بنام خدا
مردی خری دید به گل در نشسته و صاحب خر از
بیرون کشیدن آن درمانده. مساعدت را ( برای
کمک کردن ) دست در دُم خر زده، قُوَت
کرد( زور زد). دُم از جای کنده آمد. فغان از
صاحب خر برخاست که « تاوان بده»!.
مرد به قصد فرار به کوچهای دوید، بن بست
یافت. خود را به خانهای درافگند. زنی
آنجا کنار حوض خانه چیزی میشست و بار
حمل داشت (حامله بود). از آن هیاهو و آواز
در بترسید، بار بگذاشت (سِقط کرد). خانه
خدا (صاحبِ خانه) نیز با صاحب خر هم آواز
شد.
مردِ گریزان بر بام خانه دوید. راهی
نیافت، از بام به کوچهای فروجست که در
آن طبیبی خانه داشت. مگر جوانی پدر
بیمارش را به انتظار نوبت در سایۀ دیوار
خوابانده بود؛ مرد بر آن پیر بیمار فرود
آمد، چنان که بیمار در جای بمُرد. «پدر
مُرده» نیز به خانه خدای و صاحب خر پیوست!.
مَرد، همچنان گریزان، در سر پیچ کوچه با
یهودی رهگذر سینه به سینه شد و بر زمینش
افگند. پاره چوبی در چشم یهودی رفت و کورش
کرد. او نیز نالان و خونریزان به جمع
متعاقبان پیوست!.
مرد گریزان، به ستوه از این همه، خود را
به خانۀ قاضی افگند که «دخیلم» (پناهم
ده)؛ مگر قاضی در آن ساعت با زن شاکیه
خلوت کرده بود. چون رازش فاش دید، چارۀ
رسوایی را در جانبداری از او یافت: و چون
از حال و حکایت او آگاه شد، مدعیان را به
درون خواند.
نخست از یهودی پرسید. گفت: این مسلمان یک
چشم مرا نابینا کرده است. قصاص طلب میکنم.
قاضی گفت : دَیتِ مسلمان بر یهودی نیمه
بیش نیست. باید آن چشم دیگرت را نیز
نابینا کند تا بتوان از او یک چشم برکند!
و چون یهودی سود خود را در انصراف از
شکایت دید، به پنجاه دینار جریمه محکومش
کرد!.
جوانِ پدر مرده را پیش خواند. گفت: این
مرد از بام بلند بر پدر بیمار من افتاد،
هلاکش کرده است. به طلب قصاص او آمدهام.
قاضی گفت: پدرت بیمار بوده است، و ارزش
حیات بیمار نیمی از ارزش شخص سالم است.
حکم عادلانه این است که پدر او را زیر
همان دیوار بنشانیم و تو بر او فرودآیی،
چنان که یک نیمهء جانش را بستانی!. و
جوانک را نیز که صلاح در گذشت دیده بود،
به تأدیۀ سی دینار جریمۀ شکایت بیمورد
محکوم کرد!.
چون نوبت به شوی آن زن رسید که از وحشت
بار افکنده بود، گفت : قصاص شرعاً هنگامی
جایز است که راهِ جبران مافات بسته باشد.
حالی میتوان آن زن را به حلال در فراش
(عقد ازدواج) این مرد کرد تا کودک از دست
رفته را جبران کند. طلاق را آماده باش!.
مردک فغان برآورد و با قاضی جدال
میکرد، که ناگاه صاحب خر برخاست و به
جانب در دوید.
قاضی آواز داد :هی! بایست که اکنون نوبت
توست!. صاحب خر همچنان که میدوید فریاد
کرد: مرا شکایتی نیست. می روم مردانی بیاورم که شهادت دهند خر، من از کرهگی دُم نداشت
بنام خدا
بیـخودی خنـدیدیـم ...
بیخودی خندیدیم
که بگوییم دلی خوش داریم
بیخودی حرف زدیم
که بگوییم زبان هم داریم
و قفس هامان را
زود زود رنگ زدیم
و نشستیم لب رود
و به آب سنگ زدیم
ما به هر دیواری
آینه بخشیدیم
که تصور بکنیم
یک نفر با ماهست
ما زمان را دیدیم
خسته در ثانیه ها
باز با خود گفتیم
شب زیبایی هست!
بیخودی پرسه زدیم
صبحمان شب بشود
بیخودی حرص زدیم
سهممان کم نشود
ما خدا را با خود
سر دعوا بردیم
و قسم ها خوردیم
ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم
بیخودی داد زدیم
که بگوییم توانا هستیم
بیخودی پرسیدیم
حال همدیگر را
که بگوییم محبت داریم
بیخودی ترسیدیم
از بیان غم خود
و تصور کردیم
که شهامت داریم
ما حقیقت ها را
زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم
که زرنگی کردیم
روی هر حادثه ای
حرفی از پول زدیم
از شما می پرسم
ما که را گول زدیم ؟!
بنام خدا
چطور یک فرد خاص را مجذوب خود کنید؟
یکی از پرسشهایی که زیاد پرسیده میشود این است که "آیا میتوانید با استفاده از قانون جاذبه یک فرد خاص را مجذوب خود کرد؟" خوشبختانه پاسخ آن مثبت است.
عشق یکی از مهمترین احساسات موجود در این جهان است. وقتی صحبت از پول، شغل و خیلی چیزهای دیگر به میان میآید آدمها برای نشان دادن آن سختی زیادی متحمل نمیشوند. اما در مسائل احساسی، اگر آن چیزی که میخواهید را به دست نیاورید، دچار درد عمیقی میشوید. کسی که دوستش دارید، آن فرد خاص، مهمترین فرد برای شماست و حتی کل دنیا نمیتواند برایتان جایگزین او شود. خبر خیلی خیلی خوبی برایتان داریم. شما میتوانید کسی که دوست دارید را مجذوب خودتان کنید. پس همین امروز روش ما را امتحان کنید.
میل و ناامیدی – باید ناامیدی را کنار بگذارید
بااینکه میل یک انرژی مقدس است و انرژی خلقت محسوب میگردد، ناامیدی دقیقاً عکس آن و انرژی مخرب است. وقتی تمایلات برآورده نشوند، جای آن ناامیدی میآید. بااینکه میل و اشتیاق انرژی خوب و پاک است، ناامیدی یک انرژی منفی بسیار قوی است. میل و اشتیاق ارتعاشات جذب کردن را در شما ایجاد میکند اما ناامیدی دقیقاً ارتعاشاتی متضاد این یعنی دور کردن را میسازد. وقتی عاشق میشوید، بذر مقدس میل و اشتیاق در شما کاشته میشود. بنا به هر دلیلی اگر این اشتیاق و میل برآورده نشود، ناامیدی وارد میشود. پس اولین قدم برای از بین بردن این ناامیدی است. همه ناامیدیها را دور بریزید.
چطور ناامیدیها را از میان ببرید؟
سادهترین راه برای از میان برداشتن ناامیدیها، فراموش کردن است. خودتان را با نور عشق الهی و معنوی جهان احاطه کنید. یک نور عشق معنوی را تجسم کنید، یک تشعشع از نور عشق خداوندی. خود را تسلیم آن نور کنید. این نور است که شما را خلق کرده است، همه آنچه که دارید را به شما داده و این عشق خیلی ساده دوستتان دارد. این نور بخشنده است، نوری 100 درصد پاک است و آنقدر قوی هست تا بتواند واقعیتی زیبا فراتر از تجسمات معمولی شما ایجاد کند. وقتی عاشق میشوید این نور خیلی آرام به شما میگوید چه بکنید، فقط باید به او گوش دهید. پس همه چیز را فراموش کنید، تسلیم این نور شوید و زندگی جدیدی را شروع کنید. همین امروز خودتان را تسلیم آن نور معنوی کنید و بگذارید آن نور آیندهای روشن برایتان بسازد.
وقتی اینکار را کردید، هر وابستگی به نتیجه را از خود دور کنید. حالا قسمت بهتر آن شروع میشود.
ساختن یک زندگی زیبای عاشقانه
وقتی هر نوع وابستگی به آن فرد را از خود دور کردید، یک پیام بسیار قوی به جهان فرستادهاید که برای شروع یک زندگی زیبای عاشقانه آمادهاید. اگر قبلاً عشقتان یکطرفه بود، الان وقت آن رسیده که رابطهای دوطرفه را تجربه کنید. شما قهرمان تئاتر ذهن خودتان هستید. فیلم شما در ذهن خودتان است و فیلمتان واقعیت شما را میسازد. شما کنترل 100 درصد روی تخیلاتتان دارید و از آن برای ساخت واقعیتی به انتخاب خود هوشمندانه استفاده میکنید.
