بنام خدا
8 عادت بد ما که حتماً باید فکری بحال آنها کرد 2- دو صد گفته چو نیم کردار نیست 3- زودباوری 4- شخصیت پرستی 5- بی تفاوتی 6- بی هویتی 7- رفتار احساسی 8- ندیدن تصویر بزرگ
هر جامعه ای در هر جایگاه و شرایطی که باشد متاثر و برآیند مجموعه ای از قوانین، خصایص، رفتارها، فرهنگها و الگوهای شخصیتی افراد آن جامعه است. میزان رشد و پیشرفت هر کشوری ارتباط مستقیم با سلامت فکری، روحی و جسمانی مردم دارد که گاهی این موضوع کم اهمیت جلوه داده می شود. در این مقاله به 8 خصلت مهمی که برای داشتن دنیایی بهتر باید اصلاح شوند آشنا میشوید.
از قدیم گفته اند "درخت هرچقدر بارش بیشتر باشد افتاده تر است." مثلی که در شرایط فعلی عکس آن مصداق پیدا کرده است. برخی مردم بطور مداوم در حال منم منم کردن، لاف زدن و بالا بردن شأن و شخصیت خود هستند و اینگونه میخواهند وجاهتی، ولو کاذب، در میان دیگران کسب کنند. مرتب از کلمه "من" استفاده میکنند: "من از همه بیشتر میفهمم"، "من خیلی زیبا هستم"، "من فقط میتوانم"،"من فلان جا آشنا دارم بیچاره ات میکنم!"، "من درست میگویم." خود شیفتگی و اعتماد بنفس بیش از حد در این افراد توهم خودبرتر بینی را در آنها تقویت میکند و باعث بروز چنین رفتارهایی میگردد.
موضوع مهم دیگر این است که اغلب مردم عمل گرا نیستند و بیشتر ترجیح میدهند حرف بزنند. حرفهایی که به ظاهر زیبا و دلربا هستند اما عملی کردن آنها قدری مشکل می نماید. اکثر ما عادت کرده ایم دیگران را نصیحت کنیم، نظرات سازنده خود را ابراز کنیم، از دیگران انتقاد کنیم، ولی هیچ گاه حاظر نیستم اصلاح را از خود شروع کنیم و به اعتقاداتمان از جنبه عملی بنگریم. کوچکترین قدمی برنمی داریم و فقط شعار می دهیم و انتظار داریم دنیا با کلمات ما بهتر شود. آیا تا به حال فکر کرده اید که از این همه حرف بدون عمل چه چیزی نصیبمان شده و یا خواهد شد؟ آیا قدمی هرچند کوچک برای رسیدن به اهدافتان برداشته اید؟ اهدافی که خودتان منتفع شوید و نه حتی دیگران؟
ساده لوحی و سطحی نگری یکی از دلایل اصلی عقب ماندن در زندگی و صدمات فرهنگی، مالی و اعتقادی بشمار میرود. در دنیایی که همگان در پی انتفاع شخصی خود هستند نباید هر چیزی را که شنید، خواند و یا حتی دید، بسادگی باور کرد. کمی اندیشه و تعقل برای باور هر موضوعی لازم است. در واقع کسانی که کلاه برداری میکنند نه بخاطر زرنگیشان، بلکه بدلیل ساده لوحی افرادی که کلاه سرشان میرود، به اهداف خود میرسند. خرد ورزی در ایجاد باورها و تثبیت آنها یکی از خصایص مهم انسانها است.
بالا بردن افراد در زمینه های مختلف از قبیل ورزشی، سینمایی، موسیقی و غیره در حد بت و پرستش شخصیت آنها باعث میگردد بسیاری از گرفتاری های جامعه شکل بگیرد و کاستی ها و نواقص افراد در پس این شخصیت کاذب و ساختگی مخفی بماند. تعصب گرایی در میان افراد شخصیت پرست شکل میگیرد و فردی که بت شده، دیگر لزومی به نقد شدن و جواب پس دادن در خود نمی بیند و همه بی هیچ چون و چرا خود را ملزم به پیروی از او میکنند. باید بدانیم که همه انسانیم نه کمتر و نه بیشتر و با هر انسانی باید در حد اعتدال رفتار شود و احترام کسب کند.
بی توجهی و بی تفاوتی به محیط اطراف و نزدیکان به شدت در حال باب شدن است. اغلب سر در کار خود دارند و توجهی به آنچه که در پیرامونشان می گذرد ندارند و یا اگر اندک التفاتی است با بی تفاوتی از آن رد می شوند: در گوشه ای دو نفر در حال نزاع خونین می باشند ولی افراد حاظر در محل تنها به تماشای ماجرا اکتفا میکنند، شخصی خود را بدون نوبت در جلوی صف جا میکند ولی تنها عده معدودی به این عمل او معترض میشوند، فروشنده ای بابت اجناس خود مبالغ خارج از عرف از مشتریانش دریافت میکند اما کمتر کسی اعتراض میکند، همسایه ای از فرط فقر شبها گرسنه می خوابد ولی همسایه اش با بی تفاوتی از او میگذرد، فرد سالخورده ای در اتوبوس بدون صندلی مانده و هیچکس حاظر نیست جایش را به او بدهد، در نهایت باید دانست: بنی آدم اعضای یک پیکرند... راستی شما همسایه طبقه بالا یا پایین خود را می شناسید؟! در برابر آنچه که در اطرافتان میگذرد هوشمندانه و با چشمانی تیزبین نظاره گر باشید!
بحران هویت در میان جوانان معضلی است که باید بطور جد مورد بررسی و حل و فصل قرار گیرد. بسیاری از هویت اصلی خود فرسنگها جدا افتاده اند و آنرا در افراد دیگری می جویند تا بلکه از این بحران خود را خلاص کنند. الگو برداری از شخصیتهای غیر متعارف و غربی و قدم گذاردن در مسیر آنها برای کسب هویت از خطرناکترین اختلالات شخصیتی بشمار میرود. فقر فرهنگی و نداشتن اصول و معیارهای ایجاد و حفظ هویت از جمله مسائلی هستند که باید بیش از بیش برای بهبود آنها اقدام شود.
خداوند جهان آفرینش را بر اساس عقل و خرد بنا کرده است بنابراین انسانها نیز به عنوان وارث می باید امور خود را بر اساس این موهبت الهی سازماندهی کنند. در دنیای کنونی بروز رفتارها و معیارهای احساسی برای تصمیم گیری در امور زندگی و جنبه های مختلف آن مانند ازدواج، و شغل، مشکلات عدیده ای را برای افراد بوجود آورده و سبب ناکامی ها و شکستهای بسیاری گشته است. مقدم داشتن عقل نسبت به احساس میتواند مقدمه ای برای رسیدن به اهداف و آرزوها باشد و انسان را از پسرفت بازدارد. از جمله نمودهای ناهنجار رفتارهای احساسی در جامعه میتوان به خودکشی، سرخوردگی بعد از شکستهای عشقی، پشتکار نداشتن در امور شغلی، تعارفات بیش از حد، محبتهای بی جا و مضر، وسواس فکری و مشکلات خانوادگی اشاره کرد.
ندیدن تصویر بزرگ و غرق شدن در امور روزانه زندگی که همیشه در حال تکرار شدن هستند و مشغولیات کم اهمیت، مانعی جدی در برابر افق دید انسان برای مشاهده دوردستها و آرزوهای بزرگ ایجاد میکند. افرادی که در لاک روزمرگی خود فرو میروند و یک زندگی بی حرکت و روتین برای خود ایجاد میکنند همیشه در موقعیت فعلیشان باقی می مانند و هیچ پیشرفتی در زندگی آنها دیده نمی شود.
