یک سنگنگارهی ٤ هزار ساله در تیمره پیدا شده است که نقش روی آن دو شکارچی سوار بر فیل را نشان میدهد که به دنبال یک شکار هستند.
زیستگاه اصلی فیلهای آفریقایی در بخش میانی و استوایی قارهی آفریقا است و فیلهای آسیایی نیز در کشورهای هندوستان، تایلند، مالزی و دیگر کشورهای خاور(:شرق) آسیا دیده میشوند. از سویی اگر چه در کتاب «شاهنامه» که حکیم ابوالقاسم فردوسی هزار سال پیش آن را سروده است بارها از پیل (فیل) یاد شده اما جز این نه از نگاه تاریخی و نه نگاه زیستشناسی، گواهی بر اینکه ایران زیستگاه فیل بوده، در دست نیست. با همهی اینها در زمانهای گوناگون تاریخی پادشاهان ایران که مهر بسیاری به این جانور داشتند، شماری فیل را از کشور هندوستان به ایران وارد کردند. واپسین نمونهاش ناصرالدین شاه قاجار است كه در زمان خود چند فیل را از هندوستان به ایران آورد.
سنگنگارهی پیداشده در گسترهی تیمره
به گزارش میراث خبر، پیدا شدن یک سنگنگاره در گسترهی تیمره در استان مرکزی گمانهزنیها دربارهی وجود فیل در ایران را دستخوش دگرگونی کرده است. در این سنگنگاره که گفته میشود دیرینگی آن به ٤ هزار سال پیش میرسد، دو شکارچی سوار بر یک فیل هستند و برای شکار، با چیزی در دست، یک جانور دیگر را دنبال میکنند.
محمد ناصریفرد، نویسندهی کتاب سنگنگارههای ایران و کاشف این سنگنگاره در این باره گفت: «زیستگاه فیل، آفریقا و هندوستان است. بودن این حیوان دستكم در هزارهی دوم پیش از میلاد در مرکز ایران و اهلی کردن این حیوان بزرگپیکر و کاربست آن در شکار حیوانات، شگفتانگیز است. پرسش این است که آیا زیستگاه این حیوان مرکز ایران بوده و شرایط اقلیمی ایران متفاوت از امروز بوده یا ایرانیان باستان از آفریقا و هندوستان این حیوان را به این دیار آوردهاند؟
البته اهلی کردن این حیوان و بهرهگیری از آن برای شکار در ٤٠٠٠ سال پیش نیز نشان از هوشمندی دارد. هرچند هر کدام از این گمانهها نیاز به پژوهشهای بیشتری دارد و نمیتوان با قطعیت چیزی را اعلام کرد.»
فیل آسیایی و فیل آفریقایی
اسماعیل کهرم، کارشناس محیطزیست اما در اینباره دیدگاه دیگری دارد. او احتمال بودن فیل در ایران در آن تاریخ را رد میکند و میگوید:«اقلیم و آب هوای ایران به هیچ روی مناسب زندگی حیوانی مانند فیل نبوده است چرا که فیل افزونبر هوای گرم و نمناك در جاهای جنگلی زندگی میکند اما در هیچ جایی از ایران ما چنین هوا و اقلیمی نداریم. اما در درازای تاریخ همیشه شاهان ایرانی فیلدوست بودهاند و آن را از دیگر کشورها وارد می کردند؛ احتمال اینکه این سنگنگاره هم یکی از همین فیلهای وارداتی را نشان دهد، بسیار است.»
تیمره، در شهرستان خمین استان مرکزی را بهشت سنگنگارههای ایران مینامند. در این گستره بیش از ٢٠ هزار سنگنگاره هست.
با حرکت کاروان نمادین علی بن موسی الرضا
|
زنگ شتران کاروان امام رضا (ع) باردیگر در ابرکوه پیچید
|
|
|
|
همزمان با سالروز ورود امام رضا (ع) به ابرکوه، بار دیگر این شهر حال و هوای عرفانی به خود گرفت و کاروان نمادین امام رضا (ع) در ابرکوه به حرکت درآمد.
|
به گزارش میراث آریا(chtn)، به نقل از روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان یزد، مسوول میراث فرهنگی شهر ابرکوه در این باره گفت: با پیگیریهای انجمن حامیان میراث فرهنگی این شهر، با بررسی خط سیرهجرت تاریخی امام رضا(ع) از مدینه به مرو، با توجه به اینکه روز ۱۷ آبان ماه سال ۱۹۵ خورشیدی برابر با هشتم ربیع الاخر سال ۲۰۱ هجری قمری همزمان با ورود حضرت (ع) به ابرکوه است کاروان نمادین حضرت امام رضا (ع) در این شهر به حرکت درآمد.
«حمید اکرمی» با اشاره به نامگذاری این روز به نام «روز ابرکوه»، خاطرنشان کرد: به مناسبت این روز فرخنده در قدمگاه متبرک آن امام بزرگوار در "مسجد بیرون" مراسم جشنی برگزار شد.
وی گفت: این مراسم با راه اندازی شبه کاروانی از میدان امام ابرکوه شروع و با همراهی مردم شهرستان بصورت پیاده با پخش شیرینی و شربت، دود کردن اسپند و... درمسیر تا محل اقامتگاه امام رضا (ع) (مسجد بیرون) ادامه یافت.
به گفته وی "مسجد بیرون" که در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده از بناهای اوایل اسلام است و بخاطر اقامت امام رضا (ع) دراین محل نزد مردم منطقه از قداست خاصی برخوردار است.
وی خاطر نشان کرد: این مسجد توسط اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ابرکوه مرمت و بازسازی شده است.
|
تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1391برچسب: chtn, روز ابرکوه, ابر, ابرکوه, ابرقو, روز ابرقو, مسجد بیرون, قدمگاه, کاروان امام رضا, امام رضا, رضا, 17 آبان, حمید اکرمی, شبه, شبه کاروان, کاروان, کاروان رضا, ,
به نام خدا
« گاو»ها، همدم «تیمورمیرزا» و شیر ژیانش
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
|
تیمور میرزا که در سنگنگارهاش به شیری که رامَش شده، مینازد، چندگاهی است که با گاوها و مرغ و خروسها همدم شده است. این روزها هرکه به دیدار این سنگنگاره در روستای آبگینه در نزدیکی کازرون برود، حتا اگر بخواهد به یک سنگنگاره چشم بدوزد و تلاش کند که غرشهای شیر ایرانی به تاریخ پیوسته را مجسم کند، نخواهد توانست، که به مامای گاوها و قدقد مرغها، هر شیری، موش میشود، حتا اگر آن شیر، شیر تیمورمیرزا، حاکم قاجاری کازرون باشد.
چندی است که یک گاوداری، در کنار سنگنگارهی تیمورمیرزا که از قضای روزگار در سیاههی آثار ملی هم ثبت شده، جا خوش کرده است و گلایهها و اعتراضهای دوستداران میراثفرهنگی، راه به جایی نبرده است. بنابر تابلویی که در کنار این سنگنگاره است، نقشبرجستهی تیمور به شمارهی ١٩٣١٦ در سیاههی یادمانهای ملی ایران جای گرفته و تحت حفاظت اداره کل میراث فرهنگی استان فارس است.
سیاوش آریا، دوستدار و فعال میراث فرهنگی، گفت: «با بودن این گاوداری بیخ گوش تیمورمیرزا، جملهی“تحت حفاظت سازمان میراث”، یعنی چه؟، حفاظت سازمان میراث کجاست؟ بوی بد گاوداری، مامای گاوها، و سر و صدای مرغ و خروسها، گردشگران خودی را هم فراری میدهد چه برسد به گردشگر خارجی. با این حال و روزغمانگیز، دستاندرکاران، درون دفترهایشان مینشینند و از راههای جذب گردشگر خارجی، سخن میگویند!»
