بنام خدا
دو واژه پارسی درست
جهت آگاهی دوستان و احترام به کلمه پارس که همان فارس است, به دوستان
فارسی زبان خود اعلام نمایید که; سگ واق واق میکند نه پارس. این
ضربهای بود که از تازیان خوردهایم که میخواستند ما پارسیان را خرد و
کوچک کنند که این لقب را به صدای سگان دادند.
غذا در زبان عربی یعنی پس آب شتر یا همان ادرار(با پوزش فراوان) است که
این هم یکی دیگر از ضربههای تازیان هست که به هنگام خوردن شام یا ناهار
به ایرانیان شکست خورده میگفتند ، بگویید: غذا میخوریم.
به جای کلمه غذا از خوراک استفاده نمائید. سپاس گذارم.
جهت
اطلاع بیشتر میتوانید به لغتنامه دهخدا مراجعه نمایید..
بنام خدا
تندیسک زرین ماهی قرمز دوره هخامنشیان، تندیسک ماهی قرمز به سبک ایلامی و نقش ماهی روی ظروف فلزی ساسانیان نشان می دهد ایرانیان بیش از ۲۵۰۰ سال است که با ماهی قرمز یا گلدفیش آشنا بوده اند.
شاهین سپنتا یک دوستدار محیط زیست و فعال میراث فرهنگی در اصفهان به خبرنگار مهر گفت: در سالهای گذشته افرادی با گذاشتن ماهی قرمز در سفره هفت سین مخالف بودند به این دلیل که اعتقاد داشتند ماهی قرمز از ۸۰ تا صد سال پیش از کشور چین به ایران آمده و ایرانی ها سابقه آشنایی با ماهی قرمز را نداشته اند. از آن مهمتر آنکه برای رد یا اثبات این موضوع دلایل قوی ارائه نمی شد بنابراین این نظر همیشه غالب بود.
وی افزود: اما بررسی آثار تاریخی نشان می دهد که ایرانی ها بیش از ۲۵۰۰ سال با ماهی قرمز یا “Gold fish ” که یکی از گونه های ماهی کپور است آشنایی داشته و آن را بر سر سفره های هفت سین خود می گذاشتند.
سپنتا گفت: یکی از این نمونه ها، تندیسک زرین ماهی قرمز مربوط به دوران هخامنشی است. این تندیسک طلایی یکی از اشیا “گنجینه آمودریا” است که از محوطه باستانی “تخت قباد” به دست آمده است. وی تصریح کرد: این گنجینه شامل بیش از ۱۷۰ مورد از اشیا ارزشمند متعلق به دوران هخامنشیان است که اکنون در “موزه بریتانیا” و “موزه ویکتوریا و آلبرت” نگهداری می شود.
سپنتا گفت: مجسمه زرین ماهی قرمز در سال ۲۰۰۴ از سوی این موزه در نمایشگاهی با موضوع “نوروز و هفت سین” به نمایش گذاشته شد.
وی ادامه داد: نمونه دیگری که نشان می دهد ایرانی ها از چند صد سال پیش با ماهی قرمز آشنا بوده اند تندیسک ماهی قرمز به سبک ایلامی است که در “گالری برکات” در مرکز شهر لندن نگهداری می شود.
این فعال میراث فرهنگی گفت: نمونه های دیگری از نقش ماهی بر آثار تاریخی ایران را می توان روی ظروف فلزی مربوط به دوره ساسانی دید که در آن ها ماهی یا دو ماهی به عنوان نماد زندگی در درون آب به کار نگهبانی از ریشه های درخت زندگی که در آب ریشه دوانده است، مشغول هستند.
وی تصریح کرد: نمونه های دیگر، نقش ماهی روی سکه های فلوس دوران صفوی است. در دوران صفوی، سکه های مسی، غازی نام داشت که معمولا فلوس، پشیز، پول سیاه نام داشت.
سپنتا اظهار داشت: روی سکه های فلوس معمولاً تصاویر مختلفی از حیوانات را نقش می کردند که به نظر می رسد فلوس هایی که داری نقش ماهی یا نقش گاو بر روی ماهی هستند برای نوروز ضرب می شده اند.
وی گفت: سنگ نگاره های خانه تاریخی حسین پناه در اصفهان متعلق به دوره فتحعلی شاه قاجار نیز نقش ماهی را روی تبرزین دراویش می بینیم.