بنام خدا
چرا مردم برخی از قوانین را رعایت نمی کنند؟
وجود قوانین کارامد و پیش برنده در هر کشور همیشه باعث ترغیب افراد برای رعایت کردن آن قوانین میشود اما بنظر میرسد گاهی برخی از قوانین برای شکستن وضع میشوند چرا که در عمل فقط باعث کندی انجام امور و نارضایتی عمومی میگردند. نکته مهم این است که اصلاح رفتار مردم یک جامعه مستلزم وجود قوانین بروز، منطقی و در خور شأن آن جامعه است. در این بخش به 6 دلیل عمده عدم تمایل مردم به اجرای قوانین اشاره می کنیم.
1- نداشتن ضمانت اجرایی
وضع قوانین بدون داشتن ضمانت اجرایی قابل قبول و مجازاتهای متناسب و مطابق با میزان خسارت وارده در صورت عدم اجرای آن قوانین، عملاً نتایج ناامید کننده ای در بر خواهد داشت. ممکن است خود قانون از لحاظ ماهیتی با ارزش و پیش گیرنده باشد اما وقتی مجری قانون پشتوانه محکمی برای اجرای آن در نظر نگرفته باشد، بطور طبیعی، افراد آن قوانین را نادیده گرفته و یا اهمیت زیادی برای آنها قائل نخواهند بود. هرچقدر اجرای قانون جدی تر گرفته شود، مردم نیز خود را برای پیروی از آن آماده تر میکنند. به عنوان مثال می توان به قوانین ترافیکی اشاره کرد که به دلیل نبودن ضابطین اجرایی به تعداد کافی و عدم وجود امکانات پیشرفته برای ثبت تخلفات و نیز متناسب نبودن مبلغ جرائم با نوع جرائم ارتکابی، بعضاً از طرف رانندگان نادیده انگاشته شده و سالیانه باعث بوجود آمدن خسارات مالی و جانی فراوان میگردد. در حالیکه برخی از کشورها برای تخلفاتی که باعث تهدید جانی دیگر اتومبیلها میشود، مجازاتهای مالی بسیار سنگین و حبس در نظر گرفته اند، در کشور ما قانون گذار به چندین هزار تومان جریمه بسنده کرده است.
2- مستهلک بودن قوانین
قوانین وضع شده در هر کشور بیشتر از هر مسئله دیگری نیاز به بروز رسانی و اصلاح دارند. قانونی که چندین سال پیش کاربرد داشت و مفید هم واقع میشد، نه تنها ممکن است با توجه به شرایط فعلی جامعه و تغییر و تحولات ایجاد شده دیگر کارایی نداشته باشد، بلکه میتواند باعث دردسر و زحمت مردم گردد. سرعت حیرت آور تغییر و تحول در شرایط زندگی، پیشرفت روزافزون تکنولوژی، بالا رفتن سطح آگاهی افراد، پویایی و تغییر قوانین را غیر قابل اجتناب میکند. به عنوان نمونه قوانین اقتصادی، مالیاتی، تامین اجتماعی و قوانین مربوط به تبعیض جنسیتی و ازدواجهای نامتعارف، از جمله مواردی می باشند که باید همگام با موقیعتهای جدید بروز شوند. در چنین شرایطی که قوانین کهنه و فرسوده شده اند و بنظر نمی رسد بتوانند با شرایط کنونی خودشان را تطبیق دهند، نباید انتظار داشت اشخاص رغبتی به اجرای قانون داشته باشند و ممکن است تنها از روی ناچاری تن به این کار دهند.
3- منطقی نبودن قوانین
طبیعی است که قوانین باید در راستای پیشبرد اهداف مترقی و منطقی یک جامعه وضع شوند و هرگونه رنگ و بوی غیر واقع بینانه و خلاف مصالح و منافع ملی در قوانین باعث میشود روند اجرای آنها توسط مردم روبه سردی گراید. قوانین خوب انگیزه لازم را برای اجرا در بین افراد جامعه افزایش میدهد و بالعکس.
4- تضاد با آزادیهای معقول فردی و اجتماعی
افراد هر جامعه دارای آزادی های فردی و اجتماعی تعریف شده ای می باشند و باید از این حقوق اولیه برخوردار گردند. آزادی های فردی باید حد و مرز مشخصی داشته باشند و تا زمانی موجه شمرده میشوند که به حقوق دیگران و عرف جامعه لطمه ای وارد نکنند. مسائلی همچون آزادی بیان و ابراز عقیده، انتقادات سالم و سازنده، حق انتخاب نوع زندگی، حفظ حریم خصوصی و شخصی باید به رسمیت شناخته شوند. هر نوع قانونی که حریم خصوصی و آزادیهای معقول فردی را نقض کند معمولاً از جانب مردم جدی گرفته نمیشود. برخی قوانین نژاد پرستانه در کشورهای غربی از این نوع قوانین محسوب میگردند.
5- عادت به بی قانونی
اگر مردم کشوری نسبت به یک قانون بی اهمیت شوند و عدم پیروی از آن بصورت یک عادت درآید، به تدریج قبح قانون شکنی از بین رفته و اکثریت تمایلی به اجرای آن قانون پیدا نمی کنند. این امر در مواردی که افراد سرشناس و شناخته شده جامعه قانونی را اجرا نمیکنند نمود بسیار بیشتری پیدا میکند چراکه آنها به نحوی الگوی دیگران شمرده میشوند. گذشته از این، آموزش رعایت قوانین در سنین کودکی به فرزندان میتواند فرهنگ رعایت قانون را در بین اشخاص نهادینه کند. والدین، معلمان و مربیان مدارس نقش بسیار مهمی در این زمینه میتوانند داشته باشند.
6- قوانین آزمون و خطایی
بدترین شکل وضع یک قانون این است که قانونگذار صحت و سقم آنرا از طریق آزمون و خطا تشخیص دهد به این معنی که قانونی بدون کارشناسی و بررسی تبعات و نتایج آن وضع شود و وقتی به مرحله اجرا درآمد مشخص گردد که آیا آن قانون خوب بوده یا خیر. تغییرات مکرر مقررات و الصاق تبصره های عجولانه و بعضاً متناقض به بدنه قوانین سبب میشود مردم در سردرگمی فرو روند و نسبت به اجرای آن قوانین دچار تردید شوند. پیش بینی علمی در نتایج وضع یک قانون و اجتناب از بکارگیری روشهای آزمون و خطا تضمین کننده سلامت و کارایی قوانین می باشد.
بنام خدا
زن، چراغ خانه است
می گویند زن، چراغ خانه است.
اما
لابد شنیده اید که در همین راستا، بعضی ها طرفدار "چلچراغ" شده اند
و بعضی ها هم تمایل به "صرفه جویی در مصرف برق" دارند!
با این حساب می شود این تعاریف را نیز ارائه داد:
دوست دختر:
چراغ گرد سوز! (در بلاد کفر، آن را GF می گویند. تحقیقات نشان داده این لغت، مخفف عبارت Gerdsooz Fitile (فتیله گردسوز) می باشد که در شرایط اضطراری، روشنایی اندکی می افروزد و خاموش شدنش سه سوته است و یک فوته!)
معشوق:
لامپ مهتابی! (در راستای رمانتیک بودن قضیه!)
همسر موقت:
لامپ کم مصرف!