سیاوش آریا با اشاره به واپسین بازدیدش از این سنگنگاره در پل آبگینهی کازرون، گفت: «زمانی که به دیدار نقشبرجسته رفته بودم، دود غلیظی از گاوداری کنار نقشبرجسته برخاسته بود.»
او گذشته از گله از خدشهدار شدن حریم منظری این یادمان، به آسیبهایی که به راه انداختن آتش و دود و دم برآمده از آتش به یادگارهای تاریخی میزند، اشاره کرد و گفت: «با اینکه دوستداران میراث فرهنگی، اعتراضها کردهاند و حتا پس از شکایت چند نهاد دولتی نیز، هنوز این ساختمان ناهمگون، بر جای خود است.»
سنگنگاره پل آبگینه(تیمورمیرزا) در ١٢ کیلومتری جنوب خاوری(:شرقی) کازرون در کنار روستای آبگینه و ٢ کیلومتری دریاچهی پریشان و بر سر راه کازرون به شیراز است.
به گفتهی آریا، این که این سنگنگاره بر سر راه است، به این معنی است که نیاز به پاسداری بیشتر دارد، با این همه به جز یک فنسکشی پیرامون سنگنگاره، از پاسداری دیگری، خبر نیست.
گرمابهی ٨٠٠ سالهای كه حضور «میراث فرهنگی» به ویرانیاش انجامید!!
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
|
گرمابهای ٨٠٠ ساله که تا چندی پیش كاربری داشت، از زمانی که میراث فرهنگی، دست به كار بهسازی(:مرمت) آن شد به گونهی كامل ویران و غیرقابل استفاده شد.
به گزارش مهر، گرمابه ٨٠٠ ساله منشاد از یادمانهای تاریخی و ثبت شدهی استان یزد است. منشاد از روستاهای ییلاقی در شهرستان مهریز در استان یزد است.
این گرمابه با همهی سن و سالش تا چندی پیش از سوی مردم كاربری داشت اما با آمدن پیمانکار میراث فرهنگی برای بهسازی آن، گرمابه ٨٠٠ ساله منشاد به كلی كاربریاش را از دست داد.
سازمان میراث فرهنگی استان یزد برای بهسازی این گرمابه، ١٠ میلیون تومان به پیمانکار پرداخت کرده است اما پیمانکار تنها به بهسازی سقف گرمابه،آن هم از گونهی غیراصولیاش پرداخته است.
این روزها سقف گرمابه پر از علفهای هرز است و رفتن به درون گرمابه نیز ناشدنی است چرا كه با انباشت نخالههای ساختمانی که پیمانكار در گرمابه ریخته است، درِ گرمابه باز نمیشود.
|
نایبندان، جاذبه ای بکر در دل کویر
|
|
|
|
خبریار امرداد-نگار پاكدل :
|
«پناهگاه حیاتوحش نایبندان طبس در دل کویر یزد – طبس، جاذبهای است بکر و دیدنی که دوستداران حیاتوحش را به سوی خود میخواند.»
به گزاش مهر، یزد از جاهایی است که ١٤ منطقهی حفاظتشده، پناهگاه حیاتوحش و پارک ملی دارد، که گستردگی(:مساحت) آنها به بیش از ٢ میلیون و ٧٠٠ هکتار میرسد. پناهگاه حیاتوحش نایبندان طبس، در مناطق خشک ایران برای پشتیبانی از گونههای جانوری کمیاب مانند؛ جبیر، یوزپلنگ و ... از آذرماه سال ١٣٧٤ تا آذرماه سال ١٣٧٩ به مدت پنج سال «منطقهی شکار ممنوع» شد. سرانجام با تلاش ماموران محیطزیست و بازسازی حیاتوحش منطقه در سال ١٣٨٠، گسترهای به گستردگی یک میلیون و ٤٢٢ هزار و ٥٢٤هکتار از این پهنه، به پناهگاه حیاتوحش نایبندان طبس ویژه شد.
نایبندان و گوناگونی جانوری و گیاهی
از ارزشمندترین ویژگیهای این پناهگاه، وجود یکی از ارزندهترین زیستگاههای یوزپلنگ آسیایی در این گستره است. زیستگاههای گوناگون و کاروانسراهای كهن نیز زمینهی كارهای پژوهشی و گردشگری در این پناهگاه را فراهم کرده است.
پناهگاه حیاتوحش نایبندان در جنوب و جنوبباختری(:غربی) طبس است. فاصلهی پناهگاه با مرکز استان ٢٠٠ کیلومتر و فاصله تا شهر طبس ٤٠٠ کیلومتر است. راه اصلی یزد - طبس و نیز راه اصلی طبس – راور، راههایی هستند كه به این پهنه میرسند وهر دو راه، بخشی از مرز منطقه نیز به شمار میآیند.
|
با اینكه بنابر نظر مسوولان یونسكو، شهر یزد، مشكلی برای جهانی شدن ندارد
|
|
●
|
شهردار یزد از توقف روند ثبت جهانی یزد خبر داد
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
سالهاست كه بنابر نظر مسوولان یونسكو، بافت تاریخی یزد، گنجایش جهانی شدن را دارد اما هنوز روشن نیست كار این پروندهی جهانی به كجا رسیدهاست.
به گزارش میراث خبر، فرنشین سازمان میراث فرهنگی یزد از روند طولانی ترجمهی پرونده خبر داده و دبیر کمیسیون ملی یونسکو در تهران از روند پرونده، گفته كه آگاهی ندارد. با همهی اینها، شهردار یزد، واپسین پیگیریها دربارهی پروندهی ثبت جهانی بافت تاریخی را مربوط به 3 سال پیش میداند.
به گفتهی وی ٣ سال پیش این پرونده درسطح ملی پیگیری شد و موضوع رقابت پروندهی یزد و تبریز بود.
سیدعلیاکبر میروکیلی، شهردار گفت: «ثبت جهانی بافت تاریخی یزد عزم ملی و استانی میخواهد. نخست باید با مراجعه به استاندار، فرماندار و شورای شهر دربارهی پروتکل (تفاهم نامه) کاری به نقطهی مشترکی برسیم.»
وی افزود: «پروتکل بافت تاریخی یزد تا زمانیکه تبریز، گزینش شد، در دست تهیه بود. این موضوع تا سه سال پیش درحال پیگیری بود.»
به نام خدا
مهيندخت دهنادی :
اگر در ترافیک سنگین بزرگراه مدرس به سمت شمال رفته باشید درست پس از پل بزرگراه شهید همت جایی است که ناگهان بزرگراه پهنتر میشود، دوسوی بزرگراه هم تا چشم کار میکند انبوه گل و درخت است و هوای خنک و جانپرور. در شگفت میمانی که در تقاطع دو بزرگراه پرترافیک تهران در دود چگونه ممکن است چنین هوای دلپذیری را تجربه کنی. درختان شگفتی میآفرینند!
اما کم نیستند خیابانها و کوچهها و حیاطهای بیدرخت که رفتهرفته همه جا را میگیرند.
کمکم خانههای کهن یک اشکوبه(:طبقه) و حیاط دار ویران میشوند و ساختمانهای چنداشکوبه ساخته میشود که پس از پایان همهی کارهای تزیینی ساختمان اگر بودجهای مانده باشد به فصای سبز میرسد که بدبختانه این فضاهای سبز کمی چمنکاری است با چند چراغ زینتی!
دوستی میگفت حیاط را باید با «ت» نوشت چراکه همان زندگی است. شاید اگر حیاط همان معنای «حیات» را میداد بیشتر به آن رسیدگی میکردیم.
گره اینگونه موارد هم به دست شهرداری باز میشود و هم به دست مردم. برای نمونه قانونی گذاشته شود تا برای گرفتن پایان کار، به تعداد واحدهای ساختمان، در حیاط آن ساختمان درخت باشد.
