ناف دریا نیز می گویند. عده ای بر این باورند که فعالیت این پدیده به کشش و جاذبه اجرام سماوی به خصوص ماه وابسته است.بر این اساس معتقدند که فعالیت آن در ا بتدای ماه و نیمه ماه قمری (ماه نو، بدر)بیشتر می شود. هر چند این نظریه کمتر به حقیقت نزدیک است اما به طور کلی هم قابل رد نیست. فشار گازهای حاصل از این لایه وذخایر آنها موجب می شود که سنگ های رسی و مارنی کف و تحتانی، که توسط آبهای زیر زمینی اشباع و نرم شده و یا به صورت گل در آمده اند به خارج پرتاب شو ند و ازاین طریق دهانه هایی گاهاً بسیار بزرگ شبیه به دهانه های آتشفشان (شبه کرا تر یا کرا ترگون)بوجود می آیند. بیشترین درصد گاز تشکیل دهنده گل فشانها به گاز متان تعلق دارد که حدود ۸۵-۸۹ درصد میباشد. حدود ۱۰ درصد گاز دی اکسید کربن و درصد باقیمانده به گازهای نیتروزن و مونوکسید کربن تعلق دارد. گل فشان ها کاربرد زیادی دارند ارسال توسط سورنا آخرین مطالب
|