همسر دائم:
همان چراغ خانه
همسر مطلقه:
لامپ سوخته!
همسر ایده آل:
چراغ جادو! (هردو افسانه اند!)
و اما شعر مرتبط:
با غول چراغ، آرزویی بکنید
از او طلب فرشته خویی بکنید
یک دانه بس است زن، مگر نشنیدید
خواهشا" در مصرف برق صرفه جویی بکنید
وقتی که ...
وقتی که قلبهایمان كوچکتر از غصههایمان میشود،
وقتی نمیتوانیم اشک هایمان را پشت پلک هایمان پنهان كنیم
و بغض هایمان پشت سر هم میشكند ...
سخن روز : اگر نمیتوانی شاهراه باشی، کوره راه باش. اگر نمیتوانی خورشید باشی، ستاره باش. کمیت نشانگر پیروزی یا ناکامی تو نیست. هر آنچه هستی، باش. داگلاس مالوک
بنام خدا
به چه کسی روشنفکر میگویند؟
به میزانی که به نظرات دیگران احترام میگذارید رشد میکنید.
بچه ها به آب و غذا نیاز دارند. بقای آنها به آن بستگی دارد. اما به شناخت، پذیرش و عشق هم نیاز دارند. سلامت احساسی آنها به این وابسته است. درست مثل گیاهان که اگر به اندازه کافی آبیاری نشوند یا میمیرند یا رشدشان متوقف میشود، بچههایی که با مهر و محبت کافی بزرگ نمیشوند هم زخمخورده میشوند. زخمهایی که بسیار دردناک است. تا زمانیکه یاد نگرفتهاند چطور زخمهایشان را التیام بخشند، به دنبال درمانهای موقت خواهند بود. کودکان زخمخورده بزرگ میشوند و به بزرگسالانی زخمخورده تبدیل میشوند. از آنجا که هیچکس به ما یاد نداده چطور خود را التیام بخشیم،تلاش میکنیم با حق به جانب نشان دادن خودمان، درمانی موقتی پیدا کنیم. بله، خیلی از ما دوست داریم همیشه حق با ما باشد. چون فکر میکنیم اگر حق با ما باشد آنوقت با ارزش خواهیم بود. تصور کنید من و شما گفتگویی با هم داریم و من شدیداً با هر چه که شما میگویید مخالفت میکنم، چه احساسی به شما دست خواهد داد؟به طور متوسط افراد احساس ناامنی و تهدید میکنند و چون یک نفر عقایدشان را به چالش میکشد یعنی خود آنها را به چالش کشیده است. اگر من عقاید شما را بیارزش بدانم آیا نمیتواند به این معنی باشد که خود شما هم بیارزش هستید؟ چرا باید چنین کاری کنم؟ ما آدمها به این دلیل از بقیه انتقاد میکنیم که احساس بهتری نسبت به خودمان پیدا کنیم. بنابراین برای جبران عشقی که در کودکی نداشتهایم، به دیگران ضربه میزنیم. دلیلش این نیست که بخواهیم دیگران را مجازات کنیم؛ نه. فقط میخواهیم بپذیرند که حق با ماست و آنها اشتباه میکنند چون با این کار آن پذیرش و شناختی که میخواهیم را به دست میآوریم.
حتی اگر من مجبورتان کنم که تایید کنید که حق با من است، فقط موفق شدهام که دردم را به شما منتقل کنم. آسودگی من به قیمت درد شما تمام خواهد شد. بنابراین صرفنظر از اینکه چه کسی در آن گفتگو پیروز شده است، هر دو بازنده هستیم زیرا رابطه ما آسیب خواهد دید. ما به اندازه قدرت یا ضعف روابطمان قوی یا ضعیف هستیم به همین دلیل تخریب آنها چاره کار نیست. در برخورد با همکاران، خانواده و دوستان باید از خودمان سوال کنیم آیا میخواهیم حق با ما باشد و ضعیفتر یا قویتر و دلپذیرتر باشیم؟ آیا میخواهم به خودم فکر کنم یا به خودمان؟
علاوه بر ضعیف کردن روابطمان، اصرار ورزیدن روی حق به جانب بودن، ما را به فردی مبدل خواهد کرد که اصلاً دوست نداریم باشیم و این عاقبتی بد است. بنابراین به افرادی خودخواه، خودمحور و مقدسنما تبدیل میشویم. رویکرد کوته فکرانه و حقبهجانب آدمها را از ما دور خواهد کرد. فقط آدمها نیست که از خودمان دور میکنیم، بلکه علم و دانش را هم از خود دور میکنیم. زیرا با نپذیرفتن عقاید و افکار دیگران، در را به روی ایدههای نو میبندیم. یکی از بزرگترین متفکران قرن در این رابطه گفته است، "نیاز به اینکه همیشه حق با ما باشد، بزرگترین مانع بر سر راه ایدههای نو است. اینکه ایدههای نوی زیادی داشته باشیم که برخی از آنها اشتباه باشد خیلی بهتر از آن است که همیشه درست بگوییم و هیچ ایده نویی نداشته باشیم."
وقتی کسی ایدههایی مطرح میکند که با ایدههای شما تفاوت دارد، باید بایستید و گوش کنید. ممکن است شما اشتباه میکردهاید! به گذشته فکر کنید: چه تعداد از نظراتی که 10 سال پیش داشتید امروز تغییر کردهاند؟ رشد کردن بدون تغییر مثبت غیرممکن خواهد بود. افکار، ایدهها، نظرات و اعتقادات ما هم باید تغییر کنند. گاهیاوقات باید جایگزین شوند. گاهی اوقات هم فقط کافی است که با ترکیب شدن با ایدههای دیگران گستردهتر شوند.
وقتی روشنفکر باشیم و با آغوش باز نظرات دیگران را پذیرا باشیم، با رشد و پیشرفت خود سهیم خواهیم بود. و وقتی خود را در حال پیشرفت ببینیم، اعتمادبهنفسمان بالاتر رفته و نیازمان به اینکه همیشه حق به جانب ما باشد کمتر خواهد شد. با قبول کردن نظرات دیگران، اعتمادبهنفسمان را بالا خواهیم برد. آنهایی که احساس میکنند باید همیشه حق با آنها باشد، برای اعتمادبهنفس خود به دیگران وابسته هستند. نیاز دارند که دیگران آنها را تشخیص داده و ارتقاء دهند. اما وقتی به جای اینکه درست بگوییم، درست عمل کنیم، اعتمادبهنفسمان را تقویت کرده و برای خود کسب احترام می کنیم و دیگر برای شادی و خوشبختی خود به کسی وابسته نیستیم.
پس تلاش کنید همیشه روشنفکر باشید. وقتی دیگران حرف میزنند، بدنبال نکاتی برای مخالفت کردن با آنها نباشید، به دنبال منطقی باشید که بتوانید به اطلاعات خودتان اضافه کنید. افراد روشنفکر حقیقت را در چیزهای متفاوتی میبینند اما افراد کوتهبین فقط تفاوتها را میبینند.
یکی دیگر از دلایل اینکه باید از تفاوتهایمان استقبال کنیم این است که این تفاوتها فرصت هدیه دادن صبر و پذیرش را به دیگران در اختیار ما قرار میدهند. با چشمپوشی از حقمان برای حق بهجانب بودن و قدرت دادن به دیگران به آنها این حق را میدهیم که حق با آنها باشد. هیچ هدیهای باارزشتر از این نیست. اگر باوجود میل شدیدمان برای حقبهجانب بودن، سخاوتمندانه برخورد کنیم، این حقیقت را کشف خواهیم کرد که آنقدر قدرت درونی داریم که بر آسیبپذیری خود پیروز شویم. وقتی ذهنیت ما از قربانی به پیروز تغییر یابد، تردیدهای درونیمان به تدریج از میان میروند.