اما همیشه قانون واپسین راهکار نیست چراکه اگر درخت کاشته شود و ارزش آن را کسی نداند چه سود! بارها دیدهام بچههایی را که در گذر از پیادهرو دست در بوتههای شمشاد میپرند و برگهای آن را کنده بر زمین میریزند و یا برای سرگرمی، میوههای سرو و بلوط را میکنند و بر سر و روی هم میزنند، یا از شاخههای درختان آویزان میشوند و چند ثانیهای تاب میخورند. این گره را تنها با آموزش به کودکان میتوان گشود. اگر کاشتن دانهی یک گیاه را در گلدانی کوچک به فرزندمان بیاموزیم و نگهداری از آن را به او بسپاریم ارزش دانه دانهی برگ های یک گیاه را میفهمد.
قانون و آموزش را فرهنگ جان میبخشد. در خاطرات استاد باستانی پاریزی، آمده است که در همسایگی ایشان خانوادهای زرتشتی زندگی میکردند، یک روز درخت تنومند کهنسالی را باد و طوفان میشکند و آن زن همسایه به پای درخت رفته و در کنار آن اوستا میخواند. نمونههای ارزشمند بودن درخت در فرهنگ ما بسیار است.
علم هم گواه ارزشمندی طبیعت است. در علوم ارتباطات انسانی نیز برای انسان کامل، چهار گونه ارتباط برشمردهاند، ارتباط با خدا، ارتباط با دیگران، ارتباط با خود و ارتباط با طبیعت. هرکدام از ما هرکدام از این ارتباطها را فراموش کنیم بیگمان در بخشی از زندگی دچار کمبود میشویم.
کاشتن یک درخت سرو کمتر از نیم متر جا میخواهد، همیشه سبز است و آب چندانی هم نمیخواهد.
ترسم از آن روز است که در نقاشیهای کودکان در کنار خانه و کوه و خورشید، «درخت» نباشد.
تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1391برچسب: تقاطع, بزرگراه, شهیدهمت, شهید همت, حیاطدار, حیاط دار, حیات, مهيندخت دهنادی, مهيندخت, دهنادی, ,
به نام خدا
|
|
با راه اندازی نخستين خط کشتيرانی مسافری |
آبادان بندر تخصصی جابهجايی مسافر میان ايران، کويت و عراق ميشود
|
|
|
|
با راه اندازی نخستين خط کشتيرانی مسافری میان بندر آبادان و بندر بصره عراق، آبادان به بندر تخصصی جابه جايی مسافر میان ايران، کويت و عراق و مرکز گردشگری رودخانه ای در زمينه کاروان راهيان نور تبديل ميشود.
|
به گزارش ميراث آريا(chtn)، به نقل از مانا، مديرکل بنادر و دريانوردی آبادان با اشاره به فعاليت يک فروند کشتی مسافری 400 نفره بخش خصوصی در اين خط کشتيرانی گفت: پيش بينی ميکنيم روزانه 1500 نفر در کمتر از يک ساعت در اين مسير جابه جا شوند.
«سياوش خدابخشی» با بيان اين که اين خط در حال حاضر به صورت موقت راه اندازی شده است، افزود: اين خط با هدف جابهجايی زوار عتبات عاليات، زوار عراقی مشتاق زيارت اماکن مقدسه ايران و بازرگانان دو کشور راه اندازی شده است که فعاليت منظم و روزانه خود را پس از پايان سفر حج و با هماهنگی سازمان حج و زيارت ادامه خواهد داد.
|
تاريخ : دو شنبه 15 آبان 1391برچسب: کشتی, کشتیران, کشتیرانی, دریانوردی, زوار, زائر, زایر, بندر آبادان, سیاوش خدابخشی, ,
به نام خدا
برای نخستین بار در کشور اسکی روی شن در شهرستان ریگان برگزار شد.
"محمدجواد قربانی" رییس اداره ورزش و جوانان شهرستان ریگان در گفت و گو با ایسنا، اظهارکرد: این تپههای شنی بهترین تپهها در ایران است که میتوان در آنها مسابقات اسکی روی شن را اجرا کرد.
وی گفت: بر این اساس برای نخستین بار در کشور اسکی روی شن با حضور قهرمانان کشوری در بلندترین تپههای شنی دنیا در شهرستان ریگان اجرا شد.
قربانی با بیان اینکه این ورزش که به صورت آزمایشی در این تپههای شنی اجرا شد، مورد استقبال ورزشکارانی از کشور قرار گرفت، افزود: به زودی مسابقات اسکی روی شن کشور در بلندترین تپههای شنی دنیا برگزار میشود.
وی با بیان اینکه در سفر رئیس فدراسیون اسکی به ریگان این تپههای شنی برای امر اسکی روی شن و برگزاری مسابقات کشوری تایید شدند، گفت : به زودی 12 اسکیباز روی شن کشور در این مسابقات شرکت میکنند.
به نام خدا
من و تو، مردمی هستیم که آینده تو مشت ماست
که از 70 نسل قبل هزار اسطوره پشت ماست
( درود بر ایران و مردم خوبش )
آبان به نام آب و فرشته آب است. اين فرشته به نام «برزيزد» نيز خوانده مى شود. در اوستا «اپم نپات» و در پهلوى «آبان» گفته مى شود. آب جمع باران است. در اوستا و پهلوى «آپ» و در سانسکريت «آپه» و در فرس هخامنشى «آپى» است. اين عنصر مانند عناصر اصلى (آتش، خاک، هوا) در آيين مقدس است و آلودن آن گناه است و براى هر يک از آنها فرشته مخصوصى تعيين شده است.
جشن و يسنه
واژه جشن از کلمه «يسنه» اوستايى آمده و اين کلمه نيز از ريشه اوستايى مشتق شده که به معناى ستايش کردن است. بنابراين معنى واژه جشن، ستايش و پرستش است.در جشن هاى ايران باستان هميشه شادى و تفريح، با ستايش اهورا مزدا و آفرين و نيايش همراه بود. به اين معنى که پيش از آغاز برنامه اصلى جشن، با حضور شرکت کنندگان سرودهايى از اوستا و دعاى آفرينامه خوانده مى شده، سپس برنامه اصلى جشن آغاز مى گرديده. جشن هاى ايران باستان به سه دسته تقسيم مى شوند: جشن هاى ساليانه يا گهنبارها، جشن هاى ماهيانه و جشن هاى متفرقه.
جشن ها يادگارهاى درخشان پدران بيدار دل ما هستند که متاسفانه در طول تاريخ بسيارى از آنها به علت جبر زمان و تعصبات بسيار، از بين رفته و هم اکنون از آنها نمونه هايى بسيار اندک در جامعه ايرانى به چشم مى خورند. ولى اين نمونه اندک، نشانه هايى بس بزرگ هستند از انديشه بلند و طبع ظريف ايرانى، طبعى که خداوند به اين قوم ارزانى داشته است.
هدف از برگزارى جشن ها در ايران باستان ستايش پروردگار، گردهمايى مردم، سرور و شادمانى، داد و دهش و بخشش به بينوايان و زيردستان بوده است.
آب مقدس
روز دهم آبان در تقويم زرتشتى به نام «آبان» است و اکنون در گاهشمارى جديد اين روز، ۶ روز به عقب آمده و ۴ آبان شده است. دليل اين تفاوت اين است که در گاهشمارى قديم، همه ماه هاى سال ۳۰ روز بودند و حالا که شش ماه نخست سال ۳۱ روزه است، اين روزها تغيير مى کنند.
هرودوت مى گويد: «ايرانيان در آب ادرار نمى کنند، آب دهان نمى اندازند و در آب روان دست نمى شويند.»