سپنتا با بیان اینکه نقش ماهی روی این تبرزین ها نماد آگاهی و معرفت بوده است گفت: اگر چینی ها از هزار سال پیش ماهی قرمز گلدفیش را پرورش می داده اند ایرانی ها از ۲۵۰۰ سال پیش این ماهی را داشتند بنابراین می توان گفت که نژاد ماهی قرمز چینی ها ایرانی است اما شاید چینی ها در اصلاح نژاد ماهی قرمز نقش داشته اند.
بنام خدا
بنام خدا
جوان 22 ساله ای به نام میرزا ابوطالب یزدی، فرزند حاج حسین مهرعلی، در سال 1322 خورشیدی (دو سال از پادشاهی محمد رضا شاه می گذشت) با همسرش، به قصد زیارت مکه در ایام حج، از راه خرمشهر به کویت رفته و از آنجا خودش و زنش را با شتر به سرزمین حجاز و مکه میرساند.
در جریان طواف به علّت بیماری، ناشی از گرمازدگی به استفراغ مبتلا گردید و قی کرد. براى احترام خانه کعبه بلافاصله احرامی ِ خود را (کفن سفیدی که در مراسم آنجا می پوشند) جلوی دهان گرفت و در نتیجه احرامیش آلوده شد. امّا مانع از کثیف شدن خانه کعبه نگردید و در این موقع چند نفر از مسلمانان دو آتیشه شهادت دادند که ابوطالب قصد کثیف کردن کعبه را داشته است و ابوطالب بیچاره بازداشت گردید و سپس در دارالقضای شرعی محاکمه فرمایشی شد و به گردن زدن محکوم شد.
حکم او در روز دوازدهم ذی الحجّه تازی، توسط دژخیم آل سعود که توسط 50 نفر پاسبان ابوطالب را در حالی که دستبند به دست هایش زده بودند، اجرا شد.
ابوطالب یزدی را، از مرکز پلیس خارج و به جلوی بازار صفا و مروه آوردند و در میان جمعیت مقابل سکوی مجازات قرار دادند. جلاد رسمی دولت سعودی، ابوطالب را چهار زانو روی زمین نشاند و بازوان او را بر محوری ثابت بست و سپس به دستش دستبند زد، جمعیت در میدانی که نزدیک دارالقضای شرعی بود، جمع شده و منتظر اجرای حکم بودند. فرمان قتل به زبان عربی قرائت شد.
سپس جلاد سر به گوش ابوطالب گذارده، آخرین دقایق زندگی را به عربی به او یادآور می شود و ابوطالب که تا آن لحظه نه مفهوم محاکمه را فهمیده بود و نه از متن حکم که به زبان عربی قرائت می شد چیزی می فهمید، ساکت و آرم نشسته، نگاه به جمعیت دوخته بود، که ناگاه جلاد با نوک شمشیر فشاری به پشت گردن ابوطالب وارد می سازد. بر اثر آن خون جاری و ابوطالب از ترس سرش را جلو می برد و در همین لحظه جلاد با یک ضربه شمشیر بزرگی که در دست داشت، بر گردن او فرود می آورد.
گردن به وضع فجیعی بریده شده ولی استخوان حلق مانع از قطع شدن سر می شود. امّا بلافاصله شمشیر برای بار دوّم به حرکت درآمده سر از گردن جدا و روی پای ابوطالب می افتد و بنا به گفته همسرش، آخرین کلمه ای که ابوطالب برزبان آورده، این جمله بود: «آخر شما کار خودتان را کردید».
بلا فاصله دو خودرو در محلّ حاضر می شود و یکی سرِ جدا شده و بدن را به پزشک قانونی منتقل می نماید و دیگری با ریختن شن در صدد از بین بردن آثار جنایت برمی آید. شیخ علی اصغر یکی دیگر از حجّاج ایرانی داوطلب به خاک سپردن ابوطالب گردن بریده می شود. پلیس سعودی به شیخ علی اصغر خبر می دهد که جنازه برای تحویل حاضر است.
وقتی که به پزشک قانونی می روند، متوجّه می شوند که سر ابوطالب را معکوس روی بدن گذارده و دوخته اند. به شیخ علی اصغر می گویند که باید 65 ریال سعودی دستمزد بخیه زدن سر به بدن را پرداخت کند تا جسد تحویل واجازه حمل داده شود!
شیخ علی اصغر عصبانی شده، فریاد می زند: پول را بایستی کسی بدهد که فرمان قتل را داده است!