حالا تصور کنید که معشوقتان عاشق شماست. قبلاً این شما بودید که عاشق او بودید و حالا تصور کنید که این اوست که عاشق شماست. "معشوقتان عاشق شماست" و میبینید که اشتیاق و میلتان برآورده شده است. چه حسی دارید؟ هزار مرتبه با خودتان تکرار کنید، "..... منو دوست داره". ببیند در 7-5 روز آینده چه اتفاقی میافتد. تغییر انرژی را در خود مشاهده کنید. ببینید چه حسی دارید. معشوقتان را عاشق خودتان تجسم کنید. احساساتتان را بررسی کنید. در ذهنتان با معشوقتان صحبت کنید. چه حسی دارد؟
اگر این مرحله را به درستی انجام دهید، به خودتان میخندید که برای چه اینقدر ناامید بودید. و آنوقت است که دنیا به رویتان لبخند میزند. احساس قدرت بیشتری میکنید. با خودتان فکر میکنید که چرا همه چیز را اینقدر سخت میدیدهاید و چرا قبلاً نمیتوانستهاید فراموش کنید؟
بررسی عشق
این روشها که شما را از احساسات ناامیدانهتان بیرون میکشد و باعث میشود احساس کنید برنده هستید. این افکار و احساسات مثبت میآیند و باعث میشوند فکر کنید که آیا آن فرد را بخاطر عشق میخواستهاید یا فقط به این خاطر که نفستان را ارضا کنید. در بسیاری از موارد، ناامیدی که برمیگردد، به دلیل عشق نیست، بلکه به دلیل پیروزی است. حالا در اعماق قلب خود میدانید که آیا آن فرد را واقعاً دوست میدارید یا نه.
اگر متوجه شدید که عشقتان واقعی است، مرحله زیر خیلی برایتان مهم است:
عشق – قدرت پشت خلقت
درک کنید که عشق قدرتمندترین انرژی در جهان است. با عشق میتوانید هر چیزی خلق کنید، قلب، روح و فکر هر کسی را به دست آورید. هر روز حدقل 10 دقیقه بنشینید و افکاری عاشقانه به عشقتان بفرستید. با خودتان تصور کنید که با او رابطهای عاشقانه دارید. معشوقتان کاملاً عاشق شماست. چه نوع افکار عاشقانهای برای او میفرستید؟
یک گوی صورتی رنگ از انرژی بین دستان خود تجسم کنید که در آن رابطه عاشقانهتان را با آن فرد میبینید. این گوی فقط انرژی پاک و مثبت عشق را در خود دارد. افکار، احساسات و نوع رابطهای که با معشوقتان دارید را یادداشت کنید. حالا گوی صورتی رنگ را فراموش کنید. بگذارید به هوا برود. هر وابستگی را رها کنید. و اگر اینکار را به درستی انجام دهید، دیگر هیچ وابستگی برایتان نمیماند زیرا الان جایی هستید که میتوانید حس رابطه را احساس کنید. اگر تردیدی داشتید با خودتان تکرار کنید، "من تسلیم نور معنویم هستم." "فقط باید نور معنویم را دوست داشته باشم و از آن سپاسگذار باشم."
دقت کنید که این هدف فقط و فقط زمانی اتفاق میافتد که ارتعاشات احساسات شما بالا باشد. ناامیدی مثل چاهی عمیق است که ارتعاشات آن بسیار پایین است. عشق و حقشناسی بالاترین حد ارتعاشات را دارند.
اگر اینکار را درست انجام دهید، احساساتتان در این مرحله باید اینگونه باشند:
1. ناامیدی صفر. متعجب میشوید که آنهمه ناامیدی به کجا رفته است.
2. شدیداً احساس شادی میکنید زیرا رابطهای زیبا و عاشقانه ساختهاید و به روشنی آن را دیده و حس کردهاید.
3. یک رابطه کامل و شاد بین شما و جهان که فقط و فقط شکرگذار آن هستید.
رابطه ایده آل شما خود را نشان خواهد داد. 60،000 فکر در روز کارمای (karma) فکر شماست. اگر در 80 درصد از این افکار عشق و حقشناسی باشد، رابطه زیبایی که خلق خواهید کرد فرای تصورتان خواهد بود.
بنام خدا
زنـدگـی ...
زندگی، ارزش آنرا دارد که به آن فکـر کنی
زندگی، ارزش آنرا دارد که ببویی اش چوگل، که بنوشی اش چو شهد
زندگی، بغض فـروخورده نیست
زندگی، داغ جگـــر گـــوشه نیست
زندگی، لحظه دیدار گلــی خفته در گهــــواره است
زندگی، شوق تبسم به لب خشکیده است
زندگی، جـــرعه آبی است به هنگامه ظهـــر در بیابانی داغ
زندگی، دست نوازش به ســر نوزادی است
زندگی، بوسه به لبهای گلی است که به شوقت همه شب بیدارست
زندگی، شـــوق وصال یار است
زندگی، لحظه دیدار به هنگامـــه یاس
زندگی، تکیه زدن بر یــار است
زندگی، چشمه جــوشان صفا و پاکـــی است
زندگی، مـــوهبت عرضه شده بر من انسان خاکـــی است
زندگی، قطعه ســرودی زیباست که چکاوک خواند
که به وجدت آرد به ســــرشاخه امید و رجا
زندگی، راز فـروزندگی خورشید است
زندگی، اوج درخشندگـــی مهتــاب است
زندگی، شاخه گلی در دست است که بدان عشق سراپا مست است
زندگی، مزه خوش زیستن است، شور عشقی برانگیختن است
زندگی، درک چرا بودن است، گام زدن در ره آسودن است
زندگی، مزه شکلات به مذاق کودک است
به، چقدر شیـــرین است
زندگی، خاطــــره یک شب خوش، زیـــر نور مهتاب،
روی یک نیمکت چـــوبی سبـــز، ثبت در سینـــه است
زندگی، خانه تکانی است. هر از چندگاهی از غبار اندوه
زندگی، گـوش سپردن به اذان صبح است که نوید صبـح است
زندگی، گاه شده است خوش نیاید به مذاق
زندگی گاه شده است که برد بیراهم
زندگی، هر چه که هست، مزه خوبی دارد، رنگ خوبــــی دارد
زندگی را باید، قدر بدانیم همه...
بنام خدا
امروز سر چهار راه کـتـک بـدی از یـک دختـر بچـه ی هفـت سـالـه خـوردم !
کمی حوصله کنید تا براتون تعریف کنم :
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم ! به زمین و زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی!
زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و........ خلاصه فریاد میزدم
یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمیرسید هی میپرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید....
منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی نمیگفتم به این بچه ی مزاحم!
اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه برو پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد بگیرین مزاحم دیگران نشین و....
دخترک ترسید... کمی عقب رفت ! رنگش پریده بود ! وقتی چشماشو دیدم ناخودآگاه ساکت شدم !
نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند اومد!
البته پاسخ این پرسشم را چند ثانیه بعد فهمیدم!
ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم ، اومد جلو و با ترس گفت : آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونور خیابونه گل میفروشه! این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره...
دیگه نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته چی میگه؟!
حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم!
کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود ، توان بیان رو ازم گرفته بود!
و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد!
یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر استفاده نمیکنه! ...
اما دریغ از توان و نای سخن گفتن!
تا اومدم چیزی بگم ، فرشته ی کوچولو ، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد!
حتی بهم آدامس هم نفروخت!
هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبم مونده ! چه قدرتمند بود!!!
مواظب باشید با کی درگیر میشید!
ممکنه خیلی قوی باشه و کتک بخورید!