استرابون مى گويد: «ايرانيان در آب جارى خود را شست وشو نمى دهند، زمانى که ايرانيان به درياچه يا رود يا چشمه اى مى رسند، گودال هاى بزرگ کنده و قربانى در کنار آن مى کشند و سخت پرواى آن دارند که هرگز خون به آب نياميزد، چون اين کار سبب آلودگى آب خواهد شد.» و در جايى ديگر مى گويد: «در آن (آب) لاشه و مردار نمى اندازند و عموماً آنچه ناپاکى است در آن نمى ريزند.» کريستين سن نيز مى گويد: «ايرانيان احترام آب را بيش از هر چيز واجب مى شمرند.»
در جشن آبانگان، پارسيان به ويژه زنان در کنار رود، دريا و يا چشمه، فرشته آب را نيايش مى کنند. آبى را که اوصاف سه گانه اش (رنگ، بو و مزه) تغيير مى يافت، براى آشاميدن و شست وشو به کار نمى بردند.
بيرونى در آثار الباقيه در مورد جشن آبانگان چنين مى نويسد: «آبان روز، روز دهم آبان است و آن عيدى است که به واسطه توافق دو اسم، آبانگان مى گويند. در اين روز «زو» پسر تهماسب از سلسله پيشداديان به پادشاهى رسيد و مردم را به کندن رودها و تعمير آنها امر کرد و در اين روز به کشورهاى هفتگانه خبر رسيد که فريدون، بيوراسب (ضحاک) را اسير کرد و خود به پادشاهى رسيده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگى خود را مالک شوند.»
همچنين درباره پيدايش جشن آبانگان روايت است که در پى جنگ هاى طولانى میان ايران و توران، افراسياب تورانى دستور داد تا کاريزها و رودها را ويران کنند. پس از پايان جنگ پسر تهماسب که «زوÂ نام داشت دستور داد تا کاريزها و رودها را لايروبى کنند و پس از لايروبى، آب در کاريزها روان گرديد. ايرانيان آمدن آب را جشن گرفتند. در روايت ديگرى آمده است که پس از هشت سال خشکسالى، در ماه آبان باران آغاز به باريدن کرد و از آن زمان جشن آبانگان پديد آمد.
زرتشتيان در اين روز همانند ساير جشن ها به آدريان ها مى روند و پس از آن به کنار جوى ها و نهرها مى روند و با خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا) که توسط موبد خوانده مى شود، اهورا مزدا را ستايش کرده و درخواست فراوانى آب و نگهدارى آن را مى نمايند و پس از آن به شادى مى پردازند.
در اوستا «آبان» فرشته اى است که به عنوان فرزند آب ها معرفى شده است. اين اوست که آب ها را پخش مى کند (يشت ،۸ بند ۳۴) او نيرومند و بلند قامت است و داراى اسب تندرو. او مانند هرمزد مهر، لقب اهوره (= سرور) دارد و مانند امشاسپندان درخشان است. در وداها نام او به صورت «اپام نپات» ظاهر مى شود که خداى آب ها است.
در فقره يک و دو، گرده ،۸ هفتمين يشت بزرگ مى گويد: «به سرچشمه آب درود مى فرستيم، به گذرهاى آب درود مى فرستيم، به کوه هايى که از بالاى آنها آب جارى است درود مى فرستيم، به درياچه ها و استخرها درود مى فرستيم.»
در يسنا ۶۵ فقره ،۱۰ اهورا مزدا به پيامبرش مى گويد: «نخست به آب روى آور و حاجت خويش را از آن بخواه.» احترام به آب امروز نيز در کشور کم آب ما مشهود است. در ميان مردم مايع روشنى است و اگر ناخواسته آبى به روى کسى پاشيده شود، مى گويند آب روشنايى است يا اين که پشت سر مسافر آب مى پاشند تا سفرش بى خطر انجام گيرد و زود بازگردد و اين اعتقاد که آب ناخواسته و يا نطلبيده، مراد است همه نشان از احترام و ارزشى است که مردم ايران نسبت به اين مايع حيات بخش قائل هستند. در اينجا، چون صحبت از آب و عظمت آن آمد، بهتر است اناهيتا ايزدبانوى آب ها نيز معرفى شود.
آناهيتا
ناهيد، اناهيد (اردويسور اناهيتا) ايزدبانوى با شخصيتى بسيار برجسته است که قدمت ستايش او به قبل از زرتشت مى رسد. «اردوى» به معناى رطوبت که در دو بخش «آن» که حرف نفى است و «هيت» به معناى آلوده و ناپاک، به مفهوم آب هاى پاک و نيرومند معرفى مى شود. اين ايزدبانو در کتيبه اردشير دوم هخامنشى و در بسيارى از سنت ها، به صورت خلاصه شده «آناهيتا» در مى آيد و در اواخر دوره هخامنشى در کتيبه هاى پادشاهان اردشير دوم و سوم در کنار هرمزد و مهر، ذکر مى شود. بنابراين پدر و مادر آب ها مى شود و از اپم پنات پيشى مى گيرد.
اناهيتا در آبان شيت اوستا، زنى است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زيبا چهره با بازوانى سپيد و اندامى برازنده، کمربند تنگ به ميان بسته، به جواهر آراسته با طوقى زرين برگردن و گوشواره چهارگوش در گوش، کفش هايى درخشان به پا، با بالا پوشى زرين و پرچين. اين ايزدبانو با صفات نيرومندى، زيبايى و خردمندى به صورت الهه عشق و بارورى در مى آيد، زيرا چشمه حيات از وجود او مى جوشد و بدين گونه «مادر خدا» نيز مى شود و همتاى ايرانى آفروديت (الهه عشق و زيبايى در يونان) و ايشتر (الهه بابلى) به شمار مى آيد. اناهيتا گردونه اى دارد با ۴ اسب سفيد. اسب هاى گردونه او ايزد ابر، باران، برف و تگرگ هستند. او در بلندترين طبقه آسمان جاى گزيده است. او نطفه مردان را پاک مى کند و زهدان زنان را براى زايش آماده مى کند. او خداى محبوبى بود که بسيارى را به خود جلب کرد و امروز هم در هندوستان پيروانى دارد.
قسمت هايى از اردويسور نيايش يا آبزور
درود و ستايش و توانايى و زور و آفرين باد به اهورا مزداى فروغمند با شکوه و به امشاسپندان، به آب هاى خوب مزدا داده، به آب اردويسور اناهيتاى پاک، به همه آب هاى مزدا داده، به همه گياهان مزدا داده، به همه ستودگان مادى و مينوى و به فروهرهاى پاکان و راستان که پيروز و پرتوان هستند.
مى ستايم آب اردويسور اناهيتا را که در همه جا گسترده است و تندرستى بخش است و بدانديشان را دشمن است و اهورايى کيش است و در خور ستايش و نيايش در جهان مادى. آن پاکى که جان افزاست، پاکى که فزاينده گله و رمه است، پاکى که گيتى افزاست، پاکى که خواسته افزاست.
اردويسور اناهيتا که داراى هزارها درياچه و هزارها نهر است که هر يک از اين درياچه و نهرها به اندازه چهل روز راه هست براى کسى که با اسب راهوارى براند.
آب ما، از آن بدانديش نيست، از آن بدگو نيست، از آن بدکردار نيست، از آن بدبين نيست، از آن کسى که دوست را بيازارد نيست، از آن کسى که همراهان را بيازارد نيست، از آن کسى که کارکن را بيازارد نيست، از آن کسى که خويشان را بيازارد نيست.
اى آب ستوده، به من بزرگ ترين دارش ها (نعمت ها)، تن درست و اندام درست ارزانى دار. اى آب ستوده، به من خواسته فراوان ببخش، گله و رمه گوناگون و فرزندان دلير همان گونه که پيش از من به کسانى که از تو خواستند، بخشيدى.
با آرزوى اين که تمامى ما ايرانيان، گذشته خود را بشناسيم و تا جايى که توان داريم جشن هاى کهن خود را زنده کنيم و به احترام آب هاى تمام دنيا که پاک است و پاک کننده، به آن ارج نهيم و در حفاظت و پاک نگه داشتن آن بکوشيم.