کشف دیگر ما این خواهد بود که فقط با پذیرفتن و شناختن دیگران است که پذیرش و شناختی که به دنبالش بودیم را به دست خواهیم آورد. کشف دیگر میتواند این باشد که عادات بد ما معرف ما نیستند زیرا میتوانیم افکار و رفتارهای خود را هر زمان که بخواهیم تغییر دهیم.
برای تغییر یافتن باید از افکار خود آگاه شویم و پرسشهای درست را از خود بپرسیم. مثلاً اگر مدام با همسرتان مشاجره دارید، باید از خود بپرسید که، "آیا میخواهم همیشه حق با من باشد یا میخواهم خوشبخت باشم؟ آیا میخواهم فردی باشم که همیشه درست میگوید و حق با اوست و دیگران را ناراحت میکند یا میخواهم دیگران را بپذیرم و به آنها محبت کنم؟ آیا میخواهم هر چه که میخواهم را از رابطه گرفته و آن را ضعیفتر کنم یا هر چه که دارم را به آن اضافه کرده و آن را تقویت کنم؟"
سامان همیشه با پرسشهای "احمقانه" همسرش اذیت میشود. همسر او مدام پرسشهایی که خودش پاسخ را میداند میپرسد. این سامان را اذیت میکند چون پرسیدن درمورد چیزی که میدانیم "غیرمنطقی" است. اما این سامان است که غیرمنطقی رفتار میکند چون با عصبانیت خود میان خود و همسرش فاصله ایجاد میکند. چیزی که سامان درک نمیکند این است که همسرش از او سوال نمیپرسد، بلکه فقط میخواهد سر صحبت را با او باز کند. او با دعوت همسرش به حرف زدن میخواهد عشق خود را به او نشان دهد. او قصد ساختن رابطهشان را داشته است که کاری کاملاً منطقی است.
شاید همه ما نتوانیم در درک تفاوتهای میان طرز فکر خانمها و آقایان استاد باشیم اما لازم هم نیست که اینطور باشیم. تنها کاری که باید انجام دهیم این است که به دیگران احترام بگذاریم و تلاش نکنیم همیشه حق را به جانب خودمان ببینیم. مراقب آنچه درمورد دیگران فکر میکنید باشید چون به میزانی که به نظرات دیگران احترام میگذارید رشد میکنید.
بنام خدا
اکنون یه پرسش : من باید گوسفند بکشم یا نباید بکشم؟؟؟
بنام خدا
بوتاکس در چه مواردی تزریق می شود؟
عوارض تزریق بوتاکس غیرمجاز یا تزریق توسط غیرمتخصص
از آنجا که این ماده (بوتاکس) به هر حال یک سم است، چنانچه درست تهیه، خالص و نگهداری نشده باشد و همچنین درست تزریق نشود، موجب عوارضی که گاهی نیز جبران پذیرنیستند، برای بیمار خواهد شد.
بنام خدا
فقط یه ایرانی میتونه...
فقط یه ایرانی میتونه صبح جمعه ساعت 6 با هزار مشقت و برنامه ریزی قبلی پاشه بره بیرون حلیم بخوره , پارک بره,ورزش هم کنه, سپس ساعت 9 برگرده خونه بگیره تا ظهر بخوابه!
***
فقط یه ایرانی میتونه کند بودن رشد موهاشو بندازه گردن دست سنگین ارایشگر!
***
فقط خانومهای ایرانی هستن از یه هفته پیش از عروسی هی میگن
چی بپوشیم؟! .. چی بپوشیم؟!
اونوقت شب عروسی ؛ رسماً هیچی نمی پوشن
***
فقط یه ایرانی میتونه اینو باور داشته باشه که اگه جفت راهنمای ماشین و روشن کنه، مجازه تو اتوبان دنده عقب حرکت کنه!
***
فقط تو ایران مدارسو 5شنبه ها تعطیل میکنن ولی به جاش بقیه هفته رو براش کلاس جبرانی در نظر میگیرن باپولهای آنچنانی !!!
***
تعمیرات مدل ایرانی:
۱-درشو باز کردن و فوت کردن. ۲-کامل باز کردن و دوباره بستن
۳-محکم زدن(مثل به پشت کنترل تلویزیون).
***
فقط آسمون ایران میتونه : کمی ! تا قسمتی! نیمه ابری! همراه با بارش پراکنده!در برخی از نقاط باشه. . . ( آخر ادبیاته این جمله)! :
***
فقط در تهران که مردم شمال شهردر سال 2011میلادی و مردم جنوب شهر در سال 70 هجری قمری زندگی میکنن!
***
تنها ایرانیان که وقتی میخوان از خیابون رد شن به جا اینکه به چراغ عابر نگاه کنند
به ماشینا نگاه میکنن که کی خلوت میشه سریع رد شن!
***
اگه ورزشی به نام "سگ دو" وجود داشت ما ایرانیا حتما توش می تونستیم یه خودی نشون بدیم... !!!
***
فقط یه ایرانی میتونه پیتزا رو با دوغ ,نوشابه رو با آبگوشت, سبزی رو با کوکوسبزی,
و کالباس رو با نون سنگک بخوره!
***
فقط یه ایرانی میتونه بره قشم لباس بیاره تو خونه بفروشه و بگه اینارو از دبی و ترکیه اوردم!
***
فقط یه ایرانی میتونه جلوی خودپرداز بانک با دیدن جمله لطفا منتظر بمانید استرس رو
با بیشترین فشار تحمل کنه و با نگاهی ملتمسانه به دستگاه تو دلش بگه
که اگه پول نمیدی جون هرکی دوست داری کارتم رو بده و بعد از دیدن جمله دستگاه
در حال شمارش وجه می باشد به ناگاه آرامش تمام وجودش رو فرا بگیره دقیقا مثل
فرود موفقیت آمیز هواپیما اونم در فرودگاه مشهد !!!
***
فقط یه ایرانی میتونه وقتی میخواد بره عروسی در به در دنبال یکی بگرده که کراواتشو براش گره بزنه :)))
***
فقط یه ایرانی میتونه ابتدا از دستشویی بیاد بیرون سپس زیپ و کمربندشو ببنده :
***
فقط یه ایرونی میتونه اینجوری آشپزی کنه و به نظرش هم آخر برنامه آشپزیه!
آشپزی سامان گلریز: ماهیتابه چدنی دسینی رو میذارید روی گاز پنج شعله سامسونگ که با ضمانت سام سرویس عرضه میشه,یه کمی روغن لادن دوست تو و من رو بریزید توش و یا از کره اطلس طلایی استفاده کنید, دو تا هم تخم مرغ تلاونگ بندازید داخلش,اگر در حین کار خسته شدید میتونید از ماساژور شاندرمن استفاده کنید,دیدید که چه زود یه غذای خوب آماده شد!
تا برنامه بعد همتون رو میسپارم به خدای بزرگ و بیمه سینا و ایران و دانا !!
***
فقط یه ایرانی میتونه وقتی مامور آمارگیر میاد در خونه اشون،بگه شرمنده من اینجا مهمونم,صاحبخونه رفته مسافرت!
***
فقط یه ایرانی میتونه 2 سال بره سربازی 30 سال تعریف کنه
***
فقط یه ایرانی میتونه بـــــه نوشابـــــه "نارنـــجــی" بگــــه "زرد"!