خانواده ابوطالب که منتظر برگشتن حاجی از مکه بودند، وقتی بدن بی سر ابوطالب را بجای سجاده و تسبیح و عطر دریافت کردند؛ بر سر و روی خود می کوبیدند. دو خواهر ابوطالب، در فاصله کمی از یکدیگر خودکشی کردند.
پس از این فاجعه ضد بشری در عربستان سعودی، دولت ایران روابط دیپلماتیک خودش را با سعودی برای چهار سال قطع کرد و دیگر هیچ کس حق نداشت به عربستان سعودی برود.
اما، دوباره با فشار مقامات مذهبی و مردم متعصب ایران، محمد رضا شاه با فرستادن یک شمشیر طلایی به دربار سعودی، خواهان بازگشت مناسبات سعودی با ایران شد.
هنگامی که خبر زدن گردن ابوطالب یزدی به رضا شاه در ژوهانسبورگ رسید، در حالی ایشان از تندرستی و سلامتی زیادی برخوردار نبودند، با خشم گفتند: من اگر آنجا بودم، خاک سعودی را توبره می کردم و این است سزای بی خردانی که فرسنگ ها می پیمایند و سرمایه های خود را به جیب وهابیون بی مغز میریزند و آبروی خود و خانواده و میهن خود را، به تارج میدهند.
بنام خدا
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم شکستی و نشکستم، بُریدی و نبرید
اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنید
کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم
مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم
چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم
بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم
نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم
جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم
به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم
وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟
ولی داستان عشق و خیانتی که باعث سروده شدن این شعر شد به گوش کمتر کسی رسیده
مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار عروسی می گذارند. دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد.
دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود تلاش می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند. ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود . تا اینکه یک روز مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می بیند...
مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف می شود. سالها پس از پیروزی انقلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود فرح یا نامزد اوستا به فرانسه می رود...
در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می شود. و در نامه ای از مهرداد اوستا می خواهد که او را ببخشد. اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می سراید.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سورنا لطفی نيا : | ||
مسوولان باغ گیاهشناسی نوشهر، در حرکتی توجیهناپذیر، دست به بريدن شماری از درختان ارزشمند این باغ زدند. به گزارش مهر؛ «مجید اسحاقی» از كارشناسان محيطزيست گفت: «هماكنون قضیه ساخت کمربندی از سوي اداره بنادر و دریانوردی از راه باغ گیاهشناسی نوشهر حل شده است اما این بار فرنشين بخش گیاهشناسی این باغ، در كاری شگفت، شماری از درختان ارزشمند این باغ را بريدهاست.» وی با بیان اینکه هيات علمی دانشگاه چالوس و بسیاری از بلندپايگان این باغ گیاهشناسی، بريده شدن این درختان را به سختی محکوم کردهاند گفت: «این گونهها، نه تنها خود گونههای باارزشی هستند بلکه به شوند(:دلیل) نقشی که در بررسی روند تکامل این باغ گیاهشناسی به عنوان شاهد در سالیان بسيار دارند، از ارزش بالایی برخوردار بوده و هیچگونه توجیه علمی برای بريدن آنها وجود ندارد.» |
ساندويچ كرم ابريشم مخصوص کودکان بدغذا !
به پنير خامه ايتون زعفرون اضافه كنين و خوب بزنين...
کاریکلماتور پرویز شاپور
بنام خدا
ایسنا: قطعا بارها پیش آمده که وقتی برای خرید کفش، کیف یا لباس به مغازهای مراجعه میکنید، فروشنده ادعا میکند که محصولاتش از چرم اصل ساخته شدهاند. اما این ادعا چقدر صحت دارد؟
تشخیص چرم اصل از چرم تقلبی همواره یکی از دغدغههای خریداران محصولات چرمی در سراسر جهان و به تبع آن در ایران بوده است. طی سالهای گذشته خرید محصولات چرمی در ایران شامل کیف، کفش و لباس افزایش قابل توجهی داشته و مغازههای متعددی نیز در سراسر کشور در زمینه فروش محصولات چرمی راهاندازی شدهاند، اما همزمان با رشد فروش محصولات چرمی در ایران، بازار کالاهای با چرم تقلبی نیز سیر صعودی داشته است.