سخن روز : کسی که تا به حال کار اشتباهی انجام نداده ، هیچ کار تازه ای انجام نداده است. آلبرت انیشتن
بنام خدا
راھھای تقویت ارگاسم در مردان ھنگام سکس شما باید به خواسته ھا و نیازھای جنسی شریک جنسی و ھمینطور خودتان توجه داشته باشید و ضمن ارضاء او بتوانید از ارگاسم خود لذت بیشتری ببرید. برای اینکه ارگاسم بھتری داشته باشید ھفت راه ساده وجود دارد : ١ - توجه بیشتر به حواس پنجگانه: به صداھای اطراف خود مثل صدای موزیک یا صدای ناله شھوانی ھمسرتان توجه کنید.تمام قسمتھای بدن او را با دست خوب لمس کنید.سعی کنید عطر سکس را در اطراف خود استشمام نمایید.بدن زن را بوسیده و بخورید.و دست آخر اینکه موقع سکس ھمیشه به یکدیگر نگاه کنید. ٢ - تخیل و خیالات سکسی کمک زیادی به تحریک شما و تقویت ارگاسم مینماید.خیال پردازیھای سکسی بویژه در اولین سکس و ھنگامیکه شما ھنوز با او چندان آشنا نیستید،بسیار کمک کننده است. ٣ - از او بخواھید تا قسمتھای مختلف بدنتان را تحریک کند.در بسیاری از مردھا نقطه جی در مقعد قرار دارد.در اینصورت موقع سکس از ھمسرتان بخواھید تا اطراف مقعدتان را بمالد یا اینکه انگشتش را وارد مقعد شما نموده و غده پروستات را تحریک کند.انجام این عمل ھمزمان با ارگاسم،لذت آنرا دوچندان میکند. اگر شما از گروه مردانی ھستید که از لمس مقعد خوششان نمی آید، از ھمسرتان بخواھید تا با دستھایش بیضه ھای شما را ماساژ دھد.فشار دادن بیضه ھا در زمان انزال،اثر خوبی روی تقویت ارگاسم شما دارد. ٤ - گاھی در موقع انجام عمل نزدیکی ھنگامیکه خیلی تحریک شده اید، مکث کرده و برای مدت کوتاھی به معاشقه یا کار دیگری بپردازید.سپس دوباره آلت خود را وارد نموده و ادامه دھید. ٥ - برای اینکه ارگاسم فراموش نشدنی داشته باشید،موقع انزال ماھیچه ھای لگن و ران خود Kegel را برای چند ثانیه منقبض کرده و دوباره شل کنید.ھمچنین میتوانید با انجام تمرینھای ٦ - عده ای معتقدند که لذت ھمراه با درد است.گاھی کشیدن موھا،ضربه به باسن و امثال آن میتواند لذت ارگاسم را بیشتر کند. ٧- خیلی از مردان در موقع ارگاسم دیوانه وار تلمبه میزنند! من پیشنھاد میکنم ھنگامیکه احساس کردید به ارگاسم نزدیک شده اید، سرعت خود را کم کرده و حرکت آلت خود را آھسته تر نمائید و در عوض روی احساس خروج منی از بیضه و ورود آن به آلتتان و پرتاب آن از آلت تمرکز کنید . با بکارگیری این روشھای ساده شما میتوانید ارگاسم خود را تقویت نموده و لذت بیشتری از رابطه جنسی ببرید .
بیشترر مردھا اینقدر به موضوع ارضاء جنسی زن فکر میکنند که از خودشان غافل شده و فراموش میکنند که خودشان ھم باید از سکس لذت ببرند! موضوع بحث امروز ما اینست که
شما چگونه ارگاسم خود را تقویت کنید.
انجام این توقفھا در بین سکس، باعث تقویت ارگاسم زن و مرد ھردو میشود.
عضلات کف لگن را تقویت نموده و ارگاسم مطبوعی داشته باشید.
میوه ای پرفایده تر از هویج برای چشم
متخصصان علوم تغذیه مصرف این میوه را به دلیل ویتامین A موجود در آن و نقش آن در سلامت چشم توصیه میكنند.
ویتامین A موجود در این میوه برای افزایش دید چشم بهترین خوراكی پیشنهادی است. ویتامین A كه یك آنتیاكسیدان قوی است، از آسیب رساندن رادیكالهای آزاد به سلولها و بافتهای بدن جلوگیری میكند.
به گفته پزشكان، تاثیر رادیكالهای آزاد ممكن است باعث شود كه فرد دچار بیماری آب مروارید و دیگر بیماریهای چشمی شود.
متخصصان تغذیه معتقدند: افرادی كه میزان بالایی از ویتامین A را دریافت كنند كمتر در خطر ابتلا به بیماری آب مروارید هستند.
از دیگر فواید این میوه فیبر موجود در آن است كه مانع از بروز یبوست در افراد میشود.
به نقل از پایگاه اینترنتی ایندین تایمز، بتاكاروتن موجود در این میوه است، آن را به ماده خوراكی مفیدی برای سلامت قلب تبدیل كرده است.
بنام خدا
8 روش برای متوقف کردن دعوای بچهها
بچهها با هم دعوا میکنند. به همین سادگی. این رفتار کاملاً عادی است. بچهها به دلایل مختلفی با هم دعوا میکنند؛ والدین معمولاً نمیدانند چه زمان باید اجازه بدهند دعوای آنها روند عادی خودش را طی کند و چه زمان باید دخالت کرده و وارد عمل شوند. بچهها ممکن است به احمقانهترین دلایلی که واقعاً غیرمنطقی به نظر میرسند با هم دعوا کنند—دلایلی که ممکن است حتی برای والدین خندهدار باشد—اما به نظر بچهها دلایل خوبی برای دوست شدن یا دعوا کردن با همدیگر است. خواهر و برادرها ممکن است بخطر ظاهریترین مسائل با هم دعوا کنند: مثل اینکه کجا بنشینند، کی به کی دست میزنه، پدر کدامیک را بیشتر دوست داره... به نظرتان آشنا میرسد؟ بله چون دعوای بچهها رفتاری است که بخضی از بزرگ شدن آنهاست. اما کارهایی هست که والدین میتوانند برای به حداقل رساندن دعوای بچهها انجام دهند.
1. دعوای بچهها را نادیده بگیرید. البته این توصیه باید با این احتیاط همراه باشد که در دعوای آنها با هیچ آسیبی (جسمی، احساسی یا فکری) همراه نباشد. در این موارد حتماً باید مداخله کنید. اما بیشتر دعواهای بچهها فقط کلکل و مشاجره عادی است و مداخله والدین فقط حل کردن مشکل توسط خود بچهها و آشتی کردنشان را کندتر میکند. خیلی وقتها دعوا کردن راهی برای بچهها برای جلب توجه است و برای بعضی از آنها، توجه منفی از توجه نکردن بهتر است. اگر والدین دعوای آنها را نادیده بگیرند و اجازه ندهند آن به مرکز خانه تبدیل شود، آنها دیگر دلیلی برای دعوا کردن نخواهند داشت. مادری بود که یکی از اتاقهای خانه را اتاق دعوا نامیده بود و هروقت بچهها میخواستند دعوا کنند او از آنها میخواست که به آن اتاق بروند و تازمانیکه مشکلشان را حل نکردهاند از اتاق بیرون نیایند. تنها دلیلش هم این بود که دوست نداشت سروصدا و مشاجره بشنود. 2. در برخورد با رفتارها و دعوای بچهها، حفظ برابری دو طرف ضروری است. یکی از دامهایی که ممکن است والدین در آن گرفتار شوند این است که تلاش کنند بفهمند چه کسی دعوا را شروع کرده است، و کی چه گفته است و بعد چه چیز باعث بدتر شدن دعوا شده است. جانبگیری کردن یا تعیین مجازاتهای متفاوت زمینه را برای برچسب قربانی و قلدر زدن فراهم میکند. در اکثر موارد، مجازات بچهها باید یکسان باشد: بدون هیچ استثنا. هدف باید این باشد که میل به برد و باخت را در دعواهای بچهها از بین ببرید. 4. وقتی بچهها با هم کنار میآیند، آنها را تشویق کنید. تحسین و تمجید کمک بسیار زیادی به ایجاد رفتارهای مثبت در بچهها دارد. رمز کار این است که دعوای آنها را نادیده گرفته و وقتی درست رفتار میکنند به آنها توجه کنید. بچهها خیلی زود متوجه این موضوع میشوند. 5. الگوی خوبی باشید. وقتی خودتان مدام با هم دعوا کنید، نمیتوانید انتظار داشته باشید که بچههایتان اصلاً با هم دعوا نکرده و خوشرفتاری کنند. والدین باید الگوی بچهها در طریقه برخورد و رفتار با هم باشند. 6. در زمانهای فشار هم آرامش خود را حفظ کنید. بچهها با دقت میبینند که والدینشان چطور در زمان عصبانیت، مخالفت با چیزی یا بررسی مشکلات رفتار میکنند. در زمانهایی که تحت فشار هستید هم خوددار باشید و خونسردیتان را حفظ کنید تا الگوی خوبی برای فرزندانتان باشید. اگر بچهها اینقدری بزرگ هستند که درک کنند، میتوانید با آنها درمورد احساسی که در زمان عصبانیت در بعضی موقعیتها دارند با آنها حرف بزنید. از بچهها بخواهید که نمایشی بازی کنند که مثلاً عصبانی هستند و از آنها بخواهید ببینند به جز دعوا کردن و داد کشیدن چه رفتارهای دیگری میتوانند از خود نشان دهند. 7. بچهها به دلایل مختلفی با هم دعوا میکنند و واکنش والدین به آنها در زمانیکه باید مداخله کنند به شکل دادن وضعیت دعوا کردن آنها در آینده کمک میکند. اگر والدین داد بزنند، دستپاچه شوند یا عصبانی شوند و از الفاظ زشت استفاده کنند، نتیجه این خواهد شد که آن رفتار آزاردهنده در دعواهای بچهها دوباره تکرار خواهد شد. 8. تلاش کنید موقعیتهای دعوا کردن را از بین برده یا به حداقل برسانید. همه دلایل دعوا کردن بچهها را پیدا کنید و تلاش کنید آن دلایل را از میان بردارید. اگر هر شب سر اینکه چه کسی روی چه صندلی بنشیند دعوا میکنند، سعی کنید برای آنها سر میز جا مشخص کنید و بعد اگر لازم بود به صورت چرخشی جایشان را عوض کنید. آیا سر رنگ چیزهای مختلف دعوا میکنند؟ برای آنها رنگ های مشابه بخرید. اگر سر اندازه تکه پیتزا یا دسری که به آنها دادهاید این دعوا دارند، قانون بگذارید که کسی که به تکه کردن غذا کمک میکند میتواند خودش تکه موردعلاقه خودش را انتخاب کند. باید بدانید که چه زمان فرزندانتان در بدترین حالت خود هستند، مثلاً کی خسته یا گرسنه هستند یا روز بدی را پشت سر گذاشتهاند، و تا جایی که ممکن است موقعیت دعوای آنها را از بین ببرید. بچهها باید بدانند که آنها را به یک اندازه دوست دارید و صرفنظر از رفتارشان، به یک اندازه خاص هستند. گاهیاوقات یک آغوش و یک بوسه تنها چیزی است که فرزندتان به آن نیاز دارد. (مردمان)
3. به بچهها راههایی آموزش دهید که با آرامش و همکاری برای مشکلاتشان راهحل پیدا کنند. حتی بچههای خیلی کوچک مسائل ابتدایی عدالت و جنگ نکردن را درک میکنند. درمورد دعوا کردن و راههای دیگر برای حل مشکلات با فرزندانتان صحبت کنید. همیشه قوانینی برای کارهایی که برای حل مشکلاتشان میتوانند بکنند و نمیتوانند بکنند تعیین کنید )مثلاً داد کشیدن، گریه کردن، زد و خورد). از آنها بخواهید ایدههای خود را مطرح کنند و بعد امتحانشان کنند. ممکن است از راهکارهایی که پیشنهاد میکنند متعجب شوید ولی آنها خودشان خوب میدانند که چه چیزی برایشان موثرتر است. بچههای یک خانواده همیشه سر اینکه شب چه فیلمی تماشا کنند دعوا داشتند. والدین گفتند که دخالتی در این قضیه نمیکنند اما هر فیلمی که هر دو بچهها تمایلی به دیدن آن نداشتند را در لیست "ندیدنیها" قرار میدادند. اگر بچهها همه فیلمهایی که پیشنهاد میشد را رد میکردند، آنوقت آن شب بدون دیدن فیلم باید میخوابیدند. پس از اینکه این اتفاق یکبار افتاد، خواهر و برادر تمایل بیشتری برای توافق کردن سر یک فیلم پیدا کردند.
بنام خدا
از یک گروه از دانش آموزان خواستد اسامی عجایب هفتگانه را بنویسند...
علی رغم اختلاف نظر ها، بیشتر اینها را جزو عجایب هفت گانه نام بردند:
اهرام مصر
تاج محل
دره بزرگ (به نام گراند کانیون در امریکا(
کانال پاناما
کلیسای پطرس مقدس
دیوار بزرگ چین
آبشار نیاگارا
آموزگار هنگام جمع کردن نوشته های دانش آموزان، متوجه شد که یکی از آنها هنوز کارش را تمام نکرده است.
از دخترک پرسید که آیا مشکلی دارد...
دختر پاسخ داد : بله کمی مشکل دارم، چون تعداد شگفتی ها خیلی زیاد است و نمیدانم کدام را بنویسم!...
آموزگار گفت: آنهایی را که نوشته ای نام ببر شاید ما هم بتوانیم کمک کنیم...
دخترک با تردید چنین خواند:
به نظر من عجایب هفت گانه دنیا عبارتند از:
دیدن
شنیدن
لمس کردن
چشیدن
احساس کردن
خندیدن
دوست داشتن
اتاق در چنان سکوتی فرو رفت که حتی صدای زمین افتادن سنجاق شنیده می شد...!
آن چیزهایی که به نظرمان ساده و معمولی میرسند، آنها را نادیده و دست کم میگیریم، حقیقا شگفت انگیزند...با ملایمت به یادمان می آورند که با ارزش ترین چیزهای زندگی ساخته دست انسان نیستند و آنها را نمیتوان خرید ، آن قدر خود را مشغول نکنید که بی توجه از کنارشان بگذرید...
سخن روز : بر روی زمین چیزی بزرگتر از انسان نیست و در انسان چیزی بزرگتر از فکر او. همیلتون
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 2 اسفند ماه
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سورنا لطفی نیا : | ||
آوردهاند كه در روزگار گذشته، چند شكارچی برای آنكه جانوران را شكار كنند، چاهی ژرف كنده بودند. از بخت بد، يک ببر، يک بوزينه و يک مار در آن چاه افتادند. ناگهان مرد زرگری هم به آن چاه، سرنگون شد. چون هركدام از جانوران در انديشهی چارهای برای آزادی خود بودند، به آزار مرد زرگر نپرداختند و با او كاری نداشتند. چند روزی همهی آنها در چاه بودند، تا اينكه، مرد جهانگردی از نزديک آن چاه گذشت و آنها را گرفتار ديد. جهانگرد با خود گفت، بهتر است كه اين مرد را از اين بدبختی رهايی بخشم تا با اين كار برای پس از مرگخود، توشهای فراهم آوردهباشم. پس رسنی(:طنابی) را كه با خود داشت در چاه انداخت.
نخست بوزينه آن را گرفت و خود را به بالا كشيد. بار دوم مار و بار سوم، ببر از آن بالا آمدند. چون از آن چاه، رهايی يافتند، به مرد جهانگرد گفتند: تو بر ما نيكی و بخشش بسيار بزرگی كردهای، اما اكنون نمی توانيم پاسخ درخور و شايستهای به شما بدهيم. پس هركدام نشانی خود را به جهانگرد گفتند. بوزينه گفت: خانهی من در كوهی است كه دامنهی آن به شهر پيوسته است. ببر گفت: در نزديک شهر بيشهای است، من آنجا زندگی می كنم. مار گفت: من در ديوارهای كاخ آن شهر زندگی می كنم. پس از مرد جهانگرد خواستند تا هرگاه كه توانست سری به آنها بزند تا به پاس نيكی ای كه به آنها كرده است، پاسخی شايسته به وی بدهند. همچنين آنها از جهانگرد خواستند تا مرد زرگر را از چاه بيرون نياورد، زيرا او نامردی است كه پاداش نيكی را به بدی می داند و انسانی بدگوهر و بی وفا است. جهانگرد پند آنها را نشنيد و بازرگان را بيرون آورد. زرگر از جهانگرد سپاسگزاری كرد و از او خواست تا هرگاه كاری برايش پيشآيد، آگاهش سازد، پس هركدام به راهی رفتند.
پس از گذشت روزگاری دراز، مرد جهانگرد باری ديگر از آن شهر گذر كرد. در میان راه بوزينه او را ديد، پس دُم خود را با فروتنی هرچه بيشتر و به نشان دوستی، برای جهانگرد جنبانيد. پس با خود ميوهی بسياری برای جهانگرد آورد. مرد هر اندازه كه می خواست از آن برداشت و راهی شد. در میان راه ببر او را ديد و خود را به وی رساند، مرد از ببر ترسيد و خواست كه بگريزد. ببر به او گفت: نترس كه ما هنوز نيكی شما را به ياد داريم. ببر از مرد خواست تا كمی آن جا درنگ كند، تا او به جايی برود و زود باز گردد. پس ببر به باغی رفت و دختر امير شهر را بكشت و پيراهن آن را برای جهانگرد آورد و به او داد. پس مرد جهانگرد از ببر به شوند(:سبب) آن پيشكش سپاسگزاری كرد و راهی شهر شد. چون به شهر رسيد، با خود گفت؛ بهتر است اين پيراهن را برای فروش به نزد مرد زرگر ببرم. پس در شهر مرد زرگر را پيداكرد و پيراهن را به او نشان داد. مرد زرگر با ديدن پيراهن آن را شناخت و بی درنگ، پيشكار خود را به نزد امير فرستاد تا او را از اين كار آگاه كند. ديری نپاييد كه سربازان امير به خانهی زرگر آمدند و مرد جهانگرد را گرفتند. امير دستور داد تا او را بهخواری در شهر بگردانند و فردا نيز به دار بياويزند. در اين هنگام مار آن جهانگرد را ديد و نزد او رفت. چون داستان را شنيد، بسيار اندوهگين شد و به مرد جهانگرد گفت: مگر به تو نگفتيم كه او را بيرون نياور كه انسان بدی است؟ اما اندوهگين مباش كه من چارهی اين گرفتاری را به تو نشان خواهم داد. مار گفت: من چند روز پيش، پسر امير را نيش زدهام، به گونهای كه همهی شهر در درمان آن ناتوان هستند. اما درمان اين گياه است كه آن را به تو می دهم. پس اگر برای چاره به پيش تو آمدند، آن را به پسر امير بده تا بخورد و درمان شود.