منبع: امرداد
تاريخ : چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب: جشن آبانگان, آبانگان, برزيزد, آپ, آبه, آپه, آپی, آبی, یسنه, مشتق, استرابون, الباقیه, آثار, آثار الباقیه, زو, بيوراسب, لایروبی, هیت, ,
به نام خدا
سایهی حفاریهای نفت و دكلها بر چهارتاقی «خیرآباد»
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
|
چهارتاقی ساسانی «خیرآباد» یا «فرزوک» در استان کهگیلویه و بویراحمد در برابر آسیبهای حفر چاه نفت و نصب دکل است.
چهارتاقی ساسانی - دكلها نیز در عكس دیده میشوند
به گزارش ایسنا، در مرز دو استان خوزستان و کهگیلویه و بویراحمد رودی به نام خیرآباد جریان دارد. در سمت راست این رودخانه، یک چهارتاقی ساسانی به نام «خیرآباد» یا «فرزوک» است و در 100 متری آن نیز دو پل ساسانی و صفوی هستند.
به گفتهی یكی از دوستداران میراث فرهنگی،اكنون در فاصلهی 300 متری چهارتاقی و 200 متری پلها، شرکت نفت فعالیت میکند و دست به كار نصب دکل، لرزهنگاری و حفر چاه شده است.
این فعال یادمانهای فرهنگی گفت: «چهارتاقی خیرآباد از چهارتاقیهای بیهمتای کشور است که در آن، یکی از ارزشمندترین فرآیندهای معماری ساسانی، یعنی تبدیل مربع به کمک سه کنج یا سیلپوش به پلان دایره و ایجاد گنبد دیده میشود. همچنین این چهارتاقی از نظر پلان همچون چهارتاقی نیاسر است.»
به گفتهی وی این چهارتاقی و آن دو پل تاریخی، در پی لرزهنگاریهای شرکت نفت، آسیب دیدهاند، بهویژه اینکه این سازههای معماری استواربخشی نشدهاند و بیم ویرانی و ترک برداشتن بخشهایی از آنها میرود.
او گفت: «تا چند سال پیش، 90 درصد گنبد این بنا ، برجای بود، ولی آناندازه به آن رسیدگی نشد که به این حال و روز دچار شد.»
آتشکده ساسانی کشف شده در تپه پلنگرد بسیار ارزشمند است
|
استان: کرمانشاه
|
|
|
سرپرست دفتر پژوهشهایی باستانشناسی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان کرمانشاه گفت: آتشکده ساسانی پیدا شده در تپه پلنگرد بسیار ارزشمند است.
|
به گزارش میراث آریا(chtn)، به نقل از روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی کرمانشاه، «احسان احمدینصر» با بیان این مطلب افزود: در حال حاضر گروهی از باستانشناسان کشور به سرپرستی «دکتر شکوه خسروی» مشغول کاوش باستانشناسی در تپه پلنگرد اسلام آبادغرب هستند که تا کنون به نتایج بسیار ارزشمندی دست یافتهاند.
این مقام مسوول اظهار داشت: در این منطقه تا کنون سه پایه آتشدان متعلق به یک آتشکده که به احتمال قوی مربوط به دوران ساسانی هستند کشف شده که با توجه به دادههای فرهنگی، دارای ارزش بسیار زیادی است.
احمدینصر خاطرنشان کرد: در این آتشکده سفالینههایی با خطوط پهلوی ساسانی پیدا شده که احتمال تعلق داشتن این آتشکده را به دوران ساسانی بیشتر میکند.
وی یادآور شد: وجود خط و نوشته در نقاط باستانی و محوطههای تاریخی نشان از اهمیت بسیار زیاد این مناطق دارد.
|
ادامه مطلب...
تاريخ : چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب: مازی, ماضی, ماظی, درخت بلوط, بلوت, بلوط, گودال, چال, چاله, دهکده مازیچال, مازیچال, عباس آباد, شهر عباس آباد, جاده جنگلی, کرما, قله, قل, قله کرما, کاس, کول, کاس کول, کاس پشته, پشته, پشت, کاسی, اقوام کاسی, قوم کاسی, زرشک, آویشن, گل گاوزبان, گل گاو زبان, اسکی چمن, پیست, پیست اسکی چمن, اسکی چمن, دشت, دشت عباس آباد, نشتارود, توپو, توپوگرافی, ,
به نام خدا
|
امروز نوروزی ديگر است؛ روز جهانی كوروش،شاد باد |
|
|
|
ميترا دهموبد : |
بیدار که شدم، چشم که باز کردم، «روز جهانی کورش بزرگ» را به خودم، شادباش گفتم. چرخی در خانه زدم، پرده را کنار زدم و به آفتاب کمسویی که تابیدن گرفته بود هم، روز جهانی کورش بزرگ را شادباش گفتم.
درست همچون نوروز که هر کسی را میبینم، دوست دارم لبخند بزنم و خجستگی فرارسیدن روزِ نو را شادباش بگویم، امروز، ٧ آبانماه به هر که رسیدم، روز جهانی کورش را شادباش گفتم.
امروز، ٧ آبانماه روز جهانی کورش است، روز صدور فرمان تاریخی کورش بزرگ. امروز با آن فرمان که یادآور آشتی است، یادآور دوستی است، یادآور زندگی است، یادآور مردم است، یادآور زندگی مردم در آشتی و صلح است، روزی نو در کتاب تاریخ بشر، برگ میخورد.
به گمانم پُر هم بیراه نیست اگر من امروز همان حس روزهای نوروز را دارم چرا که بهراستی کورش روزی نو و روزگاری نوین را آغازگر بود.
شوربختانه امروز، نوروزی است که بسیاری؛ از جمله دستاندرکاران سرزمین کورش، آن را از یاد بردهاند.
میگویم مسوولان، آن را از یاد بردهاند چون اگر به یاد داشتند، شاید در گاهنمای ایران(تقویم)، کورش بزرگ، جایی داشت و کودکانمان این گاهنما را که برگ میزدند، نام کورش بزرگ را بر آن میخواندند. و بزرگترها، هنگامیکه به روز ٧ آبانماه در گاهنما میرسیدند و نام کوروش بزرگ را بر آن میدیدند، بر خود میبالیدند و لبخندی بر لبشان مینشست از این که شهریار سرزمینشان نه با خونریزی و سنگدلی که با گسترش مهر و آشتی و آرزوی بزرگی که برای آزادی مردمان و گسستن بندها داشت، پُرآوازهی جهان است.
دلم از بیمهریها پُر است؛ ٢سال پیش استوانهی گلیای که فرمان آشتی و آزادی کوروش بزرگ بر آن، نگاشته شده، همانی که سالهاست در موزهی انگلیس نگهداری میشود، چندماهی را میهمان ایران، میهمان سرزمین کورش بزرگ، میهمان موزهی ملی کشورمان بود.
بسیاری دل به آن خوش داشتند که امسال را(٧ آبانماه ١٣٨٩ خورشیدی) میتوانند با این فرمان و در کنارش، شاد باشند اما شادیشان با تعطیلی دو روزهی موزه، تعطیل شد. موزهی ملی که از بامداد تا شامگاه پذیرای هممیهنان بود، ناگهان اعلام کرد که ٧ آبانماه برای «بهروزرسانی سیستم امنیتی و تجهیزات دوربینهای مداربسته و تاسیسات برق»، موزه تعطیل خواهد بود! افسوس که در آن هنگامه هم از یادِ کورش بزرگ گذشتند.