این روزها اگر به یکی از مغازههای فروش محصولات چرمی مراجعه کنید، معمولا فروشنده به شما میگوید که کالاهایش از چرم اصل ساخته شدهاند؛ اما چگونه میتوان کالای با چرم اصلی را از کالای با چرم تقلبی تشخیص داد.
حسن نصیریان - عضو انجمن صنایع چرم ایران، در گفتوگو با خبرنگار ایسنا با اشاره به اینکه در بسیاری از موارد تشخیص چرم اصل از چرم تقلبی بسیار دشوار است، افزود: البته چیزی به نام چرم تقلبی نداریم، بلکه دو نوع چرم طبیعی و مصنوعی وجود دارد.
وی با بیان اینکه وقتی چرم به کالا مانند کیف یا کفش تبدیل میشود، تشخیص نوع آن دشوارتر است، افزود: قیمت چرم طبیعی بسیار بیشتر از چرم مصنوعی بوده، ولی به هر حال در بازار برخی فروشندگان از این موضوع سوءاستفاده میکنند و محصول با چرم مصنوعی را با قیمت چرم طبیعی میفروشند.
او با اشاره به اینکه دستورالعملهای ویژهای درباره تشخیص چرم طبیعی و مصنوعی بین فروشگاههای معتبر فروش محصولات چرمی در سراسر کشور پخش شده است، افزود: معمولا افراد با تجربه میتوانند با چند راهکار ساده با درصد خطای پایینی چرم طبیعی را از چرم مصنوعی تشخیص دهند.
تشخیص چرم طبیعی از چرم ساخت دست انسان در برخی موارد بسیار دشوار است. چرم طبیعی بسیار گرانتر از چرم مصنوعی است. برخی از کالاهای چرمی اگر با چرم اصل تولید شده باشند، معمولا دارای شناسنامه بوده که اطلاعات مربوط به کالا در آنها درج شده است. در مورد برخی از محصولات چرمی اگر امکانش وجود داشته باشد، به قسمتهای برش خورده آنها نگاه کنید. اگر در آن بخشها نشانهای از حالت پلاستیکی و نرم مشاهده کردید چرم طبیعی نیست. چرم را لمس کنید. چرم طبیعی بسیار نرم و منعطف است. چرم را بو کنید. چرم طبیعی بوی مشخص و خاص دارد که هرگز نمیتوان از آن کپیبرداری کرد. به بافت چرم نگاه کنید اگر گرهها، خلل و فرجهای آن طبق الگویی قابل شناسایی باشد، چرم مصنوعی است. چرم طبیعی و مصنوعی را از پشت آنها نیز میتوان از هم تشخیص داد. چرم مصنوعی دارای پوششی در قسمت پشت است که هنگام برش آسیب میبیند و کاملا مشخص است.
راحتترین راه برای تشخیص چرم از دیگر اجناس این است که لبه دوخته شده جنس موردنظر را برگردانیم و به این نکته دقت کنیم که پشت آن جنس چه حالتی دارد؟ در بین اجناس شبه چرم، فومها از همه فراوانتر هستند و اتفاقا بیشتر از سایر اجناس هم به جای چرم ارائه میشوند. اگر پشت جنس موردنظر اثری از نخهای توری شکل مشاهده کردید، تردید نکنید که مصنوعی است.
چرم طبیعی را خیلی آسان از طریق پرزهایی میتوان شناخت که از کل جنس جدا نیستند و به زحمت از روی آن کنده میشوند، حالتی دقیقا شبیه به وقتی که یک گوله پشم یا پنبه را به دو قسمت تقسیم میکنید و الیاف آن یکی یکی از لا به لای هم در میآیند.
درزها و محل دوخت کفش یا کت یا هر وسیله چرمی دیگری که دارید را بررسی کنید. معمولا با دقت کافی میتوانید یک لبه برش خورده هرچند کوچک را پیدا کنید که پشت چرم را ببینید یا لمس کنید. اگر پشت چرم لایه نخی داشت یا تار و پود نخی چسبیده بود، مصنوعی است، اما اگر جنس پشت چرم حالت پوستی و کرک دار و نرم بود، یعنی چرم طبیعی است.