***
فقط یه ایرانی میتونه پس از شنیدن صدای پیغامگیرِ تلفن بگه اِاا رفت رو پیغامگیرشون و زود تلفن رو قطع کنه!
***
فقط یه ایرانی میتونه طوری زل زل نگات کنه تو خیابان که نفهمی خوشگلی یا زیپت بازه !
***
از هر 2 تا تبلیغ تلویزیون یکی تبلیغ بانکه ، ولی مردم هر روز فقیر تر میشند
از هر 2 روز هفته یکیش تعطیله اما باز مردم افسرده تر میشند
از هر 2 نفر توی خیابون یه نفر لیسانس داره اما باز مردم بیکار تر میشند
از هر 2 تا خونه یکیش نوسازه اما مردم باز بی خانمان تر میشند
از هر 2 نفر یکی دماغش رو عمل کرده اما باز قیافه ها زیبا نمیشند
از هر 2 نفر یکی حاجی شده اما باز مردم بی خدا تر میشند!
***
فقط یه ایرانی میتونه از بی قانـــونی مملکت بنـــالـــه,
اما موقــــع دعـــوا و درگیـــــری بگـــــه مملکت قانــــون داره!
***
فقط یه زن ایرانی
درباره زندگی دخترش میگه: شوهرش خیلی خوبه همش میبرتش مسافرت و تو خونه هم خیلی کمکش میکنه حتی پوشک بچه را هم خودش عوض میکنه ، دخترم خوشبخت شد واقعا!
درباره زندگی پسرش میگه:بیچاره هر چی پول در میاره باید خرج سفرهای خانم کنه!
از سر کار هم که خسته میاد خونه خانمش کلی ازش کار میکشه حتی زورش میاد پوشک بچشو خودش عوض کنه، پسرم بد بخت شد واقعا!!!
***
اینجا ایران است :
کارت شارژیو که مغازه دار4700میخره و ما 5500میخریم و 4900 شارژ میکنه بهش میگن 5000 تومنی !!!
***
فقط یه معلم ایرانی میتونه (البته از نوع اول دبستانی) بری ترسوندن دانش آموزاش و زود خوابیدن اونا بهشون بگه:من رفتارای شما رو تو خونه با دوربین میبینم!:)))
***
فقط یه کارخونه ایرانـــی می تونـــــه بهــــت یه بستـــــه هوا بــــده که توش چــند تا دوونـــه چیپس هم اشانتـــــــــیون باشــــــــه!
***
فقط یه کودک ایرانی وقتی میره تو صف نونوایی هرچی صبر میکنه میبینه همش آخره صفه!
***
اینجا ایران است یعنی:
ببخشید اتوبوس 9:30 ساعت چند حرکت میکنه؟
ببخشید کارت شارژ دو تومنی دارین؟ چنده؟
***
فقط یه ایرانی میتونه وقتی توی مهمونی یا عروسی آب خوردن گیرش نیاد،
قرص قندش رو با یک لیوان نوشابه بخوره!
***
فقط یه ایرانی میتونه وقتی تو ایرانه همش دنبال جانی واکر و شراب فرانسوی و
رستورانای مکزیکی و ایتالیایی باشه،
سپس وقتی رفت خارج در به در بگرده دنبال دوغ آبعلی و شراب شیراز و شربت سکنجبین
و رب یک و یک !
***
فقط یه ایرانی میتونه ماشین خودشو با ریموت قفل کنه, ولی بعدش 4 تا دستگیره رو امتحان کنه که ببیــنـه قفل شده یا نه!
بنام خدا
عضو هیئت علمی دانشکده پرستاری- مامایی دانشگاه شاهد با بیان اینکه آنورگاسمی یکی از مهمترین عوارض خودارضایی در دختران است تاکید کرد:« ممکن است این افراد در دوره مجردی با خودارضایی بتوانند نیازهای جنسی خود را برآورده کنند اما درآینده رضایتمندی جنسی درزندگی مشترک و لذت به ارگاسم رسیدن با همسر خود را از دست خواهند داد.»
معصومه حیدری در گفت و گو با خبرنگار سلامت نیوز گفت:«خودارضایی در میان دختران با تحریک قسمت های خارجی دستگاه تناسلی رایج تر است که صدمه چندانی به دستگاه تناسلی نمی رساند اما زمانی که خودارضایی با تحریک قسمت های داخلی تر دستگاه تناسلی باشد بسته به نوع فشار و ناحیه لمس شونده ممکن است در صورتی که به صورت مداوم تکرار شود آسیب های جدی به دستگاه تناسلی دختران وارد سازد.»
وی ادامه داد:«در برخی موارد خودارضایی در دختران با تخیلات جنسی، دیدن تصاویر و فیلم صورت می گیرد که فرد با دیدن این تصاویر به هیجان می رسد و در این صورت آسیبی به دستگاه تناسلی وی وارد نمی شود اما سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چرا خودارضایی از لحاظ شرعی و بهداشتی نفی شده است؟
واقعیت این است که دختران و پسران با بلوغ دچار تغییرات هورمونی و جسمانی می شوند و در دوره ای قرار می گیرند که نیازهای جنسی آنها شعله ور شده و راهی برای ارضاء ندارند و ممکن است به سمت خودارضایی کشیده شوند اما همانطوری که می دانید ازدواج تنها راه صحیح ارضای افراد است و ما رفتارهای پرخطر جنسی را نهی می کنیم و بایستی به مقتضای سن و رشد و نیازهای فکری ازدواج به موقع صورت گیرد چرا که نیازهای جنسی یک روند فیزیولوژیک دارد و باید طی شود و افرادی که از لحاظ شرعی مقیدند نیازهای جنسی خود را در جاده صحیح خود قرار دهند بایستی ازدواج کنند.»
این کارشناس ارشد مامایی در ادامه به خبرنگار سلامت نیوز گفت:«خودارضایی در دختران عوارض بسیاری را در پی خواهد داشت و در صورتی که به صورت رفتار روزانه درآید خطرناک می شود و مانند هر اعتیادی ، روح و جسم و روان فرد را به هم می ریزد و زمانی که فردی اقدام به خودارضایی می کند خیلی سریع فاز هیجان جنسی اتفاق می افتد و جنبه های مهم و عاطفی در یک ارتباط صحیح جنسی را دریافت نمی کند و دچار خلاء عاطفی، افسردگی، اضطراب و عدم اعتماد به نفس می شود و بعد از ازدواج در یک رابطه زناشویی دیگر تحریک نمی شود و در به ارگاسم رسیدن دچار مشکل می شود چرا که با خودارضایی شرطی شده است تا در یک وضعیت خاصی که خود را تحریک می کند به ارگاسم برسد و به هنگام نزدیکی به همسر خود به یاد رفتارهای خود می افتد و گمان می کند تنها در آن شرایط می تواند به ارگاسم برسد.»
این درمانگر اختلالات جنسی بانوان افزود:«یکی از مهمترین مشکلاتی که این زنان به آن دچار می شوند این است که دچار نارضایتی جنسی شده و رفته رفته با بی میلی جنسی مواجه می شوند بنابراین بایستی گفت ممکن است این افراد در دوره مجردی با خودارضایی بتوانند نیازهای جنسی خود را برآورده کنند اما آینده طولانی زندگی مشترک و لذت به ارگاسم رسیدن با همسر خود را از دست خواهند داد.»