بگذریم چون امروز نوروزی دیگر است و حال خوشی دارم، نمیخواهم گله کنم و از بیمهریها بگویم بلکه میخواهم، تنها و تنها،روز کورش بزرگ را شادباش بگویم؛ باز هم به خودم، باز هم به مردمم، باز هم به همهی انسانهایی که آشتی را میفهمند، صلح و دوستی را مهر میورزند، زندگی را بر همهی زندگان، شیرین میخواهند و همهی آنانی که به جهانی آباد و آزاد میاندیشند، که کورش چنین بود.
روز جهانی کوروش بزرگ، روزی که کورش و سربازانش با آشتی به شهر بابل، شدند، روزی که فرمان تاریخی کورش بزرگ، صادر شد و بر استوانهای گلی نوشته شد، شاد باد.
|
آب انبار شش بادگیری
ادامه مطلب...
تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1391برچسب: خانقاه, دیدنی های یزد, بقعه, سیدرکن الدین, بقعه دوازده امام, خانه ملک التجار, ملک التجارخانه لاریها, فهادان, محله فهادان, مدرسه ضیائیه, , حمام خان, بازار خان, ,
ادامه مطلب...
تاريخ : دو شنبه 8 آبان 1391برچسب: کوروش بزرگ, ذوالقرنین, سکا, سکاها, ملکه سکا, ملکه سکاها, 7 آبان, 7آبان, هفت آبان, هفتم آبان, ,
به نام خدا
من با لباس مخصوص شروع به موج سواری کردم و ناگهان متوجه شدم زنان و مردمان زیادی حیرت زده در ساحل جمع شدند و حتی برخی از آنها به پلیس زنگ زدند.
یک زن 26 ساله موج سوار ایرلندی با لباس طراحی شده شنا برای زنان مسلمان در سواحل چابهار در استان سیستان و بلوچستان موج سواری کرد.
به گزارش عصر ایران روزنامه گاردین بریتانیا با انتشار گزارشی در این باره می نویسد:"ایسکی بریتون " بانوی 26 ساله ایرلندی برای مشارکت در پروژه یک بانوی فیلمساز فرانسوی به همراه این مستند ساز زن فرانسوی وارد ایران می شود و آن گونه که از پیش با استفاده از"گوگل مپ" منطقه مورد نظر جستجو و مشاهده شده بود ، این دو زن اروپایی به چابهار می روند.
موج سوار 26 ساله ایرلندی که مروج این ورزش آبی بین زنان در سراسر جهان از جمله در کشورهای اسلامی است و بدین منظور به کشورهای مختلفی سفر کرده ،می گوید تجربه شنا و موج سواری با لباس مخصوص زنان مسلمان هر چند کمی متفاوت است و در دما و گرمای هوا سخت است ، اما زنان مسلمان می توانند این ورزش را تمرین کنند.
خانم بریتون درباره موج سواری خود در سواحل چابهار می گوید :" ما دو نفر بدون اطلاع قبلی و بدون اطمینان از اینکه در ایران پذیرفته می شویم ، وارد این کشور شدیم و یک راست از تهران به منطقه ای رفتیم که تا حالا شاهد موج سواری هیچ زنی در سواحل خود نبوده است."
این موج سوار افزود :" من با لباس مخصوص شروع به موج سواری کردم و ناگهان متوجه شدم زنان و مردمان زیادی شگفت زده در ساحل جمع شدند و حتی برخی از آنها به پلیس زنگ زدند."
وی می افزاید: وقتی پلیس آمد مانع کار من نشد اما گفتند که نگران آسیب دیدن من در اثر برخورد به صخره یا سنگ هستند.
وی با بدیع خواندن تجریه موج سواری خود با لباس کاملا اسلامی در گرمای 30 درجه ساحل چابهارو در آب های اقیانوس هند، ابراز امیدواری کرد که در سفر سال آینده اش به ایران زنانی را ببیند که با تخته بورد در سواحل چابهار موج سواری می کنند.
گفتنی است این موج سوار زن ایرلندی که به کشورهای مختلفی برای ترویج این ورزش در بین زنان سفر کرده است ، سوژه یک فیلم مستند برای " ماریون پویزو" فیلمساز فرانسوی شده است و قرار است این فیلم که بخشی از آن در ایران و در سواحل چابهار فیلمبرداری شده ، هفته آینده از یک شبکه تلویزیونی دولتی فرانسه پخش شود.
ادامه مطلب...
تاريخ : چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب: موج, سوار, سواری, موج سواری, گوگل مپ, مپ, بدیع, چابهار, ساحل چابهار, سواحل چابهار, تخت, تخته, بورد, برد, تخته برد, تخته بورد, ماریون پویزو, ,
به نام خدا
تصاویری از حال و روز پاسارگاد
|
|
●
|
گسترش ترکها بر بدنهی آرامگاه کورش بزرگ
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
|
تَرَکهای نشسته بر آرامگاه کورش بزرگ که روز به روز پایشان را از گلیمشان فراتر میگذارند این روزها سر و روی پاسارگاد را خطخطی کردهاند. «سیاوش آریا» از فعالان میراث فرهنگی استان فارس برپایهی واپسین بازدیدی که چند روز پیش از «پاسارگاد» داشته، گفت: «شوربختانه ترکها وشکافهای روی سنگ آرامگاه کورش بزرگ گستردهتر شده است و این بزرگی شکافها بر برخی سنگها تا بدانجا رسیده که پرندگان آن را مناسب لانهسازی دیده و در آن لانه گزیدهاند.»
به گفتهی «آریا» گسترش ترکها در آستانهی فصل سرما و با در پیش رو بودنِ برف و باران و یخبندان، نگرانی دوستداران میراث فرهنگی را چندبرابر کرده است چرا که تجمع آب در ترکها و یخ زدن آن به متلاشی شدن سنگها میانجامد. به ویژهآنکه پاسارگاد در گسترهای کموبیش سردسیر است.
او به خویشکاری(:وظیف) مسوولان میراث فرهنگی کشور و به ویژه مسوولان میراث فرهنگی استان فارس در برابر پاسداری از این یادمان باستانی اشاره کرد و گفت: «مجموعهی پاسارگاد افزونبر این که یک سرمایهی ملی است یک سرمایهی جهانی نیز هست که خویشکاری مسوولان را در برابرش دوچندان میکند.»
این در حالی است که بهگفته ی آریا، نشانههای بیتوجهی به یادمان جهانی پاسارگاد، چیزی نیست که نیاز به ریزنگری داشته باشد، تنها بسنده است که به این مجموعهی باستانی، وارد شوید؛ از آرامگاه کوروش بزرگ تا سنگنگارهی انسان بالدار، از برجایماندههای آبراهههای نخستین باغ ایرانی تا آشفتگی و بیرنگ و رویی کاخ بارعام، همگی راوی این بیتوجهی هستند.
آرامگاه کورش بزرگ، کاروانسرای مظفری، کاخ ویژهی کورش بزرگ، کاخ بارعام، تندیس انسان بالدار، آرامگاه کمبوجیه، فرزند کورش، دژ و باروی نگهبانی و آتشگاه، از بخشهای این مجموعهی جهانی هستند. این مجموعه به باور کارشناسان و برپایهی گواهی رخدادنگاران، جایگاه برپایی نخستین باغ ایرانی است. باغ ایرانی، باغی است که به این نام در جهان نامور است و دارای ویژگیهایی ساختاری است که آن را از دیگر باغها جدا میسازد.
سیاوش آریا در دنباله به بهسازیهای(:مرمتهای) غیراصولی وغیرکارشناسی آرامگاه کورش نیز اشاره کرد. او گفت: «این بهسازیها چند سال پیش انجام شد که از آن هنگام تاکنون انتقادهای بسیاری ازسوی کارشناسان و دوستداران میراث فرهنگی و خبرگزاریها، به آن شده است اما شوربختانه مدیران میراث فرهنگی هر بار به دفاع از آن پرداخته و آن را برپایهی اصول کارشناسی دانستهاند. اما اکنون با گذشت ٢- ٣ سال از آن بهسازیها با دیدن حال و روز سنگهای آرامگاه، هر بینندهی ناکارشناسی هم میتواند از خود بپرسد؛ آیا این بهسازیها قابل دفاع است؟»
سیاوش آریا در پایان از نخستین فرمان آزادی مردمان(نخستین منشورحقوق بشر جهان) سخن گفت که به فرمان فرمانروایی صادر شد که در پاسارگاد، آرام گرفت.