پس مار از بالای كاخ فرياد زد كه درمان مار گزيده نزد آن جهانگردی است كه در زندان است. امير دستور داد تا آن جهانگرد را بياورند. جهانگرد نخست از آنچه بر سرش گذشته بود برای امير سخن گفت، سپس به درمان مارگزيده پرداخت. پس امير با شنيدن داستان جهانگرد و نيز ديدن درمان فرزندش، دستور داد تا جهانگرد را آزاد كنند و به جای او مرد زرگر را بردار كشند. |
||
بنام خدا
گفتم : لعنت بر شیطان!
لبخند زد !
پرسیدم : چرا می خندی؟
پاسخ داد : از حماقت تو خنده ام می گیرد !
پرسیدم : مگر چه کرده ام؟
گفت : مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام !!!
با شگفتی پرسیدم : پس چرا زمین می خورم؟!
پاسخ داد : نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند...
پرسیدم : پس تو چه کاره ای؟
پاسخ داد : هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز. در ضمن این قدر مرا لعنت نکن!!!
گفتم : پس حداقل به من بگو چگونه اسب نفسم را رام کنم؟!در حالیکه دور می شد گفت : من پیامبر نیستم جوان...!!!
سخن روز : بدبختی تنها در باغچه ای که خودت کاشته ای می رويد. مثل ولزی
بنام خدا
روشهای غلبه بر عادات بد غذایی
آیا عادات بد غذاییتان لاغر و متناسب شدن را برایتان دشوار کرده است؟ اگر اینطور است، در زیر توصیههایی ارزشمند برای غلبه بر آنها آوردهایم.
معمولاً جلوی تلویزیون که مینشینید یک ظرف تنقلات مقابلتان میگذارید و به خودتان که میآیید میبینید که آن را تمام کردهاید؟ شاید هم جزء آن دسته از افراد باشید که تصور میکنند برای سرعت غذا خوردنشان باید رکورد بزنند؟ اگر این خصوصیات به نظرتان آشنا میرسد، احتمالاً عادات غذایی بدی دارید. اما نگران نباشید. فقط شما نیستید که با چنین مشکلاتی درگیرید.
هرساله میلیونها نفر در سراسر جهان ساعات بیشماری را صرف غلبه بر عادات بد غذایی خود میکنند اما تعداد قابل توجهی از آنها با شکست مواجه میشوند. چرا؟ چون دست کشیدن از یک رفتار که برایتان به شکل عادت درآمده است کار سادهای نیست. به همین دلیل است که تصمیم گرفتهایم توصیههای پزشک متخصص تغذیه، دکتر ایان را در این رابطه برایتان ارائه کنیم.
یک عادت بد چیست؟
به اعتقاد دکتر ایان، عادت رفتار و عملی است که بدون فکر کردن انجام میدهیم، یعنی اتفاقی ناخودآگاه. اگر تصور میکنیم که این عادت مطلوب نیست، به آن برچسب "عادت بد" میزنیم. دکتر ایان توضیح میدهد که یک عادت بد عادتی است که حتی اگر دیگر به آن فکر نکنیم هم باز آن را انجام میدهیم.
چه چیزی موجب عادات بد غذایی میشود؟
درست مثل هر عادت بد دیگری، عوامل مختلفی میتواند افراد را به سمت بد غذا خوردن بکشاند. به اتقاد دکتر ایان، عواملی هستند که علت و سرمنشاء اکثر عادات بد غذایی میباشند:
• نداشتن نظم
• استرس
• راحتطلبی
در زیر به بررسی 5 مورد از متداولترین عادات بد غذایی میپردازیم.
عادت 1: پرخوری
توضیح: فریادهای دل بیچارهتان که حسابی سیر شده است را نادیده میگیرید و به خوردن ادامه میدهید.
ریشه مشکل: نداشتن نظم و قانون
راهکار: پرخوری معمولاً در نتیجه گرسنگی زیاد اتفاق میافتد. برای مقابله با پرخوری، سعی کنید قبل از اینکه زیادی گرسنه شوید، غذا بخورید. موقع غذا خوردن، سعی کنید غذا را به آرامی بخورید و هر لقمه را حسابی بجوید. برای مغز مدتی طول میکشد تا احساس سیری را ثبت کند، به همین علت کندتر کردن سرعتتان موجب میشود به اندازه کافی غذا بخورید. و آخر اینکه سعی کنید به همه جنبههای زندگیتان نظم بیشتری بدهید. منظم کردن زندگی راه خوبی برای شروع است.
عادت 2: خوردن غذاهای ناسالم
توضیح: بدون توجه به هرم موادغذایی مهم برای بدن، هر غذای ناسالمی را میخورید.
ریشه مشکل: راحتطلبی
راهکار: دلیلی دارد که به غذاهای ناسالم اینطور میگویند. غذاهای ناسالمی که همیشه میخورید ندرتاً مغذی هستند و علاوه بر این سیرتان هم نمیکنند به همین دلیل در خوردن آنها زیادهروی میکنید. افراد از خوردن غذاهای مشابه خسته میشوند به همین دلیل غذاهای ناسالم فوری برای آنها راحتتر است. نباید اسیر این راحتطلبی شوید. غذاهای سالم هم میتوانند به همان اندازه غذاهای ناسالم متنوع باشند اما انگیزه برای تغییر باید از درونتان ایجاد شود. برای شروع، میتوانید به یک کلاس آشپزی بروید تا با انواع بیشتری از غذاها آشنا شوید.
عادت 3: تند غذا خوردن
توضیح: هر وعده غذایی برای شما یک مسابقه محسوب میشود و سعی میکنید هر بار رکوردتان را بهتر کنید.
ریشه مشکل: استرس
راهکار: اگر استرس را دغدغههای فکری زیادی دارید، این احتمال وجود دارد که در غذا خوردن شما نمودار شود. راهکار این است که خودتان تلاش کرده و کمی سرعت غذا خوردنتان را پایین بیاورید. میتوانید با انتخاب غذاهای پیچیدهتر که نیاز به وسایل و زمان زیادی برای تمام کردن داشته باشند، شروع کنید. با یادگیری برخی تکنیکهای کاهش استرس مثل مدیتیشن میتوانید ریشه مشکلتان را نیز برطرف کنید.
عادت 4: پرخوری پایان هفته
توضیح: در طول هفته هیچ نمیخورید اما به آخر هفته که میرسد هیچ چیز جلو دارتان نیست.
ریشه مشکل: نداشتن نظم
راهکار: چه بخواهید وزنتان را پایین بیاورید یا آن را حفظ کنید، 5 روز تلاش و کمخوری خیلی راحت با دو روز پرخوری آخر هفته جبران خواهد شد. اگر مشکلتان بیرون غذا خوردن است، قبل از اینکه به رستوران بروید در خانه یک غذای سبک بخورید. و در طول هفته هم خیلی خودتان را محدود نکنید. هیچکس نمیتواند همیشه سالم غذا بخورد، عملی نیست.
عادت 5: پرخوری پای تلویزیون
توضیح: زمانیکه پای تلویزیون مینشینید، کنترل آن را در دستتان گرفته و دیگر هیچ توجهی به تنقلاتی که وارد دهانتان میشود ندارید.
ریشه مشکل: مختلف.
راهکار: اینگونه پرخوریها میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. شاید استرستان زیاد باشد و با اینکار تلاش کنید که به دغدغههایتان کمتر فکر کنید یا شاید هم راحتتر باشد که شامتان را با برنامهتلویزیون محبوبتان صرف کنید. باید اول ریشه مشکل را پیدا کنید. دلیل آن هر چه که باشد باید این عادت را ترک کنید. لطفی در حق خودتان بکنید و غذا را از جلو تلویزیون جدا کنید. اگر میخواهید همراه تلویزیون تنقلات بخورید، یک سهم غذایی مشخص از قبل برای خودتان تهیه کنید و فقط همان مقدار بخورید.
