به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا

داستان‌های ادبی کلاسیک: مرزبان نامه 5

 

داستان خسرو با مرد زشت روی

 



سورنا لطفی‌نیا :

http://amordadnews.net/Uload/PG/old/22/891002/Marzban-nameh1.jpgآورده‌اند که روزی انوشیروان برای شکار راهی شکارگاه شد. در بین راه چشمش به مردی زشت روی افتاد. خسرو این پیش‌آمد را نیکو ندانست و دستور داد تا آن مرد را از سر راه دور کنند. هرچند مرد چهره‌اش زشت بود، اما دلی پاک و زیبا داشت. مرد از این کار خسرو نرنجید و با خود گفت؛ خسرو با این کار بر خدای جهان آفرین خورده ‌گرفت، بی‌آنکه بداند که او هیچ چیز را بیهوده نیافریده‌است. من او را از زشتی کارش آگاه می‌سازم. هنگامی که خسرو از شکار برمی‌گشت، بار دیگر از همان راهی که مرد زشت در آنجا بود گذشت.

مرد فریاد برآورد که، مرا با خسرو سخنی است که اگر گوش دهد از سود تهی نباشد.

خسرو دستور داد تا بگوید. مرد پرسید، ای شاه بزرگ، امروز شکار چگونه‌بود؟ خسرو گفت، خوب.

مرد ‌پرسید؛ کار و بار حکومت و خزانه‌ی شاهی چگونه بود؟ خسرو گفت، آن نیز خوب بود.

مرد پرسید؛ آیا امروز پیغام بدی برای تو نیاورده‌اند؟ خسرو گفت نه. مرد پرسید؛ از این همراهان شما کسی دچار آسیب شده است؟ گفت نه. مرد پرسید؛ پس چرا من را به خواری از سر راه خود راندی؟ خسرو گفت، چون دیدار کسانی چون شما را برای مردم ناخجسته دانسته‌اند. مرد گفت؛ اما با آنچه برای شما پیش آمده‌، و آنچه بر سر من رفته‌است، دیدار شما بر من ناخجسته ‌بوده‌است، نه دیدار من برای شما.

 

«مرزبان نامه» نوشته‌ایست پندآموز، دربرگیرنده‌ی ٩ فصل، که آن را «مرزبان بن رستم شروین» از شاهزادگان تبرستان، درسال‌های پایانی سده‌ی چهارم هجری مهی(:قمری) نوشته است. این کتاب را «سعدالدین وراوینی» در سال‌های نخست سده‌ی هفتم مهی، تصحیح کرده است.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









تاريخ : شنبه 7 آبان 1390برچسب:,
ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی