بنام خدا
عیب کوچولوی عروس . . .
جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند.
پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این
دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.
جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است
پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر
تمام می شود
جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد
پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر
حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به
درد نمی آورد
جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است
پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش
شما نمی شود و به او طمع نمی برد
جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که
خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از
خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد
جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد
پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی
عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد
.
احمد شاملو
بنام خدا
دردهای اساسی ما ایرانیان به روایت صادق هدایت
صادق هدایت که از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران و روشنفکری برجسته بود، در کتاب بوف کور خود می نویسد :
در زندگی درد هایی است که روح انسان را از درون مثل خوره می خورند و می زدایند، این درد ها را نه می شود به کسی گفت و نه می توان جایی بیان کرد! و اینک؛ سی و هفت درد و عیب اساسی اجتماعی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد!
1. بیشتر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح می دهیم.
2. بیشتر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.
3. با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.
4. به بدبینی بیش از خوش بینی تمایل داریم.
5. بیشتر نواقص را می بینیم اما در رفع آنها هیچ اقدامی نمی کنیم.
6. در هر کاری اظهار فضل می کنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.
7. کلمه من را بیش از ما به کار می بریم.
8. غالبا مهارت را به دانش ترجیح می دهیم.
9. بیشتر در گذشته به سر می بریم تا جایی که آینده را فراموش می کنیم.
10. از دوراندیشی و برنامه ریزی عاجزیم و غالبا دچار روزمرگی و حل بحران هستیم.
11. عقب افتادگی مان را به گردن دیگران و توطئه آنها می اندازیم، ولی برای جبران آن قدمی بر نمی داریم.
12. دائما دیگران را نصیحت می کنیم، ولی خودمان هرگز به آنها عمل نمی کنیم.
13. همیشه آخرین تصمیم را در دقیقه 90 می گیریم.
14. غربی ها دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند، ولی ما شاعر و فقیه!
15. زمانی که ما مشغول کیمیاگری بودیم غربی ها علم شیمی را گسترش دادند.
16. زمانی که ما با رمل و اسطرلاب مشغول کشف احوال کواکب بودیم غربی ها علم نجوم را بنا نهادند.
17. هنگامی که به هدف مان نمی رسیم، آن را به حساب سرنوشت و قسمت و بد بیاری می گذاریم، ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل آن نمی پردازیم.
18. غربیها اطلاعات متعارف خود را در دسترس عموم قرار میدهند، ولی ما آنها را برداشته و از همکارمان پنهان میکنیم.
19. مرده هایمان را بیشتر از زنده هایمان احترام می گذاریم.
20. غربی ها و بعضا دشمنان ما، ما را بهتر از خودمان می شناسند.
21. در ایران کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد.
22. فکر می کنیم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه خود بیمه می کنیم.
23. برای تصمیم گیری بعد از تمام بررسی های ممکن آخر کار استخاره می کنیم.
24. همیشه برای ما مرغ همسایه غاز است.
25. به هیچ وجه انتقاد پذیر نیستیم و فکر می کنیم که کسی که عیب ما را می گوید بدخواه ماست.
26. چشم دیدن افراد برتر از خودمان را نداریم.
27. به هنگام مدیریت در یک سازمان زور را به درایت ترجیح می دهیم.
28. وقتی پای استدلالمان می لنگد با فریاد می خواهیم طرف مقابل را قانع کنیم.
29. در غالب خانواده ها فرزندان باید از والدین حساب ببرند، به جای اینکه به آنها احترام بگذارند.
30. اعتقاد داریم که گربه را باید در حجله کشت.
31. بیشتر رابطه را به ضابطه ترجیح می دهیم.
32. تنبیه برایمان راحت تر از تشویق است.
33. غالبا افراد چاپلوس بین ما ایرانیان موقعیت بهتری دارند.
34.نخست ساختمان را می سازیم سپس برای لوله کشی، کابل کشی و غیره صدها جای آن را خراب می کنیم. در شهرسازی هم از چنین مهارتی برخورداریم.
35. وعده دادن و عمل نکردن به آن یک عادت عمومی برای همه ما شده است.
36. پیش از قضاوت کردن نمی اندیشیم و پس از آن حتی خود را سرزنش هم نمی کنیم.
37. شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست خود می دانیم.
بنام خدا
۲۰ ماده غذایی ضد سرطان را بشناسید و به دیگران بگویید
۱- گوجه فرنگی
گوجه فرنگی غیر از ویتامین C ، محتوی مقدار زیادی “لیکوپن” می باشد. لیکوپن ماده ای است که خطر سرطان های پروستات و تخمدان را کم می کند.
محصولات گوجه فرنگی از قبیل: رب گوجه فرنگی، سس گوجه فرنگی و کچاپ نیزضد سرطان می باشند.
۲- کلم بروکلی و دیگر کلم ها
کلم ها غیر از کلسیم، منبع غنی “سولفورافان” ( sulforaphane ) هستند. این ماده خطر بروز سرطان های معده ، سینه و پوست را کم می کند.
مقدار سولفورافان در کلم بروکلی بیشتر از بقیه کلم هاست.
۳- آواکادو
آواکادو، پتاسیم بیشتری نسبت به موز دارد. همچنین، منبع خوب بتاکاروتن و آنتی اکسیدان می باشد. مصرف آواکادو برای درمان سرطان کبد و بیماری های کبدی مفید است.
۴- توت ها
توت ها دارای ماده ای به نام “آنتوسیانین” ( anthocyanin ) هستند. این ماده یک آنتی اکسیدان قوی می باشد و در مقابل سرطان های روده بزرگ و مری از بدن محافظت می کند.
۵- دانه سویا
سویا داری “ایزوفلاون” می باشد. محصولات به دست آمده از سویا مانند توفو، شیر سویا و آجیل سویا نیز دارای این ماده می باشند.
این ماده خطر سرطان های سینه، تخمدان و پروستات را کاهش می دهد که این کار را به وسیله محافظت سلول های بدن از اثرات زیان آور استروژن ها انجام می دهد.
۶- چای
چای سبز و چای سیاه دارای منبع طبیعی “”catechin می باشند. این ماده یک آنتی اکسیدان قوی می باشد و از رشد سرطان جلوگیری می کند. همچنین سرطان های کبد، پوست و معده را کاهش می دهد.
۷- کدو تنبل
کدو تنبل ، هویج، نارنج، فلفل قرمز و زرد و سیب زمینی شیرین منبع غنی “بتا کاروتن” هستند. این مواد به عنوان آنتی اکسیدان های قوی شناخته شده اند و مصرف مداوم آنها منجر به کاهش انواع مختلف سرطان ها می شود.
۸- اسفناج
اسفناج دارای “لوتئین” ( lutein )، ویتامین های A ، C و E می باشد. همه این مواد به عنوان آنتی اکسیدان شناخته شده اند. اسفناج سرطان های کبد، ریه، سینه، تخمدان، روده بزرگ و پروستات را از بدن دور می کند.
۹- چغندر قرمز
چغندر دارای “فلاوونوئید” می باشد. این ماده به عنوان یک ضد سرطان شناخته شده است. ادرار اشخاص مصرف کننده این چغندر، قرمز رنگ می باشد.
۱۰- هویج
هویج دارای “بتاکاروتن” زیادی می باشد و برای جلوگیری از سرطان های ریه، دهان، حلق، معده، روده، کیسه صفرا ، پروستات و سینه بسیار مفید می باشد. البته نباید در مصرف آن زیاده روی کرد.
۱۱- سیر
مطالعات نشان داده که خانواده پیازها، از قبیل، سیر، موسیر و تره فرنگی، در افراد سالم سلول های سرطان زا را از بین می برند و در بیماران سرطانی، رشد این سلول ها را کُند می کنند. در این رابطه، اثر سیر از همه بیشتر می باشد. به طور کلی، سیر خطر سرطان های معده، روده بزرگ، مری و سینه را کم می کند.
سیر ریز ریز شده را ۱۰ دقیقه قبل از آماده شدن غذا، در غذای خود بریزید تا قدرت مبارزه با سرطان را در بدن خود افزایش دهید.
۱۲- آناناس
آناناس دارای آنتی اکسیدان و ویتامین C می باشد. این میوه، بدن را در برابر سرطان های ریه و سینه حفظ می کند.
۱۳- سیب
همانطور که می دانید سیب یک آنتی اکسیدان می باشد. علاوه بر آن، دارای ماده ای به نام “quercetin” می باشد. این ماده خطر سرطان ریه و رشد سلول های سرطان پروستات را کم می کند.
۱۴- پرتقال
همانطور که می دانید، پرتقال منبع غنی ویتامین C است. تحقیقات نشان داده است که، این میوه اثر ضد سرطانی نیز دارد. پرتقال، از سرطان معده و ریه جلوگیری می کند.
۱۵- انگور قرمز
انگور قرمز ماده ای دارد که از فعالیت آنزیمی که مسئول ساخت و رشد سلول های سرطانی است، جلوگیری می کند.
۱۶- ریشه شیرین بیان
ریشه شیرین بیان از رشد سلول های سرطان پروستات جلوگیری می کند. ولی در مصرف آن زیاده روی نکنید، زیرا مصرف بیش از اندازه آن، موجب افزایش فشار خون می گردد.
۱۷- قارچ
قارچ، سطح ایمنی بدن را بالا می برد و با سلول های سرطانی می جنگد.
۱۸- غذاهای دریایی و روغن ماهی
از آنجایی که غذاهای دریایی دارای اسیدهای چرب امگا ۳ می باشند، روی سوخت و ساز سلول ها اثر دارند و مصرف اسیدهای چرب اشباع را کم می کنند.
مصرف روزانه ی این غذاها، قوی ترین و موثرترین اسلحه برای مبارزه با سرطان ها می باشد و سرطان هایی از قبیل، روده بزرگ، پروستات و سینه را از بین می برند.
۱۹- مویز
دارای اسیدهای چرب امگا ۳ و امگا ۶ و ویتامین E می باشد.
مویز ضد سرطان، درمان کننده سرطان، درمان کننده بیماری های قلبی و پایین آورنده ی فشار خون است و برای نرمی و انعطاف پذیری رگ ها بسیار مفید می باشد.
۲۰- زردچوبه
زردچوبه از سرطان های معده و روده بزرگ جلوگیری می کند. همچنین تعداد سلول های سرطانی را کم می کند.
مریم سجادپور- کارشناس تغذیه
بنام خدا
به گزارش مشرق، برای ایرانیهایی که تا به حال پایشان به این جزیره زیبا نرسیده، خبرهای خوش، یکی بعد از دیگری می رسد. هیات دولت تصمیم گرفت این جزیره را منطقه نمونه گردشگری اعلام کند و امروز رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اعلام کرده همه ایرانیها باید یک عکس یادگاری در آن داشته باشند.
اینطور که حسن موسوی گفته برای سفر به این جزیره زیبا و گرم، یارانه هایی در نظر گرفته شده است که سازمان میراث فرهنگی در صدد اختصاص آنها به گردشگران ایرانی است.
این جزیره، به همراه دو جزیره تنب بزرگ و تنب کوچک، پس از جنگ اول خلیج فارس، مورد ادعای واهی حکمرانان اماراتی قرار گرفت که این ادعاها گاهی، بنا به مقتضیات زمانه پر دوز و کلک سیاست بین الملل، تازه می شوند. در تازه ترین ادعاهایی که شنیدن آن خنده را به لب هر شنونده ای می آورد، حکمران امارات، از سفر استانی اخیر رئیس جمهور به این جزیره انتقاد کرده بود. این در حالی است که شهرستان ابوموسی در جنوب استان هرمزگان، یکی از شهرستانهای قدیمی ایران است و سفر استانی رئیس جمهوری در سالهای اخیر به شهرستانهای دوردست کشور، بدل به سنتی سیاسی شده است.
وسعت شهرستان ابوموسی نزدیک به 69 کیلومتر مربع است. در این شهرستان جزایری مانند ابوموسی (با ۱۲ کیلومتر مربع)، جزیره تنب بزرگ (با ۱۰٫۳ کیلومتر مربع)، تنب کوچک (با ۱٫۵ کیلومتر مربع)، سیری (با ۱۷٫۳ کیلومتر مربع)، فرور بزرگ (با ۲۶٫۲ کیلومتر مربع) و فرور کوچک (با ۱٫۵ کیلومتر مربع) وجود دارد و از لحاظ تقسیمات کشوری، قسمتی از خاک استان مرزی هرمزگان شمرده می شود.
تورهای ابوموسی گردی، کلید خورد
هنوز قلم رئیس جمهور زیر مصوبه هیات دولت برای منطقه نمونه گردشگری ابوموسی خشک نشده که اداره کل میراث و گردشگری استان البرز اعلام آمادگی کرد تورهای ابوموسی گردی را راه خواهد انداخت.
به گفته مدیر کل میراث و گردشگری البرز، در حال حاضر جزیره ابوموسی، امکانات پذیرایی چند روزه از مسافران را ندارد، ولی این اداره کل قرار است با همکاری بخش خصوصی، تورهای ترکیبی جزیره گردی در خلیج فارس را برگزار کند.
اینطور که محمد رضا پوینده گفته، در حال حاضر، گردشگری در ابوموسی را می توان با گردشگری در قشم و کیش، ترکیب کرد و تورهای ارزان قیمتی را برای این منظور اختصاص داد. هم اکنون تورهای 5 روزه کیش و قشم از 110 هزار تومان شروع می شود و تا سقف 300 هزار تومان، قیمت می خورد. با ترکیب یک سفر کوتاه نیم روزه به ابوموسی، احتمالا قیمت این تورها در همین سطح باقی خواهد ماند.
پوینده درباره زمان اعزام اولین تور گردشگری به مقصد ابوموسی می گوید: "در حال حاضر هماهنگیهای لازم با استانداری هرمزگان و آژانسهای گردشگری در دست انجام است که به طی روزهای آتی نخستین گروه به این جزیره سفر خواهند کرد."
جذابیتهای توریستی ابوموسی
سیاحان معدودی که قدم به این جزیره گذاشته اند، متفق القول می گوید این جزیره از خوشآبوهواترین مناطق خلیج فارس است و انواع گیاهان و جانوران دریایی در ساحل آن به چشم میخورد.
این جزیره به دلیل تاسیسات نفتی و نظامی، دارای سکنه چندانی نیست و تنها ساکنان آن، نزدیک به 3 هزار نفر متشکل از اشخاص بومی و کارکنان وزارت نفت و دفاع هستند.
در جزیره، هم ایرانیها و هم اعراب ساکنند. جمعیت عربهای این جزیره، نزدیک به 500 نفر است که بیشتر نسب ایرانی دارند. آنها دارای شهرکی هستند که محل زندگی و استراحتشان را تشکیل می دهد و خودشان بیشتر به ماهیگیری با لنج و همچنین باربری به امارات مشغولند.
عربهای ابوموسی یک دستگاه آب شیرین کن در اختیار دارند و البته آنها حق استفاده از همه امکانات جزیره مانند سردخانه، تاسیسات رفاهی و تفریحی مثل سینمای روباز، مخابرات، مدرسه و همچنین سوپرمارکت و بازار را دارند.
اعراب همچنین حق رفت و آمد به شهرک کارکنان و بومیان فارس زبان را دارند و حتی شرطه های شان (پلیس) نیز می تواند در قسمت فارس نشین رفت و آمد کنند، ولی فارسها نمی توانند به شهرک عربها داخل شوند.
سواحل جزیره در بخش شمالی شنی است و آفتاب تند و تیزی دارد و امواج آرام، انسان را به شنا و استراحت تشویق می کند، ولی در سواحل جنوبی، صخره ای و سنگی است و مثل موج شکن، در هنگام باد و طوفان، ضرب امواج بلند را می گیرد. سواحل جنوبی به خاطر عمیق بودن آب، چشم انداز زیباتری از سواحل شمالی دارند. همچنین به دلیل آنکه این جزیره از نزدیکترین ساحل، 60 کیلومتر فاصله دارد، آب آن به شدت پاکیزه و زلال و شفاف است. بستر سواحل در عمق اندکی که چشم قادر به دیدن آن است، مرجانی است و تپه های مرجانی رنگ رنگ، چشم اندازهای زیبایی را در این جزیره به وجود آورده است.
اندازه این تپه های مرجانی به دلیل عدم رفت و آمد انسان، بسیار بزرگ است و در سواحل جنوبی از خراب شدن و کنده کاری که در اکثر سواحل جنوبی ایران دیده می شود، در آنجا خبری نیست.
در میان تپه های شفاف مرجانی، انواع آبزیان زندگی می کنند که به سادگی می توان آنها را مشاهده کرد. کوسه ماهیهای جنوب، سفره ماهی، لاک پشتهای منقار عقابی، لاکپشتهای دریایی سبز، مارماهی خلیج فارس، عروس دریایی و شاه میگو و ماهیان رنگارنگ در میان این تپه
ها زندگی می کنند که دیدن آنها لذت بخش و هیجان انگیز است.
عمق سواحل ابوموسی خصوصا در بخش شمالی کم است و در بیشتر مناطق، بستر دریا، شیب ملایمی دارد. در هنگام مد، می توان تلاش نرم تنان دریایی را مشاهده کرد که روی شنها ساحل، صدف خود را بر دوش می کشند تا به آب دریا بازگردند و پشت سرشان، خطی به جا می گذارند. در برخی از مناطق ساحل، با وجودی که انسان، می تواند تا 300 متر به داخل آب برود، عمق آب، تنها تا یک و نیم الی 2 متر، افزایش می یابد که بسیار برای شنا در سواحل، مناسب است. به همین دلیل در هنگام مد، برخی از مرجانها از آب، بیرون می مانند و می توان آنها را دید. هر چند شنیده شده در سالهای اخیر به دلیل حضور انسان، برخی از این سواحل، آلوده شده و حتی تعدادی از مرجانها نیز از بین رفته اند.
محیط عمومی جزیره، مانند اکثر مناطق جنوب ایران است. در جزیره باغی مصنوعی وجود داد که به نام باغ جلال خوانده می شود. این باغ مربوط به یک تبعیدی یزدی تبار به نام جلال است که سالها پیش به این مکان تبعید شده بود.
خاک جزیره، عموما کمتر پستی و بلندی دارد و بزرگترین ارتفاع آن، کوهی به نام "حلوا" یا "طوا" ست که مخروطی شکل است و بیش از 150 متر ارتفاع ندارد. در این جزیره، تپه ماهورهای شنی زیبایی دیده می شود که مانند کویرهای ایران، جان می دهد برای آسمان نگاری و گوش دادن به سکوت طبیعت.
در روزهایی که هوا شرجی نیست، می توان کوه های راس الخیمه را د ر امارات دید و می گویند برخی بومیان عرب این جزیره، با قایق موتوری، سه ساعته تا آنجا می روند.
آب و هوای این جزیره در فصل گرما، بسیار گرم و شرجی است ولی از اواخر پاییز تا اواسط بهار، هوای بسیار مطبوع و لذت بخش دارد. اهالی جنوب می گویند در هیچ جای خلیج فارس و دریای عمان، دریایی به خوش رنگی سواحل آنجا و هوایی لطیف تر از هوای ابوموسی وجود ندارد.
<img alt=""
بنام خدا
دهخدا در این قلعه متولد شد
ساکنان و معماری خاص قلعه دزک در چهارمحال و بختیاری این بنا را تبدیل به یکی از شگفتانگیزترین بناهای تاریخ ایران کرده است.
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سورنا لطفی نيا : | ||
فرنشين«ريیس» سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از مصوبهی دولت برای تبدیل جزیرهی ابوموسا، به گسترهی نمونه گردشگری خبر داد. |
بنام خدا
در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند. یکی از آنها جانسون و دیگری پیتر بود و از کودکی با هم بزرگ شده بودند ، آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نیمی از اهالی دهکده فکر میکردند این دو نفر با هم برادرند با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند...
اما این حرف اهالی نشان از اوج محبتی بود که میان این دو نفر وجود داشت و همیشه پیتر و جانسون رازشون رو به همدیگه میگفتند و برای مشکلاتشون با همدیگه همفکری میکردند و سرانجام یه راه چاره براش پیدا می کردند. اما اکثر اوقات جانسون این مسائل رو بدون اینکه پیتر بدونه با دوستای دیگه اش در میان میگذاشت...
وقتی پیتر متوجه این کار جانسون می شد ناراحت می شد اما به روش هم نمی آورد ، چون آنقدر جانسون رو دوست داشت که حاضر نبود حتی برای یک دقیقه تلخی این رابطه رو شاهد باشه و به خاطر همین احترام جانسون رو نگه می داشت و باز هم مثل همیشه با اون درد دل می کرد...
سالها گذشت و پیتر ازدواج کرد و رفت سر خونه زندگیش، اما این رابطه همچنان ادامه داشت و روز به روز عمیق تر می شد.
روزی پیتر می خواست برای یک کار خیلی مهم با خانواده اش بره به شهر به خاطر همین اومد و به جانسون گفت من دارم می رم به طرف شهر، اما اگه امکان داره این کیسه پول رو توی خونت نگهدار تا من از شهر برگردم...
جانسون هم پول رو گرفت و رفیقش رو تا دروازه خروجی بدرقه کرد اما وقتی داشت به خونه برمی گشت، سر راه رفت پاتوق خودش و شروع کرد با دوستاش تفریح کردن...
هوا دیگه داشت کم کم تاریک می شد و جانسون با دوستاش می خواست خداحافظی کنه اما دوستاش گفتن هنوز که زوده چرا مثل هر شب نمی ری؟
اونم گفت که پولهای پیتر توی خونست و باید زودتر بره خونه و از پولها مراقبت کنه...
خلاصه خداحافظی کرد و رفت ، وقتی رسید خونه سریع غذاشو خورد و رفت توی اتاقش و پولها رو هم گذاشت توی صندوقش و گرفت تخت تخت خوابید بی خبر از اتفاقی که در انتظارش بود ...
بله درست حدس زدید !!!
چند نفر شبونه ریختن توی خونه و پولها رو با خودشون بردند!
جانسون صبح که از خواب بیدار شد متوجه این موضوع شد و از ناراحتی داشت سکته می کرد ! تمام زندگیش رو هم اگه می فروخت نمی تونست جبران پولهای دزدیده شده رو بکنه.
از ناراحتی لب به غذا هم نزد...
غروب بود که دید صدای در میاد. در رو که باز کرد دید پیتر اومده تا پولها رو با خودش ببره. وقتی جانسون ماجرا رو براش تعریف کرد، پیتر به جای اینکه ناراحت بشه و از دست جانسون عصبانی باشه، شروع کرد به خندیدن و گفت : می دونستم، می دونستم که بازم مثل همیشه نمی تونی جلوی زبونت رو بگیری. اما اصلاً نترس. چون من فکرشو می کردم که این اتفاق بیافته. به خاطر همین چند تا سکه از آهن درست کردم و توی اون کیسه ریختم و اصل سکه ها رو توی خونه خودم نگه داشتم و چون می دونستم که کسی از این موضوع با خبر می شه و تو به همه می گی که سکه ها پیش تو بوده، خونه من امن تر از تو بود. الان هم اصلاً نگران و ناراحت نباش شاید از دست من و این رفتارم ناراحت بشی، اما این درسی برات می شه که همیشه مسائلی رو که دیگران با تو در میون میگذارند توی قلبت محفوظ نگه داری و به شخص ناشناسی راز دلت رو بازگو نکنی ...
سخن روز : چهار چيز است که قابل بازيابي نيست : سنگ پس از پرتاب شدن،
سخن پس از گفته شدن، فرصت پس از از دست رفتن، و زمان پس از سپري شدن...
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 31 اردیبهشت ماه
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
فيروزه فرودی : | ||
آیینها بازتاب تلاش اندیشه، بینش و کردار انسان برای پیوند او با آفریدههای جهان پیرامون و جامعهی انسانی است. بر پایهی باورهای زرتشتیان، یکی از آیینهای سپند(:مقدس)، پرهیز از خوردن گوشت در چهار روز از ماه، که آنها را «نَبُر»(به معنی نبریدن سر جانداران و نکشتن آنها) گویند،است. نخست: انسان گیاهخوار است و معدهی او برای گوارش و هضم گیاهان ساخته شدهاست. |
بنام خدا
فوبیا (هراس زدگی) و 20 مورد از عجیب ترین فوبی ها
ترس شدید یا بیمارگونه که در روانشناسی به هراسزدگی(Phobia)، فوبی یا فوبیا شهرت دارد عبارت است از نوعی بیمارگونه و پایدار از ترس در فرد که باعث اختلال در زندگی روزمره وی میشود.
بر خلاف ترس معمولی که واکنشی زودگذر و طبیعی به یک عامل خطرناک خارجی است، هراس بیشتر ترس از قرار گرفتن در یک موقعیت خطرناک است مانند ترس از پرواز یا ماشینسواری. در برخی موارد، فرد هرگز در تماس با چیزی که از آن میترسد نبودهاست.
هراسزدگی، ترس نامعقول و شدید از یک موضوع، یک موقعیت یا یک شیئ است. در واقع با اینکه فرد میداند ترسش نامعقول است ولی توانایی کنترل آن را ندارد و اگر در معرض آنچه که از آن «هراس» دارد، قرار بگیرد موجی از اضطراب، ترس شدید و حتی وحشتزدگی بر او چیره میشود و این تجربه چنان برایش ناخوشایند است که سعی میکند همیشه از آن مورد «هراس آور» دوری کند.
بیش از هشتاد نوع هراس وجود دارد که برخی بسیار نادرند مانند ترس از سرخس! یا ترس از عدد ۸! ولی به طور کلی هراسزدگیها را میتوان به سه دسته تقسیم کرد؛
۱) هراسهای ویژه
(مانند ترس از حیوانات، ترس از زخم، هراس موقعیتی مانند ترس از مکانهای بسته و ارتفاع، ترس از بلاهای طبیعی مانند زمینلرزه)
۲) جمعهراسی (اختلال اضطراب اجتماعی)
۳) هراس از مکانهای باز (ترس بیمارگونه از مکانهای عمومی و مکانهای باز)
بعضی از هراسها در جنس خاصی یا در سن خاصی شایعترند، مثلا فوبی حیوانات در زنان شایعتر است و فوبی بیماری در سنین میانسالی.
علت واقعی این اختلال ناشناختهاست. علت احتمالی آن عبارتست از یک واکنش یادگرفته شده (ساخته شده در ذهن) مثلاً ناشی از تماس با فرد دیگری دارای ترس مشابه، یا داشتن تجربه یک ترس اولیه که همراه با یک شیئی یا موقعیت خاص بودهاست.
درمان با داروهای ضداضطراب مانند بنزودیازپینها، بتا بلاکرها , SSRIs و مهارکنندههای مونو آمینو اکسیداز (MAOIs)، سایر داروها مانند بوسپیرون، رواندرمانی، هیپنوتیزم و خانوادهدرمانی است. روان درمانی به یکی از چهار شیوه حساسیتزدایی منظم، غرقهسازی، سرمشقگیری و تنش کاربردی انجام میگیرد.
بنام خدا
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 30 فروردین ماه
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - میترا دهموبد : | ||
دوم اردیبهشت برابر است با روز جهانی «زمین». روزی كه باید اندكی در چگونگی پاسداشت از زمین، اندیشه كنیم. به مناسبت این روز، «جمعیت داوطلبان سبز ایران» به همراه همهی آنانی كه خود را در برابر زمین، مسوول میدانند، روز آدینه، یکم اردیبهشتماه، درخت میكارند. |
بنام خدا
داستان قاضی القضات شدن شیخ بهایی
روزى شاه عباس صفوی به شیخ بهایى گفت: دلم می خواهد ترا قاضى القضات کشور نمایم تا همانطور که معارف را نظم دادى، دادگسترى را هم سر و سامانى بدهی، بلکه حق مردم رعایت شود.
شیخ بهایى گفت : من یک هفته مهلت می خواهم تا پس از گذشت آن و اتفاقاتى که پیش خواهد آمد، چنانچه باز هم اراده ی ملوکانه بر این نظر باقى بود دست به کار شوم و الا به همان کار فرهنگ بپردازم...
شاه عباس پذیرفت و فردا شیخ سوار بر الاغش شده و به مصلای بیرون از شهر رفت و افسار الاغش را به تنه درختى بست و وضو گرفت و عصای خود را کنارى گذاشت و براى نماز ایستاد، در این حال رهگذرى که از آنجا می گذشت، شیخ را شناخت، پیش آمد و سلام کرد.