همکار علمی کلینیک سلامت خانواده افزود:«از جمله راه های پیشنهادی به جوانان پرداختن به فعالیت های مختلفی از جمله ورزش کردن، مطالعه کردن، با خستگی به خواب رفتن و تفریحات ، نخوردن غذاهای محرک و عدم استفاده از لباس های تنگ است همچنین نباید به مدت طولانی در حمام زیر دوش آب باشند و مهمتر از همه این موارد دوری کردن از محرکات و دوستی با جنس مخالف و تماشای فیلم های محرک است تا فرد به سن مناسب ازدواج برسد و با ازدواج بتواند نیازهای خود را به طور صحیحی ارضاء کند.»
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 6 اسفند ماه
بنام خدا
سی نصیحت زرتشت
2. پیش از پاسخ دادن فکر کن
3. هیچکس را تمسخر مکن
4. نه به راست و نه به دروغ قسم مخور
5. خود برای خود، زن انتخاب کن
6. به ضرر و دشمنی کسی راضی مشو
7. تا حدی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما
8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی
9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش
10. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی
11. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
12. سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
13. با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی
14. راستگو باش تا استقامت داشته باشی
15. متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی
16. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
17. معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی
18. دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی
19. مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی
20. سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی
21. روح خود را به خشم و کین آلوده مساز
22. هرگز ترشرو و بدخو مباش
23. در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند
24. اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده
25. دورو و سخن چین مباش و نزدیک دروغگو منشین
26. چالاک باش تا هوشیار باشی
27. سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی
28. اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری
29. با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد
30. مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند
بنام خدا
بنام خدا
دو تا گرگ بودند که از کوچکی با هم دوست بودند و هر شکاری که به چنگ می آوردند با هم می خوردند و تو یک غار با هم زندگی می کردند.
یک سال زمستان بدی شد و بقدری برف رو زمین نشست که این دو گرگ گرسنه ماندند و هر چه ته مانده لاشه های شکارهای پیش مانده بود خوردند که برف بند بیاید و پی شکار بروند اما برف بند نیامد و آنها ناچار به دشت زدند اما هر چه رفتند دهن گیره ای گیر نیاوردند، برف هم دست بردار نبود و کم کم داشت شب می شد و آنها از زور سرما و گرسنگی نه راه پیش داشتند نه راه پس...
یکی از آنها که دیگر نمی توانست راه برود به دوستش گفت: چاره نداریم مگه اینکه بزنیم به ده.
ـ بزنیم به ده که بریزن سرمون نفله مون کنن؟!
ـ بریم به اون آغل بزرگه که دامنه کوهه یه گوسفندی ورداریم در ریم...
ـ معلوم میشه مخت عیب کرده. کی آغل رو تو این شب برفی تنها میذاره. رفتن همون و زیر چوب و چماق له شدن همون. چنون دخلمونو میارن که جدمون پیش چشممون بیاد !!!
ـ تو اصلاً ترسویی. شکم گشنه که نباید از این چیزا بترسه...!
ـ یادت رفته بابات چه جوری مرد؟ مثه دزد ناشی زد به کاهدون و تکه گنده اش شد گوشش !
ـ بازم اسم بابام رو آوردی؟ تو اصلاً به مرده چکار داری؟ مگه من اسم بابای تو رو میارم که از بس که خر بود یه آدمیزاد مفنگی دست آموزش کرده بود برده بودش تو ده که مرغ و خروساشو بپاد و اینقده گشنگی بهش داد تا آخرش مرد و کاه کردن تو پوستش و آبرو هر چی گرگ بود برد؟!!
ـ بابای من خر نبود از همه داناتر بود. اگر آدمیزاد امروز روزم به من اعتماد می کرد، می رفتم باش زندگی می کردم. بده یه همچین حامی مثه آدمیزاد را داشته باشیم؟ حالا تو میخوای بزنی به ده، برو تا سر تو بیخ تا بیخ بِبرن، بِبرندش تو ده کله گرگی بگیرن...!
ـ من دیگه دارم از حال میرم. دیگه نمی تونم پا از پا وردارم...
ـ "اه" مث اینکه راس راسکی داری نفله میشی. پس با همین زور و قدرتت میخواسی بزنی به ده؟!
ـ آره، نمی خواستم به نامردی بمیرم. می خواستم تا زنده ام مرد و مردونه زندگی کنم و طعمه خودمو از چنگ آدمیزاد بیرون بیارم...
گرگ ناتوان این را گفت و حالش بهم خورد و به زمین افتاد و دیگر نتوانست از جایش تکان بخورد. دوستش از افتادن او خوشحال شد و دور ورش چرخید و پوزه اش را لای موهای پهلوش فرو برد و چند جای تنش را گاز گرفت. رفیق زمین گیر از کار دوستش سخت تعجب کرد و جویده جویده از او پرسید:
ـ داری چکار می کنی؟ منو چرا گاز می گیری؟!!
ـ واقعاً که عجب بی چشم و رویی هستی. پس دوستی برای کی خوبه؟ تو اگه نخوای یه فداکاری کوچکی در راه دوست عزیز خودت بکنی پس برای چی خوبی؟!!
ـ چه فداکاری ای؟!
ـ تو که داری میمیری. پس اقلاً بذار من بخورمت که زنده بمونم !!!
ـ منو بخوری؟!!
ـ آره مگه تو چته؟!
ـ آخه ما سالهای سال با هم دوست جون جونی بودیم...
ـ برای همینه که میگم باید فداکاری کنی دیگه !!!
ـ آخه من و تو هر دومون گرگیم. مگه گرگ، گرگ رو می خوره؟!!
ـ چرا نخوره؟ اگرم تا حالا نمی خورده، من شروع می کنم تا بعدها بچه هامونم یاد بگیرن !
ـ آخه گوشت من بو میده !
ـ خدا باباتو بیامرزه؛ من دارم از نا می رم تو میگی گوشتم بو میده؟!!
ـ حالا راس راسی میخوای منو بخوری؟!!
ـ معلومه چرا نخورم؟
ـ پس یه خواهشی ازت دارم...
ـ چه خواهشی؟!
ـ بذار بمیرم وقتی مردم هر کاری میخوای بکن...
ـ واقعاً که هر چی خوبی در حقت بکنن انگار هیچی! من دارم فداکاری می کنم و می خوام زنده زنده بخورمت تا دوستیمو بهت نشون بدم. مگه نمی دونی اگه نخورممت لاشت میمونه رو زمین اونوخت لاشخورا می خورنت؟ گذشته از این وقتی که مردی دیگه بو میگیری و ناخوشم می کنه !!!
گرگ نابکار این را گفت و زنده زنده شکم دوست خود را درید و دل و جگر او را داغ داغ بلعید ...
نتیجه :
1. گرگها (بخوانید گرگ صفتها !) همدیگر را می درند و در هیچ زمانی به یکدیگر ترحم نمی کنند...
2. به کمتر دوستی می توان اعتماد کرد، چون شناسایی رفیق و نارفیق خیلی سخت است...
3. جوانمردی پیر و جوان ندارد، حتی زن و مرد هم ندارد. بیاییم همیشه جوانمرد باشیم !
سخن روز : در لذت آمیخته با قباحت خوشحال مباشید و تفكر كنید كه لذت میرود و قباحت میماند.سقراط
بنام خدا
10 نشانه مردی که مورد پسند خانمها قرار نمی گیرد
مرد بودن ساده نیست. اینکه بخواهید مرد غالب باشید سختتر هم میشود.