ترک عادت
هیچکس نمیتواند وقتی صحبت از لذتهای مربوط به شکم است، ادعای بیگناهی کند، بنابراین اولین قدم برای هر برنامه ترک عادات بد غذایی تشخیص مشکل و ضعفهایتان است. این حرف ما نیست، حرف متخصصین است: دکتر ایان میگوید، "برای موفقیت تغییراتی که میخواهید ایجاد کنید، باید رابطهتان با غذا، انگیزهتان برای کم کردن وزن و هدفهایتان را دوباره ارزیابی کنید. نقاط ضعفتان را پیدا کنید و نرمنرم روی آنها کار کنید. همیشه به این فکر کنید که میتوانید حتی به سختترین هدفهایتان هم برسید."
بنام خدا
داستان کوتاه سفر حج
ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺷﯿﺦ ﺍﺑﻮ ﺳﻌﯿﺪ ﺍﺑﻮﺍﻟﺨﯿﺮ
ﭼﻨﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺍﻧﺪﻭﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﻛﻌﺒﻪ ﺭﻭﺩ. ﺑﺎ ﻛﺎﺭﻭﺍﻧﯽ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺗﻮﺍﻧﺎﺋﯽ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﻛﺒﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺳﻔﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺧﺪﻣﺖ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﻣﯿﻜﺮﺩ . ﺗﺎ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻟﯽ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺷﯿﺦ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻤﻊ ﺍﻭﺭﯼ ﻫﯿﺰﻡ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺭﻓﺖ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﻣﺮﺩ ﮊﻧﺪﻩ ﭘﻮﺷﯽ ﺑﺎ ﺣﺎﻟﯽ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺩﯾﺪ. ﺍﺯ ﺍﺣﻮﺍﻝ ﻭﯼ ﺟﻮﯾﺎ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﺠﺎﻟﺖِ ﺍﻫﻞ ﻭ ﻋﯿﺎﻝ ﺩﺭ ﻋﺪﻡ ﻛﺴﺐ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﺍﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺩﺭ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﺑﺴﺮ ﺑﺮﺩ ﻩ ﺍﻧﺪ.
ﭼﻨﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺍﻧﺪﻭﺧﺘﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﯼ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ . ﻣﺮﺩ ﺑﯿﻨﻮﺍ ﮔﻔﺖ ﻣﺮﺍ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺳﻔﺮ ﺣﺞ ﺩﺭ ﺣﺮﺝ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﻢ ﺗﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﺑﺒﺮﻡ. ﺷﯿﺦ ﮔﻔﺖ ﺣﺞ ﻣﻦ ، ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻫﻔﺖ ﺑﺎﺭ ﮔﺮﺩ ﺗﻮ ﻃﻮﺍﻑ ﻛﻨﻢ ﺑِﻪ ﺯﺍﻧﻜﻪ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺁﻥ ﺑﻨﺎ ﻛﻨﻢ
داستان کوتاه احترام
در اوزاکای ژاپن ، شیرینی سرای بسیار مشهوری بود، شهرت آن به خاطر شیرینیهای خوشمزهای بود که می پخت .
مشتری های بسیار ثروتمندی به این مغازه می آمدند ، چون قیمت شیرینی ها بسیار گران بود.
صاحب فروشگاه همیشه در همان عقب مغازه بود و هیچ وقت برای خوش آمد مشتری ها به این طرف نمی آمد ، مهم نبود که مشتری چقدر ثروتمند است.
یک روز مرد فقیری با لباسهای مندرس و موهای ژولیده وارد فروشگاه شد و عمداً نزدیک پیشخوان آمد قبل از آنکه مرد فقیر به پیشخوان برسد ، صاحب فروشگاه از پشت مغازه بیرون پرید و فروشندگان را به کناری کشید و با تواضع فراوان به آن مرد فقیر خوش آمد گفت و با صبوری تمام منتظر شد تا آن مرد جیب هایش را بگردد تا پولی برای یک تکه شیرینی بیابد.
صاحب فروشگاه خیلی مؤدبانه شیرینی را در دستهای مرد فقیر قرار داد و هنگامی که او فروشگاه را ترک می کرد ، صاحب فروشگاه همچنان تعظیم می کرد. وقتی مشتری فقیر رفت ، فروشندگان نتوانستند مقاومت کنند و پرسیدند که در حالی که برای مشتریهای ثروتمند از جای خود بلند نمی شوید ، چرا برای مردی فقیر شخصاً به خدمت حاضر شدید؟
صاحب مغازه در پاسخ گفت : مرد فقیر همه پولی را که داشت برای یک تکه شیرینی داد و واقعاً به ما افتخار داد این شیرینی برای او واقعاً لذیذ بود.
شیرینی ما به نظر ثروتمندان خوب است، اما نه آنقدر که برای مرد فقیر، خوب و باارزش است.
آیا تکنولوژی موجب تنهایی ما شده است؟
طی چند دهه اخیر، احساس تنهایی در میان مردم بسیار متداول شده و به نظر میرسد که پیشرفتهای تکنولوژی در این زمینه بیتقصیر نبوده است.
بنام خدا
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی ...
اونی که زود میرنجه
زود میره، زود هم برمیگرده.
اما اونی که دیر میرنجه
دیر میره، اما دیگه برنمیگرده.
هستند
کسانی که روی شانه هایتان گریه میکنند
و وقتی شما گریه میکنید دیگر وجود ندارند.
از درد های کوچک است که آدم می نالد
وقتی ضربه سهمگین باشد، لال می شوی.
به یک جایی از زندگی که رسیدی
می فهمی رنج را نباید امتداد داد
باید مثل یک چاقو که چیزها را میبرد و از میانشان میگذرد
از بعضی آدمها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی.
بزرگترین مصیبت برای یک انسان این است که
نه سواد کافی برای حرف زدن داشتهباشد
نه شعور لازم برای خاموش ماندن.
مهم نیست که چه اندازه می بخشیم
بلکه مهم این است که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود دارد.
وسعت دوست داشتن همیشه گفتنی نیست، گاه نگاه است و گاه سکوت ابدی.
شاید کسی که روزی با تو خندیده است را از یاد ببری، اما هرگز آنرا که با تو اشک ریخته است را فراموش نخواهی کرد.
توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگترین هنر جهان است.
اگر بتوانی دیگری را همانطور كه هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو واقعی است.
همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته.
همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود "
- یک کم کنجکاوی پشت" همین طوری پرسیدم "
- قدری احساسات پشت"به من چه اصلا "
- مقداری خرد پشت " چه بدونم"
- و اندکی درد پشت" اشکالی نداره" هست.
كسی كه دوستت داره، همش نگرانته.
به خاطر همین بیشتر از اینكه بگه دوستت دارم میگه مواظب خودت باش
بنام خدا
یادم باشد که: او که زیر سایه دیگری راه میرود، خودش سایهای ندارد.
یادم باشد که: هر روز باید تمرین کرد دل کندن از زندگی را.
یادم باشد که: زخم نیست آنچه درد میآورد، عفونت است.
یادم باشد که: در حرکت همیشه افقهای تازه هست.
یادم باشد که: دست به کاری نزنم که نتوانم آن را برای دیگران تعریف کنم.
یادم باشد که: آنها که دوستشان میدارم میتوانند دوستم نداشته باشند.
یادم باشد که: فرار؛ راه به دخمهای میبرد برای پنهان شدن نه آزادی.
یادم باشد که: باورهایم شاید دروغ باشند.
یادم باشد که: لبخندم را توى آیینه جا نگذارم.
یادم باشد که: آرزوهای انجام نیافته دست زندگی را گرفتهاند و او را راه میبرند.
یادم باشد که: لزومی ندارد همان قدر که تو برای من عزیزی، من هم برایت عزیز باشم.
یادم باشد که: محبتی که به دیگری میکنم ارضای نیاز به نمایش گذاشتن مهر خودم نباشد.
یادم باشد که: اندک است تنهایی من در مقایسه با تنهایی خورشید.
یادم باشد که: دلخوشیها هیچکدام ماندگار نیستند.
یادم باشد که: تا وقتی اوضاع بدتر نشده! یعنی همه چیز رو به راه است.
یادم باشد که: هوشیاری یعنی زیستن با لحظهها.
یادم باشد که: آرامش جایی فراتر از ما نیست.
یادم باشد که: من تنها نیستم ما یک جمعیتیم که تنهائیم.
یادم باشد که: برای پاسخ دادن به احمق، باید احمق بود!
یادم باشد که: در خستهترین ثانیههای عمر هم هنوز رمقی برای انجام برخی کارهای کوچک هست!