شیخ پیش از نماز خواندن پاسخ سلام را داد و گفت: اى بنده خدا من می دانم که ساعت مرگ من فرار رسیده و در حال نماز زمین مرا مى بلعد!!!
تو اینجا بنشین و پس از مرگ من الاغ و عصاى مرا بردار و برو به شهر به خانه من خبر بده و بگو شیخ به زمین فرو رفت و لیکن چون قدرت و جرات دیدن عزرائیل را ندارى چشمانت را بر هم بگذار و پس از خواندن هفتاد مرتبه قل هو الله احد دوباره چشم هایت را باز کن و آن وقت الاغ و عصاى مرا بردار و برو !!!
مرد با شنیدن این حرف از شیخ بهایى با ترس و لرز به روى زمین نشست و چشمان خود را بر هم نهاد و شیخ هم عمامه خود را در محل نماز به جاى گذاشته ، فوراً به پشت دیوارى رفت و از آنجا به کوچه اى گریخت و پنهانی خود را به خانه خویش رسانیده و به افراد خانواده خود گفت: امروز هر کس سراغ مرا گرفت بگوئید به مصلی رفته و برنگشته ، فردا صبح زود هم من پنهانی می روم پیش شاه و قصدى دارم که بعداً معلوم می شود...
شیخ بهایى فردا صبح پیش از طلوع آفتاب به دربار رفت و چون از نزدیکان شاه بود، هنگام بیدار شدن شاه اجازه حضور خواست و چون به خدمت پادشاه رسید عرض کرد: اعلیحضرت، می خواهم کوتاهى عقل بعضى از مردم و شهادت آنها را فقط به سبب دیدن یک موضوع، به شاه نشان دهم و ببینید مردم چگونه عقل خود را از دست می دهند و مطلب را به خودشان اشتباه می فهمانند ؟!!
شاه عباس با تعجب پرسید: ماجرا چیست؟
شیخ بهایى گفت: من دیروز به رهگذرى گفتم که چشمت را هم بگذار که زمین مرا خواهد بلعید و چون چشم بر هم نهاد من خود را پنهان ساخته و به خانه رفتم و از آن ساعت تا به حال غیر از افراد خانواده ام، کسى مرا ندیده و فقط عمامه خود را با عصا و الاغ در محل مصلى گذاشتم، ولى از دیروز بعدازظهر تا به حال در شهر شایع شده که من به زمین فرو رفتم و این قدر این حرف تکرار شده که هر کس می گوید من خودم دیدم که شیخ بهایى به زمین فرو رفت!!! حالا اجازه فرمایید شهود حاضر شوند!
به دستور شاه مردم در میدان شاه و مسجد شاه و عمارتهاى عالى قاپو و تالارها و عمارت مطبخ و عمارت گنبد و غیره جمع شدند، جمعیت به قدرى بود که راه عبور بسته شد، لذا از طرف رئیس تشریفات امر شد که از هر محلى یک نفر شخص متدین و فاضل و مسن و عادل براى شهادت تعیین کنند تا به نمایندگى مردم آن محل به حضور شاه بیاید و درباره فقدان شیخ بهایى شهادت بدهند...
بدین ترتیب 17 نفر شخص معتمد و واجد شرایط از 17 محله ی آن زمان اصفهان تعیین شدند و چون به حضور شاه رسیدند ، هر کدام به ترتیب گفتند : به چشم خود دیدم که چگونه زمین شیخ را بلعید!
دیگرى گفت: خیلى وحشتناک بود ناگهان زمین دهان باز کرد و شیخ را مثل یک لقمه غذا در خود فرو برد.
سومى گفت: به تاج شاه قسم که دیدم چگونه شیخ التماس می کرد و به درگاه خدا گریه و زاری می نمود.
چهارمى گفت: خدا را شاهد می گیرم که دیدم شیخ تا کمر در خاک فرو رفته بود و چشمانش از شدت فشارى که بر سینه اش وارد می آمد از کاسه سر بیرون زده بود!!!
به همین ترتیب هر یک از آن هفده نفر شهادت دادند.
شاه با حیرت و تعجب به سخنان آنها گوش می کرد و عاقبت شاه آنها را مرخص کرد و خطاب به آنها گفت : بروید و مجلس عزا و ترحیم هم لازم نیست زیرا معلوم می شود شیخ بهایى گناهکار بوده است!
وقتى مردم و شاهدان عینى رفتند، شیخ مجدداً به حضور شاه رسید و گفت: قبله ی عالم! عقل و شعور مردم را دیدید؟
شاه گفت: آرى، ولى مقصودت از این بازى چه بود؟
شیخ عرض کرد: به من فرمودید، قاضى القضات شوم.