آنها باحالند. اعتمادبهنفسی عالی دارند. طوری وارد اتاق میشوند که همه نگاهها را به سمت خود میکشانند. وقتی حرف میزنند، بقیه فقط گوش میکنند. مردهای دیگر دوست دارند با آنها نشست و برخاست کنند. خانمها دوست دارند آنها را مال خود کنند. آنها مردهای غالب هستند.
مردان غالب چند خصوصیت خاص دارند. آنها رهبرانی مادرزادی هستند. رهبری میکنند، تامین میکنند و محافظت میکنند (از همسرشان، دوستانشان، همتیمیهایشان و امثال آن).
دنیای همیشه در تغییر، فرصتهای زیادی را در اختیار مرد غالب قرار میدهد. وقتی مردان دیگر تغییر را به چشم بحران میبینند، مرد غالب در عنصر طبیعی خود به سر میبرد. او مداوم علت و معلولها را میبیند و هر فرصت را به مزیتی برای خود تبدیل میکند. او عاشق برنده شدن است و خیلی خوب هم از پس آن برمیآید. او نگران تصویر خود نیست—فقط میخواهد در بازی برنده شود، این بازی هر چه که باشد، و بقیه باید از او پیروی کنند. دیگران از سبک او، حرف زدنش و ظاهرش تقلید میکنند. مرد غالب هیچوقت از کسی تقلید نمیکند. مرد غالب هیچ واهمهای از جنگ ندارد. او بهترین رهبر روی زمین است.
اما کارهایی هم هست که مرد غالب هیچوقت انجام نمیدهد. در زیر به 10 خصوصیتی که نشان میدهد مرد غالب نیستید اشاره میکنیم:
1. اجازه میدهید نامزدتان پول شام را حساب کند.
مرد غالب همیشه تامین کننده دیگران است. اگر خانمی که همراه اوست بخواهد چنین کاری کند، او به آرامی صورتحساب را میگیرد و میگوید، "این مربوط به من است." و این اتمام بحث است.
2. هیچوقت عذرخواهی نمیکنید، حتی وقتی اشتباه کردهاید.
مرد غالب خیلی راحت اشتباه خود را میپذیرد و میگوید، "من اشتباه کردم. معذرت میخواهم." و درصورت امکان اشتباه خود را جبران میکند.
3. به دنبال تایید دیگران هستید.
مرد غالب هیچوقت منتظر تایید کسی نیست. اصل خودِ اوست.
4. غیبت میکنید.
درمورد رئیستان، همکارتان، دوستتان، نامزدتان. از بیان کردن نقصهای دیگران و حتی مسخره کردن آنها باکی ندارید. مرد غالب هیچوقت به اطرافیان خود خیانت نمیکند. لازم نیست که با کوچک کردن دیگران خود را بزرگ کند.
5. ترس شما بحران است.
عنصر طبیعی مرد غالب تغییر است. تغییر سریع چالشی جالب برای اوست. او میتوانید خیلی سریع وضعیت را بررسی کند، تا جاییکه زمان به او اجازه میدهد تلاش خود را به کار گیرد و اگر وقت نداشته باشد، برحسب تجربیات قبلی اقدامات لازم را قاطعانه انجام میدهد.
6. پیش از اینکه فکر کنید عمل میکنید.
مرد غالب با سرعتی فوقالعاده عمل میکند اما همیشه پیش از اینکه وارد عمل شود، خوب فکر میکند.
7. تقصیر را به گردن دیگران می اندازید.
مرد غالب مسئولیت اعمال و رفتارهای خود را میپذیرد.
8. دروغ میگویید.
به رئیستان، دوستتان، نامزدتان. مرد غالب دروغگو نیست. او مردی راسخ است و حرفهایش را رک و راست میزند. لازم نیست برای اشتباهی که کرده است دروغ بگوید. او همیشه کاری را انجام میدهد که درست است.
9. برای جلو افتادن به دیگران خیانت میکنید.
مرد غالب هیچوقت به اطرافیان خود خیانت نمیکند.
10. به دیگران قلدری میکنید.
مرد غالب فقط در مواقع لزوم وارد جنگ میشود و اگر مسئله جدی باشد برای اینکه با یک نفر قویتر، بزرگتر و با موقعیتی بهتر از خودش وارد جنگ شود تردید به دل راه نمیدهد. و به خاطر ارادهاش، احتمال اینکه برنده باشد بسیار زیاد است.
ادبیات، آیینه اجتماع
میخواهیم درمورد تاثیر ادبیات بر جوانان امروز صحبت کنیم.
آخرین باری که یک کتاب را باز کردید کی بود؟ منظور کتابهای درسی نیست! یک کتاب واقعی، کتابی که بینشی نسبت به جهان به شما داده باشد؟ برای اغلب دانشجوها، ممکن است خیلی وقت پیش بوده باشد، شاید وقتی که تازه سال نخست دانشگاه بودند.
چگونه میتوانید اعتماد به نفستان را بالا ببرید؟
ذهن کیوان وقتی مشغول انجام تکالیف مدرسه است مدام سرگردان است. با خود فکر میکند، "محال است که در این امتحان را بتوانم خوب بدهم"، "حق با پدرم است، من درست مثل اونم—هیچوقت نمیتوانم آدم موفقی شوم." بعد به بدن خود نگاه میکند و فکر میکند که چقدر پاهایش لاغر هستند. با خود میگوید، "اَه مطمئنم که مربی فوتبال وقتی ببیند که چقدر لاغرم نمیگذارد که در تیم بازی کنم."
بنام خدا
فردی مسلمان یک همسایه کافر داشت هر روز و هر شب با صدای بلند همسایه کافر رو لعن و نفرین می کرد : خدایا ! جان این همسایه کافر من را بگیر و مرگش را نزدیک کن (طوری که مرد کافر می شنید) زمان گذشت و آن فرد مسلمان بیمار شد. دیگر نمی توانست غذا درست کند ولی در کمال تعجب غذایش سر موقع در خانه اش حاضر می شد. مسلمان سر نماز می گفت خدایا ممنونم که بنده ات را فراموش نکردی و غذای من را در خانه ام حاضر و ظاهر می کنی و لعنت بر آن کافر خدا نشناس ... ! روزی از روزها که خواست برود غذا را بر دارد، دید این همسایه کافرِ است که غذا برایش می آورد. از آن شب به بعد، مسلمان سر نماز می گفت : خدایا ممنونم که این مرتیکه شیطان رو وسیله کردی که برای من غذا بیاورد. من تازه حکمت تو را فهمیدم که چرا جانش را نگرفتی!!!
سخن روز :
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بمیرد در درد خودپرستی!