:: سخنان بزرگان جهان در مورد کوروش بزرگ ::
ژنرال سرپرسی سایکس(ژنرال، نویسنده، و جغرافیدان انگلیسی) (پس از دیدار از آرامگاه کورش بزرگ):
من خود سه بار این آرامگاه را دیدار کرده ام، و توانسته ام اندک تعمیری نیز در آنجا بکنم، و در هر سه بار این نکته را یاد آورده شده ام که زیارت آرامگاه اصلی کوروش، پادشاه بزرگ و شاهنشاه جهان، امتیاز کوچکی نیست و من بسی خوشبخت بوده ام که به چنین افتخاری دست یافته ام. براستی من در گمانم که آیا برای ما مردم آریایی (هند و اروپایی) هیچ بنای دیگری هست که از آرامگاه بنیادگذار دولت پارس و ایران ارجمندتر و مهمتر باشد.
بنام خدا
جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه...
مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه اما موقع بازی جانی به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت ...
جانی وحشت زده شد...لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها پنهان کرد ولی وقتی سرشو بلند کرد دید که خواهرش همه چیزو دیده ولی حرفی نزد.
مادربزرگ به سالی گفت : توی شستن ظرفها کمکم کن...
ولی سالی گفت : مامان بزرگ جانی بهم گفته که میخواد تو کارای آشپزخونه کمک کنه و زیر لبی با بدجنسی به جانی گفت: اردکه رو یادت میاد؟!!!
و جانی بیچاره که قرمز شده بود بناچار ظرفا رو شست ...
بعد از ظهر اون روز پدربزرگ گفت که میخواد بچه ها رو ببره ماهیگیری ولی مادربزرگ گفت : متاسفانه من برای درست کردن شام به کمک سالی نیاز دارم...
سالی دوباره با بدجنسی تمام لبخندی زد و گفت : نگران نباشید چونکه جانی به من گفته میخواد کمک کنه !!!
و زیر لبی به جانی گفت: اردکه رو یادت میاد ؟!!
اون روز سالی رفت ماهیگیری و جانی کوچولوی بیچاره با حسرت تمام خونه موند و تو درست کردن شام کمک کرد...
چند روزی به همین منوال گذشت و جانی مجبور بود علاوه بر کارای خودش کارای سالی رو هم انجام بده تا اینکه نتونست تحمل کنه و رفت پیش مادربزرگش و همه چیز رو بهش اعتراف کرد...
مادربزرگ لبخندی زد و اونو در آغوش گرفت و گفت : عزیزدلم میدونم چی شده. من اون موقع کنارپنجره بودم و همه چیزو دیدم اما چون خیلی دوستت دارم بخشیدمت. من فقط میخواستم ببینم تا کی میخوای به سالی اجازه بدی به خاطر یه اشتباه تو رو در خدمت خودش بگیره...!!!
--------------------------------------------------
گذشته شما هرچی که باشه ، هرکاری که کرده باشید...
هرکاری که دایم اون رو به رختون میکشند ( دروغ، تقلب، ترس، عادتهای بد، نفرت، عصبانیت، تلخی و...) هرچی که هست...
باید بدونید که خدا کنار پنجره ایستاه بوده و همه چیز رو دیده ، همه زندگیتون، همه کاراتون رو دیده !
اون میخواد که شما بدونید که دوستتون داره و شما رو بخشیده...
فقط میخواد ببینه تا کی اجازه میدید به خاطر این کارا شما رو در خدمت بگیرند ؟!
بهترین چیز درباره خدا اینه که هر وقت ازش طلب بخشایش میکنید نه تنها میبخشه بلکه فراموش هم میکنه ، پس میشه به خاطر داشته باشید :
خدا پشت پنجره ایستاده
سخن روز : بزرگترین اشتباهی که کسی مرتکب می شود، ترسیدن همیشگی از اشتباه کردن است هوپارد
بنام خدا
پدر: پسرم، امروز صبح کجا بودی؟
پسر: مدرسه بودم
روبات یه سیلی میزنه تو گوش پسره
مادر: ببخشش عزیزم،هرچی باشه اون پسرته
روبات یه سیلی میزنه تو گوش مادره
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 25 بهمن ماه
بنام خدا
خود محوری، ترمز پیشرفت جامعه
خود محوری که یکی از جنبه های خود خواهی محسوب میشود به معنی این است که هر کس تمایل دارد مجموعه شرایط همسو با منافع شخصی خود باشد و آنچه که اتفاق می افتد منتهی به ارتقای وضعیت کنونی اش گردد. اولین نمودهای خود محوری معمولاً در دوران کودکی رخ می دهد و تحت تاثیر محیط افزایش می باید. کودکی که می پندارد مرکز توجه همه افرادی است که در کنارش حضور دارند و به گونه ای رفتار میکند که دیگران التفاتی خاص نسبت به وی داشته باشند، نوعی خود محوری را تجربه میکند.