یادم باشد که: لازم است گاهی با خودم رو راستتر از این باشم که هستم.
یادم باشد که: سهم هیچکس را هیچ کجا نگذاشتهاند، هر کسی سهم خودش را میآفریند.
یادم باشد که: آن هنگام که از دست دادن عادت میشود، بدست آوردن هم دیگر آرزو نیست.
یادم باشد که: پیشترها چیزهایی برایم مهم بودند که حالا دیگر مهم نیستند.
یادم باشد که: آنچه امروز برایم مهم است، فردا نخواهد بود.
یادم باشد که: نیازمند کمکاند آنها که منتظر کمکشان نشستهایم.
یادم باشد که: هرگر به تمامی ناامید نمیشوی اگر تمام امیدت را به چیزی نبسته باشی.
یادم باشد که: غیر قابل تحمل وجود ندارد.
یادم باشد که: گاهی مجبور است برای راحت کردن خیال دیگران خودش را خوشحال نشان بدهد.
یادم باشد که: خوبی آنچه که ندارم این است که نگران از دست دادناش نخواهم بود.
یادم باشد که: وظیفه من این است؛ حمل باری که خودم هستم تا آخر راه.
یادم باشد که: در هر یقینی میتوان شک کرد و این تکاپوی خرد است.
یادم باشد که: همیشه چند قدم آخر است که سختترین قسمت راه است.
یادم باشد که: امید، خوشبختانه از دست دادنی نیست.
یادم باشد که: به جستجوى راه باشم، نه همراه.
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 30 بهمن ماه
بنام خدا
پخش مشروبات الکلی تقلبی در کشور !!!
به گزارش خبرنگار سايت پزشکان بدون مرز مدتی پیش 22 نفر در اثر مصرف مشروبات الکلي تقلبی در ايران جان خود را از دست دادند. حادثه ای که چندان تازگی نداشته و همه ساله گزارش هايی در مورد مرگ عده ای بدليل مصرف آنها در ميهمانی ها و مجالس عروسی انتشار مي يابد
به تازگی یک سالی می شود که در سطح کلان شهر ها بصورت کلی مشروباتی با برندهای معروف ظاهرا بصورت قاچاق فروخته میشود و مصرف کنندگان هم به ناچار از آنها استفاده می کنند . کارخانه مشروب سازی که اقدام به تولید انبوه این محصولات را کرده در اربیل عراق نزدیک به 3 سال است که شروع بکار کرده و یکی از بزرگترین مشتریان منطقه هم ایران اسلامی خودمون است این کارخانه با توجه تحقیقات به درخواست مردم تولید برندهای پر مصرف همچون نمیروف . اسکای . اپسولوت . بلک اند وایت . وایت هورس و چند برند دیگر که به وفور در سطح شهرهای ایران با مبلغ نزدیک به 50 هزار تومان در دسترس می باشد اقدام نموده و خدا می داند این حجم زیاد مشروبات چگونه وارد ایران میشود؟؟
این مشروبات بطور کلی تقلبی بوده و براحتی میتوان آنها را شناسایی کرد با مراجعه به سایتهای اصلی می بینید رنگ برچسیها و درب بطری ها یا بارکد آنها با نمونه های موجود در ایران مغایرت دارد و همچنین میتوانید با رفتن به سایت آمازون نرخ اصلی خرید یه بطری ودکا یا ویسکی را که به دلار هست با ایران مقایسه کنید بعد خودتان متوجه میشوید که چقدر فرق بین اصل و تقلبی می باشد
به هر حال نسلی که در حال مصرف این مشروبات هستند چون اصلی آنها را ندیده اند به خوردن تقلبی عادت کرده و نسلی هم که از گذشته و زمان قبل از انقلاب مصرف می کردند با گذشت بیش از 30 سال ممنوعیت دیگر چیزی از اصل یا تقلبی بودن آنها یادشان نمی آید حالا خدا می داند این حجم مشربات با چه انگیزه ای و از چه راهی و با رابط چه ارگانی داره وارد کشور میشه سود آن هم در جیب چه کسی میرود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بیماریهایی که از راه این مشروبات غیر استاندارد گریبانگیر مصرف کنندگان میشود عبارت است از
نارسایی شدید کلیه . سرطان کبد و روده . از دست دادن بینایی در طول مدت نه چندان دراز . آلزایمر . فراموشی و ...غیره
بنام خدا
جشن اسفندگان و روز گراميداشت زمين بارور و بانوان
منوچهر ارغوانی - زرتشتيان به عنوان نخستين پاسداران مقام زن در تاريخ، جشن بزرگداشت مقام زن را همزمان با جشن اسفندگان در روز ۲۹ بهمن گرامی ميدارند.
اين جشن كه واپسين جشن از سری جشنهای ماهيانه زرتشتيان به شمار می آيد،كه هر ساله 29 بهمن ماه برگزار می شود.
ايرانيان دوران باستان همچون دیگر اقوام همدوره خود، از گذشتههای دور تحت تاثير و نفوذ مادر خدايان يا الهگانی بودهاند كه آنها را حمايت می كردند. با دگرگونی نقش زن بهعنوان عنصری سودمند در جامعه، گروه خدايان مادينه نيروی برتر شدند و دست به آفرينش و كارهاي خارقالعاده زدند. اين بانوخدايان داری تنديسههايی بودهاند كه در جای جای سرزمين ايران و ديگر نقاط جهان يافت شدند.
اين پيكرک ها خصوصيات زنانه بارزی دارند كه نماد باروری و مادری و زايش آنهاست. با آغاز پيامآوری اشوزرتشت، پرستش چندخدايی كنار نهاده شد و يكتاپرستی به معنای واقعی خود مطرح گرديد. پس دیگر خدايان به مقام پايينتر نزول كرده و بدينترتيب امشاسپندان و ايزدان با حضور خود مفاهيم انتزاعی برخاسته از اين خدايان را در درون خود و در باور مردمان حفظ نمودند. اين فاصلهگرفتن از خدايان اساطيری بطور كامل نبوده و آدمی كه مجذوب قدرت بی زوال بانوخدايان اسطورهای خود بود، با اقدامی جبرانی بخشي از قدرت مافوق طبيعی زنانه آنها را در قالبهای دختر شاهپريان و داستانهای روزمره خود جای داده و قسمتی ديگر را هم بصورت زن برتر در ادبيات خود زنده می كند و در يک كلام می توان گفت در جهانبينی انسان باستانی ابرانسان زن بوده است.
آناهيتا و اشی از جمله ايزدبانوهای ايرانی می باشند كه در جای جای نوشتههای باستانی جلوه می كنند. در ميان امشاسپندان از لحاظ زبانشناسی زبان اوستايی، سه امشاسپند نخستين يعنی وهومن – اشهوهيشته و خشترهوئيريه، نرينه؛ و سه امشاسپند بعد يعنی سپنتهآرمئيتي و هئوروتات و امرتات از نظر لغوی، مادينهاند. از سوی ديگر با نگرشی ژرف در معنای اين سه نيروی اهورايی
سپنتهآرمئيتی: مهرورزی افزاينده كه بعدها به شكل سپندارمذ يا اسفند تغييرشكل داده است كه در باور باستان، زمين نماد آن است .
هئوروتات: رسايی كه زايش، بالندگی و خروش آبها و چشمهها در ذهن ايرانی يادآور اين نيروی خدايی است.
امرتات: بيمرگی و جاودانگی كه رويش و بالندگی گياهان و سبزينگی، نماد باستانی آن است.
ميتوان دريافت كه هسته اصلی اين سه امشاسپند، مهرورزي و عشق بيآلايش و ازخودگذشتگي و پروراندن و زايندگي است و نشانگر اهميت نقش زن و مادر در انديشه و باور انسان نخستين و ايرانيان باستان است. چنانكه در ادبيات ايراني نيز مادر طبيعت، مام ميهن، … بسيار بهچشم ميخورد. اگر در باور ايراني مرد داراي قدرت مردانگي و تفكر و خردورزي بيشتري است، در برابر آن زن نيز داراي مهرورزي، عشق پاك، پاكدامني و ازخودگذشتگي فراوانتري است كه هر يك از ايندو به تنهايي راه به جايي نبرده و حتي روند پويايي گيتي را هم به ايستايي ميكشانند. اگر مردان بدنه هواپيماي خوشبختياند ، زنان موتور آناند كه پيكره بيموتور و موتور بيبدنه هيچكدام به تنها به اوج سعادت نميرسند بلكه ذرهاي حركت و جنبش هم برايشان ناممكن است.