بنام خدا
چگونه فکر دیگران را بخوانیم؟
آیا مایلید به افکار کسی که کنار دستتان نشسته است پی ببرید؟ اگر با افراد زیادی مواجهه شده باشیم می توانیم بسیاری از افراد را حتی از نوع صحبت کردنشان نیز بشناسیم اما این شناخت در مواجهه حضوری با دانستن بسیاری از حالات اثبات شده در علم روانشناسی بهترین شناخت را نسبت به دیگران برایمان به ارمغان می اورد. اکنون با توجه به نکات ارائه شده میتوانید از روی هر یک از حالات زیر افکار آنها را بخوانید:
خوددار اگر شخصی دستهایش را پشت کمر خود قفل کند این امر نشان میدهد که وی خود را بشدت کنترل کرده است . دراین حالت او سعی دارد خشم یا احساس نا امیدی را از خود دور کند. این فرد در واقع نشان میدهد که از اعتماد به نفس بسیار بالایی برخوردار است و میتواند در حالات مختلف بر خشم یا ناامیدی خود غلبه کند . در این حالت بهتر است با این فرد به آرامی ارتباط برقرار کرد تدافعی اگر انگشتان دستها به بازو گره خورده باشد این حالت نشان دهنده حالت تدافعی در برابر حمله غیر منتظره و ناگهانی یا بی میلی برای تغییر چهره شخص است. اگر انگشتها مشت شده باشند حالت بی میلی شدیدتر است در این حالت بهتر است با ارامش با شخص مورد بحث برخورد شود تا کم کم از حالت تدافعی خود خارج شده و ارتباطی زیبا را شروع کند گره کردن دستها به دسته های صندلی نشان میدهد که شخص سعی دارد احساس خود را مهار کند اما قفل کردن قوزک پاها به یکدیگر حالت تدافعی است این حالت شاید بیشتر در مسافران مظطرب هواپیما به هنگام پرواز و فرود دیده شود. بسیاری از افراد این حالت را به نوعی رسیدن به تصمیمی بزرگ میدانند اما روانشناسان بالینی میگویند که حتی اظطراب نیز نشانه تفکر فرد است دقیق وقتی شخص انگشت سبابه خود را روی صورت و بقیه دستش را بصورت گره کرده در پایین صورتش قرار میدهد یعنی که فرد مورد نظر بسیار دقیق است. این حالت نشان میدهد که شخص با دقت زیاد به صحبت های شما گوش میدهد و یک یک کلمات شما را می سنجد و در عین حال در چهره او حالت انتقادی نیز به چشم میخورد اما این انتقاد جنبه دوستانه دارد و شاید بیشتر به منظور برقرار یک ارتباط بین دو نفر است دودلی انگشتهای گره شده زیر چانه و نگاه خیره نشان دهنده حالت تردید و دو دلی است . او به صحبت های شما و صحت گفته هایتان تردید میکند . در این حالت ممکن است آرنج روی میز قرار گرفته باشد به گفته برخی از روان شناسان نگاه خیره همیشه نشانه دو دلی است چرا که ثابت قدم و محکم بودن نگاه انسان را نیز مصمم و با اراده می سازد. شاید چون از نگاه شما تردید و دودلی آشکار است دیگران برای قدم جلو گذاشتن و دوست شدن با شما ترید دارند بی گناه دستهایی که روی سینه قرار گرفته باشند بهترین نمونه برای حالت بی گناهی و درستکاری است. این حالت به عقیده اکثر روانشناسان اثر باقیمانده ای از شکل سوگند خوردن است که در آن دست را روی قلب قرار میدهند. حالت تواضعی که در این عمل وجوددارد میتواند به شما بگوید که این فرد به رغم آنکه خود به بی گناهیش اذعان دارد ولی نمیداند چگونه آنرا به اثبات برساند و در عین حال بسیار مایل است تا دوست صمیمی برای بیان آنچه در قلبش میگذرد داشته باشد مطمئن دستهایی که به کمر زده میشود در مردها نشان دهنده آن است که فرد به آنچه میگوید اعتقاد و اعتماد کامل دارد. خانمها هنگامی که دست خود را به کمر میزنند نشان میدهند که به آنچه میگویند اطمینان دارند. اما در هر دو مورد این حالت به ما میگوید که فرد به هر حال احساس اطمینانی در گفته ها و رفتار خود دارد که میتواند به سادگی این شرایط را به دیگری نیز منتقل کند مرموز دستهای مشت شده در زیر چانه نشان میدهد که شخص نظریاتش را پنهان میکند و به شما اجازه می دهد تا صحبت خود را تمام کنید. آنگاه زمانیکه حرفهای شما پایان یافت در کمال آرامش به شما و نظریات شما حمله میکند. شگرد جالبی است. شخص ابتدا اطمینان شما را جلب میکند و سپس در نهایت آرامش به شما میگوید که شما و نظریاتتان را قبول ندارد ظاهر ساز در این حالت شخص آرام بنظر میرسد اما این آرامش پیش از توفان است این حالتی است که بیشتر روسا بخود میگیرند تا خود ر ا بگونه ای به زیر دستان نزدیک کنند و در عین حال جاذبه و جذابیت آنها نیز کم نشود. ظاهرسازی معمولا از آن دسته حالتهایی است که در بیشتر افراد دیده میشود ولی نوع آنها با یکدیگر متفاوت است . اما به هر حال حالت خوبی از یک فرد برای شروع یک ارتباط محسوب نمیشود مالکیت قرار دادن پاها روی هر چیز (روی صندلی- میز-سکو و (شانه حالت مالکیت است. در یک میز گرد تنها رئیس اجازه دارد چنین حالتی داشته باشد و از این طریق آرامش خود را نشان دهد. روان شناسان این حالت را حالت مالکیت میدانند که در نهایت به عقیده فرد مورد نظر به موفقیت وی در کارها منجر خواهد شد اعتماد به نفس تکیه زدن به صندلی در حالتیکه دستها پشت سر قفل شده نشان دهنده اعتماد به نفس قوی است . اگر شخصی در این حالت صحبت میکند به گفته های خود اعتماددارد و اگر به صحبت های شما گوش میدهد به خود زحمت ندهید ا و خود همه ماجرا را میداند.
متفکر
بنام خدا
یه پسربچه کلاس اولی به معلمش میگه :
خانوم معلم من باید برم کلاس سوم
معلمش با تعجب میپرسه برای چی ؟
اونم میگه :
آخه خواهر من کلاس سومه اما من از اون بیشتر میدونم و باهوش ترم
توی زنگ تفریح معلمه به مدیر مدرسه موضوع رو میگه اونم خوشش میاد میگه بچه رو بیار تو دفتر من چند تا تست ازش بگیریم ببینیم چی میگه ؟!
معلمه زنگ بعد پسره رو میبره تو دفتر سپس خانوم مدیر شروع میکنه به پرسیدن
خوب پسرم بگو ببینم سه سه تا چند تا میشه اونم میگه نه تا
دوباره میپرسه نه هشت تا چند تا میشه اونم میگه هفتادو دو تا
همینجوری میپرسه و پسره همه رو پاسخ میده دیگه کف میکنه به معلمش میگه به نظر من این میتونه بره کلاس سوم !
خانوم معلم هم میگه بزار حالا چند تا من بپرسم :
میگه پسرم اون چیه که گاو چهار تا داره اما من دو تا دارم؟
مدیره ابروهاشو بالا میندازه که پسره پاسخ میده :
پا
دوباره خانوم معلمه میپرسه:
پسرم اون چیه که تو توی شلوارت داری اما من تو شلوارم ندارم
مدیره دهنش از تعجب باز میشه که پسره پاسخ میده :
جیب
دوباره خانوم معلمه میپرسه:
اون چه کاریه که مردها ایستاده انجام میدن اما زن ها نشسته و سگ ها روی سه پا
تا مدیره بیاد حرف بیاره وسط پسره پاسخ میده :
دست دادن
باز معلمه میپرسه :
بگو ببینم اون چیه که وفتی میره تو سفت و قرمزه اما وفتی میاد بیرون شل و چسبناک
مدیره با دهان باز از جاش بلند میشه که بگه این چه پرسشیه که پسره میگه:
آدامس بادکنکی
دیگه مدیره طاقت نمیاره میگه بسه دیگه این بچه رو بزارید کلاس پنجم !!!
من خودم همه پرسشهای شمارو اشتباه پاسخ دادم !!!!!