با گذر زمان و افزایش سن، این خود محوری نیز نمایان تر شده و هر فردی می خواهد خود در کانون توجهات قرار گیرد و شرایط را مطابق با تمایلات خویش همسو کند. تمایلاتی هیچگاه تمامی ندارند و نمی توان نقطه پایانی برای آن قائل شد و هر لحظه درحال گسترده شدن است. انسانهای خودمحور دوست دارند که برای پیشبرد اهداف شخصیشان دیگران را به خدمت بگیرند و از تمامی امکانات پیرامونشان برای انتفاع خود بهره ببردند. در مسیری قدم میگذارند که مقصدش چیزی جز "خود" نیست و در طی این مسیر هیچ همراه و همسفری وجود ندارد، هدف همیشه وسیله را توجیه میکند، موانع به هر قیمتی از سر راه برداشته میشوند و غایت آرزوها ارضای کامل هواهای نفسانی است.
جوامعی که رنگ و بوی مدنی دارند از اتحاد و همدلی افراد آن جوامع برخوردارند و مردم اهداف جمعی و منافع گروهی را به اهداف و منافع شخصی ترجیح میدهند. "منیت" جای خود را به "جمعیت" و "خودخواهی" جای خود را به "دیگرخواهی" میدهد. زمانیکه مرکز توجه افراد محدود به تفکرات "خود انتفاعی" گردد و اذهان در هر لحظه از زندگی، متمرکز یافتن راه حلهایی برای دستیابی به "آرزوهای شخصی" شود، خود محوری شیوع می یابد و هر کس برای خود قوانینی وضع میکند که در نهایت "منفعتش" در آن باشد. چنین شرایطی باعث میگردد تا انسانها از ابتدای روز در رقابتی ناسالم و تنگاتنگ با یکدیگر قرار گیرند و تا رسیدن به شبانگاه از هیچ ترفندی برای پیروزی در این رقابت دریغ نکنند.
انسانهای خود محور "رقابت مدنی" را جایگزین "رفاقت مدنی" نموده و از همگان توقع یاری و مساعدت دارند بدون اینکه خود نقشی در پیشرفت جامعه داشته باشند. گویی دیگران خلق شده اند تا آنها به اهدافشان برسند. اگر نفعشان اقتضا کند حقوق افراد را براحتی پایمال میکنند و اصولاً حقی برای کسی قائل نیستند. خود محوری و پایبند بودن به انتفاع شخصی باعث بوجود آمدن خود توجیهی میگردد به این معنا که هر عملی که باعث پیشبرد اهداف خود خواهانه شود برای شخص توجیه پذیر است.
باید دانست که بین همه انسانها ارتباطی مرموز و اتصالاتی ناپیدا وجود دارد که همگان به نوعی از رفتار، کردار و اندیشه همدیگر متاثر میشوند. اگر کسی خوبی کند اثرات عمل او ممکن است توسط رشته های به هم پیوسته ناپیدا در فردی دیگر نمود پیدا کند. مجموعه تفکرات یک شخص میتواند در شخص دیگری که ظاهراً ارتباطی بین آندو وجود ندارد تاثیر داشته باشد. همه افراد جامعه به هم وابستگی و پیوستگی دارند. بنابراین افزایش خود محوری میتواند کل یک اجتماع را به سمت این خصیصه هدایت کند و در نتیجه آن، اصل مدنیت به لبه پرتگاه نزدیک شود.
جامعه پایدار و عدالت محور مانند پلی دو سویه می باشد که از یک سو به "جمع محوری" و از سوی دیگر به "قوانین انسانی" منتهی می گردد. به عبارت دیگر افراد جامعه همیشه منفعت جمع را به منفعت شخصی خود ترجیح میدهند و برای ساختن جامعه در سایه قوانینی سالم و انگیزه دهنده، اهتمام می ورزند. زدودن "خود محوری" میتواند سر منشاء برطرف شدن بسیاری از مشکلات و معضلات اجتماعی گردد و افزایش آن قطعاً سبب درجا زدن و رکود در پیشرفت خواهد شد.
خوشبختی واقعی به این معنا است که همه افراد جامعه احساس خوشبختی کنند، نه فقط عده ای معدود و این محقق نخواهد شد جز در سایه حس از خود گذشتگی، ایثار و احترام به حقوق دیگران.
بنام خدا
شهر باستانی دارابگرد بزرگترین بنای گلی جهان و نخستین پایتخت حکومت ساسانیان
بنام خدا
لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی ببینی باز هم میخواهی به آن خانه برگردی یا نه؟
بنام خدا
روانشناسی سازها!!!
پیش از اینکه ادامه رو بخونی یکی از سازهای زیر رو انتخاب کن:
سنتور.....گیتار..... پیانو....سه تار....ارگ....ویلون.....دف...آکاردئون...شیپور
.
.
.
.
.
سنتور:
رفتار شما بسیار دلنشین است اما گاهی دیگران را از خود می رنجانید و این به دلیل شرایطی است که برای شما به وجود می آید. همیشه فکر می کنید که دیگران شما را درک نمی کنند اما این قضاوت در برخی موارد اشتباه است.یک نکته ی مهم دیگر این است که برای رسیدن به مقصد باید صبر پیشه کنید و جالب تر آن که خود نسبت به این موضوع آگاه هستید.
گیتار :
به اصطلاح شما فردی سرزنده و فعال هستید.در ارتباط خود با دیگران به دنبال واژه های درشت نمی گردید. شاید گاهی برای صحبت کردن از احساسات خود دچار مشکل می شوید ولی سعی کنید تا از آنچه هستید راحتتر باشید.کلام شما ساده اما دلنشین است و یکی از ویژگیهای شما آن است که اگر کسی را دوست بدارید نمی توانید به راحتی او را فراموش کنید. روابط اجتماعی مناسبی دارید و به شب های پر ستاره علاقه مندید.
پیانو:
شما شخصیت آرامی دارید.تفکر منحصر به فرد شما، شما را از دیگران متمایز می کند.آرزوهای شما یا خیلی دور هستند یا خیلی نزدیک وبین این دو ستاره ای از آرزو برای شما چنان نمی درخشد که نظر شما را جلب کند. تخیل زیبایتان توانایی آنرا دارد تا به حقیقتی دست یافتنی و ملموس تبدیل شود حتی اگر دیگران آن را تأیید نکنند.
سه تار:
اندیشه های عارفانه ای دارید.به آینده بسیار می اندیشید وآن چه در اطراف شما می گذرد برای شخصیت شما اهمیت کمتری دارد.در اثبات حسن نیت خود سعی و تلاش می کنید و در بعضی مواقع دست از آن برمی دارید. انسان مستعدی هستید و این به آن معناست که با کمی تلاش می توانید به قله های دست نیافتنی، برسید.البته بسیار خیال پرداز نیستید و دنیای ذهنی شما یک دنیای دست یافتنی است.
ارگ:
شما یک فرد کاملا״ احساساتی هستید.با آنکه در بعضی مواقع آنرا بروز نمی دهید اما به این فکر می کنید که آیا کسی که دوستش دارید نیز به شما می اندیشد؟ بدانید که او نیز شما را تا حد امکان دوست دارد.حس و نوع عشق شما از عشق های صادقانه است که شاید برای کمتر کسی اتفاق بیفتد.
ویلون:
شما فردی بسیار زیرک و باهوش هستید و متوجه نکاتی می شوید که دیگران از آنها غافلند. به زبان ساده یعنی مو را از ماست می کشید .باید در مسیر زندگی خود پا پیش بگذارید تا بتوانید موفق شوید و پیش از انجام هر کاری درباره ی آن بیندیشید تا موقعیت های خوب را شکار کنید. غرور شما قسمتی از شخصیت شماست پس نه به راحتی آنرا زیر پا بگذارید و نه آنرا سر سختانه برای خود حفظ کنید.خوشبختی شما در گرو استفاده ی به موقع از لحظه هاست، لحظه و زمان را از دست ندهید.
دف:
از ارتباط با خداوند لذت می برید و این امر نشأت گرفته از اندیشه های عارفانه ی شماست . در ذهن و افکار خود به سیر و سفر می پردازید و این سفر نه به معنای سفر از شهری به شهر دیگر، بلکه از عالمی به عالم دیگر است. شما دوست دارید که در آن عالم لحظاتی را سپری کنید، در آنجا بغض خود را بشکنید و خالصانه با خدای خود حرف بزنید. شاید فکر می کنید خدا شما را فراموش کرده است اما خدا بندگانش را هرگز فراموش نمی کند.