بهسازی غير اصولی
گسترش ترک ها
نتيجهی بهسازی ها
يادگاري نويسي
گسترش ترک ها
سنگ آرامگاه كورش بزرگ
عكسها از سياوش آريا است.
|
گشت و گذار در درازترين بازار جهان
ادامه مطلب...
تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1391برچسب: بازار, دکان, مغازه, بازار تبریز, بزرگترین بازار جهان, درازترین بازار جهان, راست, راسته, کفاش, کفش, کفاشان, سماور, سماورساز, سماورسازی, سماورسازان, عاشیق, سوده, ,
به نام خدا
|
از کامیون ها و بیل های خاکبرداری تا لرزه بر اندام تاق بستان |
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : |
مجموعه ی تاق بستان که یکی از یادمان های باستانی ایران است در این چند هفته ی گذشته چیزهایی به چشم دیده که باورش حتا برای کارشناسان و باستان شناسان نیز سخت است. کامیون ها و بیل ها مکانیکی و مته های مکانیکی تا بیخ گوشش آمده بودند و داشتند پیرامونش را زیر و رو می کردند. این خودروهای سنگین آن اندازه به آن یادمان باستانی نزدیک بودند که باستان شناسان که از مسوولان میراث فرهنگی کرمانشاه پاسخ قانع کننده ای دراین باره نشنیده بودند، در بیانیه ای از این شیوه ی کار، ابراز نگرانی کردند و تاق بستان را در خطر اعلام کردند.
البته سازمان میراث فرهنگی کرمانشاه، آماده کردن تاق بستان را برای پیوستن به سیاهه ی جهانی، شوند(سبب) این کارها دانسته و درباره ی شیوه ی کار که شیوه ای نامعمول در یک گستره ی باستانی است، گفته که؛ کار بر پایه ی کارشناسی کارشناسان در دست انجام است اما هیچ نامی از این کارشناسان در جایی نیامده است.
تاق بستان از نقش برجسته های به جا مانده از روزگار ساسانی است یعنی دست کم هزار و اندی سال دیرینگی دارد. این یادمان دیرینه که تا به امروز با دشواری هایی بسیاری همچون ترک ها و آبگرفتگی و ... دست به گریبان بود، روشن نیست بتواند لرزه هایی را که کارشناسان سازمان میراث فرهنگی کرمانشاه برایش، تدارک دیده اند، تاب بیاورد.
روشن نیست داستان این لوله و آن همه آب پای تاق بستان چیست؟
امید که دست کم یکی از آن هایی که در این عکس هستند از همان کارشناسانی باشند که سازمان میراث کرمانشاه را در این کار کارشناسی شده یاری داده اند.
عکس ها از مهین خدایاری است.
|
روستای زیبای «کریک»، ماسوله جنوب ایران
در ادبیات معماری ایران روستای «کریک» را روستای ماسولهای مینامند، که از این تیپ معماری در چهار گوشه ایران زمین میتوان نمونههای بسیاری را مشاهده کرد. مردمان روستای «کریک» مردمانی لر زبان و از زاگرسنشینان جنوبی هستند.
ادامه مطلب...
بنام خدا
|
رهایی گسترهی اشكانی بیحفاظ و نگهبان!
|
|
●
|
شناسایی استودانو گورهای تاریخی در دل شهر اهواز
|
|
|
|
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی :
|
با پیدا شدن ١٠٠ استودان و گوردخمهی باستانی در بخش خاوری(:شرقی) شهر اهواز، باز هم این بهشت باستانشناسان، تاریخ دیرینه و پیشینهی باستانی خود را یادآوری كرد، تا آنانی كه این گسترهی تمدنساز را به حال خود گذاشته و تنها هر از چندگاهی با خودروهای راهسازی، گذری به آنجا دارند، تاریخ اهواز و تاریخ خوزستان، را به یاد آورند.
به گفتهی مجتبا گهستونی، سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی خوزستان(تاریانا)،این گسترهی تاریخی بر فراز تپهای است و بنابر برآوردههای یكی از باستانشناسان، گوردخمههای پیداشده، دیرینگیشان به روزگار اشكانیان میرسد.
مجتبا گهستونی با گله از بیتوجهی سازمان میراث فرهنگی به یافتههایی از این دست كه گواهی بر تاریخ این سرزمین است، گفت: «پیش از اینكه پیدا شدن این گوردخمهها و دیگر یافتههای این تپه را خبری كنم، شناسایی این گستره را به آگاهی دستاندركاران میراث فرهنگی خوزستان رساندم اما آنها حتا حاضر نشدند که از محل بازدید کنند. من حتا شرایط نامناسب حفاظتی را در تماسی با فرمانده یگان پاسداران ادارهی کل میراث فرهنگی خوزستان، معاونت پژوهشی اداره کل و کارشناسان بخش حقوقی در میان گذاشتم اما واكنشی ندیدم.»
به گفتهی گهستونی یکی از باستانشناسان، بر این باور است که بخشی از این سازهها به استودان تعلق دارد و پیشینهی آنها به روزگار اشکانی برمیگردد، همانند نمونههایی كه بر فراز کوه رحمت و در خارک و سیراف، دیده شده است. اما یکی دیگر از کارشناسان براین باور است كه؛ با توجه به اینکه دستکندهای این تپه در کنار هم بهگونهی شیبدار قرار گرفتهاند این گستره میتواند جایی برای اندوختن و پالایش آب، بوده باشد.
البته افزونبر دستكندهایی كه همانند گوردخمه هستند، راههایی پلكانی نیز در این گستره پیدا شده است.
به باور گهستونی آنچه اكنون بر فراز این تپه پیدا شده میتواند بخشی از شهر باستانی «هرمز اردشیر» باشد كه چند سال پیش، ماشینهای راهآهن شهری اهواز تا ژرفایش را برای كندن تونلهای مترو، زیر و رو كردند.
گهستونی با اشاره به لایههایی كه در كند و كاوهای متروی شهری اهواز در شهر هرمز اردشیر دیده بود، یافتههای جدید را در پیوند با همان شهر دانست و گفت: «شوربختانه از این تپه به عنوان گذشتهای كه سندی برای تمدن ایران برای آیندگان است، هیچ حفاظتی نمیشود، حتا پس از بارها آگاهیرسانی به سازمان میراث و درخواست پیوستنِ این تپه به سیاههی آثار ملی، همچنان این تپه بهحال خود رها شده است.»
به گفتهی گهستونی، چندسالی است كه در كنار این تپهی باستانی فضای سبزی ایجاد شده است كه آن را به جایی پر رفت و آمد تبدیل كرده است. وی این رفتوآمدها را با توجه به رها بودن تپه بیهیچ حفاظ و نگهبانی، یک خطر برشمرد و گفت: «این رفت و آمدها، افزونبر فرسایشهای فصلی و حفر تپه برای درختكاری، روز به روز بر آسیبهای رسیده به تپه و دیرینهیافتههایش میافزایند.»
|
عكسها از مجتبی گهستانی است.
بنام خدا
|
|
مولانا از تركيه تا افغانستان |
|
|
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : |
ترکیه که سالهاست «مولانا» را از آنِ خود کرده و بزرگش میدارد، ترکیه که آرامگاه مولانا در قونیه را یکی از گردشگرپذیرترین جاهای جهان کرده است، دستبهکار بازسازی خانهی مولانای بلخی در افغانستان شده است. بنابر خبرها گویا ترکیه بر آن است تا «مرکز فرهنگی مولانا» را راهاندازی کند و تورهای گردشگری از قونیه تا بلخ بگذارد.