شاه گفت: بله ولى این موضوع چه ارتباطی به آن دارد؟
شیخ گفت: من چگونه می توانم قاضى القضات شوم با اینکه می دانم مردم هر شهادتى بدهند معلوم نیست که درست باشد، آن وقت حق گناهکاران یا بى گناهان را به گردن بگیرم. اما اگر امر می فرمایید ناچار به اطاعتم !
شاه عباس گفت: چون مقام علمى تو را به دیده ی احترام نگاه کرده و می کنم لازم نیست به قضاوت بپردازى، همان بهتر که به کار فرهنگ مشغول باشى !!!
سخن روز : مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت، خیلی کثیف میشوی و مهمتر آنکه خوک از این کار لذت میبرد!!! جورج برنارد شاو
بنام خدا
پسرک و دخترک مشغول بازی بودند... پسرک یک سری کامل تیله داشت و دخترک چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر به دختر گفت : من همه تیله هامو بهت میدم؛ در عوض تو همه شیرینیهات رو به من بده !
دختر کوچولو پذیرفت. اما پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش برداشت و بقیه رو به دختر کوچولو داد...!
اما دختر کوچولو در کمال صداقت و طبق قولی که داده بود تمام شیرینیهایش را به پسرک داد...
آن شب دختر کوچولو با آرامش تمام خوابید و راحت خوابش برد ولی پسر کوچولو نمی توانست بخوابد ، چون به این فکر می کرد که همانطور که خودش بهترین تیله اش را یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم مثل او مقداری از شیرینیهایش را پنهان کرده و همه شیرینی هایش را به او نداده ...!!!
نتیجه داستان :
عذاب وجدان همیشه متعلق به كسی است كه صادق نیست اما آرامش سهم كسی است كه صادق است...
لذت دنیا متعلق به كسی نیست كه با آدم صادق زندگی می كند بلکه آرامش دنیا سهم كسی است كه با وجدان صادق زندگی میكند...
داستانی از پائولو کوئیلو
سخن روز : همه دوست دارند كار مورد علاقه شان را انجام دهند، نه كاري را بايد انجام شود! چارلی چاپلین
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - آفتاب یزدانی : | ||
روستای تاریخی «بنوار» با بیشمار تاق، گنبد، سنگنوشته، سد، پل تاریخی و ...، با همهی آنچه که آن را به یکی از بیهمتاترین بخشها در جغرافیای زیستی بختیاری، تبدیل کرده، این روزها تنهای تنهاست و نیاز دارد تا هنر معماریاش و شگفتیهای تاریخیاش، بیش از پیش، درک شوند و برای نگهداریاش، تلاش شود. به گفتهی مجتبا گهستونی، سخنگوی انجمن دوستداران میراث فرهنگی خوزستان(تاریانا)، گذر راه «لالی» و «اندیکا»، ساختوساز با مصالح غیربومی و ناساز و ناهماهنگ و حتا ویرانی بخشهایی از روستا، حریم منظری این گسترهی بختیارینشین را مخدوش کرده است.
این روستا در نقطهی صفر مرزی میان اندیکا و لالی در شهریور 1386 به شماره 9964 در سیاههی یادمانهای ملی کشور به ثبت رسیده با این همه، به گفته ی گهستونی، در جای جای این روستا، نمودهایی از بیتوجهی در نگهداری به چشم میخورد. ساخت خانهها و دیگر سازههای بلوکی ناهمگون با محیط، ساختار معماری این گستره را بر هم زده است.
گهستونی گفت: «بنوار هرچند این روزها روستایی بیش نیست اما در روزگار اتابکان، شهر بزرگی بوده که همهی خانهای بختیاری از طایفه چهارلنگ و هفت لنگ، برای قشلاق خود سازهای ویژه در آن ساخته بودند.» او به سازههای کهنسال روستا اشاره کرد و گفت: «زاویهبندی، رعایت اصول معماری و قرینهسازی دقیق سازههای این یادمان ملیشده، چیزی نیست که از چشم بازدیدکنندگان، پنهان بماند.» گهستونی در پایان به گزینش یکی از افراد بومی و باستانشناس شهرستان لالی به فرنشینی اداره میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری این شهرستان اشاره کرد و گفت: «امیدواریم که وضعیت روستای گردشگری بنوار ساماندهی شود و از ساخت و سازهای غیر همگون در آن جلوگیری شود. امید که جلوی ویرانیها گرفته شود.» |
از کودک فال فروشی پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند فردا را میفروشم..!!امروز 29 فروردین ماه
بنام خدا
|
||
|
||
|
||
سورنا لطفی نيا : | ||
همگام با برگزاری کنفرانس ژئوپارک های جهان در ژاپن که در ماه می ـ اردیبهشت ماه ـ ١٣٩١ برگزار میشود، به احتمال فراوان، دیدگاه کارشناسان یونسکو دربارهی ماندن یا نماندن ژئوپارک قشم در سیاههی ژئوپارکهای جهانی یونسکو گفته می شود. |