آکاردئون:
وجود شما سراسر از عشق است و شما عاشق دوست داشتن هستید.آنچه که شما گم کرده اید و به جستجوی آن می پردازید درون شما وجود دارد.به اطراف خود بیشتر توجه کنید، گم کرده ی شما بسیار نزدیک به شماست، سعی کنید مهار زندگی خود را در دست داشته باشید تا آن را بیشتر رام کنید.
شیپور :
شما یک انسان خوش نشین هستید. دیگران فکر می کنند به راحتی می توانند به درون شما پی ببرند اما به واقع خلاف این موضوع است. با آنکه به طور غیر مستقیم در حل مسائل خود از دیگران کمک می گیرید اما تلاش کنید تا از اندیشه های دیگران نیز به طور مستقیم بیشتر استفاده کنید.
بنام خدا
بنام خدا
آووکادو میزان کلسترول مضر را در خون پایین آورده و بر کلسترول مفید خون می افزاید.
● اسفناج (سبزیجات)
اسفناج منبع غنی از اسید فولیک، پتاسیم و فیبر است. بسته به وعده های غذایی شما، مصرف هر نوع سبزی می تواند قلب شما را تقویت کند. پزشکان ۱۵۰۰۰ مرد بدون سابقه بیماری قلبی را در طول ۱۲ سال مورد آزمایش قرار دادند. آنهایی که دست کم روزانه دو نیم وعده سبزی مصرف می کردند، در مقایسه با بقیه خطر ریسک بیماری های قلبی را تا ۲۵ درصد کاهش دادند. هر وعده بیشتر از این حد، ۱۷ درصد ریسک ناراحتی قلبی را کاهش می دهد.
● سویا
سویا کلسترول را پایین می آورد و از آنجاییکه چربی اشباع شده کمی دارد، منبع بسیار خوبی برای پروتئین در رژیم سلامت قلب است. از منابع طبیعی سویا مثل تمپه و توفو استفاده کنید. برای مثال شیر سویا را می توانید به خوراک جو دو سر یا دانه کامل غلات اضافه کنید. اما مراقب نمک موجود در سویای خود باشید. بعضی از فرآورده های سویا دارای سدیم اضافی می باشد که میتواند برای فشار خون مضر باشد.
● دانه کتان
این دانه از نظر فیبر، امگا۳ و اسیدهای چرب امگا۶ غنی هستند. از این ماده غذایی می توانید در کنار غلات در صبحانه استفاده کنید.
● بنشن
عدس، نخود، لوبیا سفید و قرمز منابع بسیار خوبی برای کلسیم، اسید چرب امگا۳ و فیبر هستند که حتماً باید جایگاهی در تغذیه شما داشته باشند.
● انواع توت
زغال اخته، تمشک، توت فرنگی، توت سفید یا هر نوع دیگری از توت ها که شما بیشتر دوست دارید، حاوی مواد هستند که ریسک ابتلا به سرطان و بیماریهای قلبی را در شما کاهش می دهند. شاه توت و زعال اخته بخصوص برای سلامتی رگها بسیار مفیدند.
● گردو و بادام
بادام و گردو نیز از نظر امگا۳ و چربی اشباع نشده غنی هستند. آنها بخصوص در افزایش فیبر رژیم های غذایی نقش دارند. در واقع همانند زیتون منابع غنی از چربی سالم هستند.
● روغن زیتون
حاوی چربی اشباع نشده است و کلسترول مضر را در خون پایین می آورد و در نتیجه ریسک حمله قلبی کاهش می یابد. تحقیقات نشان می دهد حتی مردانی که زمینه بالا رفتن کلسترول را دارند بخاطر استفاده از روغن زیتون در رژیم غذایی به تعداد کمتری از حملات قلبی درگذشته اند. تلاش کنید از روغن زیتون خالص و کمتر فرآوری شده در آشپزی هایتان به جای کره استفاده کنید.
● آووکادو
مقداری کمی آووکادو را به ساندویچ یا سالاد اسفناج خود اضافه کنید تا میزان چربی سالم در رژیم غذایی تان افزایش یابد. آووکادو میزان کلسترول مضر را در خون پایین آورده و بر کلسترول مفید خون می افزاید.
● جو دو سر
صبح خود را با خوراک جو دو سر شروع کنید. جودوسر از نظر امگا۳ و فیبر غنی است و در کاهش کلسترول نقش بسزایی دارد.