با این خبرها، امروز که روز بزرگداشت «حافظ» است، با خودم گفتم؛ خوشابهحال «مولانا». خوشبهحال مولانا که به یادش هستند و یادش را در ذهن جهانی و ماندگار کردهاند.
راستی چگونه است که دیگران میتوانند تنها با برنامهریزی، با تبلیغات و با اندکی سرمایهگذاری، چهرهای که البته مال خودشان هم نیست، مال خود کنند و به نامِ او گردشگر به کشورشان بکشند اما ما...
در این میان، ترکیه تنها کشوری نیست که چنین کرده یا مولانا تنها شاعری نیست که چنین؛ گردشگران برای دیدار از آرامگاهش، زادگاهش یا حتا خانهاش میشتابند. این شیوه یعنی بهرهگیری از نام چنین نامآورانی هم برای شناساندنشان به جهانیان و هم برای جذب گردشگر، سالها و دهههاست که شیوهی دیگران شده، البته به جز سرزمین ما ایران، که در هرگوشهاش شاعران و نویسندگانی، نامور آرمیدهاند، آرمیدهاند در کنج تنهایی خود.
با این دست خبرها، ناخودآگاه عطار، خیام و سعدی به ذهن میآید. ناخودآگاه فردوسی، حکیم توس، بزرگحماسهسرای سرزمینمان به ذهن میآید، حکیمی که «باژ»، زادگاهش، این روزها ویرانهای بیش نیست چه رسد به اینکه گردشگرپذیر باشد. حکیمی که نام و نشانش در تهران، یک میدان بود و یک تندیس در میانهاش، که آنهم به یک مجتمع تجاری فروخته شد. حکیمی که نام و نشانش در خراسان بزرگ، همان بزرگترین نقاشی دیواری شاهنامهای بود که به یک شب تا سحری، پاک شد.
دیرزمانی است که با اینهمه مهری که مسوولان به فرهنگ دارند، از خیرِ بازسازی و گردشگرپذیر کردن خانهی فردوسی و زادگاهش گذشتهایم اما صدافسوس که این بیمهریها، آن هم از نوع مسوولانهاش دامنِ آرامگاهِ فردوسی را هم گرفته است. از ایران این خانهی دلیران که فردوسی عمری را برای مردمانش گذاشت، تنها به اندازهی یکوجبی بهرهی فردوسی بود و آرامگاهش، که آن را هم دستاندرکاران تاب نیاوردهاند و با دکلهای فشار قوی برق، آزردهاند.
شاید اگر فردوسی را خانه اگر جایی دیگر بود...
شاید نظامی را خانه اگر جایی دیگر بود...
شاید حافظ را خانه اگر جایی دیگر بود...
|
بنام خدا
معرفت روباهی که از شرم دوستانش سکته کرد
محمد درویش از فعالان محیط زیست در وبلاگش نوشته است:
نامش اصغر درخشان است، هفت سالی میشود که میشناسمش. نخستین بار در ارتفاعات بالادست تنگ زندان واقع در شمال منطقه حفاظت شده سبزکوه دیدمش … او یکی از محیطبانهای پاسگاه چهارتاق در جنب ناغان بود؛ محیطبانی که افتخار میکند به رسالتی که برعهده گرفته است …
چندی پیش دوباره او را دیدم، اینبار در کنار زاینده رود و در نزدیکیهای منطقه حفاظت شده شیدا …
برایم داستانی را تعریف کرد که تکانم داد و اشک از چشمانم جاری ساخت … قرار است یک گروه فیلمساز، ماجرایی را که او دیده است، تبدیل به یک فیلم کند … اما تا آن زمان، فکر میکنم کمترین قدردانی از او و از روح بلند آن روباه شیدا، آن است که شما خوبان روزگار و مخاطبان عزیز دلنوشتههایم را هم از آن آگاه کنم.
خواهشم این است که شما هم پس از خواندن این داستان، آن را با دوستانی که بیشتر دوستشان دارید، به اشتراک نهید تا ایرانیان بیشتری بدانند که یک حیوان، یک روباه هم ممکن است چنان در برابر همنوعانش شرمنده و خجالتزده و شرمسار شود که نتواند به زندگی برگردد و تمام کند …
اصغر میگوید: روزی که مشغول گشت زنی در منطقه حفاظت شده شیدا بوده است، متوجه انباشت مقداری لاشه مرغ میشود که احتمالاً از طریق مرغداریهای محل و پنهانی در آن ناحیه تخلیه شده بودند. وی میگوید: در همان لحظه که میخواستم به سمت لاشهها حرکت کنم، دیدم یک روباه به سرعت به سمت آنها رفته و میکوشد تا لاشهها را استتار کند و سپس از منطقه دور میشود … اصغر هم بلافاصله خود را به محل استتار رسانده و جای مرغها را عوض میکند …
از او میپرسم: چرا این کار را کردی؟ میگوید: میخواستم ببینم آیا واقعاً آنقدر که میگویند: روباهها باهوش هستند، درست است یا خیر؟
خلاصه اصغر گوشهای کمین میکند تا روباه دوباره برگردد … منتها اینبار با کمال تعجب، درمییابد که روباه قصهی ما تنها نیست و با خود چند روباه دیگر را هم آورده است. آنها اما هر چه میگردند، لاشه مرغها را نمییابند … تا سرانجام، همهی روباهها خسته شده و به دور روباه اصلی، حلقه میزنند …
اصغر میگوید: آنچه که داشتم میدیدم، برایم باورکردنی نبود و اگر با چشم خودم نمیدیدم، امکان نداشت که قبول کنم … زیرا روباهی که در مرکز حلقه ایستاده بود، نخست به تک تک روباهها نگاه کرد و آنگاه، ناگهان مانند یک لاشه بر زمین افتاد و بیحرکت ماند …
اصغر خود را بلافاصله به محل رساند که سبب شد تا دیگر روباهها منطقه را ترک کنند … اما به این نتیجه رسید که حقیقتاً انگار روباه مرده است! او حتا به سرعت دامپزشک منطقه، آقای دکتر تراکنه را هم خبر کرد؛ اما او نیز نتوانست کاری بکند … زیرا واقعاً روباه مرده بود … حیرتانگیزتر آن که پس از معاینه و کالبدشکافی لاشه حیوان، معلوم شد که روباه قصه ما در اثر ایست قلبی، جانش را از دست داده است!
آری … روباهها هم ممکن است چنان در پیشگاه رفقای خود، احساس شرمساری و خجالت کنند که توان از دست داده و سکته کنند.
روباه شیدا، بی شک روباه بامرامی بود که دلش نمیخواست به تنهایی آن همه غذا را بخورد و برای همین رفقایش را خبر کرد … و بیشک، من اگر جای اصغر بودم، آن آزار را روا نمیداشتم و میگذاشتم تا آنها از آن غذا بی هیچ ترسی نوش جان کنند … اما عملکرد اصغر سبب شد تا دریچهای دیگر به سوی جهان حیوانات گشوده شود و ما دریابیم که چه قوانین و سلوکی در بین آنها جاری است …
روباهها، انگار جوانمردی و رفاقت و مرام و شرمندگی را خوب میفهمند؛ باید به آنها احترام نهاد و این جوانمردانه نیست تا عدهای سنگدل به نام شکارچی، این حیوانات محترم را نامحترمانه آزار رسانند و یا حتا هدف گلوله مرگبار خود قرار دهند.
دوستان من:
ماجرای این روباه بامرام و شیدا را تا میتوانید انتشار دهید، شاید سبب شود که یک شکارچی برای همیشه تفنگش را به دیوار خانه اش آویزان کند.
و بالاتر از آن انسان ها یاد بگیرند تنها خودشان را نبینند و به فکر هم نوعان دیگر خود هم باشند.
| | | | |