در گاهان ستودهشده، اشوزرتشت خوشبختي بشر را وابسته به ميزان دانش و خرد انسان ميداند نه جنسيت و قوميت و رنگ و نژاد. و از ديدگاه وي همه انسانها – همه زنان و مردان – داراي حقوق برابرند. او دختران را در گزينش همسر آزاد شمرده و عشق پاك و دانش نيك را دو معيار اصلي ميداند و خوشبختي همسران جوان را در زندگي زناشويي در اين ميداند كه هر يك بكوشند تا در راستي از ديگري پيشي جويند.
اين هماهنگي و ميانهروي پيامبر بسيار ارزشمند و قابلتوجه است. در زمانيكه در بسياري از سرزمينها و فرهنگهاي جهان باستان، دختر منفور خانواده بود و حتي گاهي پس از زايش بيدرنگ زندهزنده به گور ميرفت؛ در ايران باستان، زن همكار و همفكر مرد در زندگي زناشويي و حتي گاهي در زمينه حقوقي – ديني و مذهبي – جنگ و پهلواني بودهاست.
پس از زناشويي و تشكيل خانواده شوهر بهنام نمانوپئيتي (Nemanu Paiti) و زن بهنام نمانوپتني (Nemanu Patni) خوانده ميشود. جزء اول هر دو واژه به معني خانه و پئيتي و پتني هر دو به معناي سردار و رئيساند كه پئيتي، نرينه و پتني، مادينه است. ايندو واژه را كدخدا و كدبانو معرفي كردهاند و پيداست همانگونه كه شوهر مقام كدخدايي و رياست خانه را عهدهدار است، زن هم كدبانوي خانه است نه كنيز و مأمور
"اینک زمین را می ستاییم،
زمینی که ما را در بر گرفته است.
ای اََهوره مَزدا!
زنان را می ستاییم.
زنانی را که از آن تو به شمار آیند
و از بهترین اَشَه برخوردارند، می ستاییم."
اوستا - یسنا 38 - بند 1
ملت ایران از جمله …ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبت های گوناگون جشن میگرفتند و با سرور و شادمانی روزگار میگذرانده اند.
این جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگی، خلق و خوی، فلسفه حیات و کلاً جهانبینی ایرانیان باستان است.
ایکاش با درس گرفتن از گذشتگان ما هم کمی شادمانی را به هر بهانه ای که شده به زندگی خود راه دهیم و شاد زندگی کنیم و شاد زیستن را بیاموزیم.
به امید آن روز
پس بیایید از این سال با یک شاخه گل به مادر ، همسر و یا عشقمان از این روز پر شکوه و باستانی که یاد آور این است که ما ایرانیان همیشه در بیشتر مسائل خود ریشه ای داشته ایم و نیازی به ریشه بیگانه نداریم ، پاسداری کنیم و در ترویج دوباره آن کوشا باشیم .
بدین منظور محله های زرتشتی نشین ۲۹ بهمن جشن اسفندگان روز آرمان پاک و روز مادر را با برپایی جشنی گرامی میدارند.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
بوذرجمهر پرخیده : | ||
روز پنجم هر ماه و ماه دوازدهم هر سال «اسفند» یا«سپندارمز» نام دارد. جشن اسفندگان برابر است با روز سپندارمزد از اسفندماه؛ ۲۹ بهمن ماه خورشیدی در گاهشماری امروز ایران. |
بنام خدا
بایـدها و نبایـدهای روز عشـق و دوستـی ایـرانی
درست به همان اندازه که این روز را دوست داریم، استرس و اضطراب زیادی هم داریم. با توجه به بالا رفتن شدید قیمت گل و شکلات و جواهرات به مناسبت این روز، فشار و استرس برای پیدا کردن هدیه مناسب غیرقابلاجتناب است. البته تمام سعی ما این است که هدیه را از صمیم قلب به عشقمان بدهیم و میدانیم که عشق باارزشترین قسمت این اتفاق است. اما بااینحال، کنترل استرسمان کمی دشوار است. با اینکه احساس میکنید باید حتماً در این روز به عشقتان هدیهای بدهید اما منطقتان را فراموش نکنید. در زیر به 7 کاری که باید شدیداً از انجام آن در این زمان از سال خودداری کنید اشاره میکنیم:
• قرض کردن برای خرید هدیه
به هر قیمتی که شده باید از قرض گرفتن پول برای خریدن هدیه روز عشق خودداری کنید. درست است که مواقع اضطراری پیش میآید اما این مربوط به مواقعی است که آن پول اهمیت خیلی زیادی در زندگیتان دارد و روز عشق جزء این اتفاقات و مواقع نیست. هر چقدر هم که همسرتان را دوست داشته باشید، اما این بدهی ارزشش را ندارد چون یک روز خوشحالیتان با هفتهها یا شاید ماهها استرس مالی شما برابر خواهد بود. پس سعی کنید به اندازه بودجهتان هدیه بخرید.
• هزینه کردن بیشتر از آنچه خودتان دوست دارید
روز عشق رویدادی برای جشن گرفتن عشق و دلدادگی است نه مادیات. با در نظر داشتن این واقعیت، سعی کنید راههایی غیرمادی برای نشان دادن عشقتان و خوشحال کردن همسرتان در این روز پیدا کنید. یک شام خوشمزه درست کنید. یک شب را در کنار هم تنها در خانه سپری کنید و جشن بگیرید. با هم به پارک یا هر تفریگاه دیگر بروید. نباید احساس کنید که خسیسبازی درآوردهاید یا اینکه به همسرتان بیتوجهی کردهاید. فقط میخواهید برای یکبار هم که شده منطقی عمل کنید.
• بیش از اندازه انتظار داشتن
اگر میبینید که امیدوارید یک انگشتر الماس فوقالعاده در این روز هدیه بگیرید، وقتش رسیده که از این افکار دست بکشید. خیلی وقتها بدون اینکه متوجه شویم همسرمان را در حد استانداردهای فوقالعاده غیرعادی بالا میگیریم. سعی کنید ارزیابی منطقی از وضعیت همسرتان داشته باشید و انتظاراتتان را نیز براساس آن ارزیابی قرار دهید.
• دلسوزی برای خود اگر در این روز تنهایید
بیشتر اوقات افراد مجرد در روز عشق احساس ناراحتی میکنند. اگر احساس کردید که چنین حسی به شما هم دست داده است، سعی کنید چند نفر از دوستان مجردتان را دور خود جمع کنید و با هم خوش بگذرانید. میتوانید حتی استقلالتان را جشن بگیرید! حتی لازم نیست پول هم خرج کنید. یک غذای خوشمزه بپزید و در کنار هم لحظات خوشی داشته باشید.
• بیش از اندازه خود را درگیر این روز کردن
به جای اینکه مدام به جزئیات این روز، اینکه چه بخرید، چه بپوشید، کجا بروید و اینها، فکر کنید، تلاش کنید از لحظاتتان لذت ببرید. البته باید برای این روزتان برنامهریزی داشته باشید اما لازم نیست آنقدرها هم خودتان را درگیر کنید چون با اینکار فقط وقت و پول زیادی را هدر خواهید داد. تلاش کنید آرامش خودتان را حفظ کنید، خودتان باشید و تلاش کنید خوش بگذرانید. نگذارید روز عشق به منبع استرس برایتان تبدیل شود.
• هزینه کردن برای غذا و هدایایی که از بین میروند
چرا پولتان را صرف خرید گل و شکلات کنید که طی چند روز خراب میشوند؟ تلاش کنید هدایایی بخرید که دوام بیشتری داشته باشند.
• به گردن گرفتن همه مسئولیت مالی
روابط قوی مستلزم مصالحه هستند. به جای اینکه فکر کنید باید همه هزینههای یک قرار ملاقات مجلل را بپردازید، تلاش کنید هزینهها را تقسیم کرده و با هم برای این روز برنامهریزی کنید. با اینکه سورپرایز کردن همدیگر خیلی جالب است اما با هم ساختن یک اتفاق هم به همان اندازه لذتبخش است. اگر از نظر مالی و زمانی احساس فشار میکنید، میتوانید مسئولیت این رویداد را با هم تقسیم کنید. سرانجام هر چه که باشد در عشق واقعی همه چیز باید تقسیم شود.
• خط پایان
بدون شک روز عشق و دوستی یکی از زیباترین و هیجانانگیزترین روزهای سال است. پس به جای اینکه آن را به روز پراسترس و فشار تبدیل کنید، تلاش کنید با استفاده از نکاتی که در بالا اشاره کردیم، همه چیز را راحتتر بگیرید تا بتوانید عشق رابطهتان را بهتر احساس کنید. هر کاری که میکنید تلاش کنید با منطق جلو بروید و برای لذت یک روزه خیلی احساساتی